به بهانه درخشش محمد نوري در جشنواره موسيقي فجر
اين صداي آشنا و گرامي
وقتي روي سن آمد چنان تشويقش مي كردند كه انگار مي خواستند پوست دستشان تاول بزند و بعد سكوت شد تا محمد نوري با صداي مخملي اش حرف بزند: قبل از همه چيز آرامش را حفظ كنيد، همه ما اينجا جمع شده ايم كه از خداي بزرگ براي بازماندگان تراژدي بم شكيبايي بخواهيم و براي آن نازنينان از دست رفته آمرزش. حرف هنرمند و هنرمندي كه انسان است و غم ديگران در سينه دارد، بايد اين باشد و من هميشه همين را آرزو مي كنم كه خدايا اگر من غم انسان هاي ديگر را ندارم، مرا پيروز و موفق نكن و توفيق را در زندگي از من بستان. عمر انسان به ۱۰۰ سال هم نمي رسد. اما بايد به خاطر دردمندي با دردمندان، رنج هزار ساله را بكشد.
|
|
سيد عليرضا ميرعلي نقي
محمد هدايت نوري، تنها خواننده بازمانده از دوره طلايي ترانه دردهه هاي ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، با صلابت و قوي، همچون كاپيتان سالخورده اي در يك كشتي عظيم، رو به مردم درصحنه تالار اجتماعات مي ايستد و پيش از شروع برنامه، بداهه گويي مي كند، با جمله هايي كوتاه و موثر كه گويي هديه همان لحظه ايستادن روي صحنه و رو درروشدن با ۲ هزار و چند صد نفر مردمي است كه برايش از صميم دل ابراز احساسات مي كنند: از خداوند خواسته ام كه اگر زندگي بر وفق مراد من باشد ولي انسانيت از يادم رفته باشد، در آن صورت، مرا به موفقيت نرساند. از خدا چنين خواسته ام و اضافه مي كند: هدف هنر بايد انسان باشد، هنرمند بايد براي انسان ها بخواند و باز هم باشور و خلوصي بيشتر. من هرگز با آوازهايم به شما دروغ نگفته ام، نمي گويم و نخواهم گفت. سالن با صداي رعد آساي كف زدن ها، مثل قلوب جمعيت، يكباره از جا كنده مي شود.
روي جلد نوارهاي ويدئويي كه از اجراهايش در تهران مي فروشند، نوشته اند: پنجاه سال صداي ماندگار استاد «محمد نوري» و روي پارچه سفيدي كه جلو اتوبوس حامل مدعوين چسبانده اند، مي خواني: «كنسرت موسيقي سلطان پاپ ايران.» اين اصطلاحات، سوغات يك فضاي شديدا سنت زده و افراطي است و باطن روشن محمد نوري از آنها بي خبرو بي زار. چرا كه لفظ استاد مثلا معادل «ماستر» و «مايستروي» موسيقي كلاسيك و لفظ« سلطان» (مثلا معادل «كينگ هاي» موسيقي سياهان دهه هاي اول قرن بيستم) معادل درست و عميقي در زبان فارسي ندارد و اصالتا به حوزه هاي ديگري از موسيقي وابسته است كه محمد نوري - اگرچه آن فضاها را خوب مي شناسد - نه متعلق به آنهاست و نه درگير اين لفاظي هايي كه از روح صميمي و بي رياي او بسيار دور است (و يادم هست كه گاهي اوقات، بسيار مودبانه از آن دوست هنرمند كه سال ها لقب «سلطان جاز ايران» را از مطبوعات آن دوره به سادگي پذيرفته بود، انتقاد مي كرد) . قطع نظر از نا به جا بودن اين كلمات در نوع موسيقي مورد علاقه نوري، اين كلمات اشاره اي ظريف هستند به آن امتيازي كه واقعا در او هست. محمد هدايت نوري، ۷۴ ساله به راستي سلطان صحنه است و استادي در ارايه عالي قطعاتي كه هر كدامشان براي مردم، خاطره هاي بسياري را تداعي مي كند. فراوان نكته هايي هست كه نوشتن آنها مثنوي را، هفتاد من كاغذ مي كند.
و بهتر اين كه شبي از شب ها در كنسرت او بنشينيم و ببينيم كه انرژي فراوان و پختگي رفتار او، چه استادانه، صحنه و مردم را مهار مي كند و حرفه اي هاي موسيقي كه با جنبه هاي آزار دهنده خلق و خو و كاراكتر جماعت «كنسرت برو» در ديار ما آشنا هستند، خيلي خوب مي دانند كه ارتباط صميمانه برقرار كردن، حفظ كردن حدود، متنوع كردن فضا، حفظ سطح كار درتمام دقيقه ها ي اجرا، تقسيم انرژي در قسمت هاي مختلف برنامه، استفاده از طنز ظريف ومتل و شعر و ياد و خاطره و نوستالژي و تشكر و تقدير و ظرافت هاي صحنه و .... همه و همه بداهه، چقدر دشوار و غير قابل توضيح است و چقدر به استعداد و انرژي و تجربه هنرمند بستگي دارد.در اينجا حساسيت هاي عاقلانه به كار مي آيد و تلاش براي نگهداشتن رشته عميق ارتباط بين هنرمند حساس و مردمي با تظاهرات پر شور و احساساتي تا چه حد مشكل است. استادي محمد نوري در اين بخش بسيار مشكل، انكار بر نمي دارد و اين غير از هنر آواز خواني اوست كه نيازي به توضيح و معرفي نيست.
با آن تراكم انرژي و اعتماد و با اين صداي رشك برانگيز كه انگار متعلق به حنجره مردي پنجاه ساله و سالم و ورزشكار است ( كه البته جناب نوري هر دو اينها بوده وهست) برنامه اي اجرا شد پر از قطعات غني و متنوع، با اركستري كافي و و خوش صدا. يك كيبورد ست يك درامزست با نوازندگي عين الله كيوان شكوه، (پيشكسوت معروف) هشت نفر گروه كر به همراه نوازندگان ليدگيتار، گيتار، ويولونسل، ويولون، فلوت و پيانو رضايت و علاقه پرشور و متقابل بين خواننده و گروه، كيفيتي به اجرا داده كه در ديگر برنامه ها به زحمت مي توان همانند آن را پيدا كرد. تنظيم بيشتر آهنگ ها را آقاي شفقي نژاد (پيانيست و سرپرست گروه) انجام داده و دو سه آهنگ ديگر - از جمله «جمعه بازار» و « ترانه آذري»- را آقاي مجيد سياهپوش به خوبي از عهده بر آمده بود. اركستر خوب صدا مي داد و صدابردار فهيم و باتجربه - آقاي رضا جعفري - دقتي به خرج داد كه نوري، ناگهان با احساس خاصي روبه جمعيت گفت:« اگر اين صدا (موسيقي) زيباست، از ايشان ( آقاي جعفري) است.» راست مي گفت، غير از اين نبود.
در هر كدام از كنسرت هاي نوري هميشه عزيز و استوار بدون القاب و تعارف هايي مثل هنرمند ارجمند، استاد و سلطان و ... مجموعه اي از فرهنگ همچون دانه هاي مرواريد، پيش تماشاگران ريخته مي شود: موسيقي سنجيده و زيباي محمدسرير و ناصر حسيني (زنده ياد) و ... همراه با كلام و ترانه حسين منزوي، تورج نگهبان، فروغ، مشيري، رويايي و حميد مصدق، در آميخته با اين حد از وقار و طنز اصيل و ظريف، مردم داري توام با صراحت وشجاعتي كه از برنده ترين مرزهاي بين احتياط و بي پروايي مي گذرد و استادانه هم به هدف مي زند و خطا نمي كند، همراه با موسيقي اي كار شده و تمرين يافته، اگر «موسيقي فرهنگي» مطلوب مردم زمان ما نيست پس چيست؟ برآنم و برآنند كه غير از اين نيست، اگر تعريف «فرهنگ» را باگشاده رويي بيشتر و با وسعت مشربي انساني استقبال كنيم، مثل صدا و شخصيت محمد هدايت نوري.
|