سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۱۸
بازخواني يك پرونده
با سلا م خدمت استاد بزرگ
علي اكبري «دكتر ديپلمه» در آخرين سفرش به تورنتو در هفته نامه اي براي خود يك آگهي تبليغاتي چاپ كرد و نوشت: «استاد علي اكبري كه يك استثنا در نيرودرماني است و اكنون تحت پژوهش مراكز علمي آمريكا قرار گرفته داراي نيروي شفابخش در صورت و در دست خود است 
علي اكبري دستش را مقابل صورتم گرفت و به حركت درآورد اما هيچ اتفاق خاصي نيفتاد و من چيزي احساس نكردم؛ فقط جريان هوا كه به خاطر حركت دستش ايجاد شده بود. بعد هم هيچ تغييري در وضعيت چشم هايم ايجاد نشد
003447.jpg
آيا تنها با يك بار تمركز بر دستان استاد بزرگ مي توان از تمام مصيبت ها گريخت؟
آيا اين ادعا چيزي شبيه معجزه است؟ يا چيزي شبيه شيادي؟
عليرضا رحيمي نژاد
اين اولين باري نيست كه پاي علي اكبري به دادگاه كشيده مي شود. او پيش از اين نيز ۹ بار در شهرهاي مختلف تحت پيگرد قضايي قرار گرفته و هر بار به دليل آنچه كه كافي نبودن مدارك محكوميت ناميده مي شود، به نوعي از مجازات رهايي يافته است.
پرونده محمدعلي اكبري، مردي كه مدعي است با انرژي شفابخشي كه در درون خود دارد مي تواند بيماراني را كه به بيماري هاي لاعلاج مبتلا هستند تنها با يك حركت دست مداوا كند، اكنون در شعبه ۴۱ دادگاه عمومي مشهد با ۲۵ شاكي كه به اتهام كلاهبرداري عليه وي اقامه دعوي كرده اند، در حال رسيدگي است.
او نخستين بار در سال ۱۳۷۶ با اعلام شكايت دانشگاه علوم پزشكي به دادگاه انقلاب فرا خوانده شد تا در رابطه با شكايت اين دانشگاه كه علي اكبري رامتهم كرده بود از طريق انرژي درماني و بدون داشتن صلاحيت پزشكي به درمان بيماران مي پردازد و در امر پزشكي دخالت مي كند، پاسخ دهد.
اتفاقا دادگاه دفاعايت مرد جادويي را پذيرفت و پس از چند جلسه محاكمه راي به برائت وي داد.
از آن زمان بود كه فعاليت هاي علي اكبري گسترش يافت و اين مرد كه داراي مدارك تحصيلي ديپلم است، با ناميدن خود به عنوان «دكتر» توانست به شهرت فراواني دست يابد؛ شهرتي كه بخشي از آن را مديون هفته نامه اي است كه براي او تبليغ مي كرد.
به اين ترتيب هر روز بر شمار بيماران نااميدي كه در انتظار بهره بردن از انرژي جادويي «دكتر ديپلمه» به سر مي بردند افزوده مي شد و وي مجبور بود وقت بيشتري را صرف به اصطلاح درمان آنان كند. اما با اين وجود امكان پاسخگويي به تمامي آنان وجود نداشت و همين امر باعث شد تا علي اكبري شيوه جديدي را براي ادامه كار خود برگزيند.
زن جواني كه به عنوان بيمار نزد علي اكبري مراجعه كرده بود مي گويد: «من سردردهاي وحشتناكي داشتم مداواي پزشكان بي فايده بود تا اين كه با اين مرد آشنا شدم و پس از انتظار و تلاش فراوان توانستم با وي ملاقات كنم. او دستهايش را بالاي سر من گرفت و كارهاي عجيب و غريبي كرد و گفت من مداوا شده ام. براي حدود يك ماه ديگر از آن سردردها خبري نبود و من به نيروي جادويي علي اكبري ايمان آوردم، اما پس از آن باز هم بيماري به سراغم آمد.»
«ابوالفضل نوروزيان» كه از ناحيه چشم به طور مادرزادي دچار مشكل است نيز توضيح مي دهد: «علي اكبري دستش را مقابل صورتم گرفت و به حركت درآورد اما هيچ اتفاق خاصي نيفتاد و من چيزي احساس نكردم؛ فقط جريان هوا كه به خاطر حركت دستش ايجاد شده بود. بعد هم هيچ تغييري در وضعيت چشم هايم ايجاد نشد.»
شيوه جديد
علي اكبري هنگامي كه متوجه شد افراد زيادي به او اميد بسته اند، تصميم گرفت بازار كار خود را رونق بخشد.
دكتر جادوگر كه مي دانست ديگر نمي تواند تمام بيمارانش را به صورت تك تك ملاقات كند، با اجاره سالن هاي بزرگ روي سن مي رفت و از راه دور دستش را به طرف آنها مي گرفت تا به آنان شفا بخشد.
يكي از بيماران مي گويد: «علي اكبري مي گفت از راه دور هم انرژي اش اثر مي كند براي همين من هم در يكي از اين مراسم شركت كردم، اما بي فايده بود.»
اما روش هاي درماني عجيب و غريب علي اكبري به همين جا ختم نشد. وي در ظرف مدت كوتاهي، تعداد زيادي «جا كليدي» و «سي.دي» روانه بازار كرد و مدعي شد كه راس ساعت ۱۰ شب به آنها نگاه كنند و يك ليوان آب بخورند، هر بيماري اي كه داشته باشند، درمان مي شود.
شهرت علي اكبري سبب شد تا جاكليدي و سي.دي وي به خوبي فروش رود و درآمد زيادي را نصيب او كند.
در اين ايام نام علي اكبري دهان به دهان مي پيچيد و هر روز افراد زيادي براي وي نامه مي نوشتند و از او طلب كمك مي كردند.
پسر جواني به نام «امير» در نامه اينترنتي كه براي علي اكبري نوشته،  آورده است: «با عرض سلام خدمت استاد علي اكبري! چندماهي است كه برادر ۲۲ ساله ام بر اثر تصادف دچار ضايعه نخاعي در ناحيه گردن شده و آخرين معالجات وي با نااميدي مواجه بوده است، امروز كه سي.دي شما توسط يكي از دوستان به دستم رسيد از نيروي شفابخش شما متعجب شدم و تصميم گرفتم از طريق اينترنت به شما دسترسي يابم و خوشبختانه موفق شدم. لذا از شما عاجزانه تقاضا دارم مرا راهنمايي كنيد و بگوييد كه چگونه مي توانم به شما دسترسي داشته باشم از صميم قلب برايتان آرزوي توفيق روزافزون  دارم.»
«بهمن كياست» يك نوجوان ۱۴ ساله، نيز براي علي اكبري نوشت:  «من سي.دي شما را ديدم گرچه مريض نيستم ولي به شما افتخار مي كنم.»
«من مادري زجر كشيده از شهر مشهد هستم. پسر ۲۵ ساله ام بعد از دو عمل جراحي كه در ناحيه مهره اول گردن داشت دچار فلج كامل شده و درحال حاضر مدت ۵ ماه است كه در رختخواب خوابيده و هيچ حركتي ندارد و دكترها هم او را جواب كرده اند از خدا هيچ آرزويي جز سلامتي دوباره اش ندارم. سي.دي شما را ديده ام و بعد از خدا همه اميدم به دستان توانمند شما است عاجزانه تمنا دارم هرطور شده وسيله ملاقات ما با خودتان يا حتي يك تماس تلفني را مهيا سازيد. مادري كه به اندازه همه دنيا دردمند است.- » اين نامه مادري است كه با پذيرفتن ادعاهاي علي اكبري ملتمسانه از او مي خواهد تا فرزندش را شفا دهد.
