دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۴۷- Dec,8, 2003
گفت وگو با بهزاد فراهاني
خلعت رسوايي عشق
گفت وگو از: غلامرضا كمالي رهبر
002024.jpg

* تئاتر امروز ايران را چگونه مي بينيد؟
- سه چهار سال است كه سياست كلان تئاتر به نوعي آلودگي هاي خاص سينما را الگو قرار داده و آن جيره خواري و خوشه چيني از خرمن بيرون از ايران است و به نوعي در واقع دل بستن به پيوستن به تئاتر جهاني است ولي ظاهرا مثل اينكه اين پيوستن به تئاتر جهاني به نوعي دل كندن از تئاتر ملي و تئاتر داخلي است و به نوعي هدف انگاشته شده است كه براي من اصلا دوست داشتني نيست. اين از يك سو و از سويي ديگر به نوعي در سال گذشته ديدم يا شايد شما هم ديده باشيد كه بعضي از تالارها ملك طلق يك عده از آدمها شدند. من اصلا به گذشته بعضي از اين آدمها كار ندارم ولي ديدم كه آدمهايي بودند كه بعضي از تئاترهاي ما را مال خود مي دانستند، هر وقت دلشان مي خواست متني را اجرا مي كردند، هر جور دلشان مي خواست اجرا مي كردند و به هر حال تئاتر به صورت ملك خصوصي پدريشان درآمده بود، البته خيلي خوب است كه گروهها صاحبان تئاترها باشند، ولي خيلي بد است كه بعضي ها در تمام سال امكانات اجرايي عالي داشته باشند، در عين حال خيلي ها هم از اين امكانات بي بهره باشند يا از آنها دريغ كرده باشند.
* «در قصه هاي ايراني روايت از عشق تقريبا فراگيرترين موضوع است» آيا با اين گفته موافق هستيد؟
- واقعيت اين است كه از فردوسي دادگر،  تا امروز ما هر چه مي بينيم، عشق هايي است كه به وسيله سياستمداران به خون كشيده شده اند، پس به نوعي مي شود گفت كه عشق در اين مملكت در نسوج روابط اجتماعي ما حضور دارد. پس بنابراين سئوال شما پاسخش را گرفته است.
* آيا موافق استفاده از سبكهاي نمايشي سنتي ايراني از قبيل نقالي، تخته حوضي و تعزيه در نمايشهاي جديد هستيد؟ و چه جايگاهي براي آنها قائل هستيد؟
- من فكر مي كنم كه نمي توان به اهل انگلستان گفت كه شيوه ها و شگردهاي بازيگري شكسپيري كه به حد عالي در انگلستان وجود دارد چرا همه را جمع شده در بازي سرجان گيلوود، يا سر اليوير كبير مي بينيم. اين دست آورد تئاتر ملي يك كشور است مثل كمديا دلارته، در ايتاليا. اما اين نقدها در كشور ما به اين خاطر است كه پديده تئاتر يك پديده نوپا است و هنوز به مراحل بلوغ واقعي خود نرسيده، تئاتر كشور ما؛ تعريفي كه امروز از آن مي كنند، جوان است.طبيعي است راه پر پيچ و خم اين كوچه باغها و اين فراز و نشيب ها مشكلاتي از اين دست داشته باشد. اما يك واقعيت وجود دارد و آن اين است كه دستاورد ملي ما كه واقعا مال خودمان باشد تعزيه، روحوضي و ابوابش است. پيش پرده خواني، نقالي، خوب اينها امكاناتي هستند كه اولا نه از جيب كسي در آمده،نه زائيده تخيل فرد خاصي است اين پديده اي است ملي، مانند رستم كه هر بخشي از تاريخ ما نيرويي را به آن افزوده، خصلتي را به آن اضافه كرده، جوانمردي، رأفت، غرور، درايت، دادگري، عدالت خواهي اينها را مردمان ما در طي سالها به رستم اضافه كرده اند تا تبديل به رستمي شده كه امروزه وقتي آن را مي خوانيم، مي بينيم كه در واقع همه ارزشهاي انساني در اين آدم نهفته است. خلاصه دست آورد تكنيكي ما، در تئاتر ملي، آئيني، مذهبي اين است، تعزيه و روحوضي، برخوردار است كه از امكانات بكر، شامخ، نو و فرا چنگ آمد.
* چقدر معتقد هستيد به اينكه نمايش بر شرائط اجتماعي تأثير مي گذارد و از آن تأثير مي پذيرد به نوعي در يك نمونه زنده ،ولي كوچك شرايط اجتماعي خودش را بازگو مي كند؟
- رابطه ديالكتيكي كه بدرستي شما روي آن انگشت گذاشتيد واقعيتي است و من نظر شما را تأييد مي كنم فقط يك توضيح كوچك به آن اضافه كنم و آن اينكه تأثيرپذيري هنرمند از محيط اجتماعي مي تواند در يك لحظه اتفاق بيافتد، پس تأثيرگذاري هنر بر روابط اجتماعي به ويژه در بخش تئاتر حتما درازمدت خواهد بود. نمي توانند ترازو بگذارند، بگويند مثلا تئاتر چقدر مي تواند نوجواني را به راه راست هدايت كند. من مي گويم، هيچي. ولي اگر بپرسند اين نوجوان در عرض پنج سال اگر پنج تئاتر خوب ببيند، چقدر روي آن تأثير مي گذارد، مي گويم حتما به فرهيختگي او افزوده مي شود. به عبارت ديگر، هنر بويژه تئاتر مثل هر پديده فرهنگي ديگري، تأثيرش درازمدت است.
* مخاطبين شما را بيشتر چه گروه هاي سني تشكيل مي دهند؟
002026.jpg

- يك اتفاقي در مملكت ما افتاده كه خيلي دل نشين نيست و آن شيار شياركردن و بخش بخش كردن لايه هاي اجتماعي است كه به نظر من در آن اغراق هم شده به طوري كه وقتي مي گوئيم نسل جوان ،به گونه اي مي گوييم كه تو گويي اينها كمترين احساسي نسبت به من سالمند يا ميانسال ندارند.نه اين طور نيست يا وقتي مي گويند فلان سالخورده، گويي كه ديگر حق زندگي ندارد، نه اين طور هم نيست. هر چقدر در يك جامعه به عدالت اجتماعي، به طراوت زيستن، به منش هاي آدمي نزديك تر بشود در اين جامعه انسانها ديرتر پير مي شوند، جوانها متفكرترند و در واقع خردورزي جزئي از وجود آنها مي شود. ارج و قرب مسائل مادي كاهش پيدا مي كند و حرمت مردمان در گرو خصلت هاي خوب انساني آنها قرار مي گيرد.
* برخورد شما با مفهوم تئاتر ملي چگونه است، آيا اصلا چيزي به اين نام وجود دارد و اگر وجود دارد شما در تئاتر معاصر ايران چه دوره اي را نزديكتر به مفهوم واقعي تئاتر ملي مي دانيد، مشخصه هاي آن دوره را براي ما بگوئيد؟
- سئوال درشت قامتي را بيان كرديد، كوشش مي كنم پر ايجاز بگويم. چون خيلي راجع به اين قضيه حرف زده شده، آرزو مي كنم حرف تازه اي بزنم، بيدل دهلوي آنگونه كه دكتر شفيعي كد كني استاد كبير شعر معاصر تحليل مي كند نزديك به يكصد و بيست هزار بيت شعر دارد. و در رثاي اين مرد همين بس كه گاوياران شخم زن صحراهاي غزنه و مزار شريف و آن سوي تاجيكستان، سمرقند و بخارا موقع گاوياري شعرهاي او را زمزمه مي كنند و عشاق ازبك و آن سوي سمرقند گاه در مغولستان اشعار او را براي معشوقه هايشان در سر برگ نامه هاي عاشقانه مي نويسند. رشته من ادبيات است،  به خاطر دارم موقعي كه ما رشته ادبي را مي خوانديم در توضيحاتي كه از شعر بيدل شده بود مي گفتند كه اشعار او در سبك هندي از آن چنان نازك كاريهاي دور از ذهن و غيرقابل فهم، گاه بي معنا برخوردار است كه و كه و كه. و گاه حتي صائب تبريزي را هم به سخره مي گرفتند. در تحليل هاي دهه ۳۰ زمان گذشت و شعر نو جا افتاد و شعر نيما آمد جاي خود را پيدا كرد پس از او شاگردان كبيرش مثل سياوش كسرائي، مثل توللي، مثل سايه، مثل فروغ، مثل اخوان، شاملو و... آمدند و شعر سپيد مطرح شد شعر آزاد مطرح شد، شعر نرودا ترجمه شد و از آدمهايي مثل دييش لرانس شعرهاي خوبي خوانديم. وقتي كه اين پيش آمد، كم كم به اين پرداختند كه بيدل دهلوي كه ما تا حالا شعرهايش را نمي فهميديم و آن را كم خردي كج انديشي مي دانستيم ظاهرا مثل اينكه پل الوار بوده، مثل اينكه دييش لرانس بوده مثل اينكه هايكوهاي ژاپن و چين خيلي گنده تر از اين آدم نيست. شعرهاي اين يك طور ديگر است.
آن را كه عشق خلعت رسوايي آورد
پيراهني كه چاك ندارد رفو كند.
بيشتر كه انديشيدند فهميدند كه معني آن خيلي عميق تر از اندازه انديشه ورزي ما بوده است. كار به جايي رسيد كه يك بزرگي گفت كه آقا جناب آقاي سهراب سپهري خود خوشه چيني است از خرمن پاكداني اين مرد. بيراه هم نگفته بود چون بسياري از تركيب ها نزديك هستند.
اين شكل نگاه خيلي مسئله است، اينكه حالا به كدام بايد گفت شعر. تئاتر ملي هم يك چنين مسئله اي دارد.

درآمد
002022.jpg
تئاتر هنري است كه از ادبيات، تخيل، اسطوره، آرزو و دغدغه هاي جوامع انساني نشأت گرفته و نمود مي يابد.
تئاتر با پيشينه و سابقه تاريخي بسيار طولاني همچنان از جمله هنرهاي دراماتيك پرطرفدار، در ميان جوامع به شمار مي رود. فرهنگها، اقوام و ملل مختلف به لحاظ برخورداري از باورها و عقائد گوناگون، نوع بيان و زبان هنري خاصي را متناسب با فرهنگ خود براي بيان خواسته هايشان به كار مي گيرند. اصطلاح تئاتر ملي يا هنر ملي برگرفته از همين رويكرد است. اما از طرفي هم، برخورد و ارتباط فرهنگهاي گوناگون با هم و وام گيري از يكديگر مفهوم هنر ملي را از قالب تنگ و فشرده آن خارج كرده و به هنر ماهيتي فراملي و جهاني مي بخشد. از اين روست كه بعضا گروهي مفهوم هنر ملي را محدود و محصور در قالب تنگ جغرافيايي سرزميني خاص نمي دانند، چرا كه ادعا دارند، ارتباط انسانها و پويايي فرهنگي آنها را نمي توان محدود كرد.
در گفتگو با بهزاد فراهاني، كارگردان، نمايشنامه نويس و بازيگر باسابقه تئاتر ايران به كنكاشي پيرامون مفهوم تئاتر ملي و ارتباط آن با جامعه خود و ديگر جوامع پرداخته شده است كه در همين صفحه مي خوانيد.
ما مي گوئيم آقايان، دوستان، عزيزان،تئاتر ملي هم وجود دارد و تئاتر ملي، چيز بدي نيست، تئاتر ملتي است كه آرزوها دارد، گذشته دارد، شعر دارد، ترانه دارد، تاريخ دارد، ايمان دارد، مذهب دارد، همه اينها مي شود تئاتر ملي.ما جنگ ميهني داشتيم تمام امپرياليسم جهاني بر عليه ما قيام كرد، همه هم در اين جنگ ميهني در حد بضاعت خود شركت كردند، يكي رفت حلقه ازدواجش را داد، يكي هم جانش را داد، تئاتر ما اگر به اين بپردازد به آن مي گويند تئاتر ملي، حماسه هاي ملي از آرش تا فهميده، اينها نكات ملي است، چيز عجيبي نمي گوئيم كه بعضي ها در نقدهايشان به من فحش مي دهند كه چرا مي گويم تئاتر ملي. رفتار آنها به نظرم شبيه كمدي است، خيلي بهت زده مي شوم ،مگر من چه مي گويم؟ من كه نمي گويم تئاتر اجنبي، من مي گويم تئاتر ملي، تئاتر ملي يعني زيباترين آرزوهاي يك ملت در راستاي اهداف نيكش. تئاتر ملي اين است ما هم خواستيم يكي از سربازان اين راه باشيم و اگر خوشه چيني خرمن ديگران را مي كنم، از داخل غربال، سرند و فيلتر فرهنگي ايراني عبورش مي دهم با جسم و جان و خونم عجينش مي كنم، آنوقت مي آورمش روي صحنه، نه اينكه مثلا فيلم (كريمر عليه كريمر) در آمريكا در نيامده،اينجا هشتاد ورسيونش ساخته مي شود. خوب اين خوشه چيني نيست،اين گدائي است. من اصلا نمي گويم كه تئاتر حتما درام ايراني باشد. چرا درامهاي لوركا به دل زنان ما مي نشيند، براي اينكه حرف دل آنها را مي زند و ضد سنت ماندگار است، اين جزء تئاتر ملي ماست. اينجوري نيست كه با خشك مغزي بگوييم هنر نزد ايرانيان است و بس .نخير، نزد همه ملتها هست و بس.

سايه روشن هنر
جشنواره داريم اما تئاتر دفاع مقدس نداريم
«تئاتر دفاع مقدس ما درد ندارد» .امروز جريان سازان فرهنگي كشور، فاقد دردند و روح و ضرورت هاي جامعه را نمي شناسند و از همين رو است كه كارهاي تئاتري ما عمق ندارند و به مفهوم واقعي دفاع مقدس نزديك نشده اند.
اين جملات بخشي از سخنان بهروز اثباتي مدير عامل بنياد فرهنگي روايت است كه در گفتگو با امور رسانه اي جشنواره منطقه اي و دهمين جشنواره سراسري تئاتر دفاع مقدس بيان شده است.
وي مي افزايد: در اين عرصه، مطالعه و تحقيق صورت نگرفته وآن كساني كه اهل ميدان بودند خودشان را بالا نبرده اند و نيامدند بعد از جنگ تئاتر دفاع مقدس و قابليت ها و ظرافت هاي آن را شناسايي و درك كنند، نيامدند در آن شيرجه بزنند تا بتوانند بنويسند و آن قدر خوب بنويسند كه اثرات آن را به شكل امواج در اذهان جامعه منتشر كنند.
مشكل ما اين است كه تئاتر دفاع مقدس را به شكل بسيار ظاهري و بسيار تصنعي و تابع يك نوع الگوگيري از مفاهيم غير از جنس خودش نگاه مي كنيم و پي مي گيريم و به صورت گذرا و توريستي به حقيقت دفاع مقدس و اين رويداد عظيم و سرنوشت ساز تاريخي نگاه مي شود.
حسين فرخي نويسنده و كارگردان تئاتر نيزدرباره عمده مسائل تئاتر دفاع مقدس گفته است نبايد بگذاريم تئاتر دفاع مقدس دچار روزمرگي شود نمايش هاي تئاتر دفاع مقدس از درون تهي شده و به دليل فقدان تحليل مناسب از موضوعات دفاع مقدس، فقدان ساختار مناسب و عدم شخصيت پردازي قابل قبول و غيرواقعي جلوه دادن رويدادهاي جنگ و... نبايد اجازه دهيم تئاتر دفاع مقدس تنها به صورت ويترين در كنار مقوله هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي به چشم آيد.
دكتر محمود عزيزي استاد دانشگاه و بازيگر سينما و تلويزيون در گفت وگو با امور رسانه اي جشنواره دفاع مقدس نياز به حمايت و پشتيباني از تئاتر دفاع مقدس را ضروري دانسته و گفته است: به دليل فقدان جايگاهي مشخص براي تئاتر دفاع مقدس اين نوع تئاتر در دوره اي دچار ركود مطلق بوده است و تنها با حمايت مي شود آن را از ركود و بي رمقي خارج ساخت.
اثباتي نيز در اين مورد چنين اظهار داشته است: تئاتر دفاع مقدس به شدت نيازمند يك تعريف تازه و بازنگري اساسي است بايد ديدگاهها و بينش ها را دگرگون كنيم. من بر اين باورم كه بايد دايره را بازتر كنيم ،جرات ها را در برنامه ريزيها و دلاوريها بازتر كنيم نبايد سطحي و كليشه اي نگاه كنيم. با توپ، تانك، چفيه، مهر، سجاده، خشاب و... راحت تر مي شود فرهنگ دفاع مقدس را كوبيد و تخريب كرد، بايد مراقب بود.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |