پروژه آرمان زدايي - قدسي زدايي
با استناد به بحث ها و رفتارهاي كاملا آشكار مقامات آمريكايي در دو سال گذشته مي توان فهميد كه آمريكا از به كارگيري شيوه هاي مقابله اي كه در عراق و افغانستان آزمايش نموده در مورد ايران نااميد است و شيوه استحاله از درون را براي تقابل با ايران برگزيده است.
زمينه هايي كه چنين تلقي را در ذهن طراحان سياست آمريكا فراهم ساخت و پيش نياز اساسي اين وضعيت،تلاش برخي در سالهاي اخير براي آرمان زدايي و قدسي زدايي در ميان مردم ايران بوده است.
زمزمه هاي آرمان زدايي از اواخر دوران جنگ تحميلي و به بهانه فشارهاي جنگ و ضرورت مفاهمه با جهان براي تخفيف اين فشارها نخست در ميان هسته هاي كوچكي از تكنوكرات ها از سطوح كارشناسي تا وزير آغاز شد. با پايان يافتن جنگ آرمان قبلي يعني پيروزي بر دشمن موضوعيت خود را از دست داد. اين آرماني بود كه در برهه هاي نخستين پس از انقلاب جايگزين آرمان قبل از آن يعني سرنگوني رژيم شاه شد كه با پيروزي انقلاب اسلامي موضوعيت خود را از دست داده بود. اما اين بار پروسه جايگزيني اين آرمان به راحتي دفعه قبل ميسر نشد. ابتدا پنداشته شد كه با الهام گيري از ژاپن و اروپاي پس از جنگ دوم جهاني مي توان بازسازي و توسعه اقتصادي را به عنوان آرمان جايگزين برگزيد. لكن به علت تبديل سريع فضاي بازسازي به فضاي ايجاد عجولانه رفاه و شكل گيري فرهنگ فرصت طلبي و رفاه زدگي در ميان بسياري از كار به دستان بازسازي، اين امر از شكل آرماني به شكل جرياني كاملا دنيوي استحاله شد.
خلاء آرمان كه به دنبال اين وضعيت ايجاد شد كم كم نظريه بيهودگي آرمان خواهي و مغايرت و حتي تضاد آن با واقعگرايي را در ميان كاربدستاني كه از نسل دوم و بعضا از نسل اول انقلاب بودند تسري داد و نسل سوم انقلاب در چنين فضايي رشد يافت.
اما براي قدسي زدايي نيز در طول ساليان گذشته برنامه ريزي هايي شد. از آنجايي كه اين عرصه با اعتقادات سروكار داشت برنامه ريزاني كه نسل قبلي ايشان در طول سال هاي حاكميت پهلوي طلايه دار سكولاريسم و لائيسم بودند، جسارت ظاهر شدن در صحنه عمل را نداشتند ولي توانستند از كساني بهره گيرند كه اتفاقا در برهه هاي نخستين انقلاب در زمره تحكيم كنندگان پايه هاي نظام جمهوري اسلامي بودند و حتي در شكل دادن دستگاه هاي امنيتي اين نظام نقش برجسته اي داشتند. اينان با هدف تكميل تحصيلات نيمه تمام مانده خود با بهره گيري از رانت هاي وزير علوم وقت كه اخيرا از دولت استعفا كرد در دانشگاه ها به شاگردي آن گروه درآمده بودند و به زودي چنان از ايشان تأثير يافتند كه با نشر انديشه هاي دست دوم در قالب مقالات و كتاب ها بر آن شدند تا شاهد بازاري را به جاي شاهد قدسي نشانند و قدسي زدايي را پيش زمينه دمكراسي و برقراري جامعه مدني قلمداد كردند و گفتند كه با مقدس كردن مفاهيم و شخصيتها نمي توان به دمكراسي ليبرال رسيد.
آنان مي گفتند و مي گويند كه نبايد مقدسات تاريخي را به شرايط امروز تعميم داد و تفاوت محاسبات زميني با نتايج رخدادها ئي از قبيل گسترش آموزه هاي پيامبر اسلام در بدترين شرايط قابل تصور تا موفقيت غيرقابل پيش بيني انقلاب اسلامي و پيروزي هاي حيرت آور ما در دوران جنگ تحميلي را نبايد نشاني از ناقص بودن اين محاسبات زميني گرفت.بلكه اين ها استثنائاتي غيرقابل تعميم هستند و آنچه بايد مورد محاسبه قرار گيرد ظواهر قابل درك عقل ماست.
و با اين تفكر به جايي رسيده اند كه برخي كه امروز به عنوان استراتژيست در مراكز مطالعات راهبردي مشغولند و در گذشته به رتق و فتق اجرائيات دستگاه هاي امنيتي مشغول بودند،در برابر سخنان اخير بوش در مورد دموكراسي مي گويند با اين مسائل نبايد بر مبناي نظام ارزشي برخورد كرد بلكه بايد پذيرفت كه قدرت آمريكا مي تواند ارزش ها را تعيين كند و مي گويند وقتي سخنگوي حكومتي آمريكا مي گويد كه مبناي دموكراسي انتخابات نيست بايد قبول كرد زيرا اين آمريكاست كه مباني را تعيين مي كند.
اين تفكر نشاني از همان استحاله است كه رهبر معظم انقلاب در خطبه جمعه روز گذشته اشاره نمودند كه راهبرد انتخابي آمريكا براي مقابله با ايران شده است و اگر پروژه قدسي زدايي و آرمان زدائي با موفقيت ادامه يابد تحقق اين راهبرد نيز دور از انتظار نيست گرچه پيوندهاي مردم ايران با آرمان ها و مقدساتشان مستحكم تر از آن است كه به راحتي با اين پروژه ها زدوده شوند.
|