پنج شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۲
شماره ۳۲۱۷- Nov. 6, 2003
ادبيات
Front Page

در گفت وگو با رضا رهگذر (سرشار)
انجمن قلم و چند پرسش
زير ذره بين
تا حال متأسفانه، كميته هاي انجمن، اغلب، خيلي فعال نبودند.البته مسئوليني براي سرپرستي كميته ها تعيين شده اند، منتها اين مسئولين بدون همكاري اعضا نمي توانند كاري از پيش ببرند. اين مسئولين، در جذب اعضا موفق نبودند، نه اين كه تلاشي نكردند. اعضا خيلي استقبال نمي كنند. يا به دليل مشغله هاي گوناگوني كه دارند، يا اين كه شايد اجر مادي در اين كار نمي بينند، يا به نتيجه آن خيلي اميدوار نيستند.
گفت وگو: محمدرضا جوادي
000790.jpg

انجمن قلم چگونه شكل گرفت و ادامه يافت؟ اعضايش از چه قشر و گروهي هستند؟ فراگيري آن چه اندازه است؟ با قوت و ضعف هايش چگونه كنار مي آيد؟ با تشكل هاي ديگر چه ارتباطي دارد؟ پرسش هايي از اين قبيل و حضور رضا رهگذر (سرشار) به عنوان يكي از اعضاي مؤثر اين تشكل، موضوع جالبي براي يك گفت وگو است. بي ترديد در اين باره سخن بسيار مي شود گفت و آنچه فرصت و حجم صفحه به ما اجازه داد، همين  سطوري است كه مي خوانيد:
* از چگونگي تأسيس انجمن قلم ايران آغاز كنيم. برخي معتقدند كه تشكيل انجمن به اعلام نتايج برگزيدگان بيست سال ادبيات داستاني پس از پيروزي انقلاب مربوط است. برخي هم بر اين باورند از آنجا كه همين دوران مصادف با فعاليت گسترده كانون نويسندگان بود، انجمن قلم به منظور مقابله با شرايط موجود و از جمله كانون نويسندگان متولد شد. به هر حال ماجرا چه بود؟
- ما بيست نفر بوديم كه اين انجمن قلم را تشكيل داديم. به عنوان هيأت مؤسس. از اين بيست نفر، شايد ده نفر يا بيشتر، كساني بودند كه در عرصه ادبيات كودكان فعاليت داشتند. از ده نفر باقي مانده، حدود ۴ نفر شاعر بودند. تنها ۶ نفر از هيأت مؤسس بودند كه در عرصه ادبيات بزرگسالان، آثار قابل توجهي داشتند. از اين ۶ نفر، ۲ نفر جزو برگزيدگان بيست سال ادبيات داستاني بودند. آقاي سيد مهدي شجاعي، كه جزو رده اول بيست نفر انتخاب شد و ديگري، آقاي ابراهيم حسن بيگي، كه جزو رده دوم انتخاب شد. تنها ۴ نفر مي ماند كه آنها هم خانم ها بودند. ممكن است انگيزه اصلي، يا شايد يكي از انگيزه هاي اين ۴ نفر، براي برپايي اين تشكل ، همين موردي باشد كه شما اشاره كرديد. براي خود من چنين انگيزه اي مطرح نبود. چون نه كتاب داستاني براي بزرگسالان داشتم و نه اميدي براي انتخاب شدن. اساسنامه انجمن قلم، خيلي واضح اهداف اين تشكل را اعلام كرده است. اهداف انجمن، بسيار عالي تر از اين قضايا است. مجموعه وزيني كه با مرارت ها و مشقت هاي زياد اين تشكل را پايه ريزي كردند، اگر با چنين انگيزه كوچكي رو به اين كار آورده بودند، دچار خسران عظيم مي شدند. البته از نتايج تأسيس تشكل هايي مثل انجمن قلم اين است كه انتخاب هايي مثل بيست سال، تحت تأثير قرار مي گيرد.
* شما نام تشكل خود را انجمن قلم ايران گذاشته ايد. يك عنوان پرطمطراق، فراگير و كلي. يك ناظر خارجي تصور مي كند كه در اين تشكل، همه نحله هاي فكري، در همه حوزه هاي علوم عضويت دارند. در حالي كه اين طور نيست. شما جمعي نويسنده هستيد كه اغلب در حوزه ادبيات، به خصوص ادبيات كودك كار مي كنيد. تركيب هيأت مديره فعلي، تماماً همين است. به عبارتي، تشكيلاتي موازي با انجمن نويسندگان كودك و نوجوان داريد. چرا در انتخاب عنوان، كمي بيشتر دقت نكرديد؟
- البته اساسنامه ما نمي گويد كه اعضاي ما نويسندگان و شاعران كودك و نوجوان باشند. همه مي توانند باشند. الان هم كمتر از نصف اعضاي انجمن قلم، نويسندگان كودك و نوجوان هستند. در اعضاي انجمن، همه كساني كه در رشته هاي مختلف علوم انساني قلم مي زنند، وجود دارند. از فلسفه تا اقتصاد و سياست و تاريخ و ديگر. در تركيب هيأت مديره، همه نويسنده كودك و نوجوان نيستند. منتها شهرت بيشتر آنها،  براي همين است. ولي اين ربطي به اصل اين تشكل ندارد. ما هر دو سال مجمع عمومي تشكيل مي دهيم و در يك انتخابات آزاد، نامزدهاي خود را انتخاب مي كنند.
* به هر حال بايد تدبيري پشت اين قضيه باشد كه تركيب هيأت مديره را متناسب با موضوع عنوان كند.
- هيأت مديره تصميم شخصي نمي گيرد. تا امروز، هر فعاليت هيأت مديره، براي همه اعضا بوده است. هيچ فعاليت خاص براي نويسندگان كودك و نوجوان انجام نشده است. البته تركيب مطلوب اين است كه ما اهالي قلم از همه رشته هاي مختلف داشته باشيم. مسلماً اين تركيب جامع تر است. منتها در اساسنامه، چنين محدوديتي نيست، نه در عمل شدني است. بعضي از اينها، حتي اگر از آنها بخواهيم، نامزد نمي شوند.
* ببينيد، ممكن است چنين تركيبي به لحاظ صنفي موفق باشد، البته اين نظر شما است، اما براي هيأت مديره اي كه بيشتر اعضاي آن نويسنده كودك و نوجوان هستند، ديدگاه ها، افق هاي فكري، حتي فهم مناسب رويدادهاي اجتماعي كه پيوستگي ذاتي با ماهيت چنين تشكل هايي دارد، چگونه خواهد بود. اين جماعت چگونه مي تواند نسبت به پديده هاي پيچيده فكري و اجتماعي راهكار دهد يا نظريه پردازي كند؟
- نظر خود من اين است كه هر شاعر يا نويسنده كودك و نوجوان، در وهله  اول، يك شاعر و نويسنده عام است. مثل پزشك عمومي. بعد نويسندگي و شاعري براي كودك و نوجوان، به نظر من يك تخصص اضافي است. گذشته از اين، اين افراد، بزرگسال هستند، كودك و نوجوان كه نيستند. همه دغدغه هاي اجتماعي افراد بزرگسال را دارند. بيشتر اين افراد، هم براي بزرگسال اثر دارند، هم براي كودك و نوجوان، منتها آثار كودك آنها بيشتر است.گذشته از اين، انجمن بيشتر فعاليت هاي شبه صنفي انجام مي دهد تا اجتماعي. مسايل صنفي اهالي قلم مشترك است. يعني فرقي بين نويسنده كودك و ديگران نمي كند. بيمه، وام،  ارتباطات و چيزهاي ديگر، كمابيش شبيه همديگر است.
* به هر حال در عضوگيري براي شما مشكل ايجاد خواهد كرد. چطور انتظار داريد كه بعضي از فحول و انديشمندان و متفكران نام آور، كه حضور آنها در هر مجموعه اي باعث اعتبار افزون تر آن مجموعه مي شود، به انجمني از اهالي قلم بپيوندند كه تركيب هيأت مديره آن بيشتر، نويسندگان كودك و نوجوان هستند؟
- البته اينها را بايد رفع شبهه كنيم. انتخابات آزاد است. اگر ايرادي مي شود گرفت، بايد به تمام اعضا ايراد گرفت كه چرا شما به اين افراد مشخص كنوني رأي داديد. يا به نامزدها ايراد گرفت كه كساني كه در رشته هاي ديگر تخصص دارند، چرا آنها نامزد نشده اند. بله، طبق نظر شما، مي توان تركيب جامع تري در نظر گرفت. ولي نمي شود محدوديت گذاشت.
*درست، اما ببينيد در تشكلي مثل كانون نويسندگان، مركزيت آنها را تعدادي نويسنده قدر شناخته شده با شهرت جهاني، تشكيل مي دهند. به هر حال اين افراد، از شخصت كاريزمايي براي اعضاي خود برخوردارند. به گونه اي كه نظر آنها براي ديگر اعضا، حجيت دارد. چرا انجمن از سرمايه هاي جدي تر خود استفاده نمي كند. البته من قصد اهانت به تركيب فعلي را ندارم، اما فكر مي كنم كه شما هم با من هم عقيده هستيد كه مي توان اين اعتراض را وارد دانست.
- مگر اعضاي مركزيت كانون نويسندگان با يك انتخابات آزاد انتخاب شدند؟ اگر با يك انتخابات آزاد انتخاب شدند، بايد گفت كه گرايش جمع آنها چنين است. شايد نتوان گفت كه اين وضعيت در كانون لزوماً مثبت است، چون از نويسندگان كودك، كسي در مركزيت آنها نيست. شايد هم آنها خيلي متكي به نام ها هستند. انجمن قلم، جز در دوران اولين انتخابات هيأت مديره، متكي به نام ها نبوده است. هم من به اين نتيجه  رسيده ام، هم بعضي از اعضاي ديگر به اين نتيجه رسيده اند. نام ها وچهره ها، اغلب، آدم هاي پير و خسته هستند. اين افراد فعاليت جدي براي انجمن انجام نخواهند داد. شايد اعضا به اين دلخوش شوند كه در رأس اين تشكل افراد ناموري هستند، ولي كار جدي براي انجمن انجام نخواهند داد. در همان اولين دوره، دو نفر از همين افراد نام آور هيأت مديره، سكته كردند و بستري شدند. در همان دوره، ۳ نفر مستعفي داشتيم. كارها كندتر پيش مي رفت. به نظر من، تشكلي كه شما از آن نام مي بريد، مجبور است كه به نام ها متكي باشد.
* شما، پس از ۴ سال كه از تأسيس تشكلتان مي گذرد، در حدود دويست عضو داريد. براي بسياري، نام انجمن قلم ايران، با نام سرشار گره خورده است. اين بدان معني است كه هويت انجمن، پيوستگي تنگاتنگي با شخصيت و اعتبار شما دارد. مي دانيد كه اين، يك آفت است. معني ديگر اين حرف آن است كه اعضاي ديگر، هويتي همپاي شما ندارند. ما اين همه نخبه در مملكت داريم. چرا اينها به عضويت انجمن در نمي آيند؟ گذشته از اين، هزاران نويسنده نوقلم و جوان در كشور هستند كه بسياري از آنان، حتي نام انجمن را نشنيده اند. صريح تر بگويم، شما اصلاً موفق نبوده ايد. چرا؟
- البته بايد معين كنيد در چه چيزي موفق نبوده ايم.
* در عضو گيري.
واقعيت اين است كه يكي از معدود كساني كه از ابتدا شانه زير كار دادند، بنده بودم. نه اين كه تنها من بودم، ولي بيشتر از بقيه وقت گذاشتم و زحمت كشيدم. در اوايل كار، لازم بود كه چنين باشد. تصور من اين است كه ديگر آن وضعيت نيست. كما اين كه يكي از روزنامه ها تيتر زده بود رضا رهگذر و انجمن قلمش. من فكر مي كنم بعضي كساني كه اين حرف را مي زنند، از سر حسن نيت نمي گويند. يعني مي خواهند اين مجموعه را كوچك كنند. واقعيت اين نيست. هيأت مديره با رأي افراد انتخاب مي شود.
000792.jpg

بنده هم كه در هر دو دوره بودم، با انتخاب اعضا اعتبار پيدا كردم. اگر هم رييس هيأت مديره شدم، براي اين بود كه بيشتر به بنده رأي دادند. بعد از اولين انتخابات در چهارمين ماه موجوديت انجمن، در واقع افراد هستند كه تشكل را اداره مي كنند. اگر خوبي اي در انجمن هست، بايد از افراد ديد، اگر هم بدي، باز هم همين طور. البته هيأت مديره مسئول هست، منتها قبل از آن، افراد مسئول هستند كه چرا اين عده را انتخاب كردند. من معتقد نيستم كه انجمن به من وابسته است. چه بسا در دوره آينده، احتمال دارد كه نامزد نشوم، تا نشان داده شود كه اين گونه كه بعضي تصور مي كنند، نيست. اما اقرار مي كنم كه ميزان دلسوزي دوستان هيأت مديره، يكسان نيست. بعضي دوستان، ذهن هاي خلاق تري دارند. وقتي كه مي آيند، با برنامه ها و فكرهاي تازه مي آيند. اما ديگراني هم هستند كه حضوري كاملاً نزديك به خنثي دارند. اين اعضا هستند كه بايد هنگام انتخابات، بيشتر دقت و توجه كنند. در مورد اين كه چرا نتوانستيم بيش از اين عضوگيري كنيم، مي توان اين را به عنوان ضعف مجموعه تلقي كرد. ما فعاليت ويژه اي براي عضوگيري انجام نداديم. لااقل در ۲ سال اخير. گذاشتيم كار، جريان عادي خود را طي كند.
* مگر در ابتدا، عضوگيري جرياني غيرعادي داشت؟
- در ابتدا ما تلاش هايي مي كرديم كه افراد بخصوصي را عضو كنيم، كه خوشبختانه موفق بوديم.افرادي كه وجهه بيشتري در عرصه كاري خود داشتند و صاحب نام بودند. نه آن طوري كه شما اشاره كرديد كه شخصيت هاي سياسي. نه، ما روي شخصيت هاي سياسي سرمايه گذاري نمي كنيم. اگر شخصيت هم سياسي بود، براي ما وجهه فرهنگي و ادبي او مهم است. در حالي كه ما در يك جريان عضو گيري آزاد، نمي توانيم مانع عضويت كسي بشويم كه شخصيت سياسي مشهوري هم هست. چرا بايد مانع عضويت كسي شويم كه منع اساسنامه اي ندارد. ممكن است بعضي ها به قول شما حساسيت هايي پيدا كنند، ولي ما مسئول آن بعضي ها نيستيم. آن بعضي ها مي توانند بيايند اكثريت انجمن را تشكيل بدهند و هيأت مديره مورد نظر خود را انتخاب كنند.
* شما در طول اين ۴ سال تأسيس انجمن، چه فعاليت هاي جدي انجام داده ايد؟ به نظر مي رسد كه تركيب هيأت مديره، پيرتر از آن باشد كه تهور سنت شكنانه اي داشته باشد. آيا تنها به اين بسنده مي كنيد كه انجمن قلم ايران هستيد؟ بدون هيچ فعاليت چشمگير اجتماعي،  با رعايت تمام قواعد محافظه كارانه؟
- بله. صرف اين كه گروهي فكر كنند كه انجمن قلم هستند، بدون هيچ فعاليت، مطلوب نيست. منتها، يك نكته را نبايد مورد غفلت قرار داد و آن اين كه جمع كردن ۲۱۰ نفر از اهالي قلم، دور هم و حفظ انسجام آنها، ولو در همين مدت، چيز كم اهميتي نيست. به خصوص با توجه به تجاربي كه ما از جمع شدن هنرمندان و نويسندگان، در قبل و بعد از انقلاب داريم. معمولاً همه آن تجربه ها به شكست منجر شده است. حتي كانون نويسندگان، اگر در شرايطي خارج از اين شانتاژها و هياهوها، وارد يك فعاليت واقعي براي اهالي قلم شود، بعيد مي دانم با تركيب فعلي، بتواند حتي به اندازه اين سه چهار سال ما، دوام بياورد. يعني بلافاصله انشعاب حاصل خواهد شد. همين الان، افرادي ولو معدود، از اينها منشعب شده اند و در مطبوعات بيانيه داده اند. انجمن قلم ايران، الحمدلله، تا امروز حتي يك منشعب نداشته است. بعضي از افراد عضو انجمن، افراد بزرگي هستد. بعضي از اينها، تا قبل از عضويت در انجمن قلم، در هيچ تشكلي عضو نشده بودند و به عضويت خود در انجمن قلم افتخار مي كنند. جمع كردن اين افراد به دور هم و حفظ آنها، خود يك كار بزرگ است. البته اين لطف خدا است. گذشته از اين، هر فعاليتي از اين نوع، نياز به پشتوانه هاي عميق دارد. ما تا به امروز، غير از شش ميليون تومان كه وزارت ارشاد براي برگزاري جشنواره قلم زرين به ما كمك كرد، حتي يك ريال از كمك هاي دولتي برخوردار نبوده ايم. از طرف هيچ جاي ديگر هم يك ريال به ما كمك نشده است. حتي بعضي از افراد حق عضويت خود را نداده اند.
مسلماً هر قدر كه كمك هاي مالي ما افزايش يابد، مي توانيم كمك هاي بيشتري بكنيم. از يك انجمن بدون پول، نمي توان انتظار كمك هاي بزرگي داشت. منتها بيكار هم نبوده ايم. خود اين تنظيم اساسنامه و تصويب آن كار دشواري بود كه موفق به انجام آن شديم. كساني كه با اين كارها آشنا هستند، مي دانند كه گاهي يكي دو سالي طول مي كشد كه يك مؤسسه، بتواند اساسنامه اش را به تصويب برساند. نكته بعدي، موضوع تصويب طرح اعطاي مدرك معادل به اهالي قلم فاقد مدرك است. ارائه و تهيه طرح و شركت در جلسات متعدد كميته ادبيات شوراي هنر، وابسته به شوراي انقلاب فرهنگي، با انجمن قلم و شخص بنده بود. كار به مراحل نهايي خود رسيد و تقريباً به حد تصويب رسيد. ولي متأسفانه به دليل بي نظمي هايي كه در آن كميته وجود دارد، تا امروز به نتيجه قطعي نرسيده ايم. اگر اين طرح به تصويب برسد، انقلابي در زندگي معيشتي اهالي قلم ايجاد خواهد كرد. حتي در تفكر فرهنگي جامعه. اين طرح فعلاً متوقف است. ديگر، برگزاري جشنواره دو سالانه قلم زرين بود. در انتخاب آثار در اين جشنواره، به مباني نظام و اسلام اهميت مي دهيم. ديگر نكو داشت فرهيختگان از سوي انجمن قلم است. ما بنا داريم كه سالي يك نفر را مشمول اين طرح قرار دهيم. سال گذشته، در مورد جناب آقاي سبزواري اين طرح اجرا شد. اين بزرگداشت، در ميان آن چه من ديده بودم يا شنيده  بودم، بي نظير بود. البته، نقش اصلي تداركاتي و اجرايي را صدا و سيما انجام داد. ما عمدتاً همكاري فكري با آنها مي كرديم. ولي طرح از ما بود. امسال اين طرح را در مورد آقاي نصرالله مرداني در نظر گرفته ايم. به اضافه بعضي كارهاي ديگر كه شايد نيازي به ذكر آن در اين موضع نباشد.
* اصولاً يك نويسنده براي اينكه به عضويت انجمن قلم درآيد، چه شرايطي بايد داشته باشد؟
- شرايط به طور مختصر و مفيد عبارت است از اينها: داشتن تابعيت جمهوري اسلامي؛ پذيرش قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي ايران و تقيد عملي به آن؛ متدين به يكي از اديان رسمي كشور؛ نداشتن سوء پيشينه وخدمت مؤثر در جهت تحقق اهداف فرهنگي رژيم منحط پهلوي؛ نداشتن اشتهار به فساد اخلاق، داشتن حداقل يك كتاب قابل قبول، كه البته اين مورد خيلي ساده نيست و بايد از طرف هيأت نظر دهنده اي، اين كتاب تأييد شود، در رشته هاي شعر، داستان، نمايشنامه، فيلمنامه، نقد ادبي، تحقيق و ترجمه، يا يك فيلمنامه مستقل با ارزش كه تبديل به فيلم سينمايي ۳۵ يا ۷۰ ميلي متري شده باشد؛ پذيرش اساسنامه انجمن قلم و تلاش در جهت تحقق مفاد آن ،پرداخت وروديه و حق عضويت مقرر شده؛ پر كردن و امضاي فرم مخصوص درخواست عضويت.
* از شرايط عضويت، يكي التزام به قانون اساسي است. شما چه طور متوجه مي شويد كه يك نويسنده، اصل يا اصولي از قانون اساسي را قبول دارد يا نه؟ آيا تحقيقات مي كنيد؟ به عبارت ديگر آيا گزينش شما علمي است يا سياسي؟
- در اين مورد، اصل بر برائت است. ما مطلقاً گروه تحقيق نداريم. اصلاً گزينش به معناي متعارف نداريم. همين قدر كه فرد فرم مربوطه را بخواند و امضا كند، از نظر ما كافي است و مي پذيريم كه او ملتزم است.
* حتي اگر اين كه شناخته شده باشد به اين كه بعضي از اصول كليدي قانون اساسي را قبول ندارد.
- نه، اگر كسي باشد كه مشهور به خلاف گويي باشد، قضيه فرق مي كند. ولي در مورد افرادي كه چنين شهرتي ندارند، به صرف بيان شفاهي آنان مبني بر قبوليت شرايط عضويت، پذيرفته خواهد شد.
* شما يكي از اعضاي انجمن قلم ايران هستيد .اين عنوان، در بردارنده اين مطلب است كه اعضاي شما، در رأس هرم فكري اجتماع هستند. صرف نظر از پذيرش يا عدم پذيرش اين مطلب، اين نكته مبين آن است كه به عنوان متفكر، توانايي برقراري ديالوگ ميان موافقان و مخالفان خود را داشته باشيد. تا چه حد وارد اين ديالوگ، به خصوص با منتقدان يا مخالفان خود شده ايد؟ مثلاً با كانون نويسندگان. آيا اصلاً تمايلي به گفت وگو با آنها داريد؟
- از آن جايي كه طبق قانون اساسي، ما بايد تابع قانون اساسي باشيم، در اين موارد، ما به عنوان يك تشكل، فقط با تشكل هايي كه مي توانيم وارد بحث شويم كه از نظر قانوني رسميت داشته باشند.كانون نويسندگان، از نظر قانوني وجود خارجي ندارد. ولي تك تك افراد آنها به عنوان نويسنده، اگر مايل باشند به قول شما ديالوگي با انجمن برقرار كنند و در اين كار فايده اي براي انجمن قلم وجود داشته باشد، ما استقبال مي كنيم منتها بحث هاي بيهوده، جز اتلاف وقت و انرژي، ثمري ندارد.
* آيا تا حالا از طرف كانون نويسندگان پيشنهادي براي گفت وگو به شما رسيده است؟
- تا حالا از طرف ديگران چنين پيشنهادي به ما نشده است.
* شما چي؟ شما پيشنهادي براي ايجاد ارتباط با كانون نمي دهيد؟
- تا حالا موردي احساس نكرده ايم كه پيشنهاد دهيم.
* گفتم كه براي مخاطبي كه براي اولين بار نام تشكل شما را مي شنود، اين نكته به ذهنش متبادر مي شود كه اعضاي اين مجموعه، يا بخشي از آنان، از توانايي هاي فكري، كلامي و فلسفي برخوردارند. معني ديگر اين حرف آن است كه شما نمي توانيد و نبايد نسبت به جريانات فكري روز، مباحث كلامي جديد و مسايل چشمگير جهاني بي اعتنا باشيد. توقع از شما، بحث و ورود در مناظرات علمي است. مثلاً، امروزه از جهاني شدن يا جهاني سازي- كه از اولي به پروسه، و از دومي به پروژه نام مي برند- مباحث زيادي در ميان متفكران ملل و جوامع مطرح مي شود. اين قبيل مباحث، به ندرت در جامعه ما مورد توجه همه جانبه و ارزيابي هاي دقيق علمي قرار مي گيرد. در حالي كه مثلاً در مكزيك، آمريكا، ايتاليا و بسياري از كشورهاي ديگر، عليه آن تظاهرات مي شود و حتي تلفات مي دهد. تا چه حد به اين مباحث اعتنا داريد و آيا اصلاً توانايي و جسارت ورود به اين مباحث پيچيده فكري را داريد؟ حتي در آخرين ملاقاتي كه با رهبري داشتيد، ايشان نيز برورود شما به اين قبيل مباحث علمي تأكيد كردند.
- البته هر رشته اي متخصصان خاص خود را مي طلبد. طبعاً از يك شاعر كودك و نوجوان نبايد انتظار ورود به بحث فلسفي را داشته باشيم.
* اين همان نكته اي بود كه به آن اشاره كردم. يعني ناهمخواني بين عنوان تشكل شما و تخصص اغلب اعضاي شما.
- ما اعضايي داريم كه در اين رشته ها تخصص داشته باشند، هرچند شايد تعداد آنها از شاعران و نويسندگان كمتر باشد. ضمن اين كه انجمن محدوديتي در گرفتن همكاري از افراد غير عضو در زمينه هاي فكري و تحقيقي ندارد. منتها تا امروز به دو دليل عمده وارد اين بحث ها نشده ايم. يك دليل اين كه اين قبيل كارها هزينه هايي دارد كه اغلب كم هم نيست.
* منظور شما چه نوع هزينه هايي است؟
- هزينه هاي مالي. انجمني كه تا امروز نتوانسته حتي يك رايانه معمولي تهيه كند و حتي يك سايت اينترنتي مستقل ندارد، چگونه مي توان انتظار اين كارهاي بزرگ را از آن داشت. ما تا حال نتوانسته ايم درآمدهاي خود را از حد نيازهاي روزمره، بيشتر ببريم. البته شايد بخشي از اين مشكل، عذر باشد، ولي جدي است. دليل مهم تر اين كه اين قبيل كارها، كار هيأت مديره نيست.
* اما سياست گذاري و اتخاذ تصميمات كاربردي يا راهبردي در مسايلي به اين پايه از اهميت، مي تواند جزو كارهاي هيأت مديره باشد. شما كه شير بي يال و دم و اشكم نيستيد، هستيد؟
- در اساسنامه پيش بيني شده است كه هيأت مديره مي تواند اقدام به تشكيل كميته هاي تخصصي بكند. يكي از كميته ها، كميته آموزش و ديگري، كميته پژوهش است. اين دو كميته ما بايد متولي اين امر باشند. تا حال متأسفانه، كميته هاي انجمن، اغلب، خيلي فعال نبودند. البته مسئوليني براي سرپرستي كميته ها تعيين شده اند، منتها اين مسئولين بدون همكاري اعضا نمي توانند كاري از پيش ببرند. اين مسئولين، در جذب اعضا موفق نبودند، نه اين كه تلاشي نكردند. اعضا خيلي استقبال نمي كنند. يا به دليل مشغله هاي گوناگوني كه دارند، يا اين كه شايد اجر مادي در اين كار نمي بينند، يا به نتيجه آن خيلي اميدوار نيستند. به هرحال من در اين مورد، جداً از اعضا گله دارم. شايد نبايد اين گله را در يك مصاحبه عمومي مطرح كنم، ولي اين مسأله به قدري براي خود من مهم است كه فكر مي كنم شايد مطرح كردن آن در اين موضع، مؤثر باشد. دوستان ما خيلي در اين قضيه كم لطفي كردند.
* با اين حال، خود اين مطلب، يعني فعال كردن اعضا، نياز به تدبير دارد و انتظار مي رود كه هيأت مديره مديريت تدبير داشته باشد. اين ضعف شايد از آن جا ناشي مي شود كه اولاً اعضاي هيأت مديره، به دليل تخصص شان در ادبيات كودك، نگرشي علمي و عام، يا حداقل عميق نسبت به ابتلائات جامعه جهاني ندارند. از اين رو در برابر پديده هاي گاه ويرانگر اجتماعي، اغلب منفعل هستند. يعني چون درك روشني ندارند، نمي توانند از اعضا يا كميته ها، انتظار كمك داشته باشند، يا اين كه آنان را نسبت به پيچيدگي پاره اي از اين جريانات، آگاه كنند. ديگر اين كه شايد معدل سني آنها به گونه اي باشد كه انتظار جسارت هاي ساختار شكنانه از آنان، بيجا و بي مورد باشد. سؤال ديگري مي پرسم. مطلع هستيد كه تشكيلاتي همچون انجمن قلم، در ساير كشورها نيز موجود است. از جمله، اتحاديه نويسندگان عرب، كه نويسندگان ۱۶ كشور عرب، از مجموع ۱۹ كشور عرب را شامل مي شود. يكي از ايده هايي كه انجمن مي تواند و بلكه بايد، آن را دنبال كند، تشكيل اتحاديه نويسندگان جهان اسلام است. حتي امكان ايجاد يك نهضت ترجمه فراگير ميان كشورهاي اسلامي ميسر مي شود. مي دانيد كه بسياري از نويسندگان بزرگ در كشورهاي اسلامي، در زمره تأثيرگذارترين افراد كشور متبوعه خود هستند. صاحبان روزنامه ها، سردبيران روزنامه ها، اساتيد دانشگاه ها و پاره اي ديگر از سمت هاي جدي در اختيار نويسندگاني است كه عضو اتحاديه نويسندگان كشورهاي خود هستند. با اين وصف، امكان روشنگري هاي مؤثر در پاره اي از ابتلائات مشترك جهان اسلام، مانند جهاني شدن يا جهاني سازي، لاف زني هاي قدرت هاي بزرگ و موارد ديگر، با روشنگري جدي نويسندگان عضو و با استفاده از موقعيت هاي بسيار جدي پاره اي از آنان، فراهم مي شود. چرا در اين زمينه تاكنون اقدامي جدي نكرده ايد؟
- اين هم يكي از اقداماتي است كه انجام شده است. ما توانستيم به همت مسئول كميته روابط بين الملل ارتباطاتي با اتحاديه نويسندگان عرب برقرار كنيم. به دعوت آنها، نماينده اي را به اجلاس ساليانه آنها در دمشق فرستاديم. همين  حضور، باعث شد كه در بيانيه پاياني آن اجلاس، ماده اي گنجانده شد كه به موجب آن، پيشنهاد شد اتحاديه نويسندگان عرب، به اتحاديه نويسندگان جهان اسلام تبديل شود. هرچند بعد اين كار پيگيري نشد و به جايي نرسيد، ولي خود گنجاندن اين ماده در بيانيه اجلاس ساليانه اتحاديه اي كه ۱۶ كشور از كشورهاي عرب را شامل مي شود، امر بزرگي است. پس از آن، از طرف كميته روابط بين الملل، يك سلسله فعاليت هايي آغاز شد، تا بتواند مقدمات تشكيل نشست مستقل را راجع به همين قضيه در تهران انجام دهيم. حتي ارزيابي هاي مالي در مورد اين كار انجام شد. مخارج آن نزديك به پنجاه ميليون تومان پيش بيني شد. ما توانستيم براي اين مبلغ، قول هايي را بگيريم، منتها بعضي عوامل بعدي، مانع از تشكيل اين اجلاس شد. از جمله، بعضي انتظارات غيرمتعارف موجود بود كه مانع كار شد. با سفرا و رايزني هاي فرهنگي در بعضي كشورها نامه نگاري شد. متأسفانه، اهميت اين قضيه آن طور كه شما اشاره كرديد و ما هم مي دانيم، از سوي سفرا و رايزنان درك نشد و به جز يكي دو سفير، ديگران حتي از دادن ابتدايي ترين اطلاعات مربوط به تشكل هاي قلمي در كشورهاي حوزه ماموريت خود، سرباز زدند. اگر اين كار بخواهد فعال تر پيگيري شود، نياز به هزينه هايي دارد كه ما فعلاً قادر به تأمين آن نيستيم.

شعر
لاابالي يا برجسته ترين رباعي ساز؟
000788.jpg

منصور ملكي
دوستم، كه اهل كتاب و قلم است، در يكي از روزهاي مهرماه براي من كتابي آورده است و در صفحه اول آن نوشته است: براي تولد شصت و چندمين سالت، كه ببيني «فروغ» در شرح آن حكايات چند قرن عقب بوده است.
اين كتاب «مهستي گنجه اي» است و روي جلد كتاب آمده است: بزرگترين زن شاعر رباعي سرا. معين الدين محرابي رباعي ها را جمع آوري كرده است و نيز تحقيق و پژوهش هم با او بوده است.
اگر بخواهيم تعداد شاعران زن را در قلمرو ادبيات فارسي - كه هميشه عرصه تاخت و تاز مردان بوده است - بشماريم، از تعداد انگشتان يك دست، اگر كمتر نباشد، بيشتر نيست. مهستي گنجه اي، قديمي ترين شاعر است كه در تواريخ و تذكره ها با اختلاف قول، وي را در عهد چهار پادشاه معرفي كرده اند: سلطان محمود غزنوي، سلطان محمد سلجوقي، سلطان محمود سلجوقي و سلطان سنجر سلجوقي. مهستي از جمله شاعراني است كه تمام زندگي اش با افسانه آميخته شده و هر كس نيز كه از وي يادي كرده ،بر اين افسانه ها دامن زده تا بدان جا كه بررسي دقيق و همه جانبه زندگي وي با دشواري هاي بسيار مواجه است.قديم ترين مأخذي كه از زمان حيات وي خبر داده، كتاب «تاريخ گزيده» نوشته «حمدالله مستوفي» است كه به سال ۷۳۰ هجري قمري تأليف شده است و پس از آن در «مجالس النفائس» به ترجمه حكيم شاه محمد قزويني. در اين دو كتاب «مهستي»، معاصر سلطان محمود غزنوي است. همزمان و معاصر با فردوسي. از ديگر كتاب هايي كه از اين زن شاعر سخني گفته شده است، مي توان از «الهي نامه» شيخ عطار، «تذكره الشعراء» دولتشاه سمرقندي، «المعجم في معايير اشعار عجم» از شمس قيس رازي كه يك رباعي از او آورده است، «حبيب السير» از خواندمير و بالاخره در تذكره  «روز روشن» كه به سال ۱۲۹۶ هجري قمري تأليف شده است.
جز اين كتاب ها ردپاي مهستي را مي توان در مقطع قصيده اي از سنايي غزنوي كه به همسر مهستي اشاره دارد و نيز در يك نسخه خطي «لغت فرس» كه به اشتباه بيتي از «رودكي» را به نام مهستي آورده است، پيدا كرد و نيز يكي دو سه كتاب ديگر تا به امروز كه اشاره هايي به مهستي دارند.
مهستي شاعري است رباعي گو و به قولي پس از خيام، برجسته ترين رباعي سراي ايران به شمار مي آيد. وي را همچنين پايه گذار مكتب «شهر آشوب» در قالب رباعي شناخته اند.
«شهرآشوب» يكي از انواع شعر فارسي است كه در آن از اسامي كارافزارها، حرفه هاي رايج و صنايع دوره اي خاص سخن به ميان آمده است. از اين رو با مطالعه در شهر آشوب هاي موجود مي توان از مشاغل، پيشه ها و نيز از لغات و اصطلاحات فني ادوار گذشته آگاهي هاي ارزشمندي به دست آورد.
متأسفانه تذكره نويسان و برخي تاريخ پردازان بر اثر ناآشنايي با شهر آشوب، هريك با خواندن شهرآشوبي از مهستي، نفهميده و ندانسته با تصوراتي نادرست، او را لاابالي دانسته و در خلال سخن ،وي را نكوهيده اند. درحالي كه با مراجعه به شهرآشوب هاي مهستي به اطلاعات مفيدي دست مي يابيم و همراه با بهره گرفتن از منابع تاريخي، مي توانيم بر بخش هايي از جامعه شناسي اقتصادي و اجتماعي آن ايام واقف شويم. اگر تذكره نويسان و برخي از تاريخ پردازان، شهرآشوب سرايان را لاابالي و بي قيد معرفي مِي كنند. از آن روست كه سرايندگان با كلماتي عاشقانه از آنان ياد كرده اند و اگر از شهرآشوب هيچ ندانيم، در هنگام خواندن آن، به همان دچار خواهيم شد كه برخي دچار آمدند.آنچه درخصوص مهستي بايد گفت اين است كه وي با شاعرانه ترين بيان، قلمرو شهرآشوب را با ساختمان رباعي، زيبايي بخشيده است. كاري كه پيش از او انجام نگرفته و پس از او نيز در آن توفيق اندكي به دست آمده است.
از رباعيات و شهرآشوب هاي مهستي جز اندكي به دست ما نرسيده است، چراكه نامرادي زمانه، چند قرن پس از حيات وي، و آن نيز در اوايل قرن دهم تنها ديوان بازمانده او را از ميان برده است و اگر در برخي از كتاب هاي پيشينيان، رباعي يا رباعياتي از وي ثبت نشده بود چه بسا كه اكنون از وي هيچ نمي دانستيم.
مهستي در شهرآشوب هاي خود با چيره دستي دقايق و ظرايف اين فنون و صاحبان اين فنون را نشان مي دهد: بزاز، پاره دوز، تيرانداز، بافنده، حمامي، نانوا، سوزن ساز، خياط، كله پز، سراج، صحاف، حجامت كننده، قصاب، گازر، كفشگر، كلاه دوز، محتسب، ميوه فروش، نجار، نعل بند و...
تا به امروز كتاب هايي با عنوان ديوان، اشعار، رباعيات مهستي و نيز اشعار منتخب مهستي و مهستي نامه به چاپ رسيده است.
كتاب «مهستي گنجه اي» با پژوهش و تحقيق «معين الدين محرابي» آخرين كتابي است كه «نشر توس» منتشر كرده است كه در آن به زندگي و آثار مهستي پرداخته شده است.
گرچه در روزگار ما، تقسيم هنر به خاطر جنسيت، تقسيمي است ناعادلانه و بي منطق( نقاشان زن، سينماگران زن، شاعران زن و...) اما با نگاهي به شعرهاي همين تعداد اندك شاعران زن- كمتر از انگشتان يك دست - در تاريخ ادبيات، تا آمدن و رفتن «فروغ»، در مي يابيم مهستي رباعي هايي دارد (به جز شهرآشوب ها)، كه نشان مي دهد سراينده آن زني است، با مسائل خود و دنياي زنانه، آن هم تا قرن ها و قرن ها كه زن شاعري در ادبيات ما يافت نمي شود. بعد مي توان از «پروين اعتصامي» گفت كه به اعتقاد نگارنده اين سطور در «بودنش» ترديد دارم و يا اگر بوده است شعرش، شعر مردانه است. مي ماند «عالم تاج قائم مقامي» (ژاله) - مادر پژمان بختياري - كه در نوشته اي ديگر بايد بدو پرداخت «فروغ مي آيد» و در پي اش صدها زن، با صدايي زنانه.
چرا دوست من در تقديم نامچه اش نوشته است كه «ببيني فروغ در شرح آن حكايات چند قرن عقب بوده است»؟ تصور مي كنم، اگر «فروغ» را شاعري بدانيم كه از «زن» سخن مي گويد، قصد درستم آن بوده است كه پيش از او هم زناني بوده اند كه از «زن» و «زنانگي» و «دنياي زن» سخن گفته اند.

در سمينار انجمن نويسندگان كودك و نوجوان بررسي شد:
سانسور و ادبيات كودك و نوجوان
000786.jpg

ما تا دوازده سالگي بيشتر مخاطب نداريم و نوجوانان از اين سن به بعد اغلب خواننده كتاب هاي ما نيستند.» محبوبه نجف خاني- مترجم ادبي- در سمينار سانسور و ادبيات كودك و نوجوان، با بيان اين مطلب گفت: كتابخانه هاي مدرسه هاي ما نيز از كتاب هاي مورد علاقه بچه ها، تهي هستند. بنابر اين بچه ها به سمت كتاب هاي زيرميزي تمايل پيدا مي كنند و آنها را با ولع مي خوانند.
او با بيان اين مطلب كه حتماً اين كتاب ها چيزهايي دارد كه كتاب هاي ما از آنها تهي است، گفت: واقعيت آن است كه ما با سياستگذاري هاي غلط خود يك مشت جوان پرخاشگر بي احساس را تربيت مي كنيم و نمي خواهيم بپذيريم كه علت اصلي بسياري از مشكلات، خود ما هستيم.
وي كه در محل انجمن نويسندگان كودك و نوجوانان سخن مي گفت، افزود: ما پيوسته كودك و نوجوان خود را محدود كرده ايم، نمي توان وجود سانسور يا نظارت را پذيرفت؛ چرا كه هر دوي اين واژه ها يكي هستند. من مترجم، اولين سانسورچي هستم؛ به اين شكل كه وقتي كتابي را مي خوانيم، چون مي دانيم نصف اين كتاب در وزارت ارشاد شقه مي شود و در واقع خيانتي به نويسنده اصلي مي شود، اصلاً آن را براي ترجمه انتخاب نمي كنيم.
در ادامه اين برنامه شيدا رنجبر- ديگر مترجم ادبي- تأكيد كرد: ما بايد مسأله سانسور را براساس مسايل روانشناختي كودك تكنيكي كنيم، اما آنچه امروز در حال جريان است، اين است كه ما بسياري از مسايل مورد نياز كودك را كه بايد بداند، بي جهت و براساس سليقه هاي شخصي، حذف مي كنيم.
او گفت: اگر مسأله نظارت در وزارت ارشاد فقط شامل مباحث اخلاقي غيرضروري بود، اقدام مباركي قلمداد مي شد، اما عملاً مي بينيم كه اين نظارت فراتر از اين حوزه عمل مي كند.
وي تأكيد كرد: امروزه بحث نظارت، به شدت لوث شده است، ما همه ايراني هستيم كه داراي حجب و حياي خاص خوديم. بنابر اين در نوشته ها و ترجمه هايمان ناخودآگاه بسياري از مسايل را رعايت مي كنيم، ولي نظارت به مسايلي اختصاص پيدا كرده كه تعجب آور است. در ادامه اين سمينار، فرشته سنگري- منتقد ادبي- گفت: جاي تأسف است كه بچه هاي امروز ما تمايل خود را در تورق ادبيات رتوش شده ما از دست داده اند.
وي گفت: بچه هاي ما از كانال هاي ديگري براي رسيدن به مطالب مورد علاقه شان استفاده مي كنند، يعني آنها سالها پيش از تمام خطوط قرمزي كه ما براي آنها ترسيم كرده ايم، عبور كرده اند و ما هميشه پشت سر آنها حركت كرده و مي كنيم. ماحصل چنين رخدادي اين است كه امروزه اعتقاد بچه ها نسبت به ابزارهاي فرهنگي سلب شده است و اين سلب اعتماد به كتاب ها اختصاص ندارد. او گفت: ما كه مدعي هستيم بايد بچه ها را در عرصه زندگي كمك كرد، آنها را تنها گذاشته ايم، بنابراين بيشترين بها را در حال حاضر خوانندگان مي پردازند؛ نه نويسندگان. چرا كه خواننده چه ما بخواهيم و چه نخواهيم، نياز خود را از طريقي تأمين مي كند. بچه هاي امروز اين سؤال را مطرح مي كنند كه چرا مسايل واقعي زندگي از آنها كتمان مي شود.
مهري كاظمي- نويسنده و مترجم ادبي- نيز در اين سمينار گفت: ما پيوسته تلاش كرده و مي كنيم كه مطالب شسته و رفته را به بچه ها بدهيم،  بنابراين كودكمان تا زماني كه خيلي بچه است، خيال مي كند دنيا، همين است كه او مي بيند. يعني يك چيز كاملاً ساده و پاك؛ اما زماني كه وارد محيط مدرسه و جامعه مي شود، با آنچه پدر و مادر، نويسندگان و وزارت ارشاد به نوعي او را از آنها دور كرده اند، مواجه مي شود. وي تأكيد كرد: ما حصل چنين رويكردي، مواجهه با كودكاني سركش و دور از فرهنگ ايراني است؛ چرا كه آنها چيزهايي را از كانال هاي غير از ما گرفته اند كه ما تلاش كرده ايم آنان آنها را ندانند.
محسن هجري ، عضو هيأت رئيسه انجمن نويسندگان كودك و نوجوان نيز در اين سمينار گفت: نظارت، مفهوم كلي است كه سانسور محصول آن است، يعني نظارت هم مي تواند منجر به سانسور بشود و هم مي تواند به آن منتهي نشود.
وي با تأكيد بر تكيه بر مثلث نويسنده، كودك و خانواده گفت: كودك ما الزاماً از فيلتر خانواده با كتاب آشنا مي شود و اين بحثي است كه اغلب ما حداقل تا سن يازده سالگي آن را باور داريم.
هجري گفت: حاكميت سياسي به عنوان يكي از عاملان نظارت با دو انگيزه پالايش فرهنگي يا ملاحظات سياسي است كه دست به نظارت مي زند.
وي كه در محل انجمن يادشده سخن مي گفت، افزود: يكي از افت هايي كه ما در دو دهه بعد از انقلاب با آن مواجه بوديم، انتقال حوزه نظارت از خانواده به دولت بود؛ چرا؟ چون خانواده ها به اين ترتيب ساده انديش شدند. چرا كه تصور كردند دولت توانايي نظارت كامل بر رفتار كودك و نوجوان را داراست؛ در حالي كه چنين نبود.
اين نويسنده تأكيد كرد: اگر بناست نظارتي وجود داشته باشد، بايد الزاماً اين نظارت از حوزه حاكميت سياسي خارج شود و به حوزه خانواده و نهادهاي مدني برگردد.
محمود برآبادي- نويسنده- نيز در تعريف سانسور يا نظارت گفت: جلوگيري از رسيدن پيام از سوي فرستنده به گيرنده را سانسور مي گويند و اين سانسور به دو نوع اختياري يا خودسانسوري و سانسور اجباري يا حكومتي تقسيم مي شود. او با تقسيم انواع سانسور به سانسور سياسي، اجتماعي، اخلاقي و مذهبي، گفت: بعضاً مواردي اتفاق افتاده است كه اين انواع آنچنان به هم نزديك شده اند كه عملاً تفكيكشان مشكل شده و گاه اين امر به سهولت امكان پذير بوده است.
وي در تحليل سانسور كيفي گفت: منظور از سانسور كيفي، سانسوري است كه ارزشي به كار نگاه مي كند و از نظر معيارهايي كه براي اثر هنري مطرح است، اعمال مي شود.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   روزنت  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |