چهار شنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۴۲- Dec,3, 2003
بررسي وحدت مليت و مذهب در سياست خارجي ايران -(بخش پاياني)
فضاي تنفس شيعه
001818.jpg
سيدجواد طاهايي
منافع ملي اصولا به تصريح «ريمون آرون» به دليل سياليت فوق العاده موضوع، قابل تعريف نيست و از اين رو شايد بهتر است آن را در قالب برخي دغدغه ها يا اهداف ماندگار درنظر گرفت. منافع ملي يك كشور صاحب تاريخ در واقعيت امر ، با عبور از دالان تحولات گذشته وايجابات ژئوپوليتيكي آن قابل فهم مي شود. به طور كلي، منافع ملي نبايد در لحظه تعريف شود و نيز نبايد به موقعيت ها يا مزاياي خاص تحويل و تقليل يابد. منافع ملي گو كه مي تواند اين جا و آن جا مصاديقي بيابد اما درعين حال بايد از مصاديق خود استقلال داشته باشد و هيچگاه به اين يا آن ارزش، مفهوم و دستاورد منحصر نشود. بر اين اساس، تصورات يا دغدغه هاي ماندگار براي سياست خارجي ايران بايد از تاريخ اين سياست خارجي اخذ شود. اما نكته بعدي مهمتر است. اگر بخواهيم تصوري مركزي از دولت ايراني و آنگاه بر اساس آن، تصوري مركزي از سياست خارجي اين دولت در ذهن داشته باشيم، اولين نكته اي كه خود را مي نماياند آن است كه اين دولت اصولا ناچار است دلايل رفتار خود را از خلال روندها در سطوح منطقه اي بجويد؛ اين دولت همواره آماج حملات دولت ها و فرهنگ هاي كاملا متمايزي بوده است كه اغلب نياتي غيردوستانه داشته اند. دولت ايراني در همان حال كه عميقا تنها است در همان حال به نحوي طنز آميز، سياست خارجي آن نه فحوايي ملي بلكه منطقه اي دارد؛ چيزي كاملا برخلاف ملت - دولت هاي ليبرال دموكرات. در اين كشورها معمولا سياست خارجي ادامه سياست داخلي است؛ يعني تحولات و مكانيزم ها در سياست داخلي، تا حد زيادي در رفتارهاي خارجي موثر يا سرريز مي شوند، اما سياست خارجي ايران به نظر مي رسد تاكنون بيشتر عبارت از واكنش ها در قبال روندهاي منطقه اي بوده است. برخلاف ملت - دولت هاي غربي، اين سياست خارجي كمتر از تحولات داخلي جامعه خود( كه مي تواند معنايي مبتكرانه از سياست خارجي را به ذهن بياورد )، بلكه بيشتر از سوي محيط پيراموني آن، كه معنايي واكنشي و رفتارهايي انفعالي را به ذهن متبادر مي كند، متاثر بوده است . اين بدان خاطر است كه تشيع ، ايران را از محيط پيراموني و فرهنگ هاي اطراف خود متمايز نموده و يا دست كم تمايز آن را تغليظ نموده است و نهايتا بدان جا منجر شده است كه يك سياست مستقل ملي، از سوي هر حكومتي در ايران در همان حال و همزمان يك سياست منطقه اي شيعي - متاثر از ايجابات مذهب تشيع در ايران - نيز بوده است.
سياست خارجي ايران از زمان صفويه به اين سو، به اين دليل يك سياست خارجي اصالتا شيعي يا شيعي محور بوده است كه رفتارهاي آن اغلب در واكنش به رفتارهاي خارجي خصمانه اي صورت مي گرفته كه به صورتي كمابيش همگرايانه، از سوي فرهنگ هاي نامتجانس سني و نيز مسيحي انجام مي گرفته است. هنگامي كه سيري در ادوار مختلف تاريخ سياست خارجي ايران مي نماييم، ممكن است اين گمان در ذهن شكل بگيرد كه به راستي براي رهبران سياست خارجي ايران موارد فرصت و مزيت و امكان هاي ابتكارعمل چقدر اندك و نيز ضعيف بوده است!
درحالي كه ايران به دليل تك افتادگي مذهبي و از قبل آن تك افتادگي در جهان بيني، فرهنگ، ايستارهاي ذهني و غيره در معرض خطر و آسيب بود،در عين حال هيچ گاه نيز نمي توانسته است در برابر وضع شيعيان در عراق (زمان قاجاريه) يا لبنان (دوران شاه و جمهوري اسلامي) بي تفاوت بماند. به طور تاريخي و عقلي، سياست خارجي ايران محكوم يا متعهد به يك منطقه گرايي شيعي است. پيوستگي مذهب تشيع و منافع ملي ايران، حتي براي ساير كشورها نيز محسوس است. به طوري كه در موضوع شيعيان عراق مهمترين نگراني آمريكا مداخله ايران در اين مسئله است.گويا براي آمريكا نيز اين مسئله مفروض است كه سياست خارجي ايران در درون خود ماهيت شيعي دارد و لذا خواه ناخواه با موضوع شيعيان در ساير كشورها پيوند مي خورد، حتي اگر ايران خود چنين مداخله اي را تكذيب كند. چنين محكوميت يا تعهدي در كنار واقعيت هاي ژئوپوليتيكي ديگر، همواره موجب پديدآمدن اراده اي قطعي عليه ايران در ابرقدرت هاي زمانه، بالقوه يا فعليت يافته، مي شد. در زمانه اي كه اراده اي قطعي در يك ابرقدرت عليه كشوري ضعيف پديد مي آيد، حق انتخاب هاي آن كشور نقصان مي گيرد. هرچه تصميم يك ابرقدرت عليه كشوري ضعيف جدي تر باشد، حق انتخاب ها براي آن كشور ضعيف تر،كمترمي شود.
براي قدرت هاي خارجي، ملت - تمدن ايران همواره بيشتر يك امكان بوده است تا واقعيت؛ امكاني از گسترش مرجعيت براي شيعيان منطقه، قدرت نظامي، ادعاگري هاي منطقه اي، برتري طلبي و غيره. اينها امكاناتي است كه تقريبا هيچ گاه فرصتي براي واقعيت يافتن پيدا نكرده اند. اما حتي امكانات ايران نيز براي قدرت هاي جهاني و منطقه اي و حتي همسايگان آن، برآشوباننده بوده است... با اندكي احتياط (به دليل خوفناك بودن موضوع!) مي توان گفت كه دگربودن، به نحوي برجسته تر از دگربودن ديگران، تقدير سوگناك (تراژيك) ايران و مشخصا سياست خارجي آن است؛ تقديري كه ممكن است شدت و ضعف بيابد،  اما هر زمان مي تواند به حقيقت خود تعين بخشد. به هر روي براساس آنچه كه بيان شد، مي توان گفت انگاره «منافع ملي» از آنجا كه نسبت به تعيين كنندگي متغيرهاي منطقه اي، مفهومي لااقتضاست و نيز خاصگي جهان ايراني را برنمي تابد، در توضيح مسايل سياست خارجي ايران و ترسيم اهداف ممكن آن، كاربري كافي ندارد.
ب)  سياست خارجي ايران و الزام منطقه گرايي شيعي
سياست خارجي ايران همواره ناچار بوده است ملاحظاتي منطقه اي آن هم از نوع واكنشي داشته باشد و اگر نيك بنگريم، اين توصيف يا وصف حالي از وضعيت مذهب تشيع و شيعيان در منطقه نيز هست. تشيع هنگامي كه تدريجا با زندگي تاريخي ملت ايران ممزوج گرديد، تا اندازه قابل تاكيدي مشروط به شرايط ايران شد وجامه دغدغه هاي تاريخي ايران را به خود پوشيد و همين واقعيت صورت متقابل نيز به خود گرفت. هم اينك نيز خطراتي كه در سطح منطقه اي ايران را تهديد مي كند، همان خطراتي است كه كيان مذهب تشيع را تهديد مي كند و به عكس، از آن سو، فرصت هاي تاريخي و كنوني براي ايران، درعين حال و همانا فرصت هايي تاريخي براي تشيع نيز مي باشد. گسترش و تقويت ايران يا فرهنگ ايراني همانا گسترش و تقويت تشيع است. مي توان انديشيد كه حالت عكس نيز مصداق دارد. مثلا در ايران انديشيده مي شود، (انديشه اي احتمالا درست)، كه هر حكومت شيعي در عراق كنوني، با هر ميزان غربگرايي يا با هر ميزان ملي گرايي عراقي، بازهم مزيتي براي سياست خارجي ايران خواهد بود. اين بدان معني است كه هر ميزان گسترش يا قدرت سياسي يافتن تشيع در سطح منطقه، گسترشي براي ايران نيز هست. اين خوشبيني عميقاً جا افتاده و البته قابل دفاع در اين كه قدرت سياسي شيعيان در عراق فضاي مساعدي براي ايران مي آفريند، علاوه بر عراق عينا در مورد فرضا نفوذ و قدرت يافتن گروه هاي شيعي در افغانستان، لبنان يا پاكستان نيز مصداق دارد. ايده آل هاي سياست خارجي دولت ايران درمورد اين سه كشور، عميقا به وسيله مذهب تشيع شكل داده مي شود. در سطحي منطقه اي نيز، ايده آل سياست خارجي ايران به اينكه كشورهاي پيرامون آن، نقطه نظرهايي مثبت تر و ملايم درخصوص ايران بيابند - و به دنبال آن افزايش همكاري هاي متقابل، افزايش ضريب امنيت منطقه، اعتمادسازي ها و غيره - درعين حال اگر نيك بنگريم همانا اراده معطوف به خلق فضاي حياتي براي شيعياني است كه در محاصره جهان محاط سني مذهب قرار دارند.
گسترش فضاي تنفس براي ايران، همانا گسترش فضاي حياتي براي شيعيان در منطقه شبه قاره و خاورميانه است. در سطحي خردتر، مماشات گرايي با فضاهاي سني مذهب پيراموني، تحمل پيمان شكني ها و در انزوا قرارگرفتن، تحميلي بودن سياست هاي بي طرفي، كمبود حق انتخابها، حساسيت به اوضاع شيعيان ايراني و غيرايراني و توجه به سياست هاي بندبازانه بين ابرقدرت ها، فحواي مشترك تقريبا همه حكومت هاي ايراني در دوره جديد بوده است و اينها همه نشانگر همگرايي دو موجوديت در قالب يك وضعيت تراژيك است. همواره در طول تاريخ مدرن سياست خارجي ايران، نقش منطقه اي تشيع از نقش منطقه اي ايران جدايي ناپذير بود به نحوي كه به سهولت، تصور يكي تصديق ديگري را به ذهن مي آورد. در سياست خارجي، تشيع تقدير سوگناك تنهايي خود را بر شانه هاي سياست خارجي ايران نهاد؛ تك افتادگي و وضعيت انزوا گونه اي كه به سختي مي شكند و هربار كه مي شكند، باز به سهولت در معرض بازگشت و احياشدن است. تاريخ جديد سياست خارجي ايران به يك معنا، داستان كوشش هاي سخت براي خروج از اين وضعيت ماندگار تاريخي است. تشيع، با ژئوپوليتيك ايران، با فرهنگ، دولت مدرن، با تربيت و خلق و خوهاي جمعي آن و تقريبا با همه چيز آن صميمانه پيوند يافته و حتي الگوهاي رضايت ورزي و بروز خشم دسته جمعي ملت ايران را نيز پديد آورده است.
بنابراين تشيع جزء ضروري و تفكيك ناپذير منافع تاريخي ملت ايران و شايد، عين آن شده است. در اين حال، انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي تبلوري ناخودآگاه از همين فحواي تاريخي كشور ايران است و در زمانه ما اين وحدت را نمايندگي مي كند.
ج) جمهوري اسلامي: طرحي از گذشته براي آينده
جمهوري اسلامي بيشتر پديد آمد تا آن كه ما آن را پديد آورده باشيم، زيرا، انقلاب اسلامي بيشتر پديد آمد تا آن كه ما آن را پديد آورده باشيم. انقلاب اسلامي را ما، آحاد متوسط الحال جامعه شهري ايران، شكل نداديم بلكه ما به عامل شكل گرفتن آن بدل شديم؛ نيروي ناهشياري از درون ما جوشيد و ايده سخت جذاب و ملتهبي داير بر بازسازي يك جهان جديد ديني بر مبناي تجربيات دردآلود گذشته، ما را به سربازي خود گرفت و باعث وقوع انقلاب اسلامي شد... در اين ميان امام خميني (ره) حلقه واسط اين تحول و جهت دهنده اين اراده بود. واسطه اي ميان يك آرمان آتي و يك واقعيت تاريخي.
بنابراين ظهور انقلاب اسلامي و تاسيس جمهوري اسلامي، اقدامي جسورانه از ناحيه تاريخ ملت ايران ونه چندان آگاهانه و برنامه ريزي شده بود كه ازجمله اهداف آن، پايان بخشيدن به زنجيره ناكامي هاي سياسي ايران در دوران مدرن بود. اين نكته در كلام امام خميني نيز مندرج است.
جمهوري اسلامي ايران مي خواهد وحدت ناهشيار پيشين بين مذهب و مليت در تاريخ كهن كشور ايران را به دكترين رسمي و آگاهانه خود بدل نمايد و منافع ماهيتا دوگانه ملت- تمدن ايران را با درجه بيشتري از اراده گري، هشياري، سنجيدگي و جسارت به پيش ببرد.
اينك به مرحله اي رسيده ايم كه مي توان به يك پرسش قديمي، پاسخ تازه اي داد. پرسش و بحث تقريبا قديمي اين است كه آيا «منافع ملي ايران»  يك سياست خارجي منطقه گرايانه و تا حدي اخلاق مدار - به دليل مداخله مذهب تشيع - را برمي تابد؟ يا، آيا گرايش جديد در سياست خارجي ايران پس از انقلاب، با سنت سياست خارجي ايران بي تناسب نيست؟ اينها پرسش ها و دغدغه هايي تقريبا كهنه است. اما پاسخ جديد اين است: بخش عمده اي از روندهاي كنوني در سياست خارجي جمهوري اسلامي كه از سوي برخي ناظران روندها و رفتارهايي ايدئولوژيك و بي اعتنا به شرايط ملي ايران تلقي مي شود، به عكس، در اساس خود، ادامه طبيعي تاريخ سياست خارجي ايران است. گاه بر طبقه روشنفكران ايراد مي گيرند كه آنان به دليل تعلقات فلسفي و عامگرايانه شان آغازها و تازگي ها را در زندگي جمعي كشورشان درنظر نمي گيرند. اما اين بار مي توان اين ايراد را بر برخي تحليلگران سياست خارجي وارد آورد كه آنها به عكس، استمرار و تداوم در سياست خارجي كشورشان را درنمي يابند. در برابر آن پرسش قديمي، اينك پرسش تازه اي هم مي توان مطرح كرد: چه سان مي توان تعريفي از منافع مذهب تشيع در سطح منطقه ارايه كرد كه با منافع ملي ايران همنوا و هم آوا نباشد و برعكس، چگونه مي توان تعريفي از منافع ملي ايران ارايه كرد كه بخش حساس و تپنده آن مذهب تشيع نباشد؛ مذهبي كه در ايران سريعا از حالت آموزه هاي مذهبي صرف بيرون آمد و مهر خود را بر همه ابعاد زندگي آن نهاد؟ چنين تعريفي ممكن نيست چه اينكه ايران واقعيت و مفهومي ديني است.
نتيجه: ايران، ديانتي ملي و مليتي ديني
نسبت ايران تشيع با يكديگر، فراتر از نزديكي و حتي فراتر از اتصال يا جفت بودن، بايد در قالب هم نهادگي كامل، يگانگي يا رابطه جسم و روح درنظر گرفته شود؛ رابطه اي كه در آن هريك عميقا در ارتباط با ديگري قابل درك باشد. هر رهيافتي غير از اين به توضيح ناكافي تحولات تاريخ ايران و درك ناقص از ماهيات اين تاريخ منجر مي شود. زيرا در آخرين تحليل، از لحاظ تاريخي، ايران هستي اي ديني(دين - مدار) و تشيع، حقيقتي ملي است: از يكسو تشيع مذهبي است كه رهبران و امامان آن براي تحقق داعيه هاي جهاني شان، به طور جدي به ايران يا ايرانيان مي نگريسته و بدان ها اميد مي ورزيده اندو از ديگر سو، پذيرش تشيع نيز ايجابي از سوي تاريخ باستاني ايران است. به عبارت ديگر، نبايد انديشيد كه اسلام (تشيع) وارد ايران شد، بلكه درست تر آن است كه ايران تاريخي به منظور تداوم بخشيدن به سايق هاي فرهنگي خود، با تشيع يگانه شد. لحظه پيوند،  لحظه اي بود كه در آن نياز شديد هريك به ديگري اجابت مي گرديد: يك روح به دنبال كالبدي براي تعين خود مي گشت و يك كالبد درصدد بازيابي روح ضعيف شده خود بود. مي توان از مثال دو قطره چكيده شده بر روي سطحي چرب مدد گرفت كه سريعا با هم ممزوج  شدند. از آن لحظه به بعد، بحث جدايي دو قطره از يكديگر بحثي غيرواقعي است كه جز به مدد ذهنيت ورزي و تجريدپردازي ممكن نمي گردد. جالب آن است كه واقعيت تاريخي اين يگانگي از مرزهاي كنوني و حتي تاريخي ايران نيز فراتر مي رود. ايران در تصور شيعيان كويت يا پاكستان و يا لبنان از مذهب و آيين شان، جايگاه مهمي دارد و اصولا سازنده بخشي از وجدان مذهبي آنان است.
ايران هم در سطح درون (متغيرها و سايق ها در سياست داخلي) و هم در سطح بيرون (شيعياني كه به ايران مي نگرند)، همواره مجبور بوده است كه در سطح منطقه اي عمل كند و تلقي نمايد. پس، برخلاف تصور رايج، منطقه گرايي ديني دولت كنوني ايران ۱ - بيشتر تداوم است تا آغاز، ۲ - ايجابي از ناحيه تاريخ كشور است تا انتخابي متعلق به زمانه حاضر و ۳ - فضاي ناگزير زيست است تا عرصه اي براي گزينش گري يا موضوعي براي انتخاب ورزيدن. بنابراين، هرگونه تامل و بحث درباره منافع ملي ايران فقط پس از آنكه از درون انگاره وحدت ايرانيت و تشيع عبور كرد، تصوري انضمامي و واقعگرايانه خواهد بود و در غير اين صورت نداگر آزمون دردناك و بسيار پرهزينه اي براي نظريه هاي كلان و متخيلانه خواهد بود.

سايه روشن سياست
ارزيابي اولين رئيس انرژي اتمي ايران
آژانس بين المللي انرژي اتمي قرار است در ماه فوريه سال آينده، گزارش جديد خود را در مورد برنامه هسته اي ايران ارائه دهد.به گزارش راديو بي بي سي محمد البرادعي رئيس آژانس بين المللي انرژي اتمي اعلام كرده است قبل از اين كه نتيجه بگيريم، برنامه هسته اي ايران منحصرا براي استفاده هاي صلح آميز است بايد كارهاي زيادي انجام شود.
اكبر اعتماد رئيس اسبق سازمان انرژي اتمي ايران در دوره قبل از انقلاب در گفت وگو با بي بي سي در پاسخ به اين كه «آيا اظهارات حسن روحاني تأثيري بر گزارش آتي آژانس بين المللي انرژي اتمي خواهد داشت يا خير؟» گفت: ايران در هر صورت به آژانس بين المللي انرژي اتمي قول داده است كه حتي بدون امضاي پروتكل، مفاد آن را رعايت و اجرا بكند.وي افزود: ايراني ها قبلا هم به آژانس گفته اند كه چون در ايران انتخابات مجلس در پيش است، ممكن است تصويب اين پروتكل توسط مجلس به تأخير بيفتد. ايران در هر صورت قبول كرده كه مفاد آن  را به طور رسمي اجرا كند تا آن كه بعداً پروتكل امضا بشود. بنابراين من فكر نمي كنم موضوع عقب افتادن امضاي پروتكل، يك مانور باشد به ويژه اين كه، ايران اجراي آن را پذيرفته است.خبرنگار بي بي سي پرسيد، دستگاه هايي كه ايران براي غني سازي به  دست آورده و ظرف چند روز گذشته نصب شده و گفته مي شود اين دستگاه هاي غني سازي كاملا معادل دستگاه هايي است كه پاكستان دارد. آيا مشخص شدن چنين مسئله اي، ممكن است تأثيري در وضعيت ايران بگذارد؟
اعتماد گفت: فكر نمي كنم. براي اين كه اگر ايران تصميم خودش را اعلام كرده بود كه غني سازي را ادامه بدهد. خوب در اين صورت مي شد بررسي كرد، بخصوص اين كه خود اين مي توانست به تنهايي يك داستان تازه اي باشد و مي توانست ادامه هم پيدا بكند.وي افزود: ولي در هر صورت، ايران قبول كرده و حتي داوطلبانه هم كار غني سازي اورانيوم را معلق كرده است. البته اين معلق كردن به معني صرف نظر كامل نيست اما، فعلا آن را معلق كرده است و حالا من اين اظهارات آقاي روحاني را وقتي ديدم، متوجه شدم كه خيلي از قطعنامه شوراي حكام خوشبين و راضي بودند.
001816.jpg

پيام بوش به آيت الله سيستاني
يك عضو شوراي انتقالي عراق گفت: جلال طالباني ديروز سلام و ارادت جورج بوش رئيس جمهوري آمريكا را به محضر آيت الله سيستاني (عالي ترين مرجع شيعي عراق) رساند.به گزارش سايت «بازتاب»، جلال طالباني رئيس دوره اي قبلي شوراي انتقالي عراق، طي نامه اي به آيت الله سيستاني، مراتب احترام و ارادت بوش را به اطلاع وي رسانده است.
بازتاب به نقل از روزنامه «الشرق الاوسط» نوشت: طالباني در اين نامه همچنين برخي آرا و نظراتي را كه نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا با شوراي انتقالي عراق درمورد چگونگي انتقال قدرت بر روي آن به توافق رسيده اند، به اطلاع ايشان رسانده است.
آيت الله سيستاني پنجشنبه گذشته خواستار اجراي انتخاباتي فوري و سراسري در عراق شده بود، به نحوي كه تمام مسايل حكومتي با راي مستقيم مردم انجام شود. اين امر با توافق شوراي انتقالي و ائتلاف آمريكا مبني بر تعيين اعضاي مجلس ملي انتقالي در آينده منافات دارد.

جمهوري آذربايجان و آمريكا
آريل كوهن تحليلگر موسسه امريكايي هريتيج پيش از برگزاري انتخابات رياست جمهوري آذربايجان اوضاع اين جمهوري را از منظر آثار سياسي - اقتصادي حكومت حيدرعلي اف بر آينده جمهوري آذربايجان تحليل كرد. هدف اين تحليل نشان دادن راهكارهايي بر دولت جورج بوش در زمينه چگونگي مواجهه با اين كشور بود.
001820.jpg

تحولات پس از انتخابات كه نتيجه آن از قبل كمابيش معلوم بود و همانطور كه انتظار مي رفت به پيروزي الهام علي اف پسر حيدر علي اف انجاميد ، به تحليل كوهن خدشه اي وارد نكرد . به همين علت براي شناخت نگاه امريكايي  ها به يكي از همسايگان شمالي ايران،  اين نوشته به شرح زير عرضه مي گردد.
به اغما رفتن حيدرعلي اف رئيس جمهور سابق آذربايجان در بيست و يك آوريل و در طول يك برنامه زنده تلويزيوني در باكو،دولت بوش را درمورد برنامه ريزي براي رهبري آينده آذربايجان با چالش مواجه ساخته است. ايالات متحده پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در آذربايجان حضور فعالي داشته واين حضور اكنون در حال افزايش است . آمريكا بايد منافع اش را در اين جمهوري حفظ كرده ودر عين حال از روند دموكراسي در آذربايجان حمايت كند.اولويت هاي ايالات متحده در آذربايجان مشتمل بر استحكام يك هويت غربي در سياست داخلي و خارجي اين جمهوري است. اين سياست شامل ايجاد و حفظ يك دولت سكولار مي گردد. عليرغم اينكه بيش از ۹۰ درصد از جمعيت اين جمهوري شيعه هستند، آذربايجان احتمالا خارج از حوزه نفوذ ايران باقي خواهد ماند. يك آذربايجان سكولار با يك سيستم چند حزبي دمكراتيك و مطبوعات آزاد كه بطور فزاينده اي در ساختارهاي غربي تلفيق شده باشد، مي تواند نقش مهمي را در تضعيف و دلسردي فعاليتهاي اسلامگرايان راديكال در داغستان و ساير مناطق مسلمان نشين قفقاز شمالي ايفا كند.
خاندان علي اف از اوايل دهه ۱۹۷۰ تا كنون بر آذربايجان حكومت كرده است، البته بجز سالهاي ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ كه رئيس جمهور ملي گرا ابوالفضل ايلچي بيگ بر سر كار بود. حيدرعلي اف پيش ازانتخاب به رياست جمهوري آذربايجان به عنوان رئيس ك. گ. ب جمهوري، وزير كشور، دبير اول حزب و معاون اول نخست وزير اتحاد جماهير شوروي سابق مشغول بكار بوده است.
مرحله تغيير دمكراتيك قدرت در آذربايجان، اگر موفقيت آميز و بدون خونريزي صورت پذيرد، مي تواند يك الگوي موفق براي دولتهاي قفقاز جنوبي و آسياي مركزي باشد كه در فقدان دمكراسي بسر مي برند. در همسايگي اين جمهوري، گرجستان در وضعيت سياسي مشابه قرار دارد و نيازمند يك الگوي موفق دمكراتيك است.
پس از رسوايي در انتخابات رياست جمهوري ارمنستان در ۵ مارس، اين كشور مي تواندبا ملاحظه يك فرايند انتخابات دمكراتيك درآذربايجان از اين كشور درس بگيرد. همچنين حكومتهاي خودكامه آسياي مركزي نيازمند يك الگوي انتقال قدرت دمكراتيك پس از دوره شوروي هستند. همچنين جهان اسلام (شامل بسياري از كشورهايي كه در آنها تفكر انتقال قدرت از پدر به پسر وجود دارد) مي توانند از اين مدل متفاوت استفاده كنند.
منافع ايالات متحده
001822.jpg

كريدور حمل و نقل شرق - غرب، شامل مسير دستيابي به منابع انرژي درياي خزر در راس اولويتهاي ايالات متحده در دوره سه دولت پيشين بوده است.امروزه نفت وگاز از شبه جزيره آبشرون و حوزه هاي ساحلي خزر جريان دارد .خط لوله باكو - تفليس - جيهان بيش از يك ميليون بشكه نفت درروز را پس از تكميل شدن در سال ۲۰۰۵ صادر خواهد نمود. به همان ميزان كه حضور ايالات متحده در پايگاه نظامي اينجرليك تركيه كاهش مي يابد اين كشور مي تواند. استقرار عناصري از نيروي هوائي اش را در شبه جزيره آبشرون مورد توجه قرار دهد. استقرار در آذربايجان به ايالات متحده امكان خواهد داد تا نظارت بيشتري را بر منطقه حساس خزر و آسياي مركزي داشته و راه نفوذ ايران را به شمال سد كند.
نهايتا ايالات متحده بصورت گسترده اي در آذربايجان سرمايه گذاري كرده است كه از جمله مي توان به صدها ميليون دلار كمك اقتصادي اشاره كرد و نيز نظارت كارشناسانه خود را در منطقه خزر توسعه بخشيده است. ايالات متحده با فرانسه و روسيه در گروه مينسك همكاري مي كند. اين گروه بوسيله سازمان امنيت و همكاري اروپا بمنظور برقراري صلح در قره باغ ايجاد شده است. شركتهاي عمده نفتي ايالات متحده ميلياردها دلار بمنظور توسعه حوزه هاي نفت وگاز طبيعي و همچنين خطوط لوله انتقال انرژي سرمايه گذاري كرده اند. هم مردم آذربايجان و هم آمريكا نيازمند ثبات و آينده اي روشن براي آذربايجان هستند كه اين نيز بوسيله ايجاد يك آذربايجان دمكراتيك حاصل مي گردد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |