گزارشي از موسسه حمايت از كودكان مبتلا به سرطان به مناسبت جشنواره غذاي محك
محكي براي همبستگي
با اشتياق ديدار مردم مددكار، جوانان محك و... سوار آسانسور شدم.
آسانسوري بزرگ و خالي اما زيبا !يك لحظه خودم را كنار يكي از كودكان روي تخت بيمارستان كه با آسانسور درحال انتقال است احساس كردم.
برگشتم، اما فقط من بودم... خودم را تنها يافتم و براي لحظاتي، تنهايي كودكي «بي پناه» را حس كردم،اما... صداي شور و شوق، بوي مهرباني و صفا كه از طبقه (۳-) مي آمد مرا به خود آورد....؛ حالا فهميدم كه چرا آن بالا، كودكان بهبود مي يابند، چون زندگي در زير پاهاي كوچك آنهاو براي آنها در جريان بود و قلب هايي در پايين ترين طبقات ساختمان براي آنها مي تپيد تا آن بالايي ها بهبود پيدا كنند؛ در باز شد و در همهمه گم شدم....
|
|
مهتاب صفرزاده خسروشاهي
قبول كنيد جمعه صبح ۱۴،آذر، با بارندگي شديد خارج شدن از خانه كمي يا شايد هم كمي بيشتر از كمي سخت باشد، اما، انگيزه اي مثل محك ياري كننده است. محك همبستگي ها، مهرها، همدلي ها ودرگير شدن با آنها كه گرد آمده بودند تا كاري كنند. من نيز تصميم گرفتم تا صدايشان را كمي بلندتر و رساتر به گوش همه برسانم، رساندن جداي از ميل كه حتي يك وظيفه مي نمايد. صداي قلب هاي مهربانشان را كه براي عشق به ياري مي تپيد، اگرچه مي دانيم آنها نيازي به اين كار ندارند....
تا گذر از كوچه ها و خيابان هاي باران گرفته شهرمان تهران: پس از عبور از پيچ هاي تند تپه هاي «دارآباد» مي توان به بلنداي قله اي رسيد كه ساختماني سفيد، قدرتمند و عظيم برفراز آن افراشته شده به نام «مجتمع بيمارستاني محك».
مجتمعي چندين طبقه با وسعتي برابر ۱۸هزار متر مربع براي حمايت از كودكان مبتلا به سرطان. بهانه گردهم آيي: «جشنواره غذا»
اول، راهنمايي توسط يك نگهبان مودب و بعدگفتگو با مسوول روابط عمومي مجتمع بيمارستاني محك و مهندس احمديان، قائم مقام بيمارستان.
«موسسه خيريه محك» در سال ۱۳۶۹ با نيت مادري كه كودك مبتلا به سرطان داشت، تاسيس شد. از سال ۱۳۷۰ فعاليت رسمي اش را آغاز كرد و در اين مدت ۱۳سال (۶۹تا۸۲) تاكنون ۷۲۰۰ كودك مبتلا به سرطان را سرويس داده است.
اما در ارتباط با «مجتمع بيمارستاني محك» مي توان گفت كه از سال ۷۳-۷۲ بنيانگذاران به يك مركز فوق تخصصي سرطان اطفال فكر مي كردند. اولين قدم ها در سال ۷۶ با خريد اين زمين با مساحت ۴۴۰۰ مترمربع در «دارآباد» برداشته شد. پس از طرح ريزهاي اوليه و همكاري يكي از هموطنان خارج از كشور كه به علت بيماري همسرشان، با نيت احداث يك «بيمارستان » به ايران آمده بودند، كار آغاز شد.
اما در طول كار به كمك «شهرداري منطقه۱ »تراكم بالا رفته و متراژ زمين بالاتر رفت و در حال حاضر ۱۸۰۰۰ مترمربع فضا داريم. سپس در اسفند ۷۷، كلنگ احداث زده شد.
در اسفند ۸۰ اولين بخش يعني «آمفي تئاتر» و در سال ۸۱ بخش هاي «اداري» راه اندازي شدند. از ۲۷ مرداد ۸۲(امسال)، دو بخش «نقاهتگاه» به كودكان سرويس ارائه مي كنند.
اما تكميل نهايي طرح درسال ۸۶ خواهد بود و پس از آن ما به يكي از مراكز منحصر به فرد حمايت ازكودكان مبتلا به سرطان تبديل خواهيم شد.
اين مركز توانايي سرويس دهي به ۱۲۰ كودك به همراه والدينشان را دارد كه از ۳قسمت اصلي شامل قسمت بستري، بخش اداري و بخش كلينيكال (شامل : تصويربرداري، آزمايشگاه تشخيص طبي ، I.C.U،C.C.U، شيمي درماني و راديولوژي) تشكيل شده است.
مهمتر اينكه: قرارداد همكاري هاي تحقيقاتي نيز با «انستيتوكنسر ايران» براي انجام دو پروژه تحقيقاتي نيز امضا شده است.
و اما؛ هزينه اينهمه فعاليت هاي گرانقيمت و مثبت از چه طريقي تامين مي شود؟
كليه هزينه ها، «مردمي» است. اين هزينه ها با همياري مردم، كارخانه ها، مراكز درماني، هلال احمر، شهرداري، بيمارستان ها، مراكز تشخيص طبي، روزنامه ها، راديو، تلويزيون و شركت هاي هواپيمايي، قطارها و يا بهتر بگويم «تمام مردم ايران» تامين مي شود.
به چه صورت به شما پول پرداخت مي كنند؟
هر يك از طريقي. مثلا ما با ۱۲ بيمارستان دولتي در ارتباط هستيم. پس از تشخيص بيماري كودكاني كه به اين بيمارستان ها مراجعه مي كنند،پرونده پزشكي تشكيل شده و تحت پوشش مجتمع قرار مي گيرند. پس از آن كليه هزينه هاي درمان رايگان است. اين كودكان در بيمارستان ها بستري شده و ما درآن بيمارستان ها به كودكان سرويس مي دهيم. ما در «درمان» دخالتي نداريم ولي در «تمام» مراحل درمان در كنار كودك و والدينش هستيم.
اما از كمك هاي ديگر : مثلا شهرداري منطقه ۱، هزينه خاكبرداري اين مجتمع را كه معادل ۸۰ميليون تومان بود، رايگان انجام داد. شيشه و در اين مجتمع اهدايي و در مواردي با ۵درصد تخفيف بود؛ شركت هاي مختلف «غذاي» كودكان را اهدا مي كنند و ...
خانم چهره نگار: براي تبليغات بازارهاي خيريه؛ روزنامه ها، راديو و تلويزيون، هزينه اي دريافت نمي كنند. مثلا تبليغات جشن امروز ما: «جشنواره غذا» كاملا بدون هزينه بود.
در مورد «خدمات غير درماني» چطور؛ برنامه اي داريد؟
بله؛ به طور مرتب.
چه خدماتي؟
سالي سه نوبت به بچه ها لباس هديه مي كنيم (اول مهر براي مدرسه، لباس زمستاني، لباس عيد)، كليه اين لباس ها، اهدايي از طرف توليدي ها و در بعضي موارد با درصدي تخفيف خريداري مي شود. به علاوه «كمك هزينه تحصيل»، «عيدي نقدي»، هزينه «اياب و ذهاب» بيماران شهرستاني و ....
و خانم چهره نگار : مددكاران ما، در اين ارتباط نقش اصلي را دارند. مددكاران علاوه بر كمك به كودكان، به والدين آنها نيز كمك مي كنند و ...
خانم آسنگري (روانشناس باليني) از مددكاران مركز : پس از مراجعه كودكان به مراكز بيمارستاني طرف قراردادها و تاييد بيماري آنها و تشكيل پرونده، كليه خدمات اعم از مالي، رواني، بهداشتي و ... از طريق مددكاران به كودكان ارائه مي شود.
در اغلب موارد ما به والدين نيز خدمات ارائه مي كنيم. مهمترين بخش پرداخت هزينه هاي درمان است كه از ۷۰ درصد تا صددرصد است.
براي كودكان شهرستاني، هزينه بليت (اتوبوس و قطار) پرداخت مي شود و مهمتر اينكه يك «مركز رفاهي» در «تهران ويلا» تاسيس شده كه اين مركز مخصوص اسكان «والدين» كودكان تحت پوشش است.
مي دانيد، هموطنان ما گاهي آنقدر مشكل دارند كه بيماري كودكانشان «آخرين» مشكل آنهاست! بنابراين نياز به كمك رواني - فكري دارند.
ما هزينه هاي كودكان را تا دانشگاه هم تقبل مي كنيم.
امسال ۴ نفر از بچه هاي ما در «كنكور» قبول شدند و دانشگاه مي روند و ما از اين بابت به خود مي باليم و از طرفي كودكان «افغان» و «عراقي» نيز تحت پوشش ما قرار مي گيرند چرا كه «كميساريا» براي اين كمك ها؛ ما را ياري مي كنند.»
دوست دارم درباره جشنواره امروز، «جشنواره غذا» و جشنواره هاي ديگر بدانم. لطفا كمي توضيح بدهيد.
خانم چهره نگار: براي تامين هزينه ها ما هر سال جشنواره هاي متعددي داريم. در مهرماه هر سال (۱۸ مهر) جشن «قلك شكان» داريم.
اما در «آذرماه» هر سال ما يك «جشنواره غذا» داريم كه امروز «هفتمين» آن است. در «اسفندماه» هر سال« ۳ روز» بازار «بانوان نيكوكار» داريم و امسال در «مردادماه» براي «اولين بار» جشن «شيريني و شكلات» داشتيم .
از كارخانه هاي «صنايع غذايي» هم خبري هست؟
مهندس احمديان: «ببينيد، بعضي از كارخانه ها همانطور كه گفتيم به ما كمك مي كنند. مثلاً آبميوه موردنياز ما براي بيماران تحت پوشش در بيمارستان ها را تامين مي كنند، بعضي ديگر «عسل» صبحانه مارا و ... اما در «جشنواره ها» هم مي آيند. تعدادي با «غرفه مجزا» و تعدادي فقط محصولاتشان را مي فرستند؛ از همه شان ممنونيم و هميشه منتظر آنهائيم.»
اما سهم خانم هاي نيكوكار نبايد ناديده گرفته شود. آنها زحماتي را متقبل مي شوند كه وصف ناپذير است. الان حدود يك هفته است كه همه در تكاپو هستند. ديشب اينجا غوغايي بود، شوري بود....
مهندس احمديان: يادتان نرود؛ ما يك «بازار كتاب» هم در شهريورماه داريم. استقبال خوبي هم داشتيم و....
آقاي مهندس؛ از اين قبيل «مجتمع ها» و «جشن ها» و بازارهاي خيريه در شهرستان ها هم داريد؟
مهندس احمديان: متاسفانه خير. هزينه تاسيس چنين مراكزي «وحشتناك» است خصوصا اينكه تامين مالي ثابتي هم نباشد اما ۷۵ درصد از كودكان تحت پوشش ما، شهرستاني هستند. ما توانايي تاسيس مجدد چنين مجتمع هايي را نداريم، ولي آماده ياري به كليه پروژه ها، سازمان ها و تشكل هايي هستيم كه چنين مقاصدي را دارند.
خانم چهره نگار: ناگفته نماند كه در شيراز و اروميه دو مركز خيريه درحال فعاليت هستند.
صحبت هاي ناگفته اي نمانده است؟
مهندس احمديان: حرف آخر من، همان حرف اول است و آن اينكه اگر كمك مردم نبود، ما اينجا نبوديم. ما از دولت كمكي دريافت نمي كنيم. اين مساله نه امتياز است، نه نكته منفي چراكه فلسفه وجودي ما و كليه مراكز غيردولتي كمك به دولت است. چراكه دولت بايد به حمايت مراكز تحت پوشش خودش بپردازد. بنابراين؛ «مردم» تنها تكيه گاه ما هستند.