در اين ميان افراد زيادي از قشر تحصيلكرده نيز فريفته علي اكبري شدند و به انرژي جادويي وي ايمان آورده اند.
در يكي از نامه هاي الكترونيكي علي اكبري آمده است:  «با سلام خدمت استاد بزرگ و دوست داشتني جناب اقاي دكتر اكبري من سيد احسان صفاري از مشهد و دانشجو هستم. چند روز قبل سي.دي شما را ديدم و اميدوارم در هركجا كه هستيد سالم و سلامت باشيد به اميد روزي كه شما را در ايران ببينم.»
دور دنيا
علي اكبري به جز ايران در كشورهاي مختلف نيز به انرژي درماني مي پرداخت. فرانسه، آمريكا و كانادا ازجمله كشورهايي است كه وي توانست در آنجا به شهرت فراواني دست يابد.
«دكتر ديپلمه» در آخرين سفرش به تورنتو در هفته نامه اي براي خود يك آگهي تبليغاتي چاپ كرد و نوشت: «استاد علي اكبري كه يك استثنا در نيرودرماني است و اكنون تحت پژوهش مراكز علمي آمريكا قرار گرفته داراي نيروي شفابخش در صورت و در دست خود است. اين نيروي قدرتمند تاكنون هزاران بيمار ناعلاج را درمان كرده و اكنون در اختيار شما قرار گرفته است.»
علي اكبري كه ظاهراً به خوبي با شيوه هاي تبليغاتي آشنا است براي آن كه به شهرت خود بيفزايد از يك روش ديگر نيز استفاده مي كرد.
استفاده از نام اشخاص مشهور و پزشكان، شيوه اي بود كه علي اكبري براي تبليغ خود و انرژي جادويي اش برگزيده بود.
اين مرد در همان اوايل كارش فهرستي از ۷ پزشك منتشر كرد و گفت: تمامي آنها انرژي وي را تاييد كرده اند اما بعدها معلوم شد تخصص هيچ يك از پزشكان در اين رابطه نيست. آنها دامپزشك، چشم پزشك، دكتر پوست و ارتوپد بودند.
وي مدتي بعد با راه اندازي يك وب لاگ از نام چند خواننده، فوتباليست و افراد سياسي براي كسب شهرت استفاده كرد و اتفاقاً در اين راه به موفقيت هاي بزرگي نيز رسيد.
شكايت 
دي ماه امسال در حالي كه علي اكبري شهر مشهد را براي ادامه فعاليتش انتخاب كرده بود، ناگهان با ۲۵ شكايت مواجه و ناچار شد براي دهمين بار روانه دادگاه شود.
او كه با خونسردي در جلسه هاي محاكمه شركت مي كرد، در دادگاه، تمامي اتهام هاي خود را رد كرد و بار ديگر مدعي شد داراي انرژي فوق العاده اي است اما با اين وجود شاكيان وي همچنان خواستار مجازات او هستند.
يكي از شاكيان در جلسه دادگاه علي اكبري خطاب به قاضي پرونده گفت: «من يك نابينا هستم و ۴ سال پيش از طريق يكي از آشنايان متوجه شدم علي اكبري به ايران آمده است. خيلي اميدوار بودم كه از اين نابينايي رها شوم بالاخره بعد از ۶ ماه موفق شدم از او وقت ملاقات بگيرم. علي اكبري وقتي مرا ديد گفت نابينايي ام را درمان مي كند اما اين كار هزينه بالايي دارد.»
اين مرد افزود: «علي اكبري براي هر ويزيت از من ۵۰ هزار تومان مي گرفت تا اين كه تعداد ملاقات ما تقريبا به ۱۰ بار رسيد يك بار هم به خاطر كارهاي فراخي كه مي كرد ۵۰۰ هزار تومان ديگر گرفت اما بيماري ام معالجه نشد تا اين كه يك روز يكي از دوستانم گفت علي اكبري از من فيلمبرداري كرده و با مونتاژهاي مردي روي تصوير من، مدعي شده كه نابينايي ام را درمان كرده است.»
