نوبل ادبيات
تازگي و نبوغ در شعر
فردريك ميسترال- فرانسه( نوبل۱۹۰۴)
محسن طاهري
فردريك ميسترال كه فرزند يك خانواده كشاورز پرونسي بود و در دهكده اي به نام پرونس متولد شده بود، تحت تأثير استادش ژوزف رومانيل كه خصوصيات پرونس را بازگو مي كرد توانست به بررسي زبان و طرز زندگي گذشتگان بپردازد و با خلق آثاري درباره ويژگي هاي پرونس از طريق شعر، اين گذشته را دوباره زنده سازد و اشاعه دهد. او در شاهكار خود ميرايو شخصيت هايي به وجود آورد كه نمايندگان واقعي پرونس هستند. او به زبان پرونس آثاري آفريد و خود بيشتر آنها را به زبان فرانسه بازگرداند. در سال ۱۸۵۴ با رومانيل و ديگران كانوني ادبي به نام فلي بريژ تأسيس كرد. يكي از آثار اين گروه گنج فلي بريژ حاوي واژه هاي تمام گويش هاي پرونسي است.
فردريك ميسترال در روز ۸ سپتامبر ۱۸۳۰ در فرانسه چشم به دنيا گشود. ابتدا به تحصيل حقوق پرداخت، اما طولي نكشيد كه به نوشتن روي آورد و براي انتقال افكارش، لهجه جنوب فرانسه يعني پرونسال را انتخاب كرد. با مساعدت هاي او بود كه سازمان نويسندگان پرونسال زبان، براي تبليغ و ترويج اين زبان بازيافته بنيان گذاشته شد.
وجود همين سازمان و تلاش هاي اعضاي آن باعث شد تا اين زبان جاني تازه بگيرد، خط آن بهبود يابد، مجموعه واژه هاي آن غني شود و شعر آيستان (پرونسال يكي از بخش هاي اكسيتان به حساب مي آيد) احيا گردد. آكادمي فرانسه و نيز به سبب اينكه ميسترال اين لهجه را با غناي و احساس خاصي به كار مي برد و به پاس قدرداني از نخستين اثر عمده اش در ۱۸۵۹، كه يك پاستورال دوازده بخشي به نام ميريو بود، جايزه اي به وي اهدا كرد. او همچنين يك فرهنگ واژه هاي فرانسه به پرونسال تهيه كرد كه گنجينه پرونسال (۲ جلد ۱۸۷۹) نام داشت.
ميسترال به سبب ابتكار و نبوغ و اصالت هنري آثارش كه انعكاس واقعي طبيعت و زندگي مردم زادگاه اوست و به پاس تلاش هاي مهمش به عنوان زبانشناس پرونسال، در كنار ارچه گاراي (اسپانيايي) مفتخر به دريافت جايزه نوبل ادبيات در سال ۱۹۰۴ شد. ميسترال در ۲۵ مارس ۱۹۱۴ در زادگاهش از دنيا رفت. آثار مهم او عبارتند از: ميرايو (۱۸۵۹)، كالندو (۱۸۶۷)، گنج فلي بريژ (۸۶-۱۸۷۶)، برگزيده آثار (۱۰-۱۹۰۸) و آخرين محصول (۱۹۱۳).
سرود نخستين: قلعه فالابرگو از ميرايو
سرود دختري جوان از پرونس و عشق زودرسش را مي سرايم، من كمترين شاگرد هومر، برآنم كه او را تا به دريا و گندم زارها دنبال كنم. او تاج بر سر ندارد؛ او را تنها در كراو مي شناسند، اما من خواستار آنم كه با زبان تحقير شده ما، او را چون شاهزاده خانمي والامقام سازم. ما تنها براي شبانان و دهقانان مي سرائيم. اما خدايا تو هم ميان شبانان زاده شدي سخن مرا پربگشاي و مرا ياري ده، تا بر بال هاي زبان پرونسي ما، بدان شاخه دست يابم كه بارور ميوه هاي شيرين است.
|