وقتي به محوطه برويد جوان هاي محك را مي بينيد. جواني هايي كه با همه امكاناتي كه شايد در منزل دارند، اينجا مثل «كارگر» زحمت مي كشند و در مقابل اين زحمت هيچ چيزي جز به مقصدرساندن هدفي كه آغاز كرده اند، نمي خواهند.
هزينه تاسيس اين مركز ۶ ميليارد تومان بود و اگر نبود، كمك مردم به هدف نمي رسيديم.
و خانم چهره نگار افزودند: علاوه بر نياز مادي كه ما به آن نيازمنديم، دانش فني، كمك فكري روحي و ... را از ما دريغ نكنند. هر سازماني هرچند بزرگ و فعال، بازهم نيازمند مهرباني مردم است.....
انبار
ظاهرا همه شما را صدا مي كنند. چرا؟ و اينجا چه خبر است؟
من «متعارفي»، ۷ سال است كه عضو «محك» هستم و در قسمت مالي فعاليت مي كنم. در دو بازار، مسوول انبار بودم و امروز هم همينطور. امروز هم كه مي بينيد، «جشنواره غذا» است و بچه ها ( با خنده)؛ البته جوان هايي را هم كه مي بينيد، «جوانان محك» و در حال فعاليت براي هدفشان ...
اين كارتون ها كه اطراف شما را پر كرده اند چيست؟
كارتون هاي خوراكي كه از كارخانه ها آمده اند.
شما سفارش داديد يا خودشان خوراكي ها را انتخاب كرده اند؟
تعدادي را ما سفارش داديم و تعدادي را هم خودشان آورده اند.
با چه كيفيتي؟
انصافا از بهترين ها.... دستشان درد نكند.
محوطه جشنواره
ابتدا وارد سالني شدم كه با سقف كاذب (چادري بزرگ) به سالن تبديل شده بود. از دم در بوي شادي و مهر وجدآور بود... به سراغ اولين ميزي كه رفتم؛ ميز «مددكاران محك» بود.
- بدري نانكلي هستم؛ از سال ۷۴ با موسسه همكاري مي كنم. در بيمارستان هاي تحت پوشش محك؛ به كمك پزشكان و پرستاران به كودكان سرويس مي دهيم خصوصا كودكاني كه نيازمند «تزريقات نخاعي» هستند.
- صديقه صندري هستم؛ نماينده محك در يكي از بيمارستان ها؛ مددكار كودكان هستم و در برنامه هاي مختلف تفريحي، بازديد ها و همراه آنها ...
در مقابل اين خانم هاي مهربان و دوستانشان انواع غذاها و دسرها بود آش رشته، ماست و لبو، ماست و خيار و... از هر كاسه، «بوي مهر» فضار را عطرآگين مي كرد.
روي ميز سوپر ماركت محصولات دو كارخانه معروف پفك، يك كارخانه «رب» دو كارخانه محصولاتي مثل ترشي، شور، سس و ... يك كارخانه چاشني، يك كارخانه بيسكويت، يك كارخانه معروف چيپس و يك كارخانه توليد ماست قرار داشت. محصولات خوب و مرغوب بود اما .... جاي بسياري از كارخانه ها خالي بود...
بازار خيريه
در دو سالن «بازار خيريه» فقط دو كارخانه «غرفه اختصاصي» داشتند. به سراغ يكي از غرفه ها رفتم كه محصولات لبني و گوشتي توليد كارخانه معروفي را مي فروخت.
در اينجا چه مي كنيد؟
نغمه جابري هستم، نماينده محك دركارخانه ..... ۷-۶ سالي است كه عضو «جوانان محك» هستم و هدفم تنها سلامتي و بهبود كودكان است. در غرفه اين كارخانه از همه محصولات (به وفور) وجود دارد عوايد حاصله تماما در اختيار كودكان قرار خواهد گرفت، بدون يك ريال كم و زياد....
پيش كسوتان مددكار
- محترم طاهبازيان: ۱۲ سال است كه عضو خانواده بزرگ «محك» هستم. شادي در وجودشان موج مي زد و افزود: خوشحالم. الان ساعت ۱۵/۱۳ظهر است و از شروع جشنواره فقط ۲ ساعت مي گذرد و من ۸ نوع سالادم را فروختم. تمام پولش را به مجتمع خواهم داد؛ مثل هميشه. خيلي خوشحالم، امروز هم كمكي كردم...
روابط بين الملل خيريه كودكان مبتلا به سرطان
لطفاً در ارتباط با فعاليت هاي بخش بين الملل بفرماييد.
شيخ الاسلامي هستم. مسئول روابط بين الملل. ۸ سال است كه اين بخش فعاليتش را آغاز كرده و فعاليت آن در اين بخش ها خلاصه مي شود:
۱ -ارتباط با سازمان هاي خيريه خارج از كشور
۲- مجامع و سازمان هاي بين المللي
۳- ايرانيان مقيم خارج از كشور
۴- اتباع خارجي مقيم ايران (مثل سفارتخانه ها)
در بخش سازمان هاي بين المللي، مجتمع؛ داراي مقام مشورتي «اكوسوت» است و ۲ سال و نيم است كه اين مقام را دارد. اين مقام يكي از معتبرترين مقام هايي است كه يك سازمان «غيردولتي» مي تواند دريافت كند.
در ارتباط با سازمان ها و كميته ها چطور؟ حضور داريد؟
بله. عضو كميته اطلاعات و روابط عمومي سازمان ملل(V.P.I) هستيم. سازمان بهداشت جهاني، يونيسف و بنياد والدين سرطاني(I.C.C.C.P.O) كه بين المللي است و ما داراي مقام مشورتي هستيم.
فعاليت ها تنها اسمي است يا حضور فعال داريد؟
حضور بسيار فعال. ما (محك) در جلسات آنها شركت مي كنيم و آنها نيز در جلسات ما.
استقبال هموطنان خارج از كشور از «محك» چطور است؟
عالي است. در همه زمينه ها. «بنياد محك» يكي از شناخته شده ترين و معتبرترين بنيادها در بين هموطنان مقيم خارج از كشور است.
قلكهاي گلي
و احسان محمدي درحال تحويل قلك ها مي گويد: قلك هايي كه اگرچه گلي است، اما قرار است گلهاي اميدي را شكوفا كند....
كافي شاپ
مسئول غرفه، «نامي شفقي»، فوق ديپلم مكانيك از دانشگاه شيراز است كه از طرف يك موسسه تجاري آمده وبخش كافي شاپ را كه براي اولين بار امسال برگزار مي شود اداره مي كند.
گلريزان براي مهرانه
و در آخر، سر ميزي رفتم كه مخصوص «مهرانه قائمي» بود. خانم كوچولوي ۱۹ ساله اي كه بهC.F مبتلا است، ۸۰ درصد ريه هايش را از دست داده و براي هزينه عملش كه فقط در فرانسه ميسر است، ۲۵۰ هزار دلار محبت نياز دارد.... دوستان من در اين غرفه همه را به «جشن گلريزان مهرانه» كه جمعه آينده (۲۱ آذر) در شهرك غرب، ابتداي ايران زمين، كانون فرهنگي قدس برگزار مي شود دعوت كردند.
دوستان تحريريه روزنامه هم خبر مي دهند كه نيك آهنگ كوثر جايزه نخست بهترين كاريكاتوريست اولين دوره جايزه ملي قلم سبز ايران را به مهرانه اهدا مي كند.
راه درازي را كه در پيش گرفته بودند، قدري هموار شده و شايد اندكي به نتيجه رسيده، آنها با نيك انديشي، نهراسيدن، نگريختن، كوشيدن و... به اينجا رسيده اند.
نزد هموطنان دست نياز دراز نكرده بودند. اما چشم اميد داشته اند و دارند شايد كه التيام بخشند آلام دل دردمند كودكي را. در اين راه شما بوديد كه خواستيد، آمديد و توانستيد. اما، حيف از جاي خالي بسياري توانگران، حيف از غرفه هاي برپا نشده شادي ها، حيف از دست ياري ندادن ها و مرحبا بر همت بلند آنان كه آمدند، چه در كسوت خريدار و چه عرضه كننده. قدمهايشان استوارتر.
|