گفت وگو با دكتر محمد ناصر استاد دانشگاه در پاكستان
با گلستان شروع مي كنيم
|
|
كيوان باژن
پاكستان به عنوان يكي از كشورهايي كه به لحاظ فرهنگي اشتراكات بسياري با جامعه ايران دارد، توانسته است زبان فارسي را به عنوان يكي از زبان هاي مهم وارد مؤسسات خصوصاً دانشگاهها كند. دكتر محمدناصر عضو گروه فارسي دانشكده خاورشناسي است كه وابسته به دانشگاه «پنجاب» لاهور پاكستان است. با او درباره وضع زبان فارسي، مشكلات دانشجويان رشته زبان فارسي، راههاي گسترش اين زبان در پاكستان و قرابت فرهنگي در كشور به گفت وگو نشستيم.
* آقاي دكتر! به طور كلي زبان فارسي در شبه قاره و به خصوص پاكستان داراي چه وضعيتي است و چه جايگاهي دارد؟
- زبان فارسي در شبه قاره، از سابقه اي بسيار طولاني برخوردار است. هر چند كشوري كه ما در آن زندگي مي كنيم، يعني پاكستان، از نظر تاريخي، تازه تأسيس است و حدود پنجاه و شش سال از پيدايش آن مي گذرد، اما نمي توان سابقه فرهنگي و اجتماعي دو كشور ايران و پاكستان و همچنين فارسي و زبانهاي بومي شبه قاره را تنها در حد اين چند سال دانست.
* با توجه به گذشته پربار، امروزه وضعيت زبان و ادبيات فارسي در كشور پاكستان چگونه است؟
- خوب، پس از تشكيل و تأسيس پاكستان، به زبان فارسي بسيار توجه شد. شما ببينيد، در گذشته تنها در يك دانشگاه كه من هم در آن تدريس مي كنم، يعني دانشگاه پنجاب، فارسي در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد درس داده مي شد، در حالي كه امروزه در هشت دانشگاه سراسر كشور، زبان و ادبيات فارسي تدريس مي شود كه دانشجويان در مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد، پيش دكتري و دكتري فارغ التحصيل مي شوند. شايد جالب باشد بگويم كه طبق آمار به طور مثال امسال در امتحاني كه در دانشگاه «پنجاب» گرفته شد، در مقطع كارشناسي ادبيات، چهل هزار دانشجو داشتيم كه زبان فارسي را به عنوان زبان دوم انتخاب كردند كه البته از ميان آنها، ما مي توانستيم پنجاه و دو نفر را در مقطع كارشناسي ارشد بپذيريم. يعني مي خواهم بگويم استقبال از طرف دانشجويان بسيار زياد است. البته در مورد آتيه زبان فارسي در شبه قاره به خصوص پاكستان خيلي بايد دقت كرد. چون در آينده با خطراتي روبه رو مي شويم كه زمينه هايش از الان به چشم مي خورد. مهمترين اين مشكلات كاربرد زبان فارسي است. مي دانيد مسأله اقتصاد خيلي مهم است. براي همين دانشجوي فارغ التحصيل زبان فارسي، اگر فرصت استخدام نداشته باشد و ببيند كه نمي تواند جايي، شغلي پيدا كند، مسلماً آن را ادامه نخواهد داد و ديگران نيز با توجه به اين مسأله، چنين رشته اي را انتخاب نخواهند كرد.
* شما كه مشغول تدريس هستيد نگاه دانشجويان را به «فارسي» چگونه مي بينيد و براي بهتر يادگيري آن چه پيشنهادي داريد؟ آيا فراگيري زبان فارسي به نحوي است كه دانشجو بعد از مدتي از آن خسته شود؟
- نه ببينيد، وقتي آمار دانشجوياني كه فارسي را انتخاب كرده اند در ترازو بگذاريم، ديده مي شود كه هفتاد، هشتاد درصد، دخترها هستند. چون، زبان فارسي، شيرين است، زبان شعر و احساس است. زباني است كه لطافت خاصي دارد و با احساسات فرد، جور در مي آيد. براي همين مورد توجه خانم ها قرار مي گيرد. البته پسرها هم، همانطور كه گفتم اين شيريني و لطف زبان فارسي، را حس مي كنند. پس مي شود گفت همه دانشجوياني كه زبان فارسي را انتخاب مي كنند، با آن رابطه خوبي دارند و حتي اشتياق آنها براي فراگيري اين زبان زيادتر مي شود. اما به نظر من، دانشجويان كارشناسي ارشد، وقتي ديگر در اين زبان تخصص پيدا مي كنند، لازم است يك ترم را در تهران و يا در يكي از شهرهاي بزرگ ايران بگذرانند تا زبانشان به اصطلاح روان شود.
* به نظر مي آيد در پاكستان ادبيات معاصر كمتر شناخته شده، از نظر كمبود ترجمه آثار معاصر وضع چگونه است؟
- به طور كلي، آن چيزي كه در حال حاضر يكي از مشكلات ماست، نداشتن اطلاعات لازم درباره ادبيات معاصر ايران است. اين آثار به دست ما نمي رسد. حتي امروز كه براي خريد كتابهايي، از داستان گرفته تا شعر و رمان، به خيابان انقلاب رفتم، سراسر اين خيابان را كه گشتم، چندان كتابي نيافتم.
يعني از نظر داستان كوتاه، رمان و شعر، انگار در اينجا هم كمبودهايي هست. خوب، وقتي اينجا وضع اين طوري است، در كشورهاي ديگر نمي تواند بهتر باشد.
* از نظر منابع كلاسيك چطور؟
- از نظر متون كلاسيك البته، دانشگاههاي پاكستان به خصوص «پنجاب» يكي از غني ترين دانشگاههاي جهان است. ما در آنجا، حدود سي هزار نسخه خطي داريم كه خودش نشان مي دهد كه وضعيت چه گونه است. اين تازه، تنها در دانشگاه پنجاب است. ما يك مركز تحقيقات ايران و پاكستان در اسلام آباد هم داريم كه حدود سي سال پيش تأسيس شد. آن جا هم حدود شش هزار نسخه خطي وجود دارد. منابع در دانشگاههاي مختلف پاكستان به طور كلي چنين وضعيت خوبي را دارد. حالا در موزه ها هم نسخ خطي فراواني هست و همچنين در كتابخانه هاي بزرگ كشور. همانطور كه گفتم مشكل اصلي ادبيات معاصر و كارهاي جديد است وگرنه از نظر متون قديمي مشكلي نداريم.
* حالا كه صحبت از مردم دو كشور شد، مي خواستم بپرسم نگاه مردم پاكستان و استقبالشان از فرهنگ و ادبيات ايران و مردم ايران چگونه است؟
- ببينيد، به يك مسأله خيلي بايد توجه كرد. اين كه فرهنگ و تمدن ايران و شبه قاره، به خصوص پاكستان كه ۹۹درصد آنها مسلمان اند، بسيار نزديك به هم است.
ما خيلي به يكديگر نزديك و برادر هستيم. شايد در سراسر جهان، تنها دو كشوري باشيم كه اين همه از نظر فرهنگي به هم نزديك هستند. بين فرهنگ من و شما، هيچ تفاوتي نيست. از اين رو مردم دو كشور، يكديگر را بسيار دوست دارند. مثلاً درباره زبان اردو ببينيد، زبان اردو كه زبان ملي ماست، ۶۰ درصد از لغاتش را از فارسي گرفته است و ۱۵ درصد هم از عربي. و حتي تأثير از عربي هم همان كلماتي است كه فارسي زبان ها به كار مي برند.تأثير و نفوذ زبان فارسي در زبان هاي محلي و زبان ملي ما بسيار است. همين سرود ملي پاكستان كه زبان اردو است فقط يك كلمه اردو دارد و آن هم حرف ربط «كا» است. اگر شما اين را برداريد و عوض كنيد، صد در صد فارسي مي شود. به خاطر همين نزديكي، استقبال مردم، خيلي زياد است و مردم ما، ايران را و مردم ايران را دوست دارند.
* مردم پاكستان با توجه به اين علاقه، كدام نويسنده و شاعر معاصر ايراني را دوست دارند.
- البته به خاطر همان مشكلي كه در شناساندن ادبيات معاصر گفتم، در حال حاضر، «صادق هدايت» بسيار در نزد پاكستاني ها محترم است و همچنين «جلال آل احمد» و كتابهاي اين دو نويسنده در كتابخانه هاي پاكستان درصد فروش بالايي دارد. از بين شاعران نيز، ما «فروغ فرخزاد» را بسيار دوست داريم و «سهراب سپهري» و البته «نيما يوشيج» كه ديگر جاي خود دارد و پدر شعر فارسي است. ما آن جا يك شاعري داريم به نام «راشد» كه نيماي شعر پاكستان است. چون او هم، همان تحولاتي را در شعر اردو به وجود آورد كه نيما در شعر فارسي. «اخوان ثالث» هم بسيار مطرح است. البته با توجه به كمي اطلاعات درباره ادبيات معاصر در گذشته حتي استادان نيز با اينها چندان آشنايي نداشتند. الان وضع كمي بهتر شده و به وسيله ارتباطاتي مثل همين مجمع، آنها به اينجا آمدند، مطالبي خواندند و كتابهاي اينها را خريدند و به پاكستان بردند و به اين ترتيب مردم را با اين اسامي آشنا كردند.
* خود شما چطور شد كه به فراگيري ادبيات فارسي علاقه مند شديد؟
- شايد جالب باشد، چون من در اصل دانشجوي علوم بودم. هيچ وقت هم قرار نبود كه فارسي را به اين شكل ياد بگيرم. در خانواده ام هم كسي فارسي نخوانده بود. من وقتي ديپلم گرفتم و در رشته علوم، وارد دانشگاه شدم، البته دانشجوي رياضي و فيزيك در يكي از تعطيلات تابستان، رفتم به خانه فرهنگ لاهور تا در آن جا سه ماه فارسي مرور كنم البته به عنوان زبان شعر و تنها به خاطر اين كه بعدها بتوانم اردو را بهتر ياد بگيرم. چون همانطور كه گفتم كسي كه فارسي بلد نباشد، اردو مشكل دارد. آنجا كه رفتم، استاد بنده آقاي نوازي شريف، خيلي نسبت به من محبت فرمودند و اصلاً باعث شدند تا من به اين زبان علاقه شديد پيدا كنم. اين بود كه من به جاي سه ماه، يك سال فارسي خواندم و وقتي ليسانس علوم گرفتم، دوباره كنكور دادم و در امتحان كارشناسي، شركت كردم تا در رشته ادبيات، درس بخوانم. قبول شدم و بعدها كارشناسي ارشد گرفتم و به تهران آمدم و دو سال پيش توانستم دكتراي ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران بگيرم. البته به دانشگاه اصفهان هم رفتم و يك ترم دكتري خواندم. الان بسيار خوشحالم كه توانستم اين زبان شيرين و پراحساس را ياد بگيرم.
* آقاي دكتر! شما اولين متن فارسي را كه خوانديد، به ياد داريد؟
- به طور كلي در پاكستان، اگر كسي فارسي هم نداند، با «گلستان» سعدي آشناست و اطلاعاتي از آن دارد. درباره مثنوي مولانا چيزهايي مي داند. فكر مي كنم كه من اولين متني را كه خواندم از كتاب «گلستان» سعدي بود. بعد البته، حافظ كه خوب، بسياري از اين متن ها را متوجه نمي شدم ولي باز هم مي خواندم. خيلي شيرين بود. همچنين غزليات مولانا كه بسيار به دل و روح آدم مي نشيند.
* و ... خاطره اي داريد؟
- همين كه اگر غزليات مولانا را در آن زمان نمي خواندم، شايد نمي توانستم فارسي را به خوبي ياد بگيرم. اين غزليات مولانا خيلي به من كمك كرد و در كل، حال و هواي ديگري در من ايجاد نمود. اين شد كه من توانستم فارسي ياد بگيرم. زبان مولوي را ياد بگيرم. زبان حافظ و سعدي را بياموزم و لذت ببرم.
|