يكشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۲۸
مشكل انتخاب در زندگي
003543.jpg
امروز تجربه جديدي داشتم كه دريچه اي از آگاهي را به رويم باز كرد...
بعد از مدتها ديروز مجبور شدم براي رفتن به خانه از وسيله نقليه عمومي استفاده كنم. بخشي از مسير را پياده آمدم تا رسيدم به ميداني كه مسافرين براي ماشين آنجا منتظر بودند. من كه مشغول ديدن ويترين مغازه هاي تو راه شده بودم از محل تجمع ماشين ها براي سوار كردن مسافرين فاصله گرفته بودم. هوا تاريك بود. دور و بر من خلوت. يك حس غريبي بر من مستولي شد. اول ترس بعد شك و ترديد، بعد هم يك لبخند زدم و به خودم گفتم از چي مي ترسي. سپس با آرامش ماشين هايي كه از جلويم رد مي شدند را نگاه كردم تا بالاخره يكي را انتخاب كرده و سوار شدم.
البته كل اين افكار و احساس در كمتر از ۵ دقيقه بر من گذشت و بعد از آن تغيير حس ترس به شك و ترديد و بعد هم به لبخند و  آرامش، ناگهان اين حس و تفكر را با نحوي زندگي و نحوي انتخاب هاي خود مقايسه كردم و آنقدر توي اين حس و ارزيابي غوطه ور شدم كه نه سرماي محيط را حس كردم و نه شلوغي و طول مسير را.
بله، در حالي كه ماشين ها رد مي شدند، من مي بايست مسير را اعلام مي نمودم، از جهتي هم نياز به يك انتخاب داشتم و مي بايست وسيله اي را انتخاب مي كردم تا به منزل مقصود برسم و از جهتي هم مي بايست با آن ترس و شك دروني كنار مي آمدم. درست مثل زندگي، در يك مقطعي آدم هم مي بايست فردي را به عنوان شريك زندگي انتخاب كند، هم تحت شرايط محيطي و روحي مي بايست با آن ترس و شك و ترديدهاي دروني كنار بيايد.
به خودم گفتم ببين كجاهاي زندگي، در مسير زندگي و در زمان انتخاب، سرگرم كارها و آرمانهاي شخصي خودت مي شوي و مستقل و منفرد براي خودت برنامه ريزي مي كني و كمتر رضايت و آرامش خودت را در الگوهاي اجتماعي مي جويي. مسافرين و رانندگان بر حسب ضرورت در مسيرهايي از خيابانها پاتوق هايي را تشكيل داده اند و عموم مردم براي سوار شدن و انتخاب ماشين به آنجا مي روند. شايد اين طوري هم خود را با نظم عمومي جامعه هماهنگ مي كنند و هم با توجه به حضور جمعيت احساس امنيت و آرامش خاطر بيشتري پيدا مي كنند.
ببين كجاهاي زندگي، تحت تأثير فشارها و حرف  و حديث هاي مردم با عجله تصميم مي گيري تا زود ازدواج كني، بدون اين كه به خودت فرصتي بدهي و دور و برت را بررسي و نظاره كني. درست مثل آدمي كه با عجله از پياده رو مي پرد وسط خيابان و اولين ماشيني كه جلوي پاش ترمز مي كند را سوار مي شود.
ببين كجاهاي زندگي، درست مثل لحظه اي كه در خيابان ترسيدي و نگراني كه وسيله را انتخاب و به كدام راننده اعتماد كني،  آدرس مسيرت را مي گويي، اما نه آنقدر بلند كه راننده ها بشنوند و نه آنقدر آهسته كه ساكت باشي. خودت هم مطمئن نيستي كه بايدخواسته ات را اعلام بكني يا نه و شك هم داري كه از خواسته ات بگذري يا نه.
ببين كجاهاي زندگي، وقتي تحت تأثير فرهنگ زنانه جامعه و معيارهاي سنتي آن، احساس مي كني كه راهي براي پيشرفت نداري، هر چند هنوز هم ترس و ترديد داري، اما يكي ته دلت مي گه شايد اين راننده آدم خوبي باشد، جوانمرد باشد و مرا به سر منزل مقصود برساند. مثل آن موقع كه خواستگار مي آيد و آنقدر وامانده شده ايم كه از درون هي به خودمان مي گوييم كه شايد و حتماً  اين يكي آدم خوبي است و مي خواهد كه مرا خوشبخت كند.
ببين كجاهاي زندگي، وقتي بين دو راهي ترس و نياز قرار مي گيري، دائم به خودت نهيب مي زني كه من قدرت مقابله دارم. من از پس مشكلات برمي آيم. درست مثل لحظه اي كه رانندگان با آن چهره هاي غريب بوق زنان از جلوي ما رد مي شوند. براي اين كه با ترس و ترديد مقابله كنيم به خود مي گوييم، مهم نيست سوار يكي از اين ماشين ها مي شوم، از پس اينها بر مي آيم. در ضمن راه كوتاه است و توي اين ۱۰ الي ۱۵ دقيقه اتفاقي نمي افتد. هر چند توي زندگي هم همين طور است و همين را مي گوييم و براي اين كه شجاعت انتخاب پيدا كنيم دائم مي گوييم كه از پس همه بر مي آييم. اما خوب، در زندگي نه همه را مي شناسيم و نه طول و مدت زندگي مثل مسير خانه كوتاه است.
ببين كجاهاي زندگي، وقتي تحت تأثير اطرافيان قصد مي كنيم كاري را انجام بدهيم و انتخابي داشته باشيم، براي اين كه روي ترديدهايمان سرپوش بگذاريم و براي فرار از ترس هايمان دنبال فضاي امني مي گرديم، شلوغي و حضور اطرافيان و خاله، عمه و دايي و دختر خاله ها را تضميني براي حمايت از خود و زندگي مي دانيم و فكر مي كنيم كه پا به پاي تمام مشكلات اين افراد هم حضور خواهند داشت، توي خيابان هم آن همه جمعيت كه براي انتخاب ماشين جمع شده اند به ما قوت قلب مي دهند، كه انگار تنها نيستي .پس نترس و سوار شو! اما غافل از اين كه آيا همه اينها با ما هم مسيرند و تا آخر راه با ما مي مانند، يا اين كه هر يك به راه خودشان مي روند.
ببين كجاهاي زندگي، وقتي خسته و وامانده از انتخاب و با عزمي جزم كه با اين همه شك و ترديد و ناامني نمي شود انتخاب كرد و مسيرت را از بقيه آدم ها جدا كرده و به معنايي تنهايي را انتخاب مي كني. اما در طول مسير يك لحظه هم خوشي و آرامش نداري و دائم يا نوميدي يا خودت را سرزنش از اين انتخاب مي كني و يكي در درونت مي گويد كه اگر انتخاب نكني تنها مي شوي، بدبخت مي شوي و هزاران واژه ديگر. درست مثل لحظه هايي كه از شلوغي خيابان و انتخاب ماشين بيم داري و از سوار شدن منصرف مي شوي و عزم مي كني كه پياده بروي. نمي دانم چندين بار شده كه يك سوم مسير را نرفته بالاخره توقف مي كني تا هر جور هست وسيله اي را انتخاب كني و خدا مي داند در آن بخش مسير مجبور به پذيرفتن چه شرايط و انتخاب چه وسيله ها كه نشدي؟
ببين كجاهاي زندگي، وقتي طول مسير را نمي شناسي، دنبال كسي مي گردي تا به او اعتماد كني تا ترا به مقصد مقصود برساند، مثل زماني كه فقط آدرس نهايي مقصد را داري و سوار ماشين كه مي شوي از راننده خواهش مي كني چون مسير را نمي شناسي شما را هدايت كند و هنگام رسيدن به مقصد شما را مطلع نمايد. بعدش هم با خيال راحت به پشت صندلي تكيه داده و به خلسه مي روي و در حالت رؤياها چقدر برايمان لذت دارد كه تمام مسئوليت را به ديگري سپرده ايم و حتي بهانه اي هم داريم تا اگر راننده غافل شد تقصير را گردن او بيندازيم و وجدان خود را راحت و آسوده از خود نگه داريم.در زندگي هم براي فرار از مسئوليت و جوابگويي به خود و زندگي خود مسئوليت انتخاب را به دوش بزرگان و حتي اطرافيان مي اندازيم. با اين نقاب كه بزرگتر هستند، آگاهتر هستند، غافل از آن كه نخواستيم مسئوليت انتخاب را خود به عهده بگيريم، چرا كه لازمه آن داشتن آگاهي است و ترس از آگاه شدن براي خيلي ها وحشتناك است.
نيره سادات ديانه

كودكان را براي روبه رو شدن با بلايا آماده كنيم
003546.jpg
در اين جهان، انسان مصايب و بلاياي مختلفي را تجربه مي كند. يك مصيبت و رنج مي تواند نزديكتر از آنچه تصورش را مي نماييم براي ما روي دهد. واكنشهايي كه كودكان پس از هر نوع بليه و رنج نشان مي دهند مي تواند سبب بروز پريشاني و روان پريشي گردد. حال با رنج كودكانمان چه كنيم و چگونه در ادامه زندگي شان به آنان كمك كنيم؟
واكنش كودكان در برابر بلايا
اكثر والدين زماني كه رفتار كودكانشان نشان دهنده پريشاني و اضطرار است آن را تشخيص مي دهند. در زمان عادي و زماني كه هيچ گونه بحراني وجود ندارد، والدين به خوبي متوجه كوچكترين تغيير در رفتار كودكان مي شوند. اكثر مادران مي توانند تشخيص دهند كه پسر يا دختر جوانشان روز بدي را در مدرسه گذرانده است و يا با دوست خود بحث و جدل كرده است.
بلايا، وقايع عادي و روزمره اي نيستند، بنابراين بر روي فعاليتهاي عادي و روزمره ما اثر بسيار نامطلوبي خواهند داشت. به هنگام بروز مصائب، همه ما سعي بر آن داريم تا خود را به نحوي نجات دهيم و بنابراين توجه كمتري نسبت به حمايت و پشتيباني از همديگر خواهيم داشت و بدين ترتيب كودكان شق دوم و تعاقب بلايا را تجربه مي كنند.
آكادمي روانپزشكي كودك و نوجوان آمريكا مي گويد: واكنش كودك نسبت به يك بليه نظير طوفان، سيل، زلزله يا آتش  سوزي بستگي به ميزان خرابي و ويراني ايجاد شده پس از آن دارد. مرگ اعضاي خانواده يا دوستان دردناك ترين مصيبت پس از خرابي خانه، مدرسه و شهر مي باشد. ميزان تأثير حادثه بر روي كودكان با آگاهي آنان از شدت خرابي از طريق اطلاع رساني از تلويزيون و ديگر رسانه هاي گروهي تحت تأثير قرار مي گيرد.
به طور عموم، اكثر كودكان پس از بلايا بدون دخالت پزشكي زندگي عادي خود را بازمي يابند. برخي ديگر نياز به زمان دارند تا درك كنند كه جهان دوباره جاي امني براي آنهاست و والدين دوباره مراقب آنها خواهند بود.
مطالعات در مورد نحوه واكنش كودكان نسبت به حوادث غم انگيز محدود است. اگرچه مطالعاتي توسط برخي متخصصان در مورد الگوي پاسخ دهي و عواملي كه كودكان قبل از بروز حوادث با آن روبه رو بوده اند انجام شده است. انواع واكنشهاي كودكان شامل احساس تحريك پذيري، پرخاشگري، تنهايي و مشكل در حرف زدن با والدين است.
برخي ديگر از اينكه مجروح يا زخمي نشده اند و يا خانه شان را از دست نداده اند احساس گناه مي كنند. نوجوانان، مستعد حالات افسردگي مي شوند در حالي كه كودكان رفتارهاي واپس گرايي همراه با مراحل اوليه رشد و نمو از خود نشان مي دهند. به عنوان مثال يك كودك ۱۲ ساله رفتارهاي يك كودك ۸ ساله را از خود نشان مي دهد.
اغلب كودكاني كه در قبول احساسات خود مشكل دارند، به طور تكراري و مداوم حادثه را براي خود ترسيم مي كنند. بدين  ترتيب ديده شده كه يك كودك ۲ يا ۳ ساله مي تواند حوادث غم انگيز را به ياد بياورد.
ميزان رشد شناختي كودك، تعبير آنان را از حوادث پراسترس تحت تأثير قرار مي دهد. مطالعات ديگر نشان مي دهد كه توانايي ذهني كودك، جنس كودك، سن و عوامل فاميلي در بهبود كودكان پس از بلايا تأثير دارد. دختران واكنشهاي روحي بيشتري نسبت به پسران نشان مي دهند، همچنين كودكان سفيد پوست بهبود سريعتري نسبت به كودكان سياه پوست مي يابند. همان گونه كه انتظار مي رود، رابطه مستقيمي بين ميزان در معرض قرار گرفتن كودكان با حوادث و بلايا و بهبود آنان يعني تطابق روحي و بازگشت به دوران قبل از حادثه وجود دارد.
برخي ديگر از محققان سعي بر آن داشته اند تا توضيح دهند چه عواملي واكنشهاي كودكان را نسبت به حوادث پراسترس و مخرب تحت  تأثير قرار مي دهد. در اين تحقيقات گزارش گرديده كه عقيده و باور شخص بر اينكه چه كسي يا چه عاملي سبب بروز حادثه گرديده و نيز شدت تخريب حادثه عوامل اصلي مؤثر بر روي واكنشهاي كودكان مي باشند. محققان پنج عامل اضافي كه در بهبود كودك پس از بروز بلايا تأثير دارند را به شرح زير ارائه داده اند:
- سطح تكاملي كودك
- سلامت ذهني كودك قبل از بروز حادثه
- توانايي جامعه در ارائه خدمات پشتيباني به كودك
- حضور يا غياب والدين در جريان حادثه
- نوع واكنش بزرگسالان
جديد ترين بررسي انجام شده نشان مي دهد سطح تكاملي كودكان بر روي توانايي آنان در درك حوادث و بلاياي مخرب تأثير بسزايي دارد. طي اين بررسيها عوامل زير مورد شناسايي قرار گرفت:
- برخورد مستقيم با موارد جراحت زا در جريان وقوع حوادث و پس از آن
- شخصيت كودكان قبل از بروز حادثه
- نوع حمايت جامعه پس از حوادث
- مهارتهاي تقليدي كودك
توجه اوليه اين بررسيها به اين موضوع معطوف مي شود كه چه عواملي سبب عدم بهبود رواني كودكان و به درازا كشيدن علائم بيماري مي شود. محققان به اين نتيجه رسيده اند كه در كودكاني كه اثرات رواني حوادث و بلايا در آنها به مدت يك تا دو سال پس از بروز واقعه باقي مي ماند، مي تواند ناشي از به هم خوردن نظم عادي روزانه زندگي طي هفته ها و ماهها پس از بروز حادثه همراه با از دست دادن شغل يكي از والدين، طلاق يا ديگر فشارهاي رواني باشد. همچنين عوامل ديگري مانند عدم حمايت جامعه و مدارس نيز مي تواند سبب نارسايي در بهبود روان پريشي كودكان شوند.
مترجم: عفت اسدي
منبع: My Paren time

زندگي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |