مريم دري منش- برنداشتانگه يكي از خوشنام ترين و بااخلاق ترين مدرسين فوتبال آلمان شرقي بود و از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۸ يعني حدود پنج سال مربيگري تيم فوتبال بزرگسالان آلمان شرقي را به عهده داشت.
وي در سال ۱۹۷۸ همكاري خود با فدراسيون فوتبال جمهوري دموكراتيك آلمان را آغاز كرد. ابتدا در خدمت تيم زير ۲۱ سال بود و سپس مربي تيم المپيك و بعد هم تيم بزرگسالان شد.
در سال ۱۹۸۹ مربي تيم كارل زايس ينا شد و اين باشگاه را از انتهاي جدول به رده پنجم رساند ، ولي در آخر فصل آنجا را ترك گفته و قراردادي را با تيم هرتابرلين امضا كرد، اما در آنجا هم تنها يك سال ماند و پس از آن نيز يك سال بيكار بود. در ماه مي ۱۹۹۳ مربيگري تيم دسته دومي لايپزيگ را پذيرفت كه چند هفته بعد به بوندسليگا صعود كرد. در ژوئن ۲۰۰۱ با قراردادي يك ساله مربيگري تيم ملي عمان را پذيرفت. وي در اكتبر گذشته به خدمت تيم ملي فوتبال عراق درآمد، اما فقط چند ماه در آنجا بود و چهار هفته قبل از جنگ ،آن كشور را ترك كرد تا پس از سقوط صدام دوباره هدايت تيم ملي عراق را به عهده بگيرد. در ابتدا كار او عالي بود:پيروزي بر ايران در تهران؛ يك نتيجه رويايي.
برنداشتانگه مربي تيم ملي فوتبال عراق در مصاحبه اي با «فرانكفورتر روندشاو» از شرايط تهديد زندگي در بغداد، مسئوليت خود در قبال تيم و نيز رفتار آمريكاييها مي گويد.
*زندگي و زنده ماندن در بغداد هر روز مشكل تر مي شود. چگونه در پايتخت عراق، جايي كه تيراندازي و ترور جزو زندگي روزمره مردم شده است رفت و آمد مي كنيد؟
- راستش را بخواهيد شرايط زندگي براي خارجي ها وخيم تر شده است. هيچ امنيتي وجود ندارد. البته من الان دو هفته است كه آنجا نيستم و اطلاع درستي از وضعيت آنجا ندارم. آخرين باري كه در بغداد بودم تا با تيم ملي تمرين كنم، با يك اتومبيل پيكاپ و يك محافظ مسلح بين هتل محل اقامتم و محل تمرين رفت و آمد مي كردم. تردد در خارج از اين محدوده حفاظت شده غير ممكن بود.
* پس بايد احساس ناراحت كننده اي براي شما و بازيكنان باشد كه بخواهيد تحت اين شرايط به فوتبال فكر كنيد؟
- وضعيت براي همه خيلي سخت است. براي نمونه، راننده من «سعيد تارك» قهرمان سابق كاراته آسيا، چند دقيقه پس از اينكه مرا به هتل شرايتون رساند، مورد هدف قرار گرفت. يك گلوله دست او را شكافت و سرش نيز در اثر اصابت به شيشه شكسته شد. اتومبيل دچار آسيب شد. تنها كاري كه توانست انجام دهد اين بود كه سرعت اتومبيل را زياد كرد تا زندگيش را نجات دهد. شليك كنندگان احتمالاً عراقي بودند و مي خواستند اتومبيل را به سرقت ببرند. همچنين چند تن از بازيكنان من، از ترس دزدان، مسلح به تمرينات مي آيند. آنطور كه من اينجا در استراليا شنيده ام - تيم ملي عراق در سيدني اردو زده است- هتل نيز مورد اصابت موشك قرار گرفته است. در عراق نه نظمي وجود دارد و ،نه قانوني.
* آيا شما هم براي زندگيتان مي ترسيد؟
- واضح است كه بله، ولي من تعهد زيادي نسبت به تيم عراق در قلبم احساس مي كنم. ما با هم رشد كرديم. اگر من قطع همكاري كرده بودم، احتمالاً تيم از هم مي پاشيد. مسئوليت من در قبال آنها بسيار بزرگ است. اين تيم در حال حاضر همه چيز من است. آنها مثل همه جاي دنيا، انسانها و فوتباليست هايي عادي هستند، ولي من با آنها ارتباطي خيلي شخصي برقرار كرده ام. ما با سختي زياد غيرممكن را ممكن ساختيم. اين تيم پس از پايان جنگ، تحت خطرناك ترين اوضاع در عراق در رنكينگ فيفا از مكان ۷۴ به مكان ۴۴ صعود كرد و حتي به عنوان تيم اول براي مسابقات قهرماني آسيا انتخاب شد. اين واقعه اي هيجان انگيز است. اينها چيزهاي زيبايي هستند كه به خاطر آنها نسبت به تيم احساس مسئوليت مي كنم. البته وقايع آنجا نگراني هاي زيادي را براي من و خانواده ام ايجاد مي كند. من از لحاظ جسمي و روحي شديداً احساس خستگي مي كردم، به طوري كه نزديك بود ادامه كار برايم غير ممكن شود، به همين خاطر تصميم گرفتم با پل برمر، حاكم عراق صحبت كنم. مي خواستم نيروهاي ائتلاف رااز خواب بيدار كنم.
* واقعاً به بازگشت فكر مي كنيد؟
- من اين قدر سريع كوتاه نمي آيم، ولي احتياج به كمك دارم. به تنهايي كاري از دستم برنمي آيد. اينجا در استراليا و در كنار دوستانم بايد تلاش كنم تا از اسپانسرهاي تبليغاتي براي تيمم كسب درآمد كنم تا آنها در بازگشت به بغداد بتوانند چيزي براي خوردن بخرند، گاهي اوقات از شدت كار، فراموش مي كنم كه مرد هستم يا زن.
* اين بدان معناست كه از ابتداي سال تا كنون هيچ حقوقي دريافت نكرده ايد؟
- دقيقاً. طرف عراقي كه اصلاً پولي ندارد، نه براي من و نه براي بازيكنان.
* آيا فعاليت ورزشي به معناي واقعي در عراق وجود دارد؟
- هيچ چيز وجود ندارد. حتي يك ديدار دوستانه و ما هم در مرتع تمرين مي كنيم. خارج از عراق ، فيفا و فدراسيون فوتبال آلمان به ما كمك هايي كرده اند. همكار سابق شما، «هارالد اشتنگر» (سردبير سابق سرويس ورزشي فرانكفورترروندشاو) نيز كارهاي زيادي براي ما انجام داده است. آمريكاييها هر هفته حداقل يك ميليارد دلار در عراق هزينه مي كنند، ولي حتي يك يورو خرج ورزش نمي كنند. اينها دليل فرياد و حمله من به مديران آمريكايي است. آنها به ما توجهي نمي كنند. حتي يك بار هم به ما تبريك نگفته اند، گرچه فوتبال دراين كشور مفهوم بسيار بزرگي براي مردم دارد. البته اعتراض من سودبخش بوده و حالا به مذاكره با پل برمر دعوت شده ام.
* شما به شدت مخالف جنگ هستيد و بمباران بغداد را جنايت قلمداد كرده ايد. آيا اين اظهارات تأثير منفي در مذاكرات خواهد داشت؟
- تصور نمي كنم. به هر صورت من در ائتلاف شركايي براي آينده مي بينم. رفتار من مثل زمان رژيم صدام حسين است، يعني سياست و ورزش را كاملاً جدا از هم مي دانم. ولي ما به كمك نياز داريم، چه اخلاقي و چه مادي. گاهي چند تا توپ فوتبال مفيد واقع مي شود و گاهي هم يك هواپيما تا دائماً خطر رفتن روي مين وجود نداشته باشد.
* ظاهراً آمريكاييها ۴۰۰۰۰ توپ بين كودكان و نوجوانان تقسيم كرده اند؟
- اين كار آنها قابل تمجيد است. شايد بچه ها بتوانند روي اين توپ ها امضاي افراد مشهور را جمع كنند ، ولي به درد فوتبال بازي كردن نمي خورد. اگر آنها مي خواهند قلوب عراقي ها را تسخير كنند، بايد كارهاي بيشتري انجام دهند.
* چه موقع دوباره به عراق برمي گرديد؟
- در آينده اي نزديك، اگر بتوانم افكار و خاطرات تلخ را از ذهنم دور كنم. ما ابتدا به تورنمنت بحرين مي رويم و بازي مي كنيم، بعد از آن هم به هامبورگ دعوت شده ايم، در آخر نيز به تركيه مي رويم و در آنجا با چند تيم از بوندسليگا هم ديدار خواهيم كرد. خوشحالم از اينكه براي چند هفته مي توانم به موضوع زندگي و مرگ فكر نكنم.