زن ديگري كه از شاكيان علي اكبري است نيز در جلسه دادگاه گفت: «من زني هستم كه ۱۷ سال پيش ازدواج كردم اما تاكنون بچه دار نشده ام نزد پزشكان زيادي رفتم اما همه مرا جواب كردند تا اين كه علي اكبري گفت مرا در طول ۶ ماه مداوا مي كند اما با وجود آنكه پول كلاني به وي دادم بچه دار نشدم.»
پس از شكايت اين افراد نوبت به علي اكبري رسيد. وي پس از حضور در جايگاه، تمامي اتهاماتش را رد كرد و گفت: داراي انرژي جادويي است كه توسط تعداد زيادي از پزشكان در خارج از كشور به ويژه آمريكا تاييد شده و تاكنون هيچ خلافي مرتكب نشده است.
تاكنون شعبه ۴۱ دادگاه عمومي مشهد براي رسيدگي به پرونده اتهامي علي اكبري حداقل ۳ بار تشكيل جلسه داده اما هنوز تحقيقات قضايي در اين رابطه به پايان نرسيده است و به نظر مي رسد قاضي پرونده براي مختومه كردن آن به زمان بيشتري نياز دارد.

دردسرهاي يك ازدواج موقت
زن ميانسالي به كلانتري مراجعه مي كند و به ماموران مي گويد: «شش ماه پيش از شوهرم جدا شدم و طبق راي دادگاه، حضانت فرزندم به من سپرده شد و قرار بر اين گذاشتيم كه او پنج شنبه ها سارا را در كلانتري تحويل بگيرد و ۲۴ ساعت با او باشد و بعد دوباره در همان جا او را تحويل من دهد. اما يك شب محمد به در منزلم آمد و گفت كه مي خواهد سارا را ملاقات كند. من سريع با برادرم تماس گرفتم و او هم به پليس ۱۱۰ زنگ زد و آنها آمدند. شوهر سابقم از من خواست كه از شكايت صرف نظر كنم. چون او دلش براي سارا تنگ شده و آمده است كه نيم ساعتي را با او بگذراند. به خاطر خواهش هاي او از شكايت صرف نظر كردم و بچه را به او تحويل دادم به شرط آنكه نيم ساعته او را برگرداند. اما محمد يك شبانه روز است كه سارا را برده است و من از آنها خبري ندارم. با منزل مادرش تماس گرفتم اما او با تمسخر به من گفت كه پرنده از قفس پريد؛ محمد سارا را به دبي برده است. به منزل استيجاري او رفتم اما وي سه ماه پيش از آنجا نقل مكان كرده بود. محمد چند ماه پيش پاسپورت مرا گرفت و عكس سارا را از آن كند و عكس او را در پاسپورت خودش وارد كرد.»
پس از شكايت او به دستور قاضي، محمد به مدت شش ماه ممنوع الخروج شد.
محمد در فرودگاه به علت ممنوع الخروج بودن بازداشت و به دادگاه فرستاده مي شود. وي به قاضي گفت، من مقيم خارج از كشور هستم و هر هفته جهت انجام امور تجاري دفاتر خود مجبورم به خارج از كشور بروم. او به دروغ گفته است كه من آدم ربايي كرده ام. سارا بهانه اي براي مادرش شده است كه براي من مزاحمت ايجاد كند. من با او به مدت دو سال در سال ۷۸ ازدواج موقت كردم و ازدواجمان در دفتر اسناد رسمي ثبت شده است. تمام حق و حقوق و مهريه او را پرداخته ام، حاصل ازدواج ما ساراست كه سه سال و چهار ماه دارد و توسط مادرش نگهداري مي شود و طبق دستور قاضي ۲۴ ساعت در هفته در كلانتري او را تحويل مي گرفتم اما چون محيط آنجا براي يك بچه سه ساله مناسب نبود و اثرات روحي روي او مي گذاشت، تصميم گرفتيم در مقابل منزل همديگر يا توسط بستگان نزديك او را تحويل بگيرم.
سارا تاكنون چندين بار به همراه مادرش به اسپانيا، هند، امارات و دبي رفته است. من هر دوي آنها را گاهي كه به خارج سفر مي كردم با خودم مي بردم. طي ماه هاي اخير با رضايت مادرش اين كار انجام شد. اين شكايت بعد از مراجعه ما از خارج انجام شده است.هنگامي كه مي خواستم سارا را با خودم به مدت پنج روز به خارج ببرم برادر او شاهد بود. مادر سارا آدرس منزل و دفتر كارم را دارد، من براي او مجهول المكان نبودم. او مي خواهد براي من مزاحمت و دردسر ايجاد كند.
پس از تحقيقات، ماموران به خاطر نبودن دليل كافي براي آدم ربايي، پرونده اين شكايت بسته شد.

جوابيه
«زهرا، ۱۷ ساله...» را كه يادتان هست. همان دختري كه مدعي بود به خاطر يك نمره كمتر اسيد خورده است. از طرف آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران جوابيه اي به دست ما رسيده كه مي خوانيد:
مديرمسوول محترم روزنامه همشهري 
با اهداي سلام 
با احترام در پاسخ به خبر آن روزنامه در روز شنبه مورخ ۴/۱۱/۸۲ با عنوان «به خاطر يك نمره كمتر زهرا ۱۷ ساله اسيد خورده» شايسته است برابر قانون مطبوعات اصلاحيه، جوابيه  ذيل را در همان صفحات و ستون درج فرماييد.
«ضمن مراجعه حضوري به مدرسه و گفت وگو با مديريت محترم مشخص گرديد كه دانش آموز مذكور به علت مشكلات خانوادگي در مدرسه حضور نداشته و در ۶ جلسه از امتحانات ترم اول از جمله درس رياضي نيز غيبت داشته است كه صورتجلسه آن پيوست مي باشد در همين رابطه از پدر دانش آموز نيز براي حل مشكل غيبت هاي فرزندشان دعوت به عمل آمده است كه ايشان متاسفانه از حضور در مدرسه سرباز زده اند. بنابراين بديهي است كه علت اقدام دانش آموز نمي توانسته نمره پايين در درس رياضيات باشد.»
كاظم مزيناني 
مسوول روابط عمومي

دستگيري قاتل پس از ۷ سال
مردي كه ۷ سال قبل ۲نفر را به قتل رسانده بود به طور اتفاقي دستگير شد.
اين قاتل زماني به دام افتاد كه ماموران انتظامي مستقر در ايستگاه ايست و بازرسي پيرانشهر حين كنترل خودروهاي عبوري به مرد ميانسالي مشكوك شدند و پس از بررسي مدارك وي، تصميم گرفتند او را تحت بازجويي قرار دهند.
مرد مظنون پس از انتقال به پاسگاه در جريان بازجويي هاي فني ماموران در اعترافات تكاندهنده اي گفت۷ سال پيش ۲ مرد را كشته است.
هم اكنون پرونده اين قاتل دراختيار مراجع قضايي قرار گرفته است و وي به زودي محاكمه مي شود.

آقاي تاجر
خواستگار فريبكار از خانواده اي ۴۰ ميليون تومان و ۵۰هزار دلار كلاهبرداري كرد.
مرد جواني كه در لباس خواستگار به خواستگاري دختري رفته بود، خود را تاجر معرفي كرد. وي پس از مدتي آشنايي با ستاره ۲۴ ساله، مراسم نامزدي گرفت و علت عدم حضور والدين و بستگانش را اقامت آنها را در خارج از كشور عنوان كرد.
رضا خواستگار فريبكار، پس از دوماه نامزدي به خانواده ستاره گفت كه در حال ورشكسته شدن است و به مقداري پول احتياج دارد. پدر ستاره هم براي اينكه داماد خود را از ورشكستگي نجات دهد۴۰، ميليون تومان به همراه ۵۰هزار دلار به رضا داد اما او پس از گرفتن پول ها متواري شد وديگر به نامزدش سر نزد. او حتي ازدواجش را هم ثبت نكرد.
پدر ستاره براي حفظ آبرويش به مدت سه ماه هيچ اقدامي نكرد به اين اميد كه دامادش برمي گردد، اما پس از گذشت سه ماه و نااميد شدن از بازگشت او، به خاطر روشن شدن وضعيت دخترش، به صورت پنهاني از بستگان و آشنايان به كلانتري رفت و شكايت كرد. پدر ستاره به دوستان وآشنايان، نبود دامادش را به بهانه رفتن او به خارج از كشور توجيه مي كند.

۱۸ ساعت پس از جنايت
دو سارق جوان كه اقدام به قتل راننده اي كرده بودند ۱۸ ساعت پس از جنايت دستگير شدند.
ماموران پس از اطلاع از ماجرا، سريع راهي محل مورد نظر شدند و موفق شدند سارقان خودرو را در محل دستگير كنند.
متهمان سپس براي بازجويي به اداره آگاهي منتقل شدند و مورد بازجويي هاي فني و پليسي قرار گرفتند كه سرانجام لب به اعتراف گشودند و اقرار كردند: «روز گذشته در يكي از خيابان هاي بجنورد، خودرو را به مقصد شيروان كرايه كرديم.راننده در ابتدا مخالفت كرد اما با دادن پيشنهاد بالا توانستيم او را راضي كنيم. در ميان راه با تهديد راننده با چاقو از او خواستيم كه به يكي از جاده هاي فرعي و خلوت اطراف شهر برود. در ميان راه او مقاومت كرد كه ما هم با ضربات چاقو او را به قتل رسانديم. جسد راننده را در يكي از كوه هاي اطراف بجنورد رها و خودرو را سرقت كرديم. پس از سرقت، قصد فروش آن را در يكي از كمربندي هاي حاشيه شهرستان بجنورد داشتيم كه توسط ماموران دستگير شديم.»

انفجار بمب در پاكستان
در يك فروشگاه لوازم صوتي در منطقه قبايلي «اوركزاي» پاكستان براثر انفجار بمب شش نفر مجروح شدند.
اين فروشگاه متعلق به «نهرو سينگ» در بازار «فيروز خيل» است كه به گفته مسوولان احتمالاً يك اقدام تروريستي بوده است.
مجروحان كه ابتدا به يك بيمارستان محلي برده شده بودند به علت عميق بودن جراحات وارده، به بيمارستان  هاي شهرهاي مجاور در پيشاور و كوهات انتقال يافتند.
فرد يا گروهي تاكنون مسووليت اين انفجار را برعهده نگرفته است.

۱۸ درصد بيشتر
شما فكر مي كنيد شمار افراد فوت شده در تصادفات رانندگي چقدر باشد؟
حدس شما البته كاملاً درست است اما توجه كرده ايد كه تعداد فوت شدگان در تصادفات رانندگي ۱۸ درصد نسبت به پارسال افزايش يافته اند.
شمار افراد فوت شده در تصادفات رانندگي در ۹ ماهه منتهي به آذرماه امسال ۲۰ هزار و ۲۰۴ نفر اعلام شده است كه از اين ميان ۱۶ هزار و ۵۰۰ نفر مرد و ۳ هزار و ۷۰۴ نفر زن بوده اند.
بنا به پيش بيني سازمان پزشكي قانوني تعداد فوت شده هاي ناشي از تصادفات رانندگي تا پايان امسال به بيش از ۲۶ هزار نفر خواهد رسيد.

برخورد قطار با ميني بوس
ظاهراً قرار است امسال سال قطارهاي تصادفي شود. در روسيه برخورد قطار با ميني بوس حادثه ساز شد.
از منطقه اومسك واقع در سيبري خبر رسيده است براثر برخورد يك قطار با ميني بوس ۱۰ نفر كشته و ۳ نفر ديگر مجروح شدند.علت بروز اين حادثه ناتواني راننده ميني بوس از كنترل آن پيش از رسيدن به راه آهن اعلام شد.در نتيجه برخورد قطار كه با سرعت ۷۰ كيلومتر در ساعت در حركت بود با ميني بوس لوكوموتيو آن آسيب ديد.بنا به اين گزارش مهارت لوكوموتيوران مانع از خارج شدن قطار از ريل و واژگوني آن شد.حادثه مذكور باعث قطع رفت و آمد قطارها در اين مسير براي مدت بيش از يك ساعت شد.

سومين عمل دوقلوهاي فيليپيني
سومين عمل جراحي دوقلوهاي فيليپيني «كارل» و «كلارنس آگوئيري» كه از ناحيه سر به هم چسبيده اند، پايان يافت.پس از ۹ ساعت عمل جراحي بر روي اين دوقلوهاي ۲۲ ماهه، براي برگرداندن سيستم هاي گردشي بدن به حالت طبيعي، به واحد مراقبت هاي ويژه كودكان منتقل شدند.دست كم يك عمل ديگر براي جداسازي كامل دوقلوها بايد انجام بگيرد.اين پايگاه اينترنتي در پايان گفت: بيمارستاني كه اين دو در آن تحت عمل جراحي قرار گرفتند اعلام كرده كه يك تيم متشكل از ۱۶ پزشك، عمل تفكيك جمجمه بهم چسبيده دوقلوها و نيز تفكيك عروق باقيمانده، ازجمله يكي از دو رگ اصلي مرتبط بين سيستم هاي گردشي دو پسربچه را، انجام داده است.

بدشانسي مرگبار
انفجار يك بمب به جامانده از زمان جنگ در شمال شرق كامبوج منجر به كشته شدن يك پدر و پسر شد.
حادثه زماني روي داد كه يك مرد ۴۳ ساله از اهالي روستايي در استان «كامپونگ چام» كامبوج،  هنگامي كه همراه پسر ۱۵ ساله خود قصد داشت پس از بازكردن قطعات يك بمب قديمي از ماده منفجره آن براي ماهيگيري استفاده كند، براثر انفجار بمب كشته شد.يافتن بمب هاي عمل نكرده زمان جنگ كامبوج توسط اهالي روستاهاي اين كشور و تلاش آنها براي خنثي و سپس استفاده از مواد منفجره اين بمب ها امري عادي در كامبوج تلقي شده اما اغلب موجب كشته شدن افرادي مي شود كه اين بمب ها را پيدا مي كنند.

سارق ضبط و پخش به دام افتاد
ماموران نيروي انتظامي رباط كريم مردي را كه در سرقت ضبط و پخش خودروها تبحرخاصي داشت، دستگير كردند. ماموران كلانتري به جست  وجو براي يافتن سرنخي از اين سارق ناشناس پرداختند تا اين كه گروهي از كارآگاهان در حين گشت زني به جواني مشكوك شدند و پس از دستگيري وي پي بردند او همان سارق تحت تعقيب است. به اين ترتيب متهم دستگير شده تحت بازجويي قرار گرفت و با اعتراف به جرم خودگفت: «من درخيابان هاي خلوت پرسه مي زدم و در فرصتي مناسب با شكستن شيشه خودروها دستگاه ضبط و پخش شان را سرقت مي كردم و به سرعت متواري مي شدم.» پس از اعترافات اين سارق پرونده وي براي رسيدگي در اختيار مراجع قضايي قرار گرفت.

حوادث
ايرانشهر
تهرانشهر
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |