يكشنبه ۲ آذر ۱۳۸۲
شماره ۳۲۳۳- Nov. 23, 2003
ادبيات
Front Page

مدال هاي قلم(بخش پاياني)
انتخاب رنگين
001502.jpg
علي الله سليمي
در سال دوم فعاليت جايزه منتقدان و نويسندگان مطبوعات ، اين گروه رماني را انتخاب كرد كه بحث هاي فراواني را از مناظر گوناگون در پي داشت، انتخاب رمان «شهري كه زير درختان سدر مرد» اثر خسرو حمزوي بازتاب هاي مختلفي را در جامعه ادبي برانگيخت. محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) از نويسندگان كودك و نوجوان كه در عرصه نقد همواره به نوشتن نقدهاي ويژه معروف است، بر اين رمان خسرو حمزوي نقد مفصلي با عنوان «شهريار روحاني اي كه زير درختان سرو فرو پاشيد» نوشت و در دو نوبت، آن را در ماهنامه ادبيات داستاني كه در حوزه هنري چاپ مي شود منتشر كرد (شماره هاي ۶۰ و ۶۱ شهريور و مهرماه ۸۱). طبق معمول اين رمان در حد انتخاب يك گروه خاص باقي ماند و تنها نويسنده اي بزرگ، اما گمنام را به جامعه ادبي معرفي كرد. انتخاب سال سوم اين گروه رمان «همنوايي اركستر شبانه چوب ها» نوشته رضا قاسمي (نويسنده مقيم خارج از كشور) بود. اين كتاب نيز ساختاري نامتعارف داشت. قاسمي وقتي خبر برنده شدن كتاب خود توسط اين گروه را شنيد گفت: «معلوم شد بالاخره كسي اين صدا را شنيد.» او خود نيز اطمينان نداشت به آن اثر نامتعارف در داخل ايران جايزه اي تعلق گيرد. اما از شنيدن خبر آن، خوشحالي خود را پنهان نكرد. انتخاب امسال اعضاي اين گروه نيز در بخش رمان «من ببر نيستم، پيچيده به بالاي خود تاكم» اثر محمدرضا صفدري نويسنده جنوبي است. اين رمان از جمله كتابهاي داستاني منتشره در سال ۱۳۸۱ است كه در برقراري ارتباط با مخاطب دچار مشكل است. پيچيدگيهاي روايتي و نوع زبان روايي آن از جمله موانع ارتباطي آن با مخاطب است. كتاب حاضر در معدود محافل ادبي مورد توجه قرار گرفته، آن هم به لحاظ تجارب نوشتاري نويسنده در حوزه هاي مختلف نوشتاري كه براي قشر خاص نويسندگان و منتقدان و كارشناسان ادبي مي تواند قابل توجه باشد. اما در حوزه هاي غير حرفه اي موانع بسياري براي برقراري ارتباط بين اين كتاب و خواننده وجود دارد. انتخاب اين كتاب، امسال گرايش به انتخابهاي محفلي در بين اعضاي اين گروه را بيش از پيش يادآوري مي كند. كتابهاي از اين نوع در محافل ادبي و روشنفكري تا مدتهاي طولاني مي تواند مورد بحث قرار گيرد اما خارج از اين محافل محدود، اين نوع آثار كارآرايي چنداني ندارد. حتي اگر چند جايزه ادبي به طور همزمان آنها را همراهي كنند.
دومين سري از توزيع جوايز ادبي امسال از طرف مؤسسه پخش كتاب ايران (پكا) و با عنوان جايزه ادبي مهرگان به آثار برتر ادبي اهدا شد. اهداي اين جايزه ادبي نيز امسال همانند نويسندگان و منتقدان مطبوعات، چهارمين دوره خود را تجربه كرد. با توجه به شروع همزمان اين دو حلقه ادبي در طي اين چهار دوره، نوعي رقابت بين داوران اين محافل ديده مي شود. جايزه ادبي مهرگان به عنوان منتخب ناشران فعال و مهم شناخته شده است كه در هر سال يك رمان برگزيده به عنوان رمان سال انتخاب مي كند.
اولين جايزه مؤسسه پكا به رمان «نيمه غايب» نوشته حسين سناپور تعلق گرفت. اين انتخاب توجه به آثار نخبه گرا را از سوي داوران اين گروه در همان گام اول يادآوري كرد. البته استقبال از اين كتاب به صورت فعال و شايسته اي انجام گرفت و تا به حال بيش از ده چاپ را پشت سر گذاشته است.
انتخاب سال دوم اين جايزه كتاب «اسفار كاتبان» اثر ابوتراب خسروي بود كه نسبت به كتاب سال قبل نتوانست به ميان قشرهاي كتاب خوان جامعه راه يابد و در همان چاپهاي اوليه از شتاب قابل پيش بيني باز ماند.
در سال سوم داوران اين موسسه رمان «چراغ ها را من خاموش مي كنم» نوشته زويا پيرزاد را انتخاب كردند كه همزمان دو جايزه ديگر نيز به اين كتاب تعلق گرفت كه نام مؤسسات اهداكننده جوايز درهم ادغام شد و براي هيچ كدام از آنها افتخار خاصي نصيب نشد.
اما چهارمين دوره انتخاب اين گروه، امسال بدون برگزيده شدن كتابي خاص صورت گرفت.هيأت داوران بخش رمان امسال عبارت بودند از: گلي امامي، فتح الله بي نياز، صفدر تقي زاده، عليرضا زرگر، عنايت سميعي، كامران فاني و حسن ميرعابديني،كه بعد از خواندن كتابهاي داستاني منتشره در سال ۱۳۸۱ به اين نتيجه رسيدند كه هيچ كتابي را به عنوان رمان برتر سال انتخاب نكنند. از بين مجموع كتابهاي منتشره در سال ۱۳۸۱ در زمينه رمان شش عنوان به مرحله نهايي اين داوري راه يافته بودند كه عبارتند از رمان هاي «پرنده من» اثر فريبا وفي، «من ببر نيستم، پيچيده به بالاي خود تاكم» اثر محمدرضا صفدري، «نفرين شدگان» اثر سيامك گلشيري، «شهربازي» اثر حميد ياوري و «سيماب و كيمياي جان» اثر رضا جولايي.در نهايت هيأت داوران با حذف دو رمان «نفرين شدگان» سيامك گلشيري و «شهر بازي» حميد ياوري، بقيه كتابهاي راه يافته به مرحله نهايي را شايسته تقدير دانستند.در بخش تجليل از پيشكسوتان عرصه داستان نويسي معاصر ايران داوران مؤسسه پكا از بانوي داستان معاصر ايران سيمين دانشور تجليل كرد.
جايزه پكا، اين روزها از نظر تعدد موضوعات گزينشي هم افزايش پيدا كرده و علاوه بر جايزه ادبي به رمان برتر، جوايز ديگري نيز در رشته هاي ديگر همچون جايزه كتاب علمي سال، جايزه سال كتابهاي كودكان و نوجوانان به صورت همزمان به كتابهاي برگزيده اهدا مي شود. همچنين طبق اعلام عليرضا زرگر دبير جايزه مهرگان از سال آينده پكا به معرفي كتاب برگزيده در بخش نمايشنامه هاي چاپ شده هم اقدام خواهد كرد.
كتابهاي انتخابي توسط داوران اين مؤسسه تا به حال چاپهاي متعددي را پشت سر گذاشته اند، اما همانند آثار انتخابي داوران منتقدان و نويسندگان مطبوعات جزو كتابهاي خاص هستند كه اميد همراهي قشرهاي كتابخوان جامعه با اين كتابها انتظار دور از دسترسي است.به اعتبار نام هايي كه پشت هر دوي اين جايزه ها هستند، مخاطبان به سراغ اين نوع آثار انتخابي مي روند. به عبارت ديگر وقتي مهر يك جايزه ادبي روي جلد كتابي حك مي شود، مخاطب كتابخوان طبعا به سراغ آن كتاب مي رود. حتي آن را تهيه و شروع به خواندن آن مي كند. اما اگر نتواند با فرم انتخابي نويسنده و حتي مضمون مورد نظر او همگام باشد، خيلي سريع آن را به كناري مي گذارد و به سراغ كتاب مورد علاقه خود مي رود. چرا كه او در خواندن يك اثر داستاني به كسي تعهدي نسپرده است. خواننده آزاد به مهر جايزه هاي ادبي تعصب خاص ندارد. مهم علاقه او است كه برايش مهم است.
با اين حساب ارزش جايزه هاي ادبي بيشتر در ارج گزاري به زحمات نويسندگان سخت كوش و تجربه گرا است كه با ريسك كردن در مورد از دست دادن مخاطبان آثار خود، راههاي نرفته در حوزه ادبيات داستاني را مي پيمايند و در اين راه خطرهاي احتمالي را به جان مي خرند.سري بعدي جوايزي كه در  آينده نزديك بين اهالي ادبيات داستاني توزيع مي شود. متعلق به بنياد فرهنگي هوشنگ گلشيري داستان نويس فقيد است كه احتمالا آذرماه مراسم معرفي برندگان آن برگزار خواهد شد. در دوره هاي قبلي اين جايزه فراز و فرودها را تجربه كرده است. انتخاب مجموعه داستان «بعد از آن شب» نوشته مرجان شيرمحمدي توسط داوران آن بنياد در سال گذشته، انتقادهايي را متوجه دست اندركاران اين جايزه ادبي كرد. چندي پيش فرزانه طاهري در گفتگو با روزنامه شرق در مورد جايزه گلشيري و انتخاب داورهاي امسال گفت: به دليل نبود تجربه و پيشينه كافي در اين گونه برنامه هاي فرهنگي و جوانمرگ شدن و تبديل نشدن به يك سنت و به دليل فضاي فرهنگي و يا فضاي ذهني كه حاكم است ما مجبور هستيم هر سال در روند برگزاري جايزه ادبي بنياد دست به تجربه بزنيم. يعني داوري در دوره اول با داوري در دوره دوم متفاوت بود و امسال هم نسبت به سال گذشته تفاوت كرده است. هدف ما هم از اين تغييرات صرفا ايجاد بيشترين اجماع ممكن بود. هر چند كه بديهي است نمي توان در مورد آثار ادبي و هنري اجماعي به دست آورد...
از ويژگيهاي شاخص جايزه هاي اين بنياد، توجه به نويسندگان غيرحرفه اي است كه اغلب از بين نويسندگان جوان و افرادي كه براي بار اول كتاب داستاني خود را به چاپ رسانده اند، صورت گرفته است.در دوره هاي قبلي، اين جايزه به نويسندگاني همچون «آصف سلطان زاده» نويسنده افغاني براي مجموعه داستان «در گريز گم مي شويم» و سپيده شاملو با كتاب داستاني «انگار گفته بودي ليلي» و... تعلق گرفت.
جايزه ادبي ديگري كه بعد از جايزه بنياد گلشيري در راه است و در شب يلداي امسال توزيع مي شود، همان جايزه ادبي يلدا است كه اخيرا به صف نهادهاي اهداي جايزه به كتابهاي برتر سال اقدام نموده است. انتشارات كاروان در تهران به عنوان باني اصلي اين جايزه شناخته مي شود و محمد قاسم زاده مسئول اين انتشاراتي به عنوان دبير دوره قبل و دبير فعلي جايزه ادبي يلدا مسئوليت سروسامان دادن به كارهاي داوري و كارهاي جنبي اين جايزه را به عهده دارد.
علاوه بر جوايزي كه اشاره شد، تا پايان امسال جايزه هاي فرعي ديگري هم به كتابهاي داستاني منتشره در سال گذشته تعلق خواهد گرفت. اما هيچ يك از آنها جوايز شناخته شده اي نيستند. فقط چهار جايزه اي كه به صورت حرفه اي و تا حدودي با پشتوانه هاي ادبي و همچنين مالي اين روزها فعال هستند همان منتقدان و نويسندگان مطبوعات، پكا، بنياد گلشيري و يلدا هستند. سايت هاي ادبي هم اخيرا اقدام به انتخاب داستان برتر نموده اند كه بازتاب آنها درمحافل گوناگون آن چنان نيست كه بشود به آنها اشاره كرد. بيشتر مخاطبان اين سايت ها كاربران اينترنتي هستند كه هنوز به طور جامع در جامعه ادبي ايران رواج نيافته و در انحصار افرادي خاص است. «پاتوق فرهنگي قافله كولي ها» با مسئوليت منيرو رواني پور، نويسنده معاصر هم اخيرا اعلام كرده است جايزه ادبي «قافله كولي ها» را براي داستان برتر اهدا خواهد كرد. خاستگاه اين گروه ادبي مربوط به عده اي از نويسندگان معاصر است كه در جلسه اي به نام «قافله كولي ها» به نقد و بررسي داستان مي پردازند و قرار است به برگزيده آثار داستاني جايزه اهدا كنند و آنها را به صورت كتاب منتشر كنند. منيرو رواني پور، بابك تختي و  ليلي فرهادپور از مؤسسين جايزه قافله كولي ها هستند. در مانيفست فراخوان مسابقه قافله كولي ها آمده است: به كسي كولي مي گويند كه حداقل يك بار در جمع كولي ها داستان خوانده باشد. داستانش را براي قافله كولي ها فرستاده باشد، اگر در وبلاگش داستان خوبي نوشته آدرس وبلاگش را به دوستان كولي داده باشد و كولي داستان او را براي چاپ انتخاب كرده باشد و اينكه قافله از طريق رأي گيري، داستان ها را براي چاپ انتخاب مي كند. گفتني است كه جايزه كتاب برتر، سفر يك هفته اي نويسنده به يكي از شهرهاي ايران است كه توسط خود نويسنده تعيين مي شود. مكان برگزاري اين جلسه ثابت نيست. دومين جلسه اين قافله ادبي عصر روز چهارشنبه ۱۹ شهريورماه ۱۳۸۲ ساعت ۷ در محل نشر ثالث برگزار شد.
با گذر از جايزه هاي اصلي و فرعي كه به داستان نويسان تعلق مي گيرد، در حوزه شعر اما، بازار جايزه دادن ها خلوت است. تنها جايزه اسم و رسم داري كه به كتاب هاي شعر تعلق مي گيرد، توسط دست اندركاران نشريه ادبي كارنامه صورت مي گيرد.
اولين دوره اين جايزه در سال ۱۳۸۰ به كتاب هاي برگزيده در حوزه شعر صورت گرفت. داوران اين دوره عبارت بودند از: منوچهر آتشي، محمد حقوقي، سيمين بهبهاني، سيدعلي صالحي، عنايت سميعي، حافظ موسوي، علي باباچاهي، شمس لنگرودي و محمدعلي سپانلو. انتخاب هاي اين داوران سه كتاب شعر به نام هاي «پابرهنه تا صبح» اثر گراناز موسوي، «پنجشنبه ها در پياده رو» سروده علي آموخته نژاد و «نام ديگر دوزخ» سروده شاپور جوركش. همچنين در اين دوره از اشعار «يزدان سلحشور» و «ابراهيم رزم آرا» كه هنوز به صورت كتاب منتشر نشده بود، تجليل به عمل آمد.
دوره دوم اين جايزه سال بعد (۱۳۸۱) برگزار شد كه در اين دوره از تعداد داوران سال پيش به شدت كاسته شده بود. در اين دوره تنها پنج داور (منوچهر آتشي، جواد مجابي، عنايت سميعي، شاپور جوركش و حافظ موسوي) مجموعه شعرهاي «گلي آقا آفتابگردان» سروده م. مؤيد، «جمهور» سروده بهزاد خواجات، «عصر حجر» سروده رضا شنطيا، «دلقك با شبكلاه» سروده رضا بختياري اصل، «از مي به روايت رويا» سروده شمسي پورمحمدي را به عنوان برندگان دومين دوره جايزه ادبي كارنامه معرفي كردند.
دوره سوم اين جايزه امسال برگزار مي شود. نگار اسكندرفر دبير اين جايزه مي گويد: مرحله اول داوري به پايان رسيده كه در اين مرحله ۱۲۰ كتاب شعري بررسي شده و حدود ۲۵ كتاب به مرحله دوم راه پيدا كرده است.

نوبل ادبيات
تازگي و نبوغ در شعر
فردريك ميسترال- فرانسه( نوبل۱۹۰۴)

محسن طاهري
فردريك ميسترال كه فرزند يك خانواده كشاورز پرونسي بود و در دهكده اي به نام پرونس متولد شده بود، تحت تأثير استادش ژوزف رومانيل كه خصوصيات پرونس را بازگو مي كرد توانست به بررسي زبان و طرز زندگي گذشتگان بپردازد و با خلق آثاري درباره ويژگي هاي پرونس از طريق شعر، اين گذشته را دوباره زنده سازد و اشاعه دهد. او در شاهكار خود ميرايو شخصيت هايي به وجود آورد كه نمايندگان واقعي پرونس هستند. او به زبان پرونس آثاري آفريد و خود بيشتر آنها را به زبان فرانسه بازگرداند. در سال ۱۸۵۴ با رومانيل و ديگران كانوني ادبي به نام فلي بريژ تأسيس كرد. يكي از آثار اين گروه گنج فلي بريژ حاوي واژه هاي تمام گويش هاي پرونسي است.
فردريك ميسترال در روز ۸ سپتامبر ۱۸۳۰ در فرانسه چشم به دنيا گشود. ابتدا به تحصيل حقوق پرداخت، اما طولي نكشيد كه به نوشتن روي آورد و براي انتقال افكارش، لهجه جنوب فرانسه يعني پرونسال را انتخاب كرد. با مساعدت هاي او بود كه سازمان نويسندگان پرونسال زبان، براي تبليغ و ترويج اين زبان بازيافته بنيان گذاشته شد.
وجود همين سازمان و تلاش هاي اعضاي آن باعث شد تا اين زبان جاني تازه بگيرد، خط آن بهبود يابد، مجموعه واژه هاي آن غني شود و شعر آيستان (پرونسال يكي از بخش هاي اكسيتان به حساب مي آيد) احيا گردد. آكادمي فرانسه و نيز به سبب اينكه ميسترال اين لهجه را با غناي و احساس خاصي به كار مي برد و به پاس قدرداني از نخستين اثر عمده اش در ۱۸۵۹، كه يك پاستورال دوازده بخشي به نام ميريو بود، جايزه اي به وي اهدا كرد. او همچنين يك فرهنگ واژه هاي فرانسه به پرونسال تهيه كرد كه گنجينه پرونسال (۲ جلد ۱۸۷۹) نام داشت.
ميسترال به سبب ابتكار و نبوغ و اصالت هنري آثارش كه انعكاس واقعي طبيعت و زندگي مردم زادگاه اوست و به پاس تلاش هاي مهمش به عنوان زبانشناس پرونسال، در كنار ارچه گاراي (اسپانيايي) مفتخر به دريافت جايزه نوبل ادبيات در سال ۱۹۰۴ شد. ميسترال در ۲۵ مارس ۱۹۱۴ در زادگاهش از دنيا رفت. آثار مهم او عبارتند از: ميرايو (۱۸۵۹)، كالندو (۱۸۶۷)، گنج فلي بريژ (۸۶-۱۸۷۶)، برگزيده آثار (۱۰-۱۹۰۸) و آخرين محصول (۱۹۱۳).
سرود نخستين: قلعه فالابرگو از ميرايو
سرود دختري جوان از پرونس و عشق زودرسش را مي سرايم، من كمترين شاگرد هومر، برآنم كه او را تا به دريا و گندم زارها دنبال كنم. او تاج بر سر ندارد؛ او را تنها در كراو مي شناسند، اما من خواستار آنم كه با زبان تحقير شده ما، او را چون شاهزاده خانمي والامقام سازم. ما تنها براي شبانان و دهقانان مي سرائيم. اما خدايا تو هم ميان شبانان زاده شدي سخن مرا پربگشاي و مرا ياري ده، تا بر بال هاي زبان پرونسي ما، بدان شاخه  دست يابم كه بارور ميوه هاي شيرين است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   موسيقي  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |