جامعه شناسي رشته اي علمي است كه اغلب به بررسي پيامدهاي ناخواسته اهداف خواسته مي نشيند. هدف خواسته رژيم سياسي يزيد، نابودي كلمه حق امام حسين(ع) بود. ايشان به دنبال اصلاح دين جد خود در جامعه بودند كه به انحراف كشيده شده بود. برنتابيدن اين حركت منجر به استفاده از حربه زنگ زده نظامي گري در برابر نهضت فكري و اصلاح ديني امام حسين(ع) شد. حربه زنگ زده مذكور به دنبال آن بود كه با فرود آوردن برهان تيغ، برهان دل و سر را در نطفه خاموش سازد. اما مطالعه بر روي پيامدهاي ناخواسته چنين جنايتي، حكايت از تغييري بزرگ در آداب و آيين زندگي آزادگان و حق طلبان در گوشه گوشه دنيا دارد. براي به آزمون كشيدن اين فرضيه، شايد بد نباشد مراسم نخل گرداني در منطقه كيلان، در نزديكي شهر دماوند را با هم بخوانيم.
گروه انديشه
در داستان خلقت آدم چنين آمده است كه «خداوند از لجن، حماء مسنون، گل خام و روح خويش آدم را مي آفريند...»(۱) بنابراين در نهاد انسان دو خصلت خدايي و غيرخدايي نهفته است. اين است كه يكي نرون مي شود و رم را به آتش مي كشد تا در تماشاي شعله هاي آتش و فرياد ضجه كودكان، زنان و ساكنان شهر لذت ببرد، شعر بگويد و نقاشي كند و يكي آن انسان آزادي خواهي مي شود كه خود را به خطر مي اندازد تا ملتي را، اعتقادي را و انساني را حمايت كرده باشد. در قصه فرزندان آدم اين طور مي خوانيم كه با كشته شدن هابيل، خون اولين انسان به دست انسان ديگر به روي خاك ريخته مي شود. از اين رو تاريخ، سرگذشت خون خواهي هابيل است و هر دوران تاريخي، صحنه اي است از اين نبرد مستمر و در هر نقطه اي از خاك كه در آن انسان زندگي مي كند، دو چهره خدايي و طاغوتي، دو چهره حسيني و يزيدي روياروي هم مي جنگند و در اين پيكار بي امان خيل كثيري چون بردگان رام و زبون بازيچه دست چهره هاي سه گانه قابيل، استبداد، استثمار و استعمار مي شوند. اين نبرد در طول تاريخ ادامه مي يابد تا سرانجام با يك انقلاب جهاني به پايان مي رسد و در نتيجه به تعبير قرآن، زمين را انسان هاي نيك انديش و درست كردار به ميراث مي برند.«در اين صورت در فلسفه تاريخ كه براساس تضاد ميان معروف و منكر استوار است زمان با جنگ آغاز مي شود و با جنگ پايان مي پذيرد و بر همين اساس زمين ميدان مبارزه اي است ميان حق و باطل، خير وشر، اهورا و اهريمن و توحيد و شرك كه در اين نبرد هر نوع فرياد و حركت عدالت خواهانه اي خاموش و يا به انحراف كشيده مي شود. از اين روست كه هر كه خطر مي كند و خود را فدا مي كند تا به شب و زمستان زندگي آتش و روشنايي هديه كند سرنوشتي همانند پرومته را دارد.»(۲)
«در اساطير يونان پرومته، مظهر فداكاري است. او به جرم اين كه آتش را از عالم خدايان مي ربايد و آن را در اختيار انسان كه در تاريكي و سردي زندگي مي كرد و به آتش و روشنايي نياز داشت قرار مي دهد، به دستور زئوس خداي خدايان در قله سرد و خاموش كوه هاي قفقاز به زنجير كشيده مي شود و بعد كركس وحشتناكي را مامور مي كنند تا جگر پرومته را تكه تكه بكند و بخورد، همين كه همه جگر پرومته خورده مي شود، كركس يك پرواز كوتاهي مي كند و تا نگاه مي كند مي بيند كه جگر او دوباره روئيده است، باز مشغول خوردن جگر پرومته مي شود.»(۳)
سخن از قيام پيامبران، امامان و مصلحان بزرگ تاريخ بسيار است كه در اين ميان حسين(ع) جايگاه ويژه اي دارد. او شاهد و وارث تاريخي است كه در آن جنايت و بيداد و نيرنگ و فريب به نهايت رسيده است. او مي بيند كه اگر ساكت بماند همه چيز پايمال مي شود. اين است كه مراسم حج را نيمه كاره مي گذارد و به سوي شهادت مي رود. «تا به بشريت و به تاريخ بفهماند كه در حاكميت جور، حج مفهومي ندارد. تا شعار عدالت اجتماعي و قيام مردم به قسط به اجرا در نيايد، تا استعدادهاي خدايي انسان مجالي براي شكوفايي پيدا نكنند»، اسلام كه خود براي نجات انسان از اسارت و بردگي است وسيله اي مي شود براي توجيه استبداد و استثمار و مي بينيم كه در عاشوراي سال ۶۱ هجري جبهه باطل نه به نام دفاع از ارزش هاي بي ارزش خويش كه به نام دفاع از اسلام، با همه نيرو و توان خود در مقابل حسين(ع) صف آرايي كرد. و يك بار ديگر سايه هاي شوم ابليس، زر و زور و تزوير آشكارا با هم، هم پيمان شدند و فرزند پاك محمد(ص) ،علي(ع) و فاطمه(ع) را به عنوان كسي كه از دين خارج شده است محكوم و قتل او را توجيه شرعي مي كنند. حسين(ع) در صحراي نينوا مردانه مي ايستد و با خون خويش نهال آزادي و رهايي انسان و اسلام را آبياري مي كند و سپاه كفر به شكرانه اين پيروزي جشن مي گيرد، خيمه هاي حسين(ع) را به آتش مي كشد و زنان و فرزندانش را به اسارت مي برد.بنابه روايت تاريخ پس از حادثه كربلا مدتي آرامش بر جامعه حاكم مي شود، اما به زودي مردم مكه و مدينه با يك حركت عمومي بني اميه غاصب و طرفداران پليد آنان را از شهر بيرون مي رانند، يزيد به عنوان خليفه مسلمين!؟ براي مقابله با اين شورش سپاهي عظيم از شام به مدينه مي فرستد، اين سپاه مردم مدينه را قتل عام مي كند و در مكه خانه خدا را به آتش مي كشد و به كشتار مردم مي پردازد. تا يزيد در شام هلاك مي شود، معاويه دوم به خطاي جدش اعتراف مي كند و اقدام ناشايست پدر را در كشتن حسين(ع) و حمله او به مردم مكه و مدينه مورد نكوهش قرار مي دهد و از حكومت كناره مي گيرد، قيام توابين به رهبري سليمان بن صرد و به دنبال آن قيام مختار بن ابي عبيده ثقفي شكل مي گيرد و در نتيجه بيش از چند هزار نفر از كساني كه در واقعه عاشورا شركت داشتند به هلاكت مي رسند. اما براي بزرگداشت آن حماسه، مسلمانان و آزادگان در سالگرد حماسه سازان عاشورا به سوگ مي نشينند. يكي از مراسم عزاداري، مراسم كيلان است. اين مراسم شرح و حال و هواي ديگري دارد.
|
|
شايان ذكر است كه از هزاران سال قبل بنابه استناد تاريخ ماد و شواهد موجود در محل، كيلان به عنوان گذرگاه كاسپيان يا دروازه كاسپيان از اهميت ويژه اي برخوردار بوده است و يك راه كاروان رو يعني راه ارتباطي بين قلمرو مادهاي حاشيه شمالي دشت كوير با كاسپي ها و ديگر اقوام ساكن در جلگه هاي ساحلي بحر خزر، از اين منطقه عبور مي كرد. موقعيت جغرافيايي و توپوگرافي اين ناحيه و تپه هاي باستاني متعدد موجود در طول اين گذرگاه باستاني اهميت ارتباطي اين منطقه در گذشته را نشان مي دهد.
اولين كارواني كه پس از واقعه محرم سال ۶۱ هجري به اين منطقه مي رسد، كارواني است كه پيام انقلاب محرم را به همراه دارد. اين كاروان به منظور استراحت و تهيه تداركات لازم يك شبانه روز در كيلان رحل اقامت مي افكند و در طي اين مدت رئيس كاروان براي مردم از آنچه كه در اين رخداد تأسف بار بر حسين(ع) و خاندان و ياران باوفاي او گذشته است سخن مي گويد. جمعيت انبوهي كه بر گرداگرد او جمع شده بودند با فريادهاي آتشين و چشمان اشكبار خويش عمل حاكمان جور و عاملان فريب و قاتلان فرزند رسول الله(ص) را محكوم مي كنند. در آن سال با آغاز فصل گرم در همان جايي كه رئيس كاروان از سرگذشت قيام عاشورا سخن مي گفت بنايي ساخته مي شود تا عاشقان حسين(ع) هر سال در آن به سوگ بنشينند. سنگ نوشته اي نيز به خط كوفي و با عبارت لااله الاالله و تاريخ بناي حسينيه بر يكي از ديوارهاي اين بنا نصب مي شود كه البته اين سنگ نوشته بعدها بدست غارتگران فرهنگ اين سرزمين به يغما رفته است.
به دليل خفقان حاكم در سراسر ممالك اسلامي تا اوايل قرن سوم هجري مراسم سالگرد عاشوراي حسيني دور از چشم عمال خلافت به اجرا در مي آمد، چون «همه تلاش خلفاي بني اميه و بني عباس اين بود كه حقايق اسلام، امامت و واقعه عاشورا به فراموشي سپرده شود. ايرانيان از همان صدر اسلام به دليل ظلم حكام، شعارهاي پرجاذبه اي چون عدالت، برابري، قيام به قسط و نيز به علت روي آوردن موبدان زرتشتي به زندگي اشرافي و همداستاني آنان با طبقه حاكم، به اسلام روي آوردند. به همين دليل پس از چندي به مبارزه با دستگاه خلافت برخاستند و در اثر همين مبارزات بود كه دستگاه امويان و عباسيان با پشتيباني ايرانيان برافتاد.»
پي نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.