سخنراني غسان سلامه در كنفرانس نفت و پول
۱۰پيشنهاد به آمريكا
|
|
ترجمه: نيلوفر قديري
مطلب زير، متن سخنراني غسان سلامه در كنفرانس نفت و پول است كه چندي پيش در لندن توسط روزنامه هرالد تريبيون بين الملل و اينتليجنس انرژي برگزار شد.
دكتر سلامه استاد روابط بين الملل در مؤسسه مطالعات سياسي پاريس و مشاور بلندپايه سابق سرجيو دومللو نماينده ويژه سازمان ملل در عراق و همچنين وزير فرهنگ لبنان است.
يك ماه پيش بسياري از روزنامه هاي عربي در صفحه نخست خود تصويري از« امپراطور برمر» را چاپ كردند كه در آن حاكم غيرنظامي آمريكا به تنهايي روي يك جايگاه سلطنتي نشسته بود و مراسم دانش آموختگي نخستين گروه از سربازان عراقي (۷۵۰ نفر) را مشاهده مي كرد. بسيار در خاورميانه اين تصوير را تصوير فرمانروايي ديدند كه با رضايت گارد امپراطور خود را به نظاره نشسته است. در همان روز موضوع ديگري مورد توجه ديگران قرار گرفت و آن اين بود كه آن روز شروع سال تحصيلي جديد اعلام شد، اما نه از سوي وزير جديد آموزش عراق بلكه توسط مشاور آمريكايي او.
در همين حال يكي از نويسندگان ستون هاي ثابت نيويورك تايمز در همان روز در يادداشتي به خوانندگانش گفت كه آمريكا ۸۷ ميليارد دلار براي «بازسازي عراق» اعطا مي كند. او به خوانندگان مقاله اش نگفت كه بخش عمده اين پول صرف اهداف اشغال نظامي مي شود، نه بازسازي عراق. نتيجه اين خواهد بود كه هركس پول بدهد حكومت مي كند. اگر كنگره پول بدهد اگر عراقي ها اين را بپذيرند، اگر ديگر كشورها متمايل به پيوستن به آمريكا حتي در تعداد محدود باشند، چه نيازي به زحمت رايزني در سازمان ملل يا گدايي در مادريد است؟ با اندكي شانس و با تأمين بودجه از سوي آمريكا و اندكي شكيبايي، اداره يكجانبه عراق از سوي آمريكا ممكن است بالاخره نتيجه دهد. اشغال مستقيم نظامي و كمك مستقيم مالي طبيعتاً به حاكميت مستقيم سياسي منجر مي شود.
به نظر مي رسد كه آمريكا قصد دارد به كار خود ادامه دهد نه به خاطر اينكه تغيير مشي هزينه سياسي بالايي دارد، بلكه به اين دليل كه متقاعد شده اين بهترين كار است.
هيچ كس نبايد اراده ائتلاف براي پيروزي را دست كم بگيرد. ائتلاف در حال حاضر تنها ابزار كارآمد است و كل روند سياسي حول آن طي مي شود.
ائتلاف بر اساس فرضيه هاي ساده اي عمل مي كند: ائتلاف تصميمات محتاطانه ژنرال گارنر را در كنار طرح هاي پيش از جنگ وزارت خارجه دفن كرد. دستور تخريب و ويراني حكومت عراق را داد، چون اين حكومت يادآور حكومت شخصي صدام است پس بايد نابود شود: ارتش مرخص شد، پليس ملي مرخص شد، چهل هزار كارمند كه تنها رسماً از افراد حزب بعث بودند اخراج شدند. تشكيلات اداري استان ها هم از ميان رفت. ائتلاف قصد دارد عراقي جديد براي خود ايجاد كند و نبايد ابعاد اين خواسته حقيقتاً امپراطوري گرايانه را ناديده گرفت. اين سياست از ناحيه عراقي هايي حمايت مي شود كه اين جريان «پاكسازي» را پيش شرطي براي پركردن حكومت با افراد خود مي دانند، كاري كه به كندي انجام مي شود. در عراق اين بيم وجود دارد كه دوران انتقالي كه در جريان است در حقيقت گذار از ديكتاتوري به دمكراسي نباشد بلكه گذار از عراق تحت حكومت بعثي ها به سيطره جديد برخي از گروه هاي ديگر باشد. در اين طرح ائتلاف براي هر يك و هر طرف نقشي خاص تعريف مي كند: شوراي حكومتي بايد اين كار را بكند، وزرا آن كار، روحانيون، نظاميان آمريكا، سازمان ملل و... بازيگران براي دستيابي به هدف خود وظيفه خاصي را به عهده مي گيرند.
ائتلاف همه چيز را از دست نداده و مردم هم نبايد اين تلاش را بدون تعمق محكوم كنند.
آمريكا عراق را اشغال نظامي كرده و بنابراين تنها نيروي وحدت بخش در يك سرزمين بندبند شده است.
اكثر عراقي ها حتي تندترين منتقداني كه من مي شناسم عقب نشيني فوري نظامي (آمريكا از عراق) را يك كابوس مي دانند، نه به اين دليل كه از بازگشت صدام به قدرت بيم دارند، آنطور كه در بعضي جاها نوشته مي شود، بلكه از شروع دوران هرج ومرج تمام عيار وحشت دارند. تخريب ساختارهاي حكومتي تا حدي بوده كه برخي عراقي ها دوست دارند فكر كنند هرج و مرجي كه در روزهاي اول ايجاد شده در حقيقت عمدي بود، با اين هدف كه اشغال نظامي درازمدت را مشروع سازد. صحبت از عقب نشيني ناگهاني آمريكا وحشت را به چهره هر عراقي مي آورد. با يادآوري غارت و آشوبي كه بعد از سقوط صدام در عراق روي داد درك اين وحشت آسان مي شود.
آمريكا پول بازسازي عراق را تأمين مي كند، اگرچه هزينه ها بسيار بالاست اما آمريكا بر آمادگي خود براي پرداخت بهاي اشغال اين سرزمين تأكيد كرده است.
باتوجه به نتايج مخدوش كنفرانس مادريد به نظر مي رسد اين گفته آمريكا كه اين راه آخرين راه است، اجتناب ناپذير خواهد بود.
علي رغم برخي نظرات درباره خروج زودرس، ميزان حمايتي كه برمر در واشنگتن جلب كرد قابل توجه است. او باهوش و پرانرژي است و ديگران را جذب مي كند، حداقل تا وقتي كه آنقدر صبور باشد كه به اين بازي ادامه دهد. به سرعت ياد مي گيرد و افكارش را جمع مي كند و گاهي كه نظراتش تأثير منفي دارد درصدد تصحيح آن برمي آيد.
اتئلاف كه قصد حكومت مستقيم را دارد از پخش كردن سازماندهي شده قدرت در ميان عراقي ها بهره بسيار مي برد: چهره هاي بانفوذ شوراي حكومتي از اعمال نفوذ تشكيلات موقت ائتلاف بر «مستقل ها» در اين شورا و يا بر وزراي موقت خشمگين مي شوند. از سوي ديگر حاكمان موقت مستقيماً با فرماندهان نظامي آمريكايي و انگليسي سروكار دارند بدون اينكه حتي سياستمداران به اصطلاح ملي را در بغداد مطلع كنند. بعضي از اين حاكمان حتي با كشورهاي همسايه توافقنامه امضا كرده اند.
نكته ديگر نامطمئن بودن اين جهت گيري است. عراقي ها از ما و از خودشان مي پرسند: آمريكايي ها چه مي خواهند؟ شايد هدف اعمال برمرتبديل كردن اكثر عراقي ها به ناظران منفعل باشد.
البته گروهي هم هستند كه منفعل نمي شوند. اينان آن كساني هستند كه تاكنون به اين نتيجه رسيده اند اين اشغال مشهود كشورشان است و بايد با زور در برابر آن مقاومت كرد.
بنابراين ما در اين مكان قرار داريم: نمي توان با ائتلاف كار كرد بلكه بايد براي آن يا عليه آن كاركرد و يا تا وقتي تشكيلات موقت ائتلاف به عنوان يك حاكم واحد روي كار است و قدرتي بيش از آنچه صدام داشت دارد، عراق را فراموش كرد.
آمريكا حكومت مستقيم را به عنوان يك اصل انتخاب كرده و برمر آن را به يك حكومت شخصي تبديل نموده است. اين تفكر و شيوه به قبل از ورود برمر بازمي گردد: غيرنظاميان پنتاگون چنين تصميمي براي جنگ عراق گرفته بودند و برمر تنها لباس امپراطوري آماده را به تن كرد.
اما حكومت مستقيم به معني مسئوليت كامل است و اشغالگران آمريكا با چالش هاي جدي روبرو هستند. موضوع امنيت بدون شك بيشترين اهميت و اولويت را دارد.
عمليات كشتار سربازان آمريكايي روز به روز جسورانه تر و شيوه هاي آن پيشرفته و سازمان يافته تر مي شود. عراقي ها به ويژه در پايتخت از اينكه بعد از يك خريد نيم ساعته سالم به خانه بازمي گردند خدا را شكر مي كنند. هزينه ها بالاست (تا به حال ۱۶۰ ميليارد دلار تعهد شده است). بسياري از عراقي ها از تضاد ميان كارآمدي ماشين جنگي آمريكا و ناكارآمدي ماشين صلح آن سردرگم شده اند. عراقي هاي تبعيدي كه از حمله آمريكا حمايت مي كردند اكنون ناخشنودند چرا كه آمريكا كشور را به آنها تحويل نداده است.
از آن مهمتر اينكه مردم كه به آنها گفته مي شود نه هدف جنگ ، بلكه نافع نهايي آن هستند اكنون منفعلانه در حاشيه مانده اند و فقط شاهد تحولات هستند نه احساس برد مي كنند و نه باخت، نه پيروزي و نه شكست. احساسات قومي و قبيله اي اگرچه كمتر از حد پيش بيني ها نگران كننده است اما بدون شك رو به افزايش است.
بله آمريكا هنوز متعهد است اما موانع بسيار جدي تر از آن است كه اشغالگران بي تاب پيش بيني مي كردند، حتي جدي تر از آن است كه كارشناسان واقعي مي گفتند.
براي خارج شدن از اين مخمصه اي كه وحدت عراق، ثبات منطقه و انتخابات مجدد جورج بوش را تهديد مي كند چه بايد كرد؟ ۱۰ پيشنهاد مي توان مطرح كرد، پيشنهاداتي كه تنها وقتي مفيد خواهد بود كه اظهارات خودستايانه جاي خود را به شيوه هاي منطقي بدهد.
نخست: عراق را از شر طرح هاي آزادكنندگان آن رها كند. اين كشور بايد آزاد شود. در حال حاضر اگر هم پايان اشغال نظامي ممكن نيست دست كم بايد از اين حرف ها كه عراق سكوي پرتاب و الگويي درخشان و نمونه اي پيشرو مي شود، بايد پرهيز كرد. شرايط اين كشور پيچيده است. دهه ها حكومت ديكتاتوري جنگ و از آن مهمتر ۱۳ سال تحريم، آن را آنقدر تضعيف كرده است كه جايي براي آزمودن برنامه هاي بعد از جنگ و تبديل كردن آن به الگويي براي دمكراسي يا سكوي پرتابي عليه سوريه و ايران يا حتي كليد حل اختلاف اعراب و اسرائيل باقي نمانده است.جايي براي نمايش دومين گام جنگ ضدتروريستي نيز باقي نمي ماند. تا وقتي عراق از بار نقشي كه قرار است خارج از مرزهايش داشته باشد رها نشود قرباني آنچه آمريكا اغلب صدام را به آن دليل مورد انتقاد قرار مي داد باقي مي ماند يعني استفاده از عراق براي اهداف جاه طلبانه منطقه اي.
هرچه زودتر دولتي حقيقتاً موقت و رسماً مستقل برقرار كنيد. خط مشي آمريكا اين بود: كرزاي در افغانستان بعد از جنگ، ابومازن در فلسطين بعد از انتفاضه و گروه لندن در عراق آزاد شده. كرزاي هنوز در قدرت است، ابومازن از دور خارج شده و سياستمداران تبعيدي جاي خود را به حكومت مستقيم آمريكا در عراق داده اند. دليل اين تغيير مشي بعد از گذشت چند ماه بعد از پيروزي، هنوز روشن نيست.
ادامه دارد
|