دكتر حسين كچويان
صباح الدين شاريچ
واژه هرمنوتيك، از عناوين نوظهوري است كه به طور طبيعي در شاخه هاي مختلف معارف اسلامي جايي ندارد. اين به معناي آن است كه عالمان اسلامي، اعم از متكلمان و علماي علم اصول و مفسران، به طور رسمي و تحت اين عنوان بحثي ارائه نكرده اند. با اين حال علوم اسلامي در شاخه هاي مختلف آن، به ويژه فقه، كلام و تفسير، ارتباط وسيعي با فهم و تفسير متون ديني دارد. مباحث پژوهشگران اسلامي در زواياي مختلف، از هرمنوتيك در زمينه تفسير مشابه نظريات هرمنوتيك، منظور، هرمنوتيك قبل از هيدگر مي باشد؛ گرچه نام هرمنوتيك بر آن نهاده نشده است. سه شاخه خاص از علوم اسلامي، يعني كلام، فقه و تفسير، بايد در پالايش و تنقيح اين آموزه تفسيري در باب فهم متون ديني بكوشند و مي بايست در مقدمات اين علوم، مباحثي را به آن اختصاص دهند، اما به طور سنتي اين دست مباحث در دو جا مطرح مي شود: نخست و پيش از همه در علم اصول. اين علم، عهده دار تنقيح اصول و قواعدي است كه به كار استنباط حكم شرعي مي آيد و تمام مباحث آن، به ترسيم قواعد فهم متن اختصاص دارد؛ زيرا ادله فقهي و منابع استنباط حكم شرعي، به دلايل نقلي و كتاب و سنت محدود نمي شود. با وجود اين، بحثي از علم اصول به مسائل مربوط به فهم متن و قواعد حاكم بر فهم متون ديني اختصاص دارد كه به «مباحث الفاظ» موسوم است.
افزون بر علم اصول، در مقدمات تفسير نيز به صورت پراكنده، مفسران به پاره اي مباحث مربوط به كيفيت فهم و تفسير قرآن مي پردازند كه اين مطالب نيز به نوبه خود هرمنوتيكي است. براي نمونه، مي توان به شيوه مرحوم علامه طباطبايي در الميزان اشاره كرد. وي با ارائه آموزه تفسير «قرآن به قرآن» ايده تفسيري متفاوتي ارائه كرد.
بين برخي عارفان و صوفيان به تفسير انفسي قرآن بر مي خوريم كه به ظواهر لفظي اكتفا نمي كند و گرايش به رمزي دانستن آيات دارند كه يك گرايش هرمنوتيكي است. كشف اين معاني باطني و رمزي از آيات قرآن از طريق تأويل صورت مي گيرد كه خود اصطلاحي است كه از آيه هفتم از سوره آل عمران گرفته شده است. اين نوع «هرمنوتيك» از آغاز در اسلام شروع شد و به قول ماسينيون بشارت هايي از آن را در خود قرآن مي يابيم. توسط شيعه به طور عام و اسماعيليه به طور اخص و نيز متصوفه بسط و گسترش فوق العاده يافت. هانري كربن، كه كتاب تاريخ فلسفه اسلامي خود را با بحثي دقيق درباره تفسير روحاني يعني همان تأويل آغاز مي كند، ضمن اشاره به تاريخ پيدايش تأويل و گسترش آن در ميان شيعه، همه جا مي كوشد تا ثابت كند كه تأويل در واقع به معني باطني و پوشيده ظاهر نص قرآن مربوط مي گردد و نه معني لفظي و ظاهري آن. او كلمه تنزيل را كه در مقايسه با كلمه «تأويل» مفهومي متقابل با آن دارد و در اسلام در كنار «تأويل» زياد به چشم مي خورد، با تفسير هماهنگ و مرتبط مي كند تا نشان دهد كه در حالي كه تنزيل حكايت از تفسير لفظي و ظاهري قرآن دارد، تأويل، به تفسير روحاني و باطني قرآن مي پردازد، كلمه «تأويل» با كلمه«تنزيل» يك زوج اصطلاح و مفهوم و مكمل و مباين را تشكيل مي دهد. تنزيل بخصوص شريعت را مشخص مي سازد و معاني وحي را كه به وسيله ملك وحي بر پيغمبر(ص) اسلام املا شده است معين مي كند. تنزيل يعني فرود آوردن وحي از عالم بالا. اما تأويل، برعكس تنزيل، عبارت است از منجر كردن، يعني بازگرداندن به اصل. پس منظور از تأويل تطبيق نوشته اي است به معني حقيقي و اصلي آن. «تأويل يعني بازگرداندن چيزي به اصل آن» بنابراين كسي كه عمل به تأويل مي كند كسي است كه بياني را از ظاهر آن برمي گرداند و به مفهوم حقيقي آن مي رساند ... پس از اين قرار تأويل به منزله تفسير روحاني دروني، يا به منزله تفسير رمزي و تعبير باطني و نظير آن مي باشد.
نمونه هاي تأويل، يعني كشف معاني باطني قرآن و مستنبطات شخصي از ظاهر متن قرآن را در سراسر آثار متصوفه و شيعه و به خصوص اسماعيليه مي توان مشاهده كرد. گاهي نيز كتاب ها و رساله هاي مستقلي در تأويل آيات قرآن نگاشته اند. در آثار فلسفي نيز به نمونه هاي تأويل برمي خوريم.
رسائل اخوان الصفا مملو از تأويلات قرآني در جهت افكار صاحبان رسائل است. ابن سينا رساله هاي مستقلي در تأويل يك يا چند سوره قرآن نوشته است. غزالي رساله مستقلي در تأويل آيه الله نور السموات والارض ... و حديث ان للّه سبعين حجابا من نور و ظلمه ... به نام مشكاه الانوار نوشته است. در همه اين تأويل ها به خوبي مي توان ديد كه چگونه كلمات قرآن بي آنكه قرينه اي در كلام وجود داشته باشد از معني وضعي خود منتقل شده و با تغيير معني مفهوم آيه را از سطحي به سطح ديگر ارتقا داده اند. ناصر خسرو نيز در همه كتاب هاي خود و به اقتضاي جهان بيني خاص اسماعيليه به مناسبت هاي گوناگون به تأويل آيات قرآن مي پردازد.
دكتر ابوالعلاء عفيفي در مقاله اي كه راجع به ابن عربي و زبان او نوشته است، پس از آن كه يادآوري مي كند كه ابن عربي اولين كسي نبوده است كه قرآن را به طريق صوفيانه تأويل كرده و در اين مورد محاسبي و جنيد و ابوطالب مكي و غزالي بر وي مقدم بوده اند، ضمن ذكر فرق ميان تفسيرو تأويلي مثالي مي زند كه به خوبي فرق ميان اين دو را روشن كرده و نمونه از كشف معاني باطن و نهفته قرآن از نظرگاه يك عارف نام آور باز مي نمايد. سهروردي از جمله عارفاني است كه به تأويل پرداخته اند . رساله الواح عامدي او از جمله رسائلي است كه سهروردي آيات متعددي را در آن تأويل كرده و براي اثبات گفته هاي خود به آنها استناد جسته است.
به طور كلي تفسير رمزي و تمثيلي متون، بر اين پيش فرض استوار است كه زبان متن از زبان طبيعي و محاوره عرفي فاصله گرفته و سراسر رمزي و كنايي است و بايد به معاني حقيقي پنهان در پس آن تمثيلات و كنايات راهي جست و معاني ظاهري الفاظ نه تنها كمكي به درك آن معاني پنهان نمي كند، بلكه حفظ ابقاي اين معاني در راه رسيدن به مقصود واقعي از آيات رهزن است.
هرمنوتيك فلسفي و دين
نگاه هرمنوتيك فلسفي به مقوله فهم به طور عام و فهم و تفسير متن به طور خاص، بديع و بي سابقه است و در ميان مباحث اسلامي، ديدگاه هايي كه با هرمنوتيك فلسفي تناسب داشته باشد، يافت نمي شود، اما نظريه تفسيري دانش پژوهان مسلمان با هرمنوتيك عصر روشنگري و هرمنوتيك مدرن شلايرماخر و تابعان او در قرن بيستم، تشابهات فراواني دارد، گرچه با هر يك از آنها اختلاف نيز دارد.
بازتاب هرمنوتيك در حوزه تفكر ديني
تفكر ديني معاصر حوزه مباحث و پرسش هاي جديدي است كه برخي از آنها ريشه در هرمنوتيك دارد. ارائه قرائت هاي مختلف و نامحدود از متون ديني، تاريخمندي و زمانمندي فهم ،سياليت و تغيير مستمر آن، مشروعيت بخشيدن به ذهنيت مفسر و تجويز دخيل دانستن آن در تفسير متن و تأثيرپذيري فهم ديني از دانسته ها و پيشداوري ها و انتظارات مفسر، گوشه اي از مباحث نويي است كه در اين حوزه مطرح شده است و ريشه در تفكر هرمنوتيك دارد.
هرمنوتيك مدرن از دو جهت تفكر ديني را تحت تأثير قرار مي دهد و مسائل و پرسش هاي جديدي را پيش روي آن مي نهد:
- پاره اي از مباحث هرمنوتيك، معطوف به تفكر فلسفي درباره فهم به طور مطلق و صرف نظر از فهم در زمينه خاص است. اين همان هرمنوتيك فلسفي مي باشد. در اين گونه تأملات، در باب ماهيت فهم و شرايط وجودي حصول آن و ويژگي هاي اصلي اش، قضاوت ها و احكام عامي درباره مطلق فهم صادر مي شود كه دامنه آن، معرفت ديني و فهم و تفسير متون ديني را نيز در برمي گيرد و در نتيجه ميان مباحث هرمنوتيك و معرفت ديني پيوند ايجاد مي كند.
- اديان ابراهيمي(اسلام، مسيحيت و يهوديت) مبتني بر وحي و كلام الهي اند و اين موجب مي گردد كه اين اديان در ابعاد مختلف از متون ديني و تفسير و فهم آنها، تأثيربپذيرند. اين پيوند عميق ميان فرهنگ ديني و مقوله تفسير متون ديني، موجب شده كه ارائه نظريات نو در زمينه تفسير و فهم متون، شيوه رايج و مقبول تفسير متن را به چالش بكشد و عالمان ديني را با پرسش هاي جديد روبه رو سازد و بر مقوله معرفت ديني تأثير بگذارد.
هرمنوتيك هميشه با مسئله تفسير متن درگير بوده و علي رغم چرخش هاي فراواني كه در قلمرو و اهداف آن حاصل شده است، اهتمام خاصي به مقوله فهم متن داشته است. از اين رو، ارائه نظريات نوظهور در زمينه هرمنوتيك متن بر حوزه تفكر ديني اثرگذار خواهد شد.
واقعيت اين است كه هرمنوتيك پيش از هيدگر، يعني قبل از قرن بيستم، علي رغم نوآوري ها و گشودن افق هاي جديد در تفسير متن، چالشي جدي در حوزه تفكر ديني ايجاد نكرد، زيرا تمام نحله هاي آن، به درونمايه اصلي روش سنتي و متداول فهم متن وفادار بودند و هر يك مي كوشد از زاويه اي، اين روش عام و مقبول را ترميم كند. اما هرمنوتيك فلسفي و مباحثي كه تحت تأثير آن در نقد ادبي و نشانه شناسي برانگيخته شد، بستري فراهم آورد كه روش متداول فهم متن دچار چالشهاي جدي شود و در نتيجه، معرفت ديني رايج مورد تعرض قرار گيرد.
ادامه دارد