شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۲ - - شماره ۳۲۹۹
مشكلات زندگي دانشگاههاودانشجوياني كه به درس هاي استاد گوش نمي دهند
خميازه هاي كشدار
000150.jpg
مهران بهروز فغاني
شب كه گر گرفت، روشنايي كه خاموش شد، پنجره ها را كه بستند و پله ها در انتظار سنگين رد پاي صبح فردا به خواب رفتند، آتش كبريت، صورت پسرك را روشن كرد.
تاريكي، همه را خواب كرده بود. مي رفتند تا انتهاي رويايي كه گاه شيرين، گاه تلخ مي شد. غلت مي زدند روي زمين ، روي ديواره هاي تنگ تختي كه ناله اش از چوب خشك، بيرون مي زد. همه خواب بودند كه آتش كبريت دوباره گر گرفت. دل شب و تنهايي اتاقي كوچك و تار، از آن همه آتش مي سوخت. آتش بر آتش گذاشت. لب به ليوان چاي تلخ دوخت. خواب نبود، بيدار نبود. هوشيار نبود. اما آتش بر آتش مي گذاشت و مي گداخت. او شب زنده  دار است، اما اينچنين در تمام طول تحصيل، شب زنده داري را به ارث گرفته از هم قطاراني كه حالا، اتاقك و ديوارهايش، پله ها و پنجره هايش را ترك كرده اند. «بچه ها كه بودند، هر شب بگو بخند داشتيم. شب نشيني هاي بچه هاي اين اتاق و اين طبقه با آن يكي. صداي بچه ها گاهي اوقات براي ديگران و حتي خودمان آزاردهنده بود، اما چه مي توانستيم بكنيم. همه روز خسته و كوفته از كلاس برمي گشتيم و اولين نفر كه پا مي گذاشت توي خوابگاه بايد بساط چاي را فراهم مي كرد و قابلمه اي كه هر شب چند تخم مرغ آب پز مي شد. بچه ها خسته بودند. همه كار مي كردند و كوفتگي تحمل دو ساعت درس و كلاس خشك را به خوابگاه مي آوردند. بايد تنوعي در زندگي توي اين اتاق ها، پيدا مي كرديم. صبح روز بعد همه بچه هاي شب نشين، سر كلاس، توي محوطه دانشكده، سركار و خلاصه در هزار فرصت چرت مي زدند. من هم مثل بقيه.
حالا آن هم خوابگاهي ها و هم كلاسي ها از اين اتاق و از اين ساختمان رفته اند، اما هنوز ميراث زندگي شبانه شان براي ديگران باقي مانده است. آنها از اين اتاق ها رفته اند اما خميازه هايشان هست. تصوير آتش كبريت شان هست. نه اينكه هر كس كه دانشجو است و خوابگاهي دارد، شب زنده دار باشد، نه اينكه بايد دلواپس همه ساكنان اين خوابگاه ها بود، اما تاريكي كه همه را خواب كند، پنجره ها را كه ببندند و پله ها كه در انتظار سنگيني ردپاي صبح فردا، استراحت كنند، خستگي و كوفتگي نمي گذارد بعضي ها، شب خواب شوند.
دلواپسي بزرگ
صحنه، كلاس است و عمق صحنه، دانشجوياني كه گاه بي حوصله از آنچه استاد مي گويد و روي دل تخته سياه مي نويسد، سر مي چرخانند. حرف استاد تكراري است يا كه دانشجو شدن، اتفاقي بدون هيجان؟
«دانشجو شدن براي خيلي ها يك اتفاق است. هيجان ندارد. انتظاري هم در پس اين اتفاق وجود ندارد. اگر دانشجو، سر كلاس بي اعتنا به درس و گفته  هاي استاد فقط وقت كشي مي كند و سر مي چرخاند، اگر چرت مي زند، اگر خميازه مي كشد، به قول شما كشدار، او بي حوصله است، چون دانشجويي كه امروز من مي شناسم، دستكم دو شغله است. شب ها در مركز اطلاعات تلفن، اپراتور است و نيمه هاي شب كه مي رسد منزل يا خوابگاه، براي صبح فردا تن خسته اش را به كلاس مي كشاند. توقع داريد او از هر گفته استادش، نكته اي برگيرد يا كه به شور و وجد آيد.»
دكتر «ابراهيم جمشيد زاده» آسيب شناس كه خود روزگار تحصيلش را در خوابگاه گذرانده و تجربه زندگي در اين گروه هاي دستجمعي را دارد، چنين مي گويد كه خوانديم. او البته در پس گفته هايش، دلواپس است: «وقتي شما بي حوصلگي و خميازه هاي دانشجو را مطرح مي كنيد و وقتي مي بينيم كه او مجبور است هزينه هاي زندگي خود و يا خانواده اش را هم تأمين كند، مي توان بي حوصلگي اش را از كلاس و درس به حساب اين مشغله ها هم گذاشت اما بايد دلواپس رفتارهاي احتمالي او در گرايش به مصرف مواد مخدر هم بود. چه كسي مي تواند منكر اعتياد برخي از دانشجويان شود. اگرچه مسئولان دانشگاهي هرگز آمار صحيحي ارائه نمي كنند، اما مطمئن باشيد. در خوابگاهي كه مصرف سيگار در ميان دانشجويانش محرز است و مسئول خوابگاه هم مي داند ولي كاري از دستش برنمي آيد، احتمال مصرف مواد مخدر هم وجود دارد. اين را نمي شود انكار كرد. يك امري طبيعي است، تنها شدت و ضعف دارد.»
اسرار زندگي
خميازه كشيدن از كوفتگي ذهن و جسم هم هست. نه اينكه هر كس، تن خسته اش را به خميازه اي، عيان كرد بگوييم نشانه اعتياد است، كه هزار مسئله ديگر نشانه اي از خستگي است. اما دانشجويان ما چرا خسته مي شوند و خميازه مي كشند؟ چطور كوفته مي شوند و رنجور؟ بيشتر آنها كلاس و درس و امتحان را تاب نمي آورند. نپرسيد چه كسي، اما بدانيم آبدارچي گروه علمي... دانشكده اي كه دانشجويانش زير گروه رشته هاي علوم اجتماعي دانشگاه... هستند، بهترين كسي است كه اسرار زندگي بيشتر دانشجويان را مي داند. او تنها شنيده ها و درددل هاي دانشجويان را تعريف مي كند: «مي گويي چرا دانشجو خميازه مي كشد؟ چون صبح درس مي خواند و شب نگهبان يك شركت و يك بانك است. دو نفر از همين دانشجويان پسر كه خميازه هايشان حتي براي خودشان رنگ رخوت گرفته، پس از دانشكده مي روند نگهباني فلان شركت و بهمان بانك. تصور مي كني براي ماهيانه چقدر دستمزد. هيچ كدامشان استخدام نيستند، بيمه نيستند، اما محتاج و نيازمندند. دانشجويي داريم كه هر ترم تمام كلاس هايش را عصرها انتخاب مي كند. مي داني او چه كاره است. كارگر ساختمان توي همين شهر بي در و پيكر، كارگري مي كند، اما روي پاي خودش ايستاده خب انتظار داري سر كلاس چرت نزند و تمام حرف هاي استادش را بفهمد.»
مرگ سلول، چرت در كلاس
بمب جمعيت كه منفجر شد و ورود به شهرهاي بزرگ، بدون محدوديت، تازه فهميديم  آلودگي، انواع بسيار دارد. صوتي، تصويري،  زيست محيطي و ... سخت است زندگي در شهري كه ميليون ها نفر جمعيت دارد و آدم ها، هر روز براي نفس كشيدن و بلعيدن اكسيژن توي صف مي مانند. هر روز هزاران هزار شهروند، مرگ سلول هاي مغزشان را شاهدند. اولين نتيجه اين مرگ، سردردهايي است كه گرفتارش مي شويم.
دكتر «عظيمي» متخصص ميكروبيولوژي و استاد دانشكده صنايع غذايي دانشگاه آزاد اين دلواپسي و دغدغه را با خواب آلودگي و خميازه هاي كشدار دانشجويان مرتبط مي داند:
«مرگ روزانه سلول هاي مغز در اثر انواع آلودگي هاي زيست محيطي يك واقعيت تلخ است. اين سلول ها هيچ جايگزين ندارد و من و شما با مرگ هر سلول، گرفتار سردردهاي مزمن مي شويم. خمودگي، افسردگي،  پيري زودرس، بي حوصلگي و خميازه هاي كشدار مردم به ويژه دانشجويان مورد نظر شما هم،  نتيجه اين آلودگي هوا و مرگ سلول است. متأسفانه بيشترين افراد آسيب پذير جامعه در گروه محصلان مقاطع آموزش عمومي و دانشگاهي، دانشجويان ساكن خوابگاه هستند. بيشتر آنان از سوء هاضمه رنج مي برند. دچار كم خوني و كمبود آهن در خون هستند. مصرف انواع ميوه را در طول هفته تجربه نمي كنند. هزينه هايشان بالاست و تغذيه شان نامناسب. چطور انتظار داريد اين دانشجو سر كلاس درس، خميازه نكشد. هر خميازه در اين شرايط، يعني التماس براي دريافت اكسيژن بيشتر. وقتي سلول مغز مي ميرد و متأسفانه، جايگزين هم ندارد، شخص مجبور است براي دريافت بيشتر اكسيژن، از دهانش كمك بگيرد و به اين ترتيب علاوه بر تمام خستگي ها، بي حوصلگي، كم  كوشي ها و... او با جسمي خواب آلود و ذهني رنجور سركلاس حاضر مي شود.
نارنجك تولد و زايش ها كه منفجر شد، كمتر كسي نگران آينده اي بود كه اكنون گفته مي شود دست كم چهار ميليون جوان خسته دارد. افزايش خانواده هاي هسته اي و پس از آن خانواده اي تنها با يك عضو كه مطلقه يا بيوه است و زندگي جمعي اش را ترك گفته، سوغاتي تلخ مزه غير از ازدياد مشكلات روحي و رواني ندارد و چه بسيار دانشجوياني كه اين چنين روزها و لحظه هايشان را بر پيكر روزگار، چوب خط مي كشند.
خميازه  نه براي اعتراض
خميازه كشيدن، تعابير مختلف دارد. شايد اعتراضي است به وضعيت زندگي شخصي و جمعي يا موقعيتي كه شخص در آن قرار دارد كه اين موضوع كمترين استفاده را دارد و خيلي مورد نظر و توجه دانشجويان نيست. دانشجويي كه خميازه مي كشد و بي حوصله است، چرت مي زند شب كاري مي كند،  چندشغله است و خسته و گرفتار در چنبره مشكلات روحي، خانوادگي، محروميت هاي اقتصادي، بيكاري، گراني، مشكلات ازدواج و ... دهانش را نه براي اعتراض و فرياد بلكه براي خميازه باز مي كند. او چنين وضعيت را تحليل مي كند. خسته است و نيازمند دستگيري. او مي خواهد در غياب يا كم كاري نهادهاي مسئول تأمين رفاه اجتماعي و متولي آسايش، مشكلات را خود بر دوش كشد كه طبعاً  تحمل بسيار مي خواهد و صبوري .»
دكتر «غلامرضا ناصري مكري» روانشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعي، تحليل خود را از خميازه هاي كشدار چنين تحليل مي كند كه خوانديد.
او رنگ را مي فهمد
اما تحمل اين مشكلات سخت گذر براي دانشجويان همانقدر دشوار است كه تحمل زندگي در دانشكده اي با كلاس ها و ديوارهاي بي رنگ و خوابگاههايي به رنگ سياه و كدر. او رنگ شاد را مي شناسد. بي رنگي و سياهي را هم مي فهمد. او پنجره هاي تيره و تار، پوشيده از خروارها رنگ مات براي در امان ماندن از هر نگاه را مي شناسد، اما ديوارهاي كدر را نمي پسندد. دانشكده اي مي خواهد با باغچه اي هر چند كوچك. او معناي وجود باغبان را مي فهمد و مي داند باغچه اي هر چند هم تنگ و كوچك با پرچين چوبي و آهن، بايد گل را سرشوق آورد. او تازگي و رنگ مي خواهد. صندلي نو، پنجره اي باز، جزوه اي تازه، كلاسي پرشور و استادي خوش سخن مي خواهد. تكرارهاست كه بر بادش مي دهد. تيرگي هاست كه ناشادش مي كند. اين را همه مي گويند. دكتر «ابراهيم جمشيد زاه»: «نشستن در كلاسي رنگ مرده با تخته سياهي تبخال زده كه حالا شايد تخته ماژيكي شده باشد و تحمل روخواني جزوه اي تكراري خالي از يك تازگي، نگاهي نو، حرفي جديد و گرفتار شدن در فضايي غيرشاد سخت است.»
و سخت تر اين كه استادت چند شغله باشد و او هم پس از ساعت هاي موظف تدريس، به جاي مطالعه و پژوهش مجبور باشد باز هم حرف هايي را در كلاس ديگر، تكرار كند. او هم خسته است. او هم خميازه مي كشد. مثل تو. خميازه هاي كشدار.

شيوه هاي آموزشي دانشگاههاي اصفهان از زبان دانشجويان و اعضاي هيأت علمي
فقط براي نمره ، مثل مدرسه
جمعي از دانشجويان  مقاطع  مختلف  تحصيلي  در دانشگـاه هاي  اصفهان  معتقدند، سختگيريهاي  اساتيد دانشگاه ها سبب  شده  است  دانشجويان  نتوانند آن طور كه انتظار مي رود در خدمت  توليد فكر و انديشه  باشند و متـأسفانه  گـرفتن  نمرات  قبولي  در امتحانات ، به  اصلي ترين  دغدغه  آنان  تبديل  شده  است .
مسئول  انديشكده  دانشگاه  اصفهان  در اين  رابطه  گفت : دانشجـويان  با شور و شوق  خاصي  وارد دانشگاه ها مي شوند ولي  اساتيد، آنان  را وارد فضايي مي كنند كه  تمام  هم  و غمشان  را بايد صرف  گرفتن  نمره  كنند.
«ابراهيم  نعمت  زاده » افزود: متأسفانه  بيشتر دانشجويان  علوم  پايه  پس  از دو يا سه  سال  از درس  و دانشگاه  زده  مي شوند و عموماً مقطع  كارشناسي  را پنج ساله  تمام  مي كنند.
وي  افزود: معيار اصلي  در دانشگاه ها اخذ نمره  قبولي  است  و كساني  كه  از دانشگاه ها فارغ التحصيل  مي شوند، انباشتي  از موضوعات  علمي  و نظري  را با خود به  همراه  دارند كه  در عمل  به  هيچ  درد اين  جامعه  نمي خورد.
نعمت  زاده  واتابهاي  روند كنوني  را چنين  تشريح  كرد: فرهنگ  علم  دوستي  و دانش اندوزي  در جامعه  دانشگاهي  به ويژه  در ميـان  آقـايان  روز به  روز افول  بيشتري  مي يابد و سرمايه هاي  فكري  كشور به  هدر مي رود.
اما همه  دانشجويان  در اين باره  با نقطه  نظرات  نعمت  زاده  و همفكرانش  موافق  نيستند.
«مژگان  معلمي »، دانشجوي  دكتراي  اقتصاد دانشگاه  اصفهان  مي گويد: علي رغم  همه  مشكلاتي  كه  دانشجويان  و دانشگاه ها با آن  دست  و پنجه  نرم  مي كنند، كسي  نمي تواند منكر اين  واقعيت  باشد كه  بسياري  از نخبگان  اين  كشور و دنيا نيز از درون  همين  نظام  آموزشي  متولد شده اند.
معلمي  بر اين  واقعيت  صحه  مي گذارد كه  نظام  آموزشي  كشور دچار كاستي هاي  سخت افزاري  و نرم افزاري  است  ولي  او بر اين  باور است  كه  بسياري  از افراد برخلاف  جهت  نظام  آموزشي  حركت  مي كنند.وي  كه  به  عنوان  دانشجوي  نمونه  دكترا در سال  ۱۳۸۲ در سطح  كشور شناخته  شده  است ، مي افزايد: مشكل  ما فرهنگـي  است ، يعني  ياد نگرفته ايم  چگونه  از امكانات  استفاده  كنيم . وي  مهمترين  مشكل  دانشگاه ها را بـي انگيزگي  دانشجويـان  مي داند و مي گويد: بايد ببينيم  اين  بي انگيزگي  كه  پديده  بسيار گسترده  و خطرناكي  است ، از كجا ناشي  مي شود.
مدير گروه  روانشناسي  دانشگاه  اصفهان  نيز ضمن  بااهميت  دانستن  «شيوه هاي  آموزشي» در ميزان  يادگيري  دانشجويان  گفت : اين  موضوع  يكي  از مهمترين  عوامل  تعيين كننده  در ميزان  كيفي  آموزشها در جهان  شناخته  مي شود.
«مختار ملك  پور»، قدرت  بيان  را يكي  از ويژگي هاي  مهم  يك  استاد خوب  دانست  و افزود: اتخاذ روشهاي  پيچيده  در آموزش  دروس ، بازدهي  كار را كاهش  مي دهد.
ملك  پور اضافه  كرد: دانشجو نقش  محوري  در آموزش  دارد و شيوه هايي  موفق اند كه  مشاركت  دانشجو را ايجاد و ترغيب  كنند.وي  افزود: تا زماني  كه  استاد در كلاس ، متكلم  وحده  است ، نظـام  آمـوزشي  با كارايي  منفي  مواجه  خواهد بود.
رئيس  گـروه  علوم  تربيتي  دانشگاه  اصفهان  نيـز با اشاره  به  اينكه  مشكلات  درسي  دانشجويان  كمتر از محتواي  دروس  و رفتار اسـاتيد ناشي  مي شود، گفت : دانشگاه هاي  كشور از لحاظ كمي  گسترش  يافـته  است  ولي  براي  بازار كار فارغ التحصيلان  فكري  نشده  است .
دكتر «سيدعلي  سيادت » مي گويد: گروه  هماهنگي  و ستاد بـرنامه ريـزي  درسي  دانشگاه  اصفهان  در راستاي  سياست هاي  كلي  وزارت  علـوم ، تحقيقات  و فنـاوري  در حال  بازنگري  جدي  در محتوا و سرفصل  دروس  است .
به  گفته  وي ، سرفصل  بسياري  از دروس  دانشگاهي  مطابق  نيازها و شرايط بيست  سال  پيش  تنظيم  شده  است .
سيادت  اظهار اميدواري  كرد: از مهر ماه  سال  آينده ، دروس  دانشگاهي  مطابق  با سرفصل هاي  جديد ارايه  شود.وي  درباره  نارضايتي  دانشجويان  از روش  تدريس  برخي  استادان گـفت : به  نـظر من  در هر صندوق  سيب ، چند سيب  بد پيدا مي شود ولي  در اينجا مشكل  بـه  دانشجو بر مي گردد كه  مي خواهد۲۰ واحد درسي  را در يك  ترم  بگذراند.
در همين  حال ، «سعيد افشارزاده »- معاون  آموزشي  دانشگاه    اصفهان  تأكيد كرد: اساتيد موظفند دروس  ارائه  شده  را بر مبناي  سـرفصل هاي  مصـوب  شوراي  عـالي  برنامه ريزي  كه  زير نظر وزارت  علوم  قرار دارد، تدريس  كنند.
به  گفته  وي ، دروس  رشته هاي  علوم  پايه  مشكل تر است  و در همه  دانشگاه ها معدل  كل  دانشجويان  علوم  پايه  كمتر از دانشجويان  علوم  انساني  است .
از طـرف  ديگر، «محسن  شافعي»- كـارشناس  آموزشي  دانشكـده  ادبيـات  دانشگاه  اصفهان  نيـز تصريح  كرد: اگر دانشجويي  بـه  حجم ، محتوا، نـوع  و نمـره  دروس  ارايه  شده  تـوسط اساتيد اعتـراض  دارد، مـي تواند به  معاونت  آموزشي  دانشكده  اعتراض  كند. وي  افزود: استادان معمولا از كتابهاي  دانشگـاهي  استفاده  مي كنند و اگـر بخواهند از كتب  خاصي  استفاده  كنند، بايد با نظر شوراي  تخصصي  گروه  مربوطه  باشد.
«سحر حيدري » دانشجـوي  كارشناسي  شيـمي  نيز معتقد است : گرچه  سختگيري هاي  اساتيد در مواقعي  به  نفع  دانشجويان  است ، اما گاهي  اين  سختگيري ها از تـوان  دانشجو بيشتر است . وي  با اشاره  به  برخي  بي عدالتي ها در نظام  آموزشي  كشور گفت : من  با معدل ۸۷/۱۹ در دانشگـاه  پذيرفته  شدم ، در حالي كه  يك  نفر با معدل  ۱۲ هم  در دوره  شبانه  پذيرفته  مي شود و همان  مدركي  را مي گيرد كه  به  من  مي دهند.
حيدري  در مورد كيفيت  آموزشهاي  دانشگاهي  گفت : پس  از دوره  ليسانس ، وارد فوق ليسانس  مي شويم  و دوباره  همان  سير «فرمول  آموزي » را ادامه  مي دهند، درحالـي  كه  اگر اين  دروس  به  درد من  دانشجـو نمي خورد، چرا بايد همين  رويه  را تكرار كنيم .
«سيروس  حسن  زاده » كه  امسال  براي  كارشناسي  ارشد فيزيك  پذيرفته  شده  است ، مي گويد: در رشته  فيزيك  هر سال  حدود ۷۰۰ نفر پذيرفته  مي شوند كه  بيشتر آنها در دوره  شبانه  مشغول  به  تحصيل  هستند كه  آمار دانشگاه  آزاد و مراكز آموزش  عالي  ديگر را نيز بايد به  اين  تعداد افزود.
حسن  زاده  افزود: سؤال  اين  است  كه  اين  همه  هزينه  زماني ، معنوي  و مـادي  كه  براي  تحصيل  صرف  مي شود، چه  نتيجه  و عاقبتي  براي  من  و كشور دارد.

نگاه امروز
آمار استاندارد شده
آمار منتشر شده از نتايج يك پژوهش در خصوص ميزان شيوع اعتياد در دانشگاههاي كشور، طي روزهاي گذشته، متوليان و گردانندگان نظام آموزش عالي كشور را به واكنش هاي مختلف و گاه تند برانگيخت تا جايي كه مديركل دفتر مركزي حراست وزارت علوم، تحقيقات و فناوري چنين ادعا كرد كه اعتياد به موادمخدر در دانشگاهها در حال ريشه كني است.... رئيس نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه آزاد اسلامي گفت: آمار ۴۷ درصدي اعتياد دانشجويان دروغ محض است.... و كار به جايي كشيد كه مشاور رئيس جمهوري اعلام كرد: تنها سه درصد دستگير شدگان مرتبط با موادمخدر در سال گذشته دانشجو بوده اند.
آمار مزبور كه به ظاهر بخشي از نتايج يك پژوهش را تشكيل داد و حكايت از اعتياد ۴۷ درصدي دانشجويان كشور به موادمخدر غير از سيگار داشته است در حالي بشدت از سوي برنامه ريزان و صاحب منصبان حوزه آموزش عالي، احتمالاً به درستي رد مي شد اما با اين حال از وضعيت واقعي اعتياد در دانشگاهها چندان اطلاعي در دست نيست.
تكذيب شديداللحن آمار منتشره از وضعيت اعتياد دانشجويان در حالي از سوي مسئولان مربوطه انجام مي شود كه محور اصلي بيشتر پاسخ ها را حدس و گمان تشكيل مي دهد و هيچ بررسي دقيقي در اين خصوص انجام نشده است.واقعيت آن است كه آمار منتشر شده از اعتياد به موادمخدر در حدود نيمي از دانشجويان دانشگاههاي كشور، رقمي مبالغه آميز است و در باور كسي نمي گنجد، اما از سويي نيز حقايق و شواهد موجود حاكي از آن است كه بهر حال اين پديده جامعه نخبگان و دانشجويان ما را نيز به عنوان بخشي لاينفك از جامعه تهديد مي كند.
در حالي كه مسئولان نظام آموزش عالي كشور بدون استناد به آمار و ارقامي علمي، دقيق و مشخص در مقام پاسخگويي آمار منتشره،كه متأسفانه آن هم ارقامي چندان علمي نيست ، بر مي آيند و دستشان از هرگونه ارقام استاندارد شده اي خاليست، بسياري از آگاهان، جامعه شناسان، اعضاي هيأت علمي و خانوارهاي ايراني از شيوع اعتياد بويژه در خوابگاههاي دانشجويي و نزد دانشجويان آسيب پذيرتر ابراز نگراني مي كنند.قدر مسلم بلوغ فكري و نبوغ علمي دانشجويان سرمايه ذي قيمتي است كه مي تواند با اهتمام جدي مسئولان و برنامه ريزيهاي كلان در دفع سرخوردگيها، افسردگيها و رخوت هاي علمي حاكم بر محيط جامعه و دانشگاه به عنوان مانعي بزرگ از توسعه اعتياد در اين قشر نخبه عمل كند.
نه كتمان و پرده پوشي و نه بزرگ نمايي و غلو حقايق موجود هيچ كدام چاره ساز نخواهد بود،بايد به علاجي واقعي انديشيد.

دانشجو-۲
دانشجو-۳
دانشجو-۴
دانشجو-۵
|  دانشجو-۲  |  دانشجو-۳  |  دانشجو-۴  |  دانشجو-۵  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |