شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۱۹- Nov. 8, 2003
گفت وگوي همشهري با دبير شوراي عالي امنيت ملي
عبور از بحران
زير ذره بين
مسئله پروتكل الحاقي كه اين روزها به مسأله اصلي تبديل شده است در آغاز مسئله دست دوم بود. مسأله اول و اصلي كه آژانس بين المللي انرژي اتمي بر آن تأكيد داشت، ارائه تصوير كاملي از برنامه هسته اي ايران بود.به علاوه ايران هرگز به درخواست پيوستن به پروتكل الحاقي پاسخ منفي نداده بود. همه مسئولين اين موضوع را هميشه با رويكردي مثبت مورد بررسي قرار داده بودند.
محمود صدري
000844.jpg
عكس از : مجتبي جانبخش

حجت الاسلام والمسلمين دكتر حسن روحاني در هفته هاي اخير خبرسازترين رجل سياسي ايران شده است. زيرا اداره يكي از دشوارترين مذاكره هاي تاريخ جمهوري اسلامي ايران به وي سپرده شده و به صورت طبيعي همه نگاه ها در داخل و خارج كشور به سوي او دوخته شده است و هر اظهارنظرش براي تحليلگران و مقام هاي بين المللي «نشانه» تلقي مي شود.
شيوه مديريت بحران هسته اي كه روحاني پيشه كرد ستايش بسياري را برانگيخت و گروه ها ئي نيز به او خرده گرفتند. وي در گفت وگو با همشهري درباره مسائل هسته اي ايران و سير تحولاتي كه به بيانيه تهران منجر شد با دقت حقوقي و سياسي و البته آميخته با احتياط كامل سخن گفت و طرح هرگونه مسئله داخلي واستفاده جناحي وغوغا سالارانه رادر خلال بحث هاي مربوط به پروتكل خلاف مصالح ملي تشخيص داد و از كنار آنها گذشت.

* آقاي دكتر روحاني، ابتدا از اينكه وقت خود را در اختيار همشهري گذاشتيد سپاسگزارم. اين روزها از حضرتعالي به عنوان كسي كه ايران را از يك مرحله بحراني عبور داده است ياد مي شود. اما به نظر مي رسد افكار عمومي همچنان در انتظار دريافت پاسخي براي اين پرسش است كه ايران چرا اينقدر دير به درخواست هاي آژانس و اروپا براي پيوستن به پروتكل الحاقي پاسخ داد؟ آيا در اين مدت در صحنه جهاني تحولي رخ داد؟
- من هم از شما تشكر مي كنم. اول بايد نكاتي را روشن كنم.
نكته اول اينكه مسئله پروتكل الحاقي كه اين روزها به مسأله اصلي تبديل شده است در آغاز مسئله دست دوم بود. مسأله اول و اصلي كه آژانس بين المللي انرژي اتمي بر آن تأكيد داشت، ارائه تصوير كاملي از برنامه هسته اي ايران بود.
نكته دوم اين كه ايران هرگز به درخواست پيوستن به پروتكل الحاقي پاسخ منفي نداده بود. همه مسئولين اين موضوع را هميشه با رويكردي مثبت مورد بررسي قرار داده بودند.
اگر به مصاحبه هاي محمد البرادعي هم مراجعه كنيد مي بينيد كه وي بارها گفته است پروتكل الحاقي مسئله درجه دوم است. آقاي البرادعي بعد از قطعنامه شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي هم بر اين نكته تأكيد ورزيد. پس اصلاً ما چه پروتكل الحاقي را مي پذيرفتيم و چه نمي پذيرفتيم، خيلي تأثيرگذار نبود. نبايد فكر كنيم اگر ما چند ماه قبل پروتكل الحاقي را مي پذيرفتيم، مسأله تمام مي شد. اصلاً اين طور نيست.
* جناب روحاني، بحث تقدم و تأخر درباره پروتكل الحاقي و شفاف سازي كامل توسط ايران ظاهراً پس از قطعنامه شوراي حكام مطرح شد.
- نه خير. اگر به سوابق بحث هاي قبلي مراجعه كنيد مي بينيد كه قبل از قطعنامه شوراي حكام و در ماه ژوئن البرادعي در مصاحبه اي گفت پروتكل مسئله اول ما نيست و بحث اوليه و اصلي اين است كه ايران به سؤالات آژانس پاسخ دقيق بدهد و ابهام هايي را كه درباره برنامه هسته اي وجود دارد رفع كند. باز در خود قطعنامه  شوراي حكام  بندي كه به عنوان بند «اساسي و ضروري» ذكر شده  بندي است كه به پاسخ ايران به ابهامات آژانس مربوط مي شود نه پروتكل الحاقي. اتفاقاً در قطعنامه راجع به پروتكل هيچ تكليفي به ايران نشده است. پروتكل در اين بخش به جاي تكليف از واژه «درخواست» استفاده كرده است. بنابراين پروتكل از آغاز بحث مهمي نبود اما در ايران به گونه اي مطرح شد كه گويي مسأله اصلي پروتكل است.
نكته سومي كه ما در ارتباط با پروتكل همواره گفته ايم اين بوده است كه نگراني ها و ملاحظاتي داريم كه بايد جامعه جهاني به اين نگراني ها پاسخ دهد و ملاحظات ما را در نظر بگيرد. اين مسئله را مسئولان ايران هميشه و با بيان هاي مختلف ذكر كرده اند. لذا قبل از اجلاس ماه سپتامبر، شايد يك ماه به زمان صدور قطعنامه شوراي حكام يك هيأت آژانس بنا به دعوت ما به ايران آمد. در جلسه اي كه چند روز در تهران به طول انجاميد و از نهادهاي مختلف (وزارت خارجه، سازمان انرژي اتمي و...) در آن شركت داشتند دهها پرسش از نمايندگان آژانس شد كه اتفاقاً براي آنها هم جالب بود. آنها مي گفتند برخي از اين سؤال ها تاكنون به ذهن ما نرسيده بود و حالا كه مطرح شده است بايد براي پاسخ به آنها چاره انديشي كنيم. اين پرسش ها آنقدر براي آنها جالب بود كه آمادگي خود را براي برگزاري سميناري كه به پرسش ها بپردازند اعلام كردند.
اين مرحله اي از بحث هاي ما با آژانس  بود. اين مرحله كه ابتكار آن در دست ما بود چند ماه طول كشيد و برخي از نگراني ها در خلال گفتگوها برطرف شد.
در مرحله دوم جمهوري اسلامي تصميم گرفت رسماً اعلام كند كه آماده است درباره پروتكل الحاقي مذاكره كند. اين هم قبل از اجلاس سپتامبر (شوراي حكام) بود. يعني يك هفته مانده به آن اجلاس رسماً نامه اي به آژانس نوشته شد و آمادگي ايران خود را براي شروع مذاكره درباره پروتكل اعلام گرديد. اين مرحله به جلسه شوراي حكام برخورد كرد و بحث ها به پس از آن موكول شد.
مرحله سوم بحث هايي است كه اخيراً در تهران پيرامون نگراني ها و ابهام ها انجام شد. اين بحث ها به خصوص در جريان سفر البرادعي به تهران بررسي شد و آژانس به نگراني ما پاسخ داد تا اينكه بنده در مذاكراتم با آقاي البرادعي مسائل مورد نظر را مطرح كردم و ايشان گفت حاضرم اين مباحث را در يك مصاحبه علني هم بگويم و البرادعي اين كار را كرد و در مصاحبه اش به صراحت گفت پروتكل الحاقي امنيت ملي هيچ كشوري را خدشه دار نمي كند و به حيثيت ملي كشورها لطمه نمي زند. حتي در مذاكرات رسمي به ما گفت كه اصلاً اين موضوع كه مي گويند پروتكل الحاقي بازرسي در همه مكان ها را مجاز مي شمارد،  صحت ندارد. علاوه بر آن ، تاكنون بيش از ۸۰ كشور پروتكل را امضا كرده اند و ظاهراً ما هشتاد و سومين كشور خواهيم بود.
اين مسايل در ديدار وزيران امور خارجه كشورهاي اروپايي در تهران (فرانسه، آلمان و انگليس) هم مطرح شد و در بيانيه تهران روي آنها تأكيد كرديم. يعني اينكه نگراني ها و ملاحظات هم در گفت وگو با آژانس و هم در مذاكره با اروپايي ها بحث شد و در نامه اي كه براي پيوستن به پروتكل الحاقي نوشته مي شود، باز هم بر نگراني ها و ملاحظات تأكيد خواهد شد. بنابراين هدف اوليه و اصلي از مذاكراتي كه تاكنون شده رفع نگراني ها و توجه دادن آژانس به ملاحظات ايران بوده است كه ما به اين اهداف دست يافته ايم. همانطور كه در ابتداي بحث هم گفتم اگر پيش از اين روشنگري ها ما پروتكل الحاقي را مي پذيرفتيم، بسياري از ابهامات باقي مي ماند و افكار عمومي هم مشكل داشت.
* آقاي دكتر،  چرا پيش از اينكه فضاي تبليغاتي سنگين عليه ايران شكل بگيرد، به سير مذاكرات شتاب داده نشد كه فرصتي چند ماهه از دست نرود؟
- اين تبليغات مربوط به قبل از شروع مباحث ما با آژانس است. يعني تابستان سال گذشته كه آمريكا و صهيونيزم وضدانقلاب اعلام كردند ايران مشغول فعاليت هاي هسته اي در جهت ساختن بمب اتمي است اين تبليغات شروع شد. اين تبليغات در واقع ساخته آمريكا و اسرائيلي ها بود. پس از دعوت ايران از آژانس براي بازديد از مراكز هسته اي نيز تبليغات ادامه يافت. اين تبليغات فراز و فرود داشت. در واقع مدتي تحت تأثير تحولات عراق، مسايل ايران قدري به فراموشي سپرده شد و پس از سرنگوني رژيم صدام حسين بار ديگر اوج گرفت. علاوه بر اينها، مسايل داخلي هم تأثيرگذار بود. در آغاز اين بحث ها با توجه به تكثر ديدگاهها در ايران در زمينه مباحث هسته اي اختلاف نظر زياد بود. حتي در ميان مسئولين هم وحدت نظر نبود. در اين مدت جلسات فراواني گذاشته شد، بحث و گفتگو شد و به اين نتيجه رسيديم همواره براي عبور از بحران نبايد فقط تصميم چند نفر مبناي كار قرار گيرد زيرا چنين كاري خود تبديل به يك بحران داخلي مي شد. بنابراين ضروري بود كه ابتدا در داخل به اجماع نظر برسيم. وقتي مسئولان نظام به چنين وحدتي رسيدند، تصميم گيري كرديم و با نظر واحد وارد عمل شديم.
000842.jpg

* بعد از بيانيه تهران نشانه هاي وحدت نظر زياد به چشم نمي خورد. در روزهاي اخير در تحليل هاي مطبوعاتي از بيانيه تهران زياد انتقاد شد و حتي گفته شد در اين بيانيه ايران تعهدات مشخصي داده اما اروپايي ها وعده هاي اخلاقي داده اند. آيا اين برداشت منتقدان درست است؟
- خير. اين برداشت درست نيست. جمهوري اسلامي ايران در بيانيه تهران به كسي تعهد نداده است، بلكه به مقام هاي اروپايي اطلاع  داده است كه مي خواهيم اقداماتي را انجام دهيم. اين تصميم  هايي كه ما در بيانيه تهران آن را اعلام كرديم، پيش از سفر هيأت اروپايي اتخاذ شده بود. اين هم كه طرف اروپايي تعهد نداده است درست نيست. اروپايي ها صورت روشن و مشخص حق ايران را براي دستيابي به تكنولوژي هسته اي و ادامه فعاليت هسته اي در چارچوب T.P .N به رسميت شناختند. اينها قبل از بيانيه تهران، اعلام نمي كردند كه ما مي توانيم به فعاليت هسته اي صلح آميز ادامه دهيم. اما در بيانيه تهران به صراحت تعهد دادند كه مسايل ايران بايد در داخل آژانس حل و فصل شود. معناي اين تعهد خيلي روشن است. ممكن است برخي نتوانند از روي عبارات بيانيه استنباط درستي بكنند. براي انتخاب كلمات بيانيه تهران دهها ساعت بحث شده و با خود اروپايي ها ساعتها مذاكره شده است. بيانيه تهران به صورت تصادفي شكل نگرفته بلكه از درون يك كشمكش و مشاجره شديد به ثمر رسيده است. تعهدات اروپايي ها در بيانيه كاملاً روشن است. اولين تعهد اين است كه مسأله ايران بايد در داخل آژانس حل شود (و به شوراي امنيت سازمان ملل احاله نشود) دوم اينكه گفته اند دستيابي به فناوري هسته اي در چارچوب معاهده منع گسترش سلاح هاي هسته اي حق ايران است. تعهد سوم اين است كه پيوستن به پروتكل الحاقي نبايد به حاكميت و امنيت ملي ايران لطمه بزند. علاوه بر اينها در بيانيه آمده است بر اثر روند اطمينان بخش، اروپايي ها مبادلات اقتصادي و تكنولوژيك خود را با ايران گسترش مي دهند. از طرف ديگر تعهد مي كنند در ترتيبات امنيتي منطقه خاور ميانه با ايران شراكت كنند. نمونه عالي اين مسأله دفاع اروپا از طرح ايران براي عاري كردن منطقه از سلاح هاي هسته اي است كه حركتي معنادار است. اين طرح در تقابل با صهيونيسم است و براي اروپايي ها همراهي در چنين قضيه اي كار آساني نيست.
در مقابل اين تعهدات، ايران از انجام كارهايي داوطلبانه اطلاع داده است كه درواقع فضاي بين المللي را عليه خود بشكند. خود اروپايي ها به ما گفتند در مقابل اين تعهدات، ايران چه مي دهد؟ پروتكل را كه قبلاً گفته ايد مي پذيريد. تعليق غني سازي اورانيوم را هم ايران قبل از آمدن اروپايي ها اعلام كرده بود. رئيس جمهور در جمع خبرنگاران گفته بود كه ما تعليق را مي پذيريم. به هر حال اينها كارهايي بود كه براي عبور ازبحران و شكستن توطئه اي كه عليه ايران شكل گرفته بود، لازم بود ما انجام دهيم. بيانيه تهران بيانيه اي متعادل و حساب شده است و ما در آن هيچ تعهد بلند مدتي نداده ايم. همين پروتكل را هم كه ما پذيرفته ايم بايد سير قانوني خود را طي كند. در بيانيه تهران هم بر اين نكته تأكيد شده است. سير قانوني از طريق مجلس ادامه مي يابد.
* تلقي شما حقوقي و دقيق است اما آيا بحث از قالب حقوقي خارج شده و آيا نوعي اجبار سياسي در تصميم گيري ايران مؤثر بوده است؟
- اساس بحث ما داوطلبانه بودن تعليق است. ما نگفته ايم كه پروتكل نهايي است، بلكه مي گوييم پروتكل بايد سير قانوني خود را طي كند، اكنون هيچ تعهد نهايي نشده است. تعهد نهايي زماني است كه پروتكل در مسير قانوني خود در مجلس تصويب شود، شوراي نگهبان آن را تأييد و رئيس جمهور ابلاغ كند. آن وقت قانون مي شود و تعهدآور است. غني سازي را هم ما تعهد حقوقي نداديم. گفتيم داوطلبانه اين كار را مي كنيم. وقتي مي گوييم داوطلبانه يعني تعهد آور نيست. مردم عزيز ايران بايد بدانند كه اساس بحث ها و تصميم ها اين بود كه ما با اين تدبير، طرح فشارهاي سياسي و اقتصادي دشمن را بشكنيم. مهم براي ما اين بود كه توطئه اي را كه عليه ما طراحي شده بود ، بشكنيم؛ والا دشمنان ما مي دانند كه ما به دنبال سلاح هسته اي نيستيم. وقتي كه همه مسئولان ما مي گويند توليد سلاحت اتمي (سواي مسائل بين المللي) حتي از موازين ديني هم به دور است، دشمنان مي دانند كه ما در پي اين سلاح ها نيستيم. آنها بهانه جويي مي كردند و مي خواستند با استفاده از اين موقعيت، دولت و ملت ايران را تحت فشار بگذارند اما درايت جمهوري اسلامي با منطق وارد شد و من معتقدم در اين مرحله موفق شده ايم. البته اين پايان راه نيست. اميدوارم در مراحل بعدي نيز جمهوري اسلامي بتواند قدم هاي دقيق و حساب شده و مطمئن بردارد تا بتوانيم از تنش و بحراني كه دشمن برايمان درست كرده است عبور كنيم. اين نكته را هم مي خواهم اضافه كنم كه جمهوري اسلامي ايران در طول اين ۲۵ سال، در مراحلي در موضع دفاعي بوده  است. يعني دشمن به ما تهاجم كرده، توطئه اي را طراحي كرده و در مقام دفاع عمل كرده ايم. جنگ و دهها توطئه ديگر از اين نوع بود. گاهي هم سياست هاي ما فعالانه و غيرتدافعي بوده است. يعني اينكه جمهوري اسلامي سياستي مدنظر داشته و ديپلماسي خود را براي پيش بردن آن سياست بسيج كرده است. در مورد مباحث هسته اي مي توانيم بگوييم ديپلماسي ايران از نوع فعالانه و پيشگيرانه بود. دشمن دنبال اين بود كه ما را به نقطه اي بحراني بكشاند اما ما كاري كرديم كه به آن نقطه نرسيم. اين تجربه جديدي است. نه اينكه قبلاً هيچ وقت نداشته ايم. شايد قبلاً هم داشته ايم اما در مورد اخير دشمنان كم كم به سوي تشكيل يك اجماع جهاني پيش مي رفتند و ما با يك سياست پيشگيرانه فعال نگذاشتيم به آن نقطه برسند. اميدوارم جمهوري اسلامي بتواند از اين مسير به خوبي عبور كند.
*غربي ها اين تحليل شما را به گونه ديگري تعبير مي كنند و مي گويند ايراني ها بدون اينكه واقعاً متقاعد شده باشند برنامه هسته اي خود را متوقف كنند، صرفاً براي خريدن فرصت يا وقت كشي و كاهش فشارها حاضر به مصالحه شده اند.
- اصلاً اين گونه نيست. ما سياست پيشگيري را براي اين اتخاذ كرديم كه نگذاريم دشمن ما را به نقطه بحراني بكشاند. اين ايده «خريدن فرصت» را رسانه هاي غربي و عمدتاً صهيونيستي و جناح هاي تندرو آمريكا مطرح مي  كنند. آنها مي گويند جمهوري اسلامي مي خواهد با به دست آوردن فرصتي چندماهه و بازي كردن با تحولات، كارهايش را به نتيجه برساند و به سلاح اتمي دست يابد. اين كاملاً دروغ است و اساس ندارد. من مي خواهم در اينجا به صراحت بگويم ما به آنچه در بيانيه تهران آمده است عمل مي كنيم و دنبال خريدن وقت نيستيم. ما تصميمي گرفته ايم و به آن پايبنديم. البته پايبندي ما مشروط به اين است كه طرف هاي ما هم به آنچه قول داده اند عمل كنند.
* سخنان اخير توني بلر به تعهداتي كه شما به آن اشاره كرديد، خدشه  وارد نكرده است؟
000846.jpg

- آقاي توني بلر به دنبال حل و فصل معضلات داخلي خودش است. پس از جنگ عراق در انگليس بحراني به وجود آمده است و بلر ناچار است براي مردم انگليس توجيه كند كه كارش در عراق درست بوده است، اما براي اينكه مشكل داخلي خودش را حل كند به استدلال غلط متوسل شده است. البته آن مقدار كه من مطلعم ظاهرا بلر اسم ايران را نبرده است، ولي به هر حال از لحاظ ديپلماسي حرف بلر يك خطا بود.
* به بحران سازي هاي دشمنان عليه ايران اشاره كرديد. اهرمي كه آمريكا و اروپا براي فشار بر ايران همواره به آن متوسل مي شوند چهار موضوع هميشگي سلاح هاي كشتار جمعي، حقوق بشر، تروريسم و صلح خاورميانه است. حالا كه پرونده هسته اي به اين نقطه رسيده است تصور مي فرماييد كه پرونده هاي ديگر از جمله بحث حقوق بشر گشوده شود؟
- بحث حقوق بشر، بحث جديدي نيست و در دو سال اخير خوشبختانه اين بحث دچار شكست شده است. تهران با دعوت از گروههاي موضوعي حقوق بشر براي سفر به ايران گام بسيار مهمي برداشت و به موفقيت بزرگي دست يافت. فكر مي كنم در زمينه حقوق بشر وضع ما بهتر از گذشته است.
* اگر پس از اين مناقشه هسته اي، پرونده هاي سه گانه گشوده شود، ايران توانايي حل آنها به همان شيوه اي كه از بحران هسته اي عبور كرد را دارد؟
- دشمن در۲۵سال گذشته همواره دنبال موقعيت بوده است. در اين سالها هميشه آمريكايي ها و اروپايي ها اين اتهامات را به ايران زده اند. مثلاً زماني مي گفتند ايران كشورهاي همسايه را تهديد مي كند، دنبال صدور انقلاب است، هميشه گفته اند ايران به دنبال سلاح هسته اي است. گينگريچ در زماني كه رئيس  مجلس نمايندگان آمريكا بود مدعي شد ايران به دنبال سلاح كشتار جمعي است. اين بحث ها هميشه بوده است. بحث خاورميانه هم هميشه مطرح بوده است. مخصوصاً بعد از اجلاس مادريد يعني در سال ۱۹۹۱ اين بحث شديدتر هم شد. حقوق بشر هم هميشه مطرح بوده است. اين بحث ها هميشه بوده و آمريكايي ها درصدد ايجاد اجماع جهاني عليه ايران حول اين مسائل بوده اند. ولي نتوانسته اند. بحث هسته اي تنها موردي بود كه آمريكايي ها موفق شدند اجماعي عليه جمهوري اسلامي درست كنند كه اين يك مورد هم با تدابير و اقدام هاي جمهوري اسلامي خنثي شد.گرچه اين موفقيت ايران پايان راه نيست. اما مي توانم بگويم درباره ساير مسائل، آمريكايي ها نخواهند توانست اجماعي مشابه بحث  هسته اي ايجاد كنند.
* اگر ممكن است به عنوان دبير شوراي عالي امنيت ملي بفرمائيد چرا ايران همواره در فضايي قرار دارد كه بي اعتمادي و فشار بين المللي متوجه آن است. آيا راهي براي كم كردن اين فشارها وجود ندارد؟
- آنها به اصطلاح خودشان نظمي درست كرده و نامش را گذاشته اند نظم جهاني. هركس هم به اين نظم و اراده غربي ها تمكين نكند و راه استقلال بپيمايد آنها در برابرش مي ايستند و برايش مشكل ايجاد مي كنند. اين طبيعي است. حتي كشوري به بزرگي چين نيز وقتي مي خواهد مستقل عمل كند بحث حقوق بشر را عليه آن مطرح مي كنند يا مثلاً فرانسه در قضيه عراق قدري روبروي آمريكا ايستاد، چه بحث هايي را برايش پيش كشيدند. فرانسه اگر مي خواست مخالفت با جنگ را با همان شدت و حدت اوليه ادامه دهد احتمالاً مشكلات ديگري برايش درست مي شد. حالا اين فرانسه اي است كه يك قدرت بزرگ اروپايي است و در شوراي امنيت سازمان ملل حق وتو دارد اما آمريكايي ها به چنين كشوري هم فشار مي آورند.
هرقدر كه شعارهاي استقلال طلبانه كشورها بيشتر شود و بخواهد به ارزش هاي ملي و ديني خود پايبند بماند و مخصوصاً اگر رفتارش منافع ابرقدرت ها و قدرتهاي بزرگ را تهديد كند، مسلماً بر آن فشار مي آورند. اما اينكه ما مي توانيم فشارها را كم كنيم، بله شدني است. دولت آقاي خاتمي از اول دنبال شعار تنش زدايي و اعتمادسازي در روابط خارجي بود. اكنون هم وضع ما نسبت به گذشته خيلي بهتر شده است. همه مشكلات حل نشده اما وضع بهتر شده است. در گذشته در منطقه نسبت به ما حساسيت زيادي بود. در اين سالهاي اخير يك طرف ايران را طالبان گرفته بود، يك طرف را عراق. در شمال و جنوب هم مسائلي بود كه الان خيلي كمتر شده است. با اروپا هم در مقاطعي تنش هاي زيادي داشتيم. اين تنش ها هم كم شده است. به هرحال مقداري از مشكلات كه مي ماند، هزينه اي است كه براي استقلال خود مي پردازيم .
* اين موضوع استقلال و هزينه هاي آن در سخنان بسياري از مسئولان جمهوري اسلامي زياد ديده مي شود. به نظر حضرتعالي كشورهاي ديگري كه به نوعي مشابه ما هستند و مسائل ما را ندارند، آيا مستقل نيستند؟
- من نمي خواهم درباره ديگر كشورها داوري كنم كه مستقل هستند يا نيستند. برخي كشورها معتقدند مي توان با استقلال كمتر، امنيت بيشتر به دست آورد. اين كشورها چنين استدلال مي كنند كه با كشوري بايد ساخت، با ديگري پيمان استراتژيك بست و در مواردي هم سازش كرد. كشورهايي در همين منطقه هستند كه هر يك به قدرتي وابسته اند. من نمي خواهم نام ببرم. اين كشورها مي گويند ما بار امنيتي خود را كاهش داده ايم. اين كشورها استقلال مطلق خود را به استقلال نسبي تبديل كرده اند اما ايران شرايط ويژه خود را دارد. ايرانيان براي استقلالي كه امروز دارند بهاي زيادي پرداخته اند و طبيعي است كه براي اين استقلال ارزش زيادي قائلند. اگر همين امروز از مردم ايران درباره اين موضوع نظرخواهي شود، فكر مي كنم باز روي صحبت استقلال پافشاري كنند. در همين قضيه پروتكل الحاقي برخي نگراني ها از همين نشأت گرفته بود كه مبادا پيوستن به آن، استقلال كشور را به خطر بيندازد.

نگاه امروز
بازي برد - برد
فاطمه صدر هاشمي
سيري كه مذاكرات ايران با آژانس بين المللي انرژي اتمي و كشورهاي بانفوذ اروپايي طي كرد و درنهايت به بيانيه تهران و موافقت ايران با تعليق غني سازي اورانيوم منجر شد از نمونه هاي بازي «برد-برد» در روابط بين المللي به شمار مي رود. اين بازي سال گذشته حالت «برد-باخت» و فشار جهاني بر ايران به سويي مي رفت كه ايران از دستيابي به تكنولوژي هسته اي محروم شود و در عوض آن هيچ تضميني هم نگيرد. در اين بازي برد-برد، ايران چه داد و چه گرفت؟
از آغاز روشن بود كه هدف اين فشار كاستن از اقتدار ملي و منطقه اي ايران است. بنابراين وقتي مذاكرات به نتيجه نهايي رسيد و وزيران خارجه انگليس، فرانسه و آلمان به تهران آمدند ايران اين موضوع را به بحث محوري مذاكرات تبديل كرد و كوشيد بيانيه تهران را به نوعي «تضمين نامه» تبديل كند. تضمين هايي كه ايران گرفت عبارت بودند از بهره گيري از حق مشروع غني سازي اورانيوم در درازمدت در ازاي تعليق داوطلبانه غني سازي، برخورداري از همكاري هاي فني آژانس به ازاي امضاي پروتكل الحاقي، شفاف سازي برنامه هسته اي در ازاي روشنگري و ابهام زدايي آژانس، اين بده بستان از سويي دغدغه هاي جامعه جهاني را نسبت به برنامه هسته اي ايران كاهش داد و از سوي ديگر ايران را به هدف اصلي و اوليه اش كه استفاده از تكنولوژي هسته اي صلح آميز است رساند. برآيند اين بده بستان، براي ايران دو دستاورد بزرگ تر هم داشت كه يكي به كيان نظام سياسي مربوط مي شود و ديگري به بركشيدن قامت سياسي تهران در ميان پايتخت هاي منطقه بود. دستاورد اول دفع فتنه اي بود كه آمريكا و اسرائيل سامان داده بودند و مترصد بودند با ارائه تصويري تهديدآميز از ايران، جامعه جهاني را عليه جمهوري اسلامي بشورانند. دستاورد دوم نيز پذيرش نقش منطقه اي ايران از سوي سه قدرت اروپايي بود كه گفته مي شود پس از رايزني با آمريكايي ها به تهران آمده بودند. اين كه اروپايي ها از ايران خواستند در ترتيبات امنيتي منطقه نقش فعالي به عهده بگيرد، خارج از مباحث برنامه هسته اي بود و صرفا پذيرش واقعيت جمهوري اسلامي ايران به عنوان «عنصر مسئوليت پذيري منطقه اي و جهاني» بود. مجموعه اين تحولات ايران را به «عنصر قابل اعتماد» در روابط بين المللي مي تواند تبديل كند وانتظار است كه از اين پس حتي اگر انتقادها به برنامه هسته اي ايران ادامه يابد در چارچوبي متفاوت و مانند ايرادهايي باشد كه از كشورهاي صنعتي هم گرفته مي شود و ديگر ايران نه در جايگاه متهم بلكه در جايگاه طرف چانه زني برابر قرارگيرد . علاوه بر اين ها آنچه در ماه هاي اخير رخ داد و به بيانيه تهران و مسائل پس از آن انجاميد بايد به رويه اي حقوقي-سياسي در روابط ايران با جهان ،پيرامون ساير مسائل مورد اختلاف مانند حقوق بشر، تروريسم و مذاكرات خاورميانه بدل شود كه ايران با بهره گيري از آن از بحران هاي مشابه به سلامت عبور خواهد كرد.
بي ترديد اگر اين انتظار ها برآورده نشود، اروپائيان نيز نبايد توقع ادامه رفتاري را كه جمهوري اسلامي تاكنون اتخاذ كرده است، داشته باشند.چرا كه در آنصورت ايرانيان حركتهاي اخير اروپارا ناصادقانه خواهند پنداشت وعكس العمل ايشان براي بي صداقتي حداقل تغييردر روشها و تعهدات خواهد بود.درهر حال نتيجه برد- برد فعلي مي تواند اسباب رضايت ملي را فراهم سازد، اما حساسيت كار در تداوم حركتهاي ديپلماسي است كه نتايج بعدي را نيز همينطور رضايتبخش حفظ كند.

گزارش
رقابت  سلسله ها
بررسي نقش خاندان ها در انتخابات ژاپن
شينتارو ايشيهارا، فرماندار توكيو، يكي از سياستمداران معروف و سخنور ژاپني است. پسر بزرگ او يكي از اعضاي ارشد كابينه جوني شيرو كوايزومي، نخست وزير ژاپن است. اكنون يك ايشيهاراي ديگر بدنبال قدرت است. اين امر يك سناريوي كاملا مقطعي آن هم در كشوري كه سياست غالبا يك موضع خانوادگي است تلقي مي شود.
اگرچه ركود مستمر اقتصاد ژاپن تا حد زيادي راي دهندگان را از سلسله هاي سياسي معروف رويگردان كرده، اما هنوز خانواده هاي مشهور همچون گذشته در انتخابات پارلماني ژاپن كه قرار است روز يكشنبه آينده برگزار شود، مطرح هستند.
نخست وزير، جوني شيرو كوايزومي در صدر سياستمداران سلسله اي قرار دارد. پدرش در دهه ۱۹۶۰ وزير دفاع بود و پدربزرگش در دهه ۱۹۳۰ وزير مخابرات. بعد از او نائاتوكان رهبر حزب دمكرات ژاپن كه بزرگترين حزب مخالف دولت است قرار دارد. پسربزرگ كان اميدوار است در انتخابات يكشنبه آينده يك كرسي از ۴۸۰ كرسي مجلس ژاپن را به خود اختصاص دهد.
تبديل شدن به يك نامزد موروثي كار آساني است. چنين نامزدهايي نياز ندارند كه نام خود را به راي دهندگان ياد دهند. به گفته جين ايگاراشي استاد دانشگاه هوسي، اين يك امتياز است. راي دهندگان با چنين نامزدهايي احساس نزديكي بيشتري دارند. آنها به راحتي مي توانند حدس زنند كه نامزد مورد نظر آنها چگونه فردي است.
همانطوري كه حاميان خانواده هاي كندي ، بوش و گور در آمريكا مي دانند، ژاپن تنها كشور در ميان دمكراسي هاي جهان نيست كه داراي سلسله هاي سياسي است. اما گستره اين پديده در كشور ژاپن كه دمكراسي آن نسبتا از عمر كمتري برخوردار است، بسيار وسيع تر مي باشد. اولين انتخابات ملي درژاپن سال ۱۸۹۰ برگزار شد و تا سال ۱۹۴۵ عضويت در مجلس علياي اين كشور تا حد زيادي بر مبناي جايگاه خانوادگي بود.
اكنون نوع جديد از اشرافيت  سياسي در ژاپن در حال ظهور است. طبق گزارش روزنامه ماينچي از ۳۳۶ نامزد اميدوار به انتخاب شدن كه از حزب حاكم ليبرال دمكرات ژاپن وارد رقابت انتخاباتي اين دور از انتخابات مجلس اين كشور شده اند ۲/۳۴درصد ازبستگان قانونگذاران فعلي يا قبلي ژاپن هستند.
گزارش ماينچي همچنين حاكي از آن است كه نيمي از
۱۸ نفر از نمايندگان عضو حزب ليبرال دمكرات كه قبل از انتخابات اخير از عرصه سياست بازنشسته  شده اند از حزب خود خواسته اند تا فرزندان يا دامادهاي آنها را براي بدست گرفتن كرسي قبلي آنها در مجلس نامزد كند. ميزان نامزدهاي موروثي در حزب مخالف دمكرات اگرچه از حزب ليبرال دمكرات كمتر است اما باز هم به ۲/۱۵درصد مي رسد.
ايگاراشي حزب ليبرال دمكرات را به خاطر دركنترل داشتن دولت ژاپن به طور مستمر و براي مدت پنجاه سال گذشته كه به ايجاد حلقه هاي سياسي انحصاري داخلي منجر شده و فرصت ها را از ديگران ربوده است، مورد سرزنش قرار داده است.
وي افزوده است: اگر دولت رقابت به شكل كنوني بين احزاب را تغيير دهد. ساختارهاي كنوني قدرت از بين خواهد رفت و شايستگي كرسي هاي موروثي كاهش خواهد يافت.
اما راي دهندگان چنين نمي انديشند. اكيكو شوياما يك زن خانه دار ۴۴ ساله اهل توكيو گفته است تا وقتي آنها سياستمداران خوبي هستند مشكلي نيست. اما مسئله اين است كه تعداد نامزد خوب به اندازه اي كه من مي خواهم وجود ندارد.
آسوشيتدپرس

نشر سياست
به دنبال نفوذ
پيكار بر سر آتش مقدس - ۳
عباس لقماني
وابستگي به نفت حوزه خليج فارس را مي توان با بررسي هر پيش آمد سياسي كه در منطقه روي مي دهد، بهتر درك كرد.
به عنوان نمونه هنگامي كه نيروهاي ديكتاتور عراق صدام حسين در ماه اوت ۱۹۹۰ تهاجم به كويت را آغاز كردند، توانستند در مدت زمان كوتاهي در حقيقت كنترل يك پنجم نفت جهان را در اختيار بگيرند و در همين زمان قيمت نفت به يكباره سير صعودي پيمود.
تنها با نيروي نظامي بسيار و هزينه كمرشكن بود كه آمريكا و متحدانش توانستند شش ماه پس از آن اين مناطق را از كنترل صدام در آورند و تهديدها عليه عربستان را نيز خنثي كنند. ولي صدام با تمام اين پيش آمدها بر سر قدرت ماند.
ناوگان دريايي آمريكا از آن زمان به بعد در تنگه هرمز حضور مستمر يافت و در حقيقت اين پاشنه آشيل جهان غرب را پاسداري كرد. فقط هزينه حضور آمريكا در شيخ نشين كوچك كويت سالانه به ۵۰ ميليارد دلار بالغ مي شود و كويت را عملاً به مستعمره اي از آمريكا تبديل كرده است.
وظيفه نيروهاي آمريكايي فقط حفظ منطقه در برابر نيروهاي خارجي نيست، بلكه پاسداري از منافع غرب بخصوص آمريكا در برابر نيروهاي داخلي و راديكال مسلمان نيز شامل آن است كه از جمله ممكن است حكومت طرفدار غرب در عربستان را ساقط كنند و كنترل اين كشور را به دست گيرند.
اسامه بن لادن آمريكايي ها را به بزرگترين دزدي تاريخ در مورد عربستان متهم كرده است و استدلال او هم پايين نگه داشتن قيمت نفت خام از سوي عربستان است. بالا رفتن يكباره قيمت بنزين در پائيز سال ۲۰۰۰ در انگلستان وابستگي به اين ماده را دقيقاً نمايان مي سازد.
000848.jpg

رهايي از وابستگي به نفت حوزه خليج فارس از سياست هاي اخير دولت آمريكاست و آنها به هر نحوي سعي مي كنند از وابستگي خود به اوپك بكاهند و منابع تازه اي را خارج از اين محدوده شناسايي و بهره برداري كنند. دستيابي به نفت حوزه درياي مازندران نيز در چارچوب همين استراتژي است.
بيل ريچاردسون وزير پيشين انرژي امريكا در مصاحبه اي (در سال ۱۹۹۸) عنوان كرد كه اميدوار است روزي نفت خام درياي مازندران، آمريكا را از وابستگي به نفت حوزه خليج فارس برهاند و رهايي از وابستگي به نفت و گاز خاورميانه از سياست هاي اصلي آمريكا خواهد بود.
او در ادامه اين مصاحبه مي گويد كه «ما بايد جلو نفوذ كشورهايي را كه ارزش هاي ما را قبول ندارند در منطقه بگيريم و بايد ديگر كشورهاي غربي را با سياست خود هماهنگ كنيم.»
وي در همين مورد به موضوع خطوط لوله نفت در منطقه اشاره دارد و مي گويد: «ما هزينه سياسي بالايي را متقبل شده ايم كه مسير لوله هاي نفت با اوضاع سياسي مناطقي كه لوله از آنها عبور مي كند وفق داده شود.»
واكنش قدرت هاي ديگر از جمله روسيه و چين نسبت به سياست آمريكا چه خواهد بود؟ يكي از اين واكنش ها اكنون خود را نمايان كرده است. مسير خطوط انتقال انرژي از چه كشورهايي بايد باشد. درياي مازندران هزاران كيلومتر با مسير كشتي ها در درياهاي آزاد فاصله دارد. در اطراف اين دريا در منطقه قفقاز ساليان درازي است كه درگيري هاي قومي و سياسي ادامه دارد و پايان آن نيز مشخص نيست.
هنگام حكومت شوروي خطوط اصلي انتقال نفت در اكثر مواقع از روسيه عبور مي كرد و اكنون با جدا شدن بخش هايي در قفقاز و آسياي مركزي از شوروي، آمريكا سعي دارد انتقال انرژي از محدوده اي عبور كند كه دور از دسترس روس ها باشد. علاوه برآن آمريكا تأكيد دارد كه اين خط لوله از ايران نيز عبور نكند. به همين دليل آنها خط لوله پرهزينه اي را از باكو تا جيحان در تركيه برنامه ريزي كرده اند تا نفت از دسترس روسيه و ايران در امان باشد. شركت هاي امريكايي حتي به فكر ايجاد خط لوله اي از طريق افغانستان هستند تا بتوانند راهرويي در جنوب نيز ايجاد كنند. روسيه به عنوان دومين توليد كننده نفت پس از عربستان، تأكيد دارد كه خط لوله اي از شمال قفقاز به بندر نووروسيك در درياي سياه نيز ايجاد شود. از اين طريق روسيه قادر خواهد بود كنترل بيشتري در «خارج نزديك» نامي كه روس ها از آن براي مناطق جدا شده از شوروي به كار مي برند، داشته باشد.
غول در حال بيداري يعني چين نيز كه مرزهاي جنوبي آن به آسياي مركزي وصل است و ايالت سيانگ را در برگرفته است مايل است با قدرت زياد در منطقه نفوذ پيدا كند و حتي در فكر ايجاد خط لوله اي از درياي مازندران به بندر شانگهاي است تا از طريق آن نفت اين منطقه را به جهان خارج حمل كند.
ايران كه پس از فروپاشي اتحاديه جماهير شوروي نفوذش در منطقه افزايش يافته است، نيز پيشنهاد انتقال نفت خام را از طريق خطوط نفتي موجود خود به خليج فارس داده است. بخصوص پس از كشف منابع جديد، تهران به عنوان بزرگترين رقيب واشنگتن در منطقه وارد ميدان شده و به جرگه بازيگران مهم اين بازي بزرگ پيوسته است.
حوادث يازدهم سپتامبر و حمله آمريكا به افغانستان وضعيت نيروهاي داراي علايق در منطقه را به طور كلي دگرگون كرد. ورق هاي بازي بزرگ دوباره پخش شده است و آسياي مركزي بالاخره به جمع مناطقي كه آمريكا در آنجا در پي دسترسي به اهداف تازه است اضافه شده است.
چه ائتلاف هايي بوجود خواهد آمد، چه موقع ائتلاف ضد تروريسم از هم خواهد پاشيد، تهران و پكن چه عكس العملي نشان خواهند داد؟ واكنش ملت هاي منطقه به عملكرد سردمداران حكومتي چگونه خواهد بود. همه اينها پرسش هايي است كه بايد در بازي بزرگ آينده به آن پاسخ داده شود. اين پرسش ها خطوط اصلي اين كتاب را ترسيم مي كنند. اين كتاب نتيجه بررسي هاي زياد و گفت وگوهايي است كه در منطقه با كارشناسان انجام شده است.
در مرحله اول اين كتاب به بررسي حوادث ۱۰ سال اخير در منطقه خواهد پرداخت و بخصوص رويدادهاي پس از يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ را بررسي مي كند. براي اين بررسي از بيابان هاي آسياي مركزي تا كوه هاي سربه فلك كشيده را در خواهيم نورديد و پيكار بر سر آتش مقدس را به چالش مي طلبيم.

نگاه
نگراني هاي امنيتي چين در آسياي مركزي
چين از قرون گذشته براي سرزمين هاي شمال غربي خود از نظر امنيتي اهميت زيادي قائل بوده است. با فروپاشي اتحاد شوروي و از بين رفتن اين تهديد كه بيشتر جنبه نظامي داشت رويكردهاي تازه اي براي اين كشور ايجاد شده است.
در اين چالش جديد چين سعي مي كند حضوري مؤٍثر و قوي در آسياي مركزي داشته باشد. سرمايه گذاري عظيم در قزاقستان كه در تاريخ چين بي سابقه است مبين اين ديدگاه مي باشد.
از سوي ديگر چين به شدت نگران حضور ايالات متحده در منطقه است و در اين نگراني روسيه نيز شريك مي باشد. اگرچه ايالات متحده براي سركوب  طالبان و از بين بردن تروريسم وارد منطقه شده است و اين حركت در راستاي امنيت چين تلقي مي گردد اما ايالات متحده يك ديدگاه استراتژيك و ژئواكونوميك به منطقه داشته و به عنوان تامين كننده آينده نفت و گاز به آن مي انديشد. چين و روسيه از ادامه حضور ايالات متحده در منطقه به شدت نگران و ناراضي هستند و سعي مي كنند در پناه سازمان همكاري شانگهاي از اين حضور مؤثر جلوگيري كنند. اما كشورهاي آسياي مركزي خصوصا ازبكستان به ايالات متحده به عنوان يك نيروي متوقف كننده نگاه كرده كه مي تواند از نفوذ دوباره روسيه در منطقه جلوگيري كرده و از طرفي بتوانند از كمك هاي اقتصادي ايالات متحده بهره مند شوند.
در ۵ دسامبر ۲۰۰۳ وزراي امور خارجه كشورهاي عضو سازمان همكاري هاي شانگهاي در تاشكند تشكيل جلسه داده و مقرر گرديد كه دبيرخانه اين سازمان در پكن و مركز ضد تروريستي از بيشكك به تاشكند انتقال يابد.
اسلام كريم  اف رئيس جمهور ازبكستان با اين موضوع به شدت مخالف است زيرا نزديكي زياد به اين سازمان يعني همكاري با چين و روسيه و دوري از ايالات متحده سياستي است كه تاشكند به شدت از آن دوري مي كند.
از سويي ايالات متحده با استقرار در نزديكي مرزهاي شمال غربي چين كه در مجاورت منطقه سين گيانگ چين است موجبات نگراني هاي امنيتي را براي آن كشور به وجود آورده است .اين منطقه از دو جهت براي چين داراي اهميت است:
۱- وجود پايگاه هسته اي لوپ نور كه مركز آزمايشهاي هسته اي چين است و با اين حضور ايالات متحده پايگاه در تيررس سلاح هاي متعارف قرار خواهد گرفت.
۲- اين منطقه محل اسكان اقوام ايغور مسلمان بوده كه داعيه استقلال داشته و با دولت مركزي در ضديت به سر مي بردند و ايالات متحده مي تواند با تحريك آنها چالش هاي جدي براي دولت چين به وجود آ ورد (اين منطقه از نظر اقتصادي براي چين از جهت منابع نفتي بسيار مهم است و نيز خطوط حمل و نقل آن اين منطقه را به افغانستان، چين و آسياي مركزي متصل مي كند).ايالات متحده به خوبي مي داند كه رقيب استراتژيك آينده اش در آسياي مركزي نه روسيه ضعيف از نظر اقتصادي بلكه چين قدرتمند است. اين ادعا به مساحت، جمعيت، و رشد اقتصادي آن كشور برمي گردد. البته چين فعلا قادر به رقابت همه جانبه با ايالات متحده نمي باشد اما در آينده نه چندان دور اين چالش استراتژيك بين دو رقيب صورت خواهد گرفت و بي شك يكي از مناطق حساس اين چالش آسياي مركزي خواهد بود.
تهيه و تنظيم: مجيد بوالوردي

سياست
ادبيات
ايران
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  ايران  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |