شنبه ۲۰ دي ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۷۸
گفت وگو با محمدعلي رنجبر، استاد دانشگاه
نهضت شيعي مشعشعيان
گفت وگو: يوسف عزيزي بني طُرُف
000798.jpg

در تابستان امسال، كتاب «مشعشعيان» چاپ و منتشر شد. اين كتاب از معدود آثاري است كه به خاندان صفويه پرداخته است. «مشعشعيان» از نخستين خاندان هايي است كه مذهب شيعه را در ايران رواج داده و در واقع خوزستان، جزو اولين دروازه هاي ورود اين مذهب به ايران است. درباره اين كتاب، گفت وگويي با نويسنده  كتاب انجام داديم كه با هم مي خوانيم:
گروه انديشه
* انگيزه شما از نگارش كتاب مشعشعيان چيست و با چه هدفي روي آن كار كرديد؟
- نخستين مدخل آشنايي با موضوع مشعشعيان مطالعه درباره صفويان بود كه بيش از يك دهه پيش آغاز شد. سال ۱۳۷۰ از پايان نامه فوق ليسانس با عنوان«وزيران دوره صفوي» با داوري شادروان دكتر عبدالهادي حايري دفاع شد و از آن پس با تدريس دروس دوره صفوي مطالعه در اين زمينه تداوم يافت. البته از همان آغاز و علي رغم سنت رايج در مطالعات تاريخي، تصور بر اين بود كه صفويان مدخل و آغاز دوره اي از تاريخ جديد ايران است كه بسته به فرصت و توان مي شود دامنه مطالعات را در موضوعاتي مرتبط به دوره معاصر نيز كشاند، كه با انتخاب موضوع مشعشعيان به عنوان پايان نامه دوره دكترا چنين نشد. در هر حال، مشعشعيان به عنوان والي نشينان حكومت صفوي و پيش از آن، حكومت شيعي قبل از صفويان جلب توجه مي كرد.
دومين مدخل ورود به موضوع مشعشعيان علاقه مندي نگارنده به موضوع تشيع و ورود آن به ساختار حكومتي در ايران بود كه از جمله توجه به صفويان نيز مي تواند باشد.
انقلاب اسلامي سال ۱۳۷۵ و تجربه حاكميت ديني، توجه به هماننديهاي تاريخي را در اين حوزه بيشتر كرد و مشعشعيان يكي از مهمترين خيزش هاي شيعي بود كه توانست تجربه دوره نهضت و حكومت را داشته باشد.
به تعبير ديگر اهميت موضوع مشعشعيان در حوزه تاريخ ايران و بويژه تاريخ ديني ايران و همين طور تاريخ تشيع انگيزه اصلي توجه به اين مورد بود؛ بخصوص اينكه پژوهش روشمند و دانشگاهي در اين زمينه صورت نگرفته بود.
اشاره به نكاتي در خصوص اهميت موضوع ضرورت دارد. در تاريخ ايران رسميت تشيع در سال ۹۰۷ يا ۹۰۶ قمري به دست صفويان صورت گرفت. در فرآيند فرصت سازي براي بسط تشيع در ايران از سقوط خلافت عباسي، دوره مغول و خلاء مرجعيت رسمي ديني و جنبش هايي چون سربداران و رشد تشيع به كرات ياد مي شود؛ اما از پيشينه مهم رسميت تشيع در قلمرو حكومت مشعشعيان در جنوب غرب ايران چندان سخني به ميان نمي آيد . در واقع تحت تأثير تاريخ نگاري دوره صفوي جايگاه و اهميت مشعشعيان ناديده گرفته مي شود. تصرف هويزه در سال ۸۴۵ قمري توسط سيدمحمدبن فلاح و آغاز حكومت شيعي مشعشعيان با قلمرويي نسبتاً بزرگ- از واسط در غرب تا بهبهان در شرق و از جنوب به خليج فارس و از شمال در مواردي تا نزديكي بغداد- شصت و دو سال پيش از آغاز حكومت صفوي و اعلام رسميت تشيع از سوي آنهاست. افزون بر اين، آغاز رهبري نهضت صفوي و نه طريقت كه با رهبري شيخ صفي الدين اردبيلي از آغاز قرن هشتم همراه بود، به سلطان جنيد بازمي  گردد كه تحولي دوگانه را در باور و روش صفويان ايجاد كرد. از يكسو تمايلات آشكار شيعي نشان داد و از چارچوب تصوف سنتي سني بيرون آ مد و از سوي ديگر به روش سياسي- نظامي متوسل شد كه در مسير قدرت گريزي از آن نبود. نكته مهم تأثيرپذيري رهبري نهضت صفوي از جنبش مشعشعي است كه چندان از آن ياد نشده است. در تاريخ حلب به موضوع محاكمه جنيد توسط فقيهان مذاهب اربعه اشاره مي شود و در صورت جلسه آن محكمه، از جنيد به عنوان «شعشعي مذهب»ياد شده است. از لحاظ زمان و جغرافياي جنبش مشعشعي، منطقي است كه جنيد صفوي الگوي اعتقادي- سياسي مشعشعيان را پيش رو داشته باشد و به آن تأسي كند و حركتي نو را در روابط صفويان و مخاطبشان بنيان بگذارد، حركتي كه نهايتاً به كسب قدرت حكومتي ره برد. قاعدتاً اين پيشگاهي مشعشعيان در ماخذ دوره صفوي نمودي نمي يابد و نه فقط از تقدم آنها ذكري به ميان نمي آيد كه ناباورانه و علي رغم همگوني اعتقادي، بد اعتقادي مشعشعيان توجيه گر يورش سال ۹۱۴ اسماعيل يكم صفوي به خوزستان و خاتمه حكومت مستقل مشعشعي مي شود.
پرسشي در تاريخ تشيع و ايران همچنان ناكاويده مانده است و به همه ابعاد آن پاسخ درخور داده نشده است و به نظر مي رسد پژوهش درباره مشعشعيان، پاسخ بخشي از اين پرسش اساسي را آشكار كند. اين پرسش ويژگيها و چارچوب اعتقادي تشيع در سده هاي ميانه ۷ و ۸ و ۹ ق است. اينكه چگونه ارتباطي با تصوف برقرار مي كند و جايگاه مشخص فتيان در اين ميان چيست؟ آيا مي توان از بخش قابل توجهي از تشيع در اين زمان با مفاهيم «اسلام مردمي»Folkislam در برابر «اسلام رسمي» ياد كرد. آنچه كه در سربداران، حروفيان، نهضت صفويان و مشعشعيان ديده مي شود به ظاهر از اين نوع تشيع است كه هنوز به طور كامل بازشناسي نشده است. تامل در موضوع مشعشعيان، مأخذ شناسي و انجام ساير مراحل پژوهش نزديك به سه سال طول كشيد كه شايد اگر الزامات اداري و ضرورت اتمام كار نبود اين زمان بيشتر مي شد.
000816.jpg

* مهمترين منابع و موانع دسترسي به آنها چه بوده است؟
- در نگاهي كلي منابع مشعشعيان در دو دسته جاي مي گيرند. نخست منابعي كه از مشعشعيان در اين باره به جا مانده است و كانون نگاهشان به موضوع مذكور است. اين منابع كه طيف هاي متفاوتي را دربرمي گيرند به اصطلاح با قلم رهبران و يا دلبستگان نگارش يافته. دوم، منابعي كه از بيرون به مشعشعيان نگاه كرده اند و در ضمن وقايع نگاري ديگري كه داشته اند از مشعشعيان سخني به ميان آورده اند. منابع دوره صفوي، عثماني و تيموري از اين جمله اند. اگر جانبداري، مهمترين ويژگي  منابع نخست باشد، منابع اخير با نگاهي خصمانه به موضوع مشعشعيان نگريسته اند و بسته به نگرش حاكميت هاي رسمي مذكور موضع گيري كرده اند.
از دسته نخست، مهمترين منبع «كلام المهدي» است كه رسالات به جا مانده از رهبري اعتقادي- سياسي مشعشعيان يعني سيدمحمدبن فلاح است. اين اثر هم چنان در دو نسخه خطي موجود است و علي رغم اهميت آن در پاسخگويي به پرسشهاي متفاوت در موضوع مشعشعيان، تا اين زمان به طور ارزشمند و همه جانبه مطالعه نشده بود. تلاش شد بر بنياد اطلاعات «كلام المهدي» طرحي از اصول اعتقادي مشعشعيان و حتي تصويري از اقدامات سياسي- نظامي اوليه آنها ارايه گردد. در همين دسته از مقطع واليگري مشعشعيان مي توان از «تاريخ مشعشعيان» ياد كرد كه تأليف سيد علي خان است. وي، حوادث را تا دوره والي گري خودش يعني سال ۱۱۲۸ ق پي مي گيرد.
در دسته دوم، منابع با ديدگاههاي متفاوت ديده مي شود: منابع صفوي، تيموري و ديگر منابع كه دستكم تعلقي به تاريخ نگاري رسمي صفويان و تيموريان ندارند.
در منابع صفوي، روايت رسمي از مشعشعيان صريح و كوتاه است. تخطئه اعتقادي و ضرورت براندازي آنها تقريباً در اكثر منابع تكرار مي شود. الوهيت مهمترين ويژگي مشعشعيان دگرانديش است، موردي كه در نهضت صفوي و به ويژه در اشعار اسماعيل يكم نيز كم و بيش ديده مي شود. اما در اينجا، اين مورد، ابزار توجيه حمله نظامي صفويان به مشعشعيان قرار مي گيرد. در تاريخ جهان آرا اثر قاضي احمدغفاري اطلاعات بيشتري از مسايل داخلي مشعشعيان پس از سقوط آنان ارايه مي شود.
از دوره تيموري ميكروفيلم تنها نسخه «تاريخ كبير» اثر جعفر بن محمدجعفري در ايران موجود است. گذشته از اطلاعاتي كه از درگيريهاي منطقه اي مشعشعيان با قراقويونلوها و تيموريان به دست مي دهد، از جهت اعتقادي مشعشعيان را به «فلاسفه و اسماعيليان» منسوب مي كنند.
از ديگر منابع بايد از تاريخ غياثي و مجالس المومنين ياد كرد. در تاريخ غياثي كه همزمان با تكاپوهاي مشعشعيان است، فصلي درباره مشعشعيان تا سال ۹۰۱ق آورده كه در متن موجود ديده نمي شود. اما از آنجا كه اين اثر مورد استفاده قاضي نورالله شوشتري در مجالس المومنين قرار گرفته مي توان گفت بخشي از اطلاعات مهم تاريخ غياثي به دست ما رسيده است.
نگاه قاضي نورالله شوشتري در مجالس اميرالمؤمنين به دايره شيعي و از جمله مشعشعيان مورد قبول عالم دوره صفوي ميرزا عبدالله افندي تبريزي قرار نمي گيرد، ما اين را در كتاب «رياض العلما و حياض الفضلا» مي بينيم. افندي تبريزي از آنان با عنوان «متصلب» در تشيع و «متمايل» به تصوف ياد مي كند. شايد همين ويژگي ها است كه روايت مشعشعيان در مجالس اميرالمومنين را جانبدارانه نشان مي دهد، بايد به خاطر داشت كه ميرزا عبدالله همعصر علامه مجلسي بود كه از «مجلس و مدرس» او هيچ گاه دوري نمي كرد و از «فضلاي حضور آن جناب» قلمداد مي شد. وي هدفش را از تأليف رياض العلما رفع نواقص اثر قاضي نورالله ذكر مي كند كه مخالفان تشيع طعنه مي زدند كه بر اساس مجالس اميرالمومنين «مذهب شيعه حادث شده در آغاز ظهور و دولت صفوي»بود و او مي كوشد كه اين «افراط» را، كه شايد منظور همان وسيع انگاشتن حوزه مومنان و وارد ساختن بسياري از چهره هاي اهل تصوف، فلسفه و حتي سياست و قدرت در اثري مختص به مؤمنان و شيعيان است، تعديل كند.
به هر روي، اثر قاضي نورالله كه از سادات مرعشيه شوشتر بود و خاندان او در گذشته در ارتباط با حضور مشعشعيان در اين خطه وبويژه شوشتر بودند، مي تواند در ارتباط با مشعشعيان نوعي تاريخ محلي محسوب شود. چنانكه اين مورد در خصوص تذكره شوشتر نوشته سيدعبدالله جزايري شوشتري كه در سال ۱۱۶۴ ق. تأليف شده است و از مشعشعيان بويژه در دوره والي گري ياد مي كند، صدق مي نمايد.
خوشبختانه در موضوع مشعشعيان آنچه را كه در مأخذ شناسي بدان رسيده بوديم سرانجام با مشكلاتي در دسترس قرار گرفت. بخش نسخ خطي كتابخانه دانشگاه تهران، ملك و آيت الله مرعشي در قم محل رجوع و استفاده از اين منابع دست نوشته بود و شايد دشواري بيشتر در دسترسي به برخي تحقيقات بود:
كسكل W.kaskel از پيشگامان مطالعه درباره مشعشعيان است و مقاله او در سال ۱۹۱۳ م، به چاپ رسيده است. نكته مهم در اثر كسكل جستجو در منابع تاريخ عثماني است و به اين ترتيب نشان مي دهد كه آگاهي هاي آن منابع درباره مشعشعيان اندك و كم اهميت است. البته اشاره به پيوندهاي برخي واليان مشعشعي با حكومت عثماني و حتي پناهندگي والي زادگاني از مشعشعيان به آن حكومت در بررسي تاريخ مشعشعيان (دوره والي گري) ارزشمند است. اما كسكل به منابع شيعيان دسترسي نداشت. اين مقاله مفصل از زبان آلماني ترجمه شد و آنچه دكتر ورهرام تحت عنوان «واليان هويزه» پيش از اين از او ترجمه كرده بود بايد گزيده و اقتباسي از بخشي كوتاه از مقاله مذكور باشد.
آگاهي هاي عباس العزاوي در تاريخ العراق بين اختلالين با توجه به دسترسي او به دو نسخه خطي تاريخ غياثي موجود در عراق، براي مدت ها مأخذ كساني بود كه درباره مشعشعيان مطلبي مي نوشتند.
شيبي يكي از اين افراد است. اما شگفت آن كه پس از تصحيح و نشر تاريخ غياثي در سال ۱۹۷۵ م. با مطابقت اين اثر و مطالب منقول از عزاوي متوجه مي شويم كه بخش هاي قابل توجهي از آن اطلاعات در اثر طبع شده تاريخ غياثي نيست.
اثر محمدحسين الزبيدي با عنوان «اماره المشعشعين اقدم اماره عربيه في عربستان» كه در سال ۱۹۸۲، در بغداد به چاپ رسيد كاملاً با هدف سياسي و در زمان جنگ ايران و عراق منتشر شد. مينورسكي، كسروي و شبر از ديگر كساني هستند كه پژوهشي هايي در اين باره داشته   اند.
ادامه دارد

رويداد انديشه
منشأ تصوف و تشيع
000795.jpg
درباره منشأ تشيع و تصوف، يكي از اقوال به غلط رايج ميان برخي از شرق شناسان (اعم از داخلي و خارجي) اين است كه هر دو برخاسته از ايران و ساخته و پرداخته ايرانيان است. به اين معنا كه ايرانيان اين دو طريقه فكري را ساختند تا هم به نحوي با اسلام خلفاي حاكم اموي و عباسي مقابله كنند و هم اينكه مليت ايراني خود را حفظ كنند.
دكتر شهرام پازوكي دبير همايش بزرگداشت يكصدمين سالگرد تولد هانري كربن و عضو هيأت علمي انجمن حكمت و فلسفه ايران ضمن بيان اين مطلب اظهار داشت: از نظر آنها تصوف و تشيع پيش از آنكه منشأ اسلامي داشته باشند توسط ايرانيان پديد آمده است. در حالي كه كربن در آثار خود و بويژه در كتاب اسلام ايراني تشيع و تصوف را جزء ذات اسلام مي داند. به نظر پازوكي عقيده كربن اين بود كه بايد براي فهم تشيع به سرآغاز آن رجوع كرد و اصل آن را دريافت چرا كه اگر از اصل آن دور بيفتيم مسأله به امري فرعي تقليل مي يابد. اين بازگشت به اصل براي كربن با ابزار پديدارشناسي و هرمنوتيك صورت مي گيرد.
دبير همايش افزود: هانري كربن در آثار خويش، بخصوص در كتاب «اسلام ايراني» با استمداد از روش مأخوذ يعني پديدارشناسي و هرمنوتيك، بر خلاف اكثريت غالب اسلام شناسان و ايران شناسان اولاً تصوف و تشيع را جزو ذات اسلام و بلكه مقام باطن و حقيقت و معنويت آن مي داند و ثانياً معتقد به وجود عالم معنوي ايراني و حكمت ايراني است كه از ايران باستان تا دوره اسلامي استمرار داشته و وقتي اسلام وارد اين عالم مي شود. آن مثل ميهمان غريبه اي نيست كه وارد سرزمين عجايب شود بلكه وارد خانه خود مي شود؛ خانه اي كه آن را از قبل مي شناخته و با آن مأنوس بوده است. پازوكي در ادامه سخنان خود با اشاره به اينكه كربن به هر حال فيلسوفي مدرن بود و از تأملات خود مقصودي را در جهان مدرن دنبال مي كرد گفت: او به دنبال خروج عالم مدرن از بحران بود. بحراني كه به نظر او مي توانست با باززايي حكمت ايراني در اين عصر مرتفع شود.
به گفته پازوكي براي كربن غرب و شرق مقولات، جغرافيايي نبودند و غرب مقام غروب حقيقت بود و شرق مقام طلوع آن. جست وجوي او در شرق نيز جنبه جغرافيايي نداشت و رفع بحران را بر عهده مشرقيان مي دانست. مشرقياني كه هر جا مي توانستند باشند.
وي سخنان خود را چنين پايان داد: كربن مي خواست در عالم حكمت ايراني مشرقيان را شناسايي كند و ناخودآگاه مي گفت ما ايرانيان و ما شيعيان، در حالي كه ظاهراً نه ايراني بود و نه شيعه و اعتقاد داشت كه اگر با حكمت ايراني تجديد خاطره نشود،  آينده جهان تاريك و نامعلوم خواهد بود.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |