برخلاف خيلي ازتشكل ها كه صرفاياصددرصد وابسته به دولت هستند و ياتشكل هايي كه صرفا اقتصادي هستند اين تشكل صنفي است.كه در آن مسائل اقتصادي سياسي، اجتماعي و انساني مستتر است. توسعه اين تشكل بسيار مشكل است و توجيه پذيري آن زمان مي برد
نحوه ساختار خانه كشاورز طوري است كه كاملا از پايين به بالا است. يعني برخلاف خيلي از ساختار تشكل هاي صنفي و NGOها كه از بالا به پايين شكل مي گيرد، اين خانه از همان شروعش از بدنه كشاورزان بوده است. اين مسئله آموزش نيروي انساني، توجيه نيروي انساني، توجيه كردن اين روستاييان به حق و حقوق اجتماعي، سياسي، اقتصادي خودشان از بدو به اصطلاح تاسيس خانه كشاورز شروع شد. ما گفتيم كه ساختار خانه كشاورز بر مبناي گزينش شده هاي روستاييان است.
تحول تكاملي ساختار اجتماعي و اقتصادي ، تابعي از رشد سرمايه انساني است و سرمايه انساني خود از نتيجه فرايند توسعه اجتماعي حاصل مي شود.
تا سطح دانش عمومي افزايش نيابد و درجه مشاركت افراد جامعه در كنش ها و واكنش هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي به حد بلوغ نرسد، فرايند توسعه نارسا عمل خواهد كرد.پيوستگي سطوح مي تواند نهادهايي را بنيان نهد كه زمينه مشاركت گروه هاي اجتماعي را در جريان پيشرفت، امكان پذير سازد.
خانه كشاورز سكان توسعه روستايي بوده و بستري را فراهم مي كند تا فرصت چالش انديشه هاي كارشناسانه را براي اعضاي آن فراهم سازد. در بستر آن، شناخت مشكلات، مشاركت و نقد برنامه ها، سياست ها، وسيله ها و ارائه طرح هايي براي حل مشكلات قوام مي گيرد. تبادل انديشه ذيل درصدد تصوير سيماي اين نهاد توسعه اجتماعي است.
دكتر خادم آ دم: آقاي دكتر، امروز مي خواهيم مسائل بخش كشاورزي رادر داخل خانه كشاورز مرور كنيم.درابتدابفرماييد خانه كشاورز چه نوع خانه اي است؟ با كدام هدف برپا شده است؟ و نقش آن چيست؟
دكتر كلانتري: خانه، خانه كشاورزان است. مسائلي كه هميشه كشاورزان ما داشتند اين بود كه يك تشكل همه گير نداشتند. تشكلي كه كشورهاي پيشرفته كشاورزي از صدها سال پيش بوجود آورده اند. منتهي در ايران كشاورزان هيچ وقت يا قادر نبودند، يا به آنها اجازه داده نمي شد كه يك تشكل صنفي بوجود بياورند و از منافع صنفي شان دفاع كنند. درست است كه بخش كشاورزي خصوصي بود و كشاورزان در حقيقت در بخش خصوصي فعاليت دارند، ولي از آن جا كه هيچ نقشي در تصميم گيري ها نداشتند، در سياست گذاري هاي كشاورزي هم نقشي نداشتند، مثل يك كارگر در واقع عمل مي شد. قبل از اصلاحات ارضي ارباب ها تصميم مي گرفتند و كشاورزان به عنوان يك كارگر كار مي كردند. بعد از اصلاحات ارضي هم يك ارباب به عنوان دولت نشسته بود. تصميم مي گرفت چه بخرد، چه بفروشد، كي بخرد، كي بفروشد... به چه قيمتي بخرد، چه بكارد؟ تمام اينها در دست دولت بود. كشاورز به عنوان يك ابزار استفاده مي شد و به او اجازه داده نمي شد كه در اين مسائل دخالت كند، و به خاطر آن كه يك تشكل همه گير و غيروابسته به دولت نداشتند، در نتيجه دولت براي مسائل اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و انساني آنها تصميم مي گرفت.اين خانه، خانه اي است صنفي كه وظيفه آن دفاع از حقوق سياسي، اجتماعي، اقتصادي و انساني كشاورزان پراكنده كشور است.
تنها NGO است كه هيچگونه وابستگي به دولت ندارد. ما NGO خيلي زياد داريم كه همه آنها به نوعي از بيت المال ارتزاق مي كنند. اغلب NGO ها اعم از صنفي، سياسي و اجتماعي به نوعي وابسته به دولت اند. در حقيقت خيلي از آنها حتي براي تامين هزينه هاي جاري خودشان غيرمستقيم از بودجه عمومي استفاده مي كنند. شايد براي دولتي ها هم خيلي خوشايند نباشد كه يك NGO كاملا مستقل از دولت باشد، دستگاه هاي دولتي با NGOهاي كاملا مستقل سر سازگاري ندارند. اين خانه خانه اي است كه براي دفاع از حقوق ضايع شده كشاورزان بوجود آمده است.
دكتر خادم آدم : معذرت مي خواهم به هم پيوستگي كشاورزان كه اين طور مي فرماييد يك ظرفيت بالقوه اي است كه با آن مي شود جريان توسعه اجتماعي و اقتصادي كشور را فارغ از مسئله صنفي آن شتاب داد. اين ظرفيت را چگونه مي توان به مرحله بالفعل درآورد؟
دكتر كلانتري: اول بايد اينها اعتماد به نفس خود را به دست بياورند تا بدانند كه در كشور مهم هستند. براي اين كه آن به هم پيوستگي بوجود بيايد بايد به آنها بقبولانيم كه شما از نظر اقتصادي، اجتماعي، سياسي، انساني مهم هستيد. حال آنكه متاسفانه طوري با كشاورزان برخورد شده كه آنها در حقيقت خود را سربار تلقي مي كنند. ما الان تلاش مي كنيم برايتان بگوييم كه شما شخصيت تان خيلي گسترده تر و فراگيرتراست. ما ۱۵ تا ۱۶ درصد توليد ناخالص ملي داريم. توليدي كه ۸۰درصد آن ارزش افزوده در كشور است. input است. با توجه به اينكه عمده انرژي آن از نور خورشيد تامين مي شود، اگر استفاده شود، همه اش ارزش افزوده است. اين توليد با توليدات ديگر فرق دارد. اين يعني يك ثروت خدادادي، ثروتي كه اگر استفاده شود مردم همه كمك خواهند كرد. توسعه اقتصادي، اين نيست كه مثلا شما ۱۰۰ دلار كالاي صنعتي درست كنيد كه ۹۰ دلار كالاي واسطه اي در آن به كار رفته باشد. اينجا ارزش كالاي واسطه اي حداكثر در حد ۱۰درصد ارزش واقعي توليد است. وقتي اين مسائل مطرح است ما مي گوييم كه خيلي خوب شما قشر ضعيفي نيستيد. كشور با سپرده هاي شما دارد مي چرخد. توليدات شما است كه كشور را قادر مي سازد تا منابع مالي خودش را به جاي هزينه كردن در فضاي معمول، در جاهاي ديگري هزينه كند.
يواش يواش وقتي به هم پيوستگي بوجود مي آيد، آنها مي توانند از نظر اقتصادي، سپرده هاي خودشان را جمع كنند. خودشان را جداي از بقيه سيستم اقتصادي ندانند. مشكلات خودشان را حل كنند. مسائل اجتماعي شان را هم همينطور.
روستاييان كشور ۳۶درصد از اعضاي جامعه كشور هستند. ۳۶درصد عدد خيلي بالايي است. يعني بيش از يك سوم جمعيت. يعني حدود ۲۳ يا ۲۴ ميليون نفر. مستقيما ارتباط دارند با توليدات كشاورزي. اينها از نظر سياسي يك جمعيت معني داري هستند كه بخش عمده اي از راي دهندگان كشور را تشكيل مي دهند. شايد بيشتر از ۷۰درصد نمايندگان مردم را از نظر اجتماعي كشاورزان تعيين مي كنند. منهاي ۵ يا ۶ شهر بزرگ كه كشاورزان اثر معني داري شايد در نتايج انتخابات و مسائل سياسي آن شهرها نداشته باشند، در بقيه مناطق، كشاورزان عمده نيروي جامعه هستند و تعيين كننده هستند. امروز شما حساب كنيد از درآمدهاي نفتي كشور چند درصد هزينه اين ۳۶درصد جمعيت مي شود. خوب، چند در صد مردم كشور از اين منابع زيرزميني استفاده مي كنند و چقدر سهم بخش كشاورزي و روستاييان ما مي شود؟
|
|
وقتي صحبت از تامين اجتماعي براي روستاييان مي شود. رئيس سازمان تامين اجتماعي به صراحت مي گويد كه من وظيفه اي ندارم براي اينكه من توان آن را ندارم و مي بينم كه كشاورزان كشور جزو جامعه كشور نيستند. ماده ۲۹ قانون اساسي تامين اجتماعي را وظيفه حكومت جمهوري اسلامي مي داند براي همه قشرهاي جامعه، وقتي اينها خودشان را از لحاظ اقتصادي، اجتماعي، سياسي و صنفي كنار مي كشند در حقيقت مي شود گفت كه اينها تسليم شده اند. منابع كشور تقسيم مي شود بين ۶۰ يا ۶۵درصد جمعيت شهري. حق و حقوقشان ضايع مي شود. كشاورزي يك امتياز بزرگي كه بر گردن حكومت دارد، پراكنش جغرافيايي است. يعني امنيتي را در كشور به وجود مي آورد. وقتي كه اينها ۵/۳ ميليون بهره بردار در ۳۶۵ ميليون هكتار از وسعت كشور پخش هستند خودشان ارزش امنيتي دارند به طوري كه اگر اينها نباشند شايد بودجه نظامي، انتظامي ما ده ها برابر آني باشد كه الان است.
دكتر خادم آدم: در اين باره با هم توافق كامل داريم. ولي من مايلم كه به اين نكته تاكيد مجدد داشته باشم و دوباره اين را مطرح كنم كه اين تشكل در ابتدا بايد براي توسعه اجتماعي جامعه روستايي باشد و اين به آن مفهوم خواهد بود كه جامعه روستايي اين مطالب را درك بكند يعني خود اين، يك قسمتي از توسعه اجتماعي است كه نتيجه آن پرورش سرمايه انساني باشد يعني به هر حال مطالب را بفهمد و بتواند در حد آن چيزي را كه در ظرفيتش است از حقوق خود دفاع كند كه همان حقوق هم در واقع حقوق همه مملكت خواهد بود و در جهت پيشرفت است. بايد يك نيرويي بوجود بيايد كه درك كند كه مسائل اقتصادي و روستايي را حل كند. براي تحقق جريان توسعه بايد بهايي هم بپردازد. جريان دموكراسي اجتماعي را بايد تجربه و تمرين كند در عين حال در پي كسب حقوق خودش هم باشد. در اين زمينه تفكر شما چيست؟ و بايد در عمل چه كاري انجام داد. آيا اين مطالبي كه ما فكر مي كنيم صحيح ا ست كه در سطح وسيع به جامعه روستاييان منتقل بشود.
دكتركلانتري:خوشبختانه نحوه ساختار خانه كشاورز طوري است كه كاملا از پايين به بالا است. يعني برخلاف خيلي از ساختار تشكل هاي صنفي و NGOها كه از بالا به پايين شكل مي گيرد، اين خانه از همان شروعش از بدنه كشاورزان بوده است. اين مسئله آموزش نيروي انساني، توجيه نيروي انساني، توجيه كردن اين روستاييان به حق و حقوق اجتماعي، سياسي، اقتصادي خودشان از بدو به اصطلاح تاسيس خانه كشاورز شروع شد. ما گفتيم كه ساختار خانه كشاورز بر مبناي گزينش شده هاي روستاييان است. از اول رفتيم در روستا و گفتيم شما نياز به چنين تشكلي داريد به اين دلايل، آنها را به حق و حقوق خودشان تا حدودي آشنا كرديم.
آنها داوطلبانه آمدند جلو و خودشان هسته هاي اول را در روستاها و دهستانشان تشكيل دادند به خاطر اهدافي كه اين خانه دارد كه عمدتا در ماده ۵ اساسنامه آن مستتر است. اين ها آمدند داوطلبانه با قبول عضويت از بين خودشان، انتخابات برگزار كردند. ما گفتيم كه كسي اگر اساسنامه خانه و مرامنامه خانه را نخوانده باشد اصلا حق عضويت ندارد. بايد بداند كه چه جايگاهي در كشور دارد. اين روستاييان وقتي كه شروع كردند از پايين ترين به اصطلاح سلسله مراتب اداري كشور كه دهستان باشد، انتخابات خودشان را انجام دادند و رسيدن به شهرستان و بعد استان و درنهايت هم به كشور يعني اين آگاهي را پيدا كردند كه اين تشكل براي چيست؟ الان تمام اعضاي خانه كشاورز كه عضويت رسمي خانه كشاورز را پذيرفتند به جايگاه اجتماعي و اقتصادي و سياسي خودشان آگاهي پيدا كردند و ما به دنبال عضو ديگري كوركورانه نيستيم. به دنبال اين هستيم كه روستائيان، كشاورزان جايگاه خودشان را بشناسند. آموزش بدهيم. خودشان، خودشان را آموزش بدهند. شايد تنها تشكلي هستيم كه بدون كوچك ترين كمك دولت با يك شبكه گسترده در كشور ايجاد شده كه پشتوانه آن آگاهي و داوطلبانه پيش آمدن خود كشاورزان است. كشاورزاني كه عضو خانه كشاورزي شوند. نه تنها به طور مستقيم هيچگونه مزايايي را دريافت نمي كنند، بلكه خودشان هزينه هاي خانه را داوطلبانه پرداخت مي كنند. يعني در حال حاضر، تمام هزينه هاي خانه را خود كشاورزان اقصي نقاط كشور پرداخت مي كنند. به علت آگاهي هايي كه پيدا كردند كه اگر متشكل بشوند، حقوق خودشان را مي توانند طلب كنند. اگر متشكل بشوند مي توانند در سرنوشت سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشور سهيم باشند. اگر متشكل بشوند مي توانند عقب ماندگي هاي اقتصادي، اجتماعي خودشان را در كشور جبران كنند.
برخلاف خيلي از تشكل ها كه صرفا يا صددرصد وابسته به دولت هستند و يا تشكل هايي كه صرفا اقتصادي هستند اين تشكل، تشكل صنفي است. صنفي است كه در آن مسائل اقتصادي سياسي، اجتماعي و انساني مستتر است. توسعه اين تشكل بسيار مشكل است و توجيه پذيري آن زمان مي برد. چون اول وقتي ما وارد روستا مي شويم كشاورز از ما مي پرسد كه شما مي خواهيد به ما سم بدهيد، كود بدهيد، وام بدهيد. مي گوئيم نه؛ ما آمده ايم تا كساني كه مي خواهند كود و سم و تراكتور و وام ماشين آلات به شما بدهند، حق شما را بدهند. يعني شما را آگاه سازيم تا خودتان آنها را وادار بكنيد كه حق شما را بدهند. ما وارد اين مسائل خواهيم شد كه كشاورز بايد توليدش را افزايش دهد با توليد كم كشاورزي امروز نابود مي شود.
دكتر خادم آدم: من اين نكته را مخصوصا دوباره تأكيد مي كنم. مسئله نظري جريان مورد تفاهم است. به هر حال آرزو و هدف اين است كه جامعه متحرك بشود و بفهمد الان در مسئله جريان اعضاي شوراي مركزي شما از نظر عقلانيت آگاهي و شاخه اجتماعي با ميانگين جامعه روستايي متفاوت است. كمي سطح آن بالاتر است كه هيچ عيبي ندارد. اما مسئله به اين ترتيب است كه اعضاي شوراي مركزي خانه كشاورز هم تصويري از يك بورژوازي كشاورزي به دست مي دهد. آيا اين تركيب قادر است كه كشاورزان خرده پا را نمايندگي بكند. فهميديم كه از پايين به بالا انتخابات انجام شده، ولي حركت جريان انديشه به چه ترتيب صورت مي پذيرد كه كشاورزان خرده پا را نمايندگي بكند، مشكلات آنها را در اجرا درك بكند تا در حل مسائل اجتماعي و اقتصادي بتواند آنها را حركت بدهد. اين كار چگونه انجام مي شود. البته مسئله من نقد در ابتداي كار نيست. براساس مرور زمان و به طور پويا ما چگونه مي توانيم اين رفت و برگشت را بوجود بياوريم كه آن چيزي كه تحت عنوان تحرك اجتماعي است و مد نظر من است بتوانيم محقق سازيم.
دكتر كلانتري: ببينيد اگر به ساختار اجرايي خانه كشاورز برگرديم. اين مشكلي كه شما مي گوييد اصلا نه تنها مشكل نيست بلكه خودش يك كارگشاست. بدنه خانه كشاورز، اركان خانه كشاورز، بالاترين ركن آن كنگره است كه سال گذشته برگزار شد و حدود ۴۳۰۰ نفر منتخب دارد. تصميم گير اصلي كنگره است كه منتخبين دهستان ها هستند. از هر دهستاني بين ۳ تا ۵ نفر بستگي به تعداد بهره بردارش انتخاب مي شود. پس از كنگره شوراي مركزي است كه ۷۰ نفر هستند. ۵۰ نفر آن مستقيما منتخب خود كشاورزان هستند. منتخبين دهستان ها در استان جمع مي شوند و بين يك تا سه نفر با توجه به تعداد بهره برداري كه در استان هاست انتخاب مي كنند و خود كشاورزان مستقيما انتخاب مي كنند. اين نمايندگان منتخب دهستان، در يكي از شهرهاي مركز استان جمع مي شوند و اعضاي شوراي مركزي شان را انتخاب مي كنند. خوب ما دخالتي نداريم. كشاورزان هستند كه مستقيما ۵۰ نفر را انتخاب مي كنند. باز در اساسنامه پيش بيني شده چون در آغاز ما گفتيم كه منافع ملي بر منافع بخش ما اولي است. اگر ما منافع ملي مان ايجاب بكند كه كشاورز ضرر كند ما با جان و دل مي پذيريم. ولي اين تضاد بين منافع ملي شايد در يكي دو درصد از مواقع اتفاق بيفتد. بيش از ۹۵ درصدش در راستاي هم هستند يعني منافع كشاورز منافع ملي است و منافع ملي منافع كشاورز است. براي گريز از مشكلاتي كه بعضي ارگان ها و NGOها و تشكل ها داشتند كه يا هيأت رئيسه شوراي مركزي آن تشكل منافع ملي را تشخيص نمي داد و هميشه به منافع بخش خودش فكر مي كرد با اين تصور كه منافع ملي در آن مستتر است. گاهي حتي اين تشكل ها منافع خودشان را با منافع ملي اشتباه مي كنند. ما براي اين كه شوراي مركزي چنين اشتباهي را نكند، خود كنگره تصويب كرد كه ۱۰ نفر از اعضاي شوراي مركزي، بايد از ميان كارشناسان اقتصادي، اجتماعي، حقوقي و فني زبده كشور به ۵۰ نفر منتخب معرفي شوند تا اگر آن ۵۰ نفر تأييد كردند عضو شوراي مركزي بشوند و همين طور در همان كنگره تصويب شد كه تشكل هاي كشاورزي هم ۱۰ نفر نماينده در شوراي مركزي داشته باشند. كشاورزان ما تشكل هاي خرده پا هم دارند. الان ما اتحاديه دامداران صيادان، مرغداران و باغداران داريم. از هر يك از اين اتحاديه ها هم يك نفر در شوراي مركزي عضويت دارند. يعني اين ۷۰ نفر ۵۰ نفرشان منتخب مستقيم كشاورزان هستند بدون هيچ پيش شرطي. فقط بايد ديپلمه باشند حداقل ۲۵ سال سن داشته باشند و قانون اساسي را هم قبول داشته باشند و كشاورز هم باشند. اين ۵۰ نفر اگر اين شرايط را داشته باشند مي توانند بيايند. حالا اينجا بزرگ مالك انتخاب شده خرده مالك انتخاب شده، هرچه هست، انتخاب خود كشاورز است.
دكتر خادم آدم: معذرت مي خواهم من اصلا به مكانيزم كار هيچ ايرادي نمي گيرم.
دكتر كلانتري: شما مي گوييد با اين تركيب اين ها نمي توانند. ما هيات اجرايي داريم. اصل ارتباط خانه كشاورز با كشاورزان تشكيلات اجرايي استان هايشان است. شوراي مركزي هيچ ارتباطي با كشاورزان نخواهد داشت. اين ها تصميمات كلان را كه براي تشكل باتوجه به اساسنامه شان است اتخاذ خواهند كرد. سياست گذاري برعهده اين هاست. بدنه ارتباطي، بدنه اجرايي استاني است، شهرستاني است و دهستاني است. يعني تمام منتخبين اين دهستان ها خودشان هيأت اجرايي دهستان را تشكيل مي دهند.
اگر يك شهرستاني ۵ تا دهستان داشته باشد در حقيقت ما در آن شهرستان ۵ هيأت اجرايي در سطح دهستان داريم كه ساكن دهستان و روستا هستند و در ارتباط مستقيم با كشاورزان هستند و كشاورزان آنها را انتخاب كرده اند. هيأت اجرايي شهرستان با عضويت يك نفر از دهستان تشكيل مي شود. در منطقه اي در شهرستان اين نمايندگان دهستان ها جمع مي شوند و يك نفر را استخدام مي كنند. به عنوان مسئول اجرايي شهرستان كه آنجا دفتر رسمي تشكيل مي شود. هيأت هاي اجرايي استان ها تشكيل مي شود بين ۱ تا ۳ نفر از هر شهرستان بستگي به تعداد اعضاي خانه تعداد بهره بردار دارد. يك شهرستان بزرگ است ۳ نفر مي فرستيم. يك شهرستان كوچك است ۱ نفر مي فرستيم و بدين ترتيب، هيأت اجرايي استان را تشكيل مي دهند كه تعدادشان بستگي دارد به تعداد شهرستان هايشان و بستگي دارد به بزرگ و كوچك بودن شهرستان از نظر بهره بردار. اين بدنه ۲۰ يا ۲۵ نفره متوسط در استان، دبير اجرايي خودشان را پيشنهاد مي كنند و دبيركل كه با حكم دبيركل دبير اجرايي استان انتخاب مي شود. اين ها در كنار شوراي مركزي هستند. ارتباط مستقيمي با شوراي مركزي ندارند. اصلا اعضاي شوراي مركزي دخالتي در انتخاب هيأت هاي اجرايي استان و شهرستان و دهستان ندارد. براي اين كه خودشان منتخب آن ها هستند. اين ها سياست گذار در رده كلان هستند. بدنه ارتباطي با كشاورزان هيأت هاي اجرايي استان، شهرستان و دهستان هستند كه از خانه تصميم هايي كه گرفته مي شود به آن ها ابلاغ مي شود. يك مجموعه اختياراتي خودشان دارند. در ارتباط با روستاييان ديگر تصميماتي را كه اتخاذ مي شود، شوراي مركزي و دبيركل به استان ها ابلاغ مي كند و آنها مجري هستند. يعني اعضاي شوراي مركزي كه شما مي گوييد كه اين ها كه انتخاب شدند تا سه سال ارتباط مستقيمي با روستاييان ندارند. روستاييان اين ها را انتخاب كردند به عنوان عضو در شوراي مركزي در سياست گذاري ها دخالت مي كنند بدنه اي كه با روستاييان در ارتباط است. هيأت هاي اجرايي استان، شهرستان و دهستان است كه خودشان ساكن دهستان و شهرستان هستند و در ارتباط كامل با روستاييان هستند. يك شبكه اجرايي است كه با شبكه سياست گذاري دو چيز كاملا متفاوت است.
دكتر خادم آدم: ببينيد ما يك مسئله تشكيلات و انتخابات داريم كه به بهترين نحو انجام شده. يك مسئله توسعه اجتماعي داريم و رفت و برگشت اطلاعات براي يك تصميم گيري كه در كلان تأثير بگذارد و تك تك كشاورزان را آگاه سازد تا در جهت سياست گذاري هاي درست حركت بكنند. فكر مي كنيد كه سطح دانش همكاران در خانه كشاورز براي درك تحليل تا چه اندازه است؟ چقدر بررسي هاي كارشناسي انجام مي شود؟ در راستاي شناخت و حل مشكلات چقدر كار انجام مي شود. با چه روشي مي توان اين را در حقيقت توسعه داد؟ من الان نقد نمي كنم. كه اين كار يك شبه بايد صورت بگيرد اما جريان كار به اين ترتيب است كه يك موقع شما تشكيلات را تشويق مي كنيد. يك موقع توسعه اجتماعي را .مي خواهيم بدانيم كه توسعه اجتماعي در تك تك افراد اين جامعه بايد انتقال پيدا بكند كه البته برنامه درازمدت خواهد بود ولي حركتش بايد روشن باشد. شما مي فرماييد كه شوراي مركزي مجزا است، ولي تكامل و حركت انديشه به هر حال بايد ارتباط پيدا بكند.
ادامه دارد