اشاره: اغلب ما در مواجهه با مردم (چه خاص و عام)، وقتي در زمينه هاي مختلف ارتباط جمعي و ابزارهاي رسانه اي با آنها گفت وگو مي كنيم، تازه به اين باور مي رسيم كه چقدر افراد باسواد جامعه در زمينه رسانه اي بي سواد هستند!
وقتي در يك جمع خانوادگي، يا محفل علمي و فرهنگي، صحبت از فيلم مورد علاقه، كتاب مطالعه شده و يا برنامه تلويزيوني محبوب به ميان مي آيد، تازه متوجه مي شويم كه سطح نگاههاي مردم چه عام و چه خاص در اغلب مواقع به ابتذال گرايش دارد، به همين خاطر نگاههاي افراد باسواد رسانه اي در بيشتر موارد با افراد بي سواد در حوزه رسانه تفاوت فاحشي دارد.
گفت وگو در نوع موسيقي، گرايش به سايت هاي اينترنتي و حتي زمان لازم براي استفاده از برنامه هاي فرهنگي رايج مي تواند به عنوان يك شاخص مهم براي ارزيابي سواد رسانه اي به شمار آيد.
«اميد حبيبي نيا» دانشجوي دكتري تحقيقات و مديريت ارتباطات مطلبي را در اين باره نوشته كه از يك منظر براي مخاطبان صفحه رسانه خواندني است. اين مطلب را با كمي حك و اصلاح در پي آورده ايم:
چرا مردم در برابر يك واقعه يا يك موضوع رسانه اي واكنش هاي مختلف نشان مي دهند؟ ابتدايي ترين پاسخ ممكن است اين باشد كه به دلايل تجارب و سلايق مختلف شان!
اما اين تجارب و سلايق و يا در واقع شناخت آنان از كجا ناشي شده است؟ درك آنچه سواد رسانه اي (Media Literacy) خوانده مي شود، مي تواند جواب بهتري به اين پرسش باشد.
فرض كنيد كه شما و دوست يا همسرتان به تماشاي فيلمي از ژان لوك گدار نشسته ايد، چه عاملي سبب مي شود تا شما از فيلم خوشتان بيايد و همراه شما نظري متفاوت داشته باشد؟
سواد رسانه اي به طور خلاصه با چهار عامل
سطح شناختي، هيجاني، زيبايي شناختي و اخلاقي در ذهن مخاطب در تعامل است. از سوي ديگر سواد رسانه اي به عنوان معياري براي درك مفاهيم آشكار و پنهان واسطه يا مديوم با عادت رسانه اي نيز در ارتباط است، مخاطبي كه به مجموعه هاي تلويزيوني نازل عادت داده شده است ذهن خود را درگير رمزگشايي فيلم هاي فلسفي نمي كند و برعكس مخاطبي كه به آثار برگزيده اي توجه مي كند، از متن رسانه اي نازل روي مي گرداند.
چرا سواد رسانه اي مهم است؟
سواد رسانه اي به مخاطب كمك مي كند تا وقايع را پيش بيني كند و سطح آگاهي خود را بالا ببرد و در نتيجه به موقعيت پيشرو يا رهبري دست يابد.
سواد رسانه اي همچنين به او كمك مي كند تا خود بدون كمك منتقدان از پس تعبير و تفسير رسانه (مثلاً فيلم) با كمك قواعد و قراردادها و نشانه شناسي و معناشناسي برآيد. اين امر نه تنها در مورد رسانه بلكه در درك معاني پيام ها نيز سودمند خواهد بود، مثلاً سواد رسانه اي به مخاطب كمك مي كند تا تم هاي اصلي و فرعي سخنان برنده جايزه نوبل را دريابد و حدس بزند كه رفتار سياسي آتي او چه كمكي به اهداف سياسي مخاطب خواهد كرد. از همين رو مي تواند تصميم بگيرد تا با عامه جمعيت همراه شود و براي او هلهله كند يا نه!
بنابراين مي توان گفت كه سواد رسانه اي سبب مي شود تا جهت يابي فرد با دورانديشي و درايت و نيز درك موقعيت ها همراه شود. از همين رو همواره تحقيقات نشان داده است كه افراد موفق تر انتخابهاي برگزيده تري از رسانه ها دارند، زيرا آنها به گونه اي هدفمندتر و گزيده تر از رسانه ها در جهت تثبيت و ارتقاي موقعيت خود بهره مي گيرند.
به عنوان نمونه، يك تحقيق بر روي مديران پانزده شركت موفق در آمريكا نشان داد كه اين مديران بيشتر از مديران ساير شركتها مجلات تخصصي مربوط به حرفه خود را مطالعه مي كنند، از سطح معلومات عمومي بالاتري برخوردارند و از نظر درك مفاهيم رسانه ها عملكرد بهتري دارند.
به عبارت ديگر مي توان گفت دو تفاوت عمده در چگونگي بهره مندي باسوادان رسانه اي (Media Literate) و عامه مردم وجود دارد، در حالي كه مردم عادي بيش از شصت درصد اوقات بيداري خود را به استفاده از رسانه هاي نازل (مثلاً فيلم فارسي، برنامه هاي مبتذل و بي مايه تلويزيونهاي فارسي زبان، سايت هاي اينترنتي سرگرم كننده، چت، وبلاگهاي حاوي موضوعات زناشويي، ترانه هاي بي معني و...) مي پردازند، باسوادان رسانه اي بيشتر وقت خود را به رسانه هاي فرهنگ بالا (High Culture Media) مي پردازند. سواد رسانه اي با درك سه سازوكار اجتماعي همراه است:
اصول بنيادي: مانند درك ماهيت تجاري رسانه هاي جريان غالب، درك چگونگي بازنمايي واقعيت در رسانه.
مهارتها: مانند درك يك پايگاه اجتماعي- اقتصادي در پس يك پيام، توانايي درك جهت گيري سياسي مضمون.
خاصيت: مانند روزآمد كردن دانش سياسي مرتبط با رسانه ها، قابليت درك مضامين نهفته در پيام.
در سال ۱۳۷۹ كه من در دانشگاه آزاد تهران تدريس مي كردم ، به دانشجويان سالهاي سوم و چهارم رشته ارتباطات پرسشنامه اي درباره رسانه ها و علايق آنها ارائه نمودم .
نتايج اين نظرسنجي حاكي از فقر سواد رسانه اي چشمگير حتي در ميان دانشجويان ارتباطات- كه خود بايد راهنماي ساير مردم در اين زمينه باشند، بود. به عنوان نمونه نود درصد آنان از ذكر نام ده كارگردان سينماي ايران بازمانده بودند و در اين ميان بسياري نيز بازيگران فيلم فارسي را با كارگردان همانند شمرده بودند و تقريباً نود و نه درصد از ذكر نام سه كارگردان (و نه ده كارگردان)سينماي خارجي نيز بازمانده بودند. نكته عجيب تر آن كه بسياري از آنان فرق بين فيلم سينمايي، سريال و برنامه روتين تلويزيوني را نمي دانستند. شايد پاسخ به اين پرسش كه چرا سواد رسانه اي در جامعه ما تا اين حد پايين است كار آساني نباشد، اما فقدان جانشين هاي رسانه اي براي جذب مخاطبان بالقوه يكي از دلايل اصلي آن است.
تا زماني كه اشعار و رمانهاي سطحي با بوق و كرنا به عنوان اشعار نسل جوان به خورد آنها داده مي شود، تا زماني كه خوانندگان مجاز اداي خوانندگان لوس آنجلسي را در مي آورند و سطح ترانه هاي خوانندگان لوس آنجلسي از سطح مبتذل ترين ترانه هاي آمريكايي هم پايين تر است، تا زماني كه برخي گردانندگان اصلي سايت هاي اينترنتي در كنار پيام هاي سطحي خود به ترويج مضاميني عقب مانده و سطحي مي پردازند، تلاش همه جانبه و مشترك براي قطع پيوندهاي هفتاد درصد جامعه يعني نسل زير سي سال جامعه با فرهنگ، سياست و دانش روز از سوي جريان مسلط رسانه اي موفق باقي مي ماند.
تبلور فرهنگ اين نسل كم سواد رسانه اي ترانه هاي مبتذل مي شود، سمبل سياستش جريانات مشكوك و عقب مانده و ميزان دانش اش از سطح گفتارهاي تلويزيوني و يا تلويزيونهاي لوس آنجلسي بيشتر نمي شود.
از همين روست كه نمي تواند از گذشته درس بگيرد. زيرا به سرعت در معرض عوام زدگي و تحريكات انبوه خلق قرار مي گيرد و براي رهبران موعودي كه از غرب سر مي رسند هلهله مي كند. پاورقي نويس سابق برايش روزنامه نگار برجسته و تكنسين سابق برايش عالم دنياي اينترنت مي شود.
سواد رسانه اي با بهره مندي و رضامندي از رسانه نيز در ارتباط است. اين مفهوم گوياي نحوه استفاده فرد از رسانه نيز هست.
بر اين اساس اشخاص با توجه به عادات رسانه اي و انگاره هاي خود تنها از قالبها و مضامين منطبق با سطح ادراك و سواد رسانه اي خود بهره مي گيرند. در نتيجه براي تغيير اين عادات و ارائه راهكاري براي ارتقاي سطح تعامل پوياي مخاطب با پيام بايد در ابتدا مخاطب را از اعتياد به رسانه هاي جريان اصلي نجات داد. رسانه هايي كه به جاي دانش و اطلاعات جامع تنها وانموده اي از واقعيت را براي رهايي مخاطب از تنش ارائه مي دهند و مخاطب را از درگيري با متن و درك واقعيت نهفته در آن فراري مي دهند.
از همين رو پديداري رسانه هاي مستقل و جانشين براي جذب مخاطباني كه آمادگي پذيرش پيام هاي خارج از جريان مسلط را داشته باشند ضروري است.
اما مشكل اصلي اين رسانه ها آن است كه خود تحت تأثير جريان مسلط رسانه اي قرار مي گيرند زيرا مخاطب آنها را به آن سو سوق مي دهد و از سوي ديگر قالب نازلي را با محتواي متفاوت و سنگيني تركيب مي كنند كه چنين فرايندي به ناپيام رساني منجر مي شود.
گذشته از آن كه اين رسانه ها در شرايط فعلي از توان اقتصادي ناچيزي براي رقابت با جريان مسلط رسانه اي برخوردار هستند.
به هر حال سواد رسانه اي در معادلات سياسي و فرهنگي نقش بسيار مهمي را ايفا مي كند و تا زماني كه سطح سواد رسانه اي جامعه ما از حداقل لازم براي درك و تحليل و پيش بيني فرايندها پايين تر است، جريانات سطحي فرهنگي و سياسي با مخاطب سازيها و عادت رسانه اي خود در برابر نيروهاي آلترناتيو صف آرايي خواهند كرد.
شكستن اين سد به يك كارزار رسانه اي همه جانبه و پويا نيازمند است كه با همياري تمام روشنفكران، هنرمندان و متخصصان رسانه ها، در تلاطم تحولات اجتماعي شتابان، ميسر خواهد بود.