نوروز در راه است. قصد داريد تعطيلا ت نوروز را چگونه سپري كنيد؟
درآمد شما چقدر است؟ و چقدر خرج عيد مي كنيد؟چقدر عيدي مي دهيد؟ چقدر عيدي مي گيريد؟
اين پرسش ها را با افراد مختلفي مطرح كرده ايم. ماحصل ديدگاه آن ها، فشار مالي مفرطي است كه امكان حركات قابل توجهي را از آن ها وخانواده شان سلب كرده.
عيد براي همه آن ها اهميت دارد، همه مي خواهند با سرهاي بلند برابر افراد خانواده پاي سفره هفت سين بنشينند، ولي شرايط اقتصادي نامناسب گريبان اكثر آن ها را چسبيده و خيلي هايشان نوروز را مترادف با فشار مالي بيشتر مي خوانند.
با اين وصف عيد در راه است و هر كس به صورتي و با مبلغي در خور درآمدش به استقبال آن مي رود، اما چگونه و چطور؟
يك كارگر ساده ساختماني
به سفر مي روم. به ولا يت خودمان. چهار ماهي است زن و سه بچه ام را نديده ام. قرار است يك هفته اول سال نو را با آن ها بگذرانم. اگر اسم اين را مي گذاريد سفر، بله به سفر مي روم. اما در اصل به خانه خودمان يك خانه اجاره اي دريكي از روستا هاي آذربايجان.
دستم پرنيست و اگر صاحب كار( او از عنوان آقاي مهندس استفاده مي كند) همه پول مرا بدهد با ۱۲۰ هزار تومان راهي روستايمان خواهم شد.
با ۱۲۰ هزار تومان چه خواهم كرد؟ قبل از هر چيز براي بچه هايم چند اسباب بازي مي خرم. حدود ۳ هزار تومان براي آنها در نظر گرفته ام. براي زنم يك مانتو مي خرم، باز هم حدود ۳ هزار تومان. سه جفت كفش هم براي بچه ها مي خرم، مجموعاً هفت هزار تومان.
براي خودم؟ براي خودم يك پيراهن مي خرم به قيمت ۲ هزار تومان.
جمعاً حدود ۱۵ هزار تومان خريد مي كنم. حداقل ۶ هزار تومان هزينه اياب و ذهاب من مي شود. بقيه را هم مي گذارم پيش همسرم براي خرج او در دو ماه بعد.
بايد در هفته دوم به تهران برگردم و كار را دوباره آغاز كنم. ما بدون كار گرسنه مي مانيم، چه در عيد، چه در روزهاي عادي.
يك كارمند ساده
اگر بتوانم دخل و خرج هاي روزمره شامل اجاره خانه و خرج پيكان قراضه مدل ۵۲ و خريد چند تكه هلك وپلك شب عيد را بپردازم هنر كرده ام.
درآمد ماهانه من از كار اداري ام به علا وه يك فعاليت ديگر از ساعت ۳ بعدازظهر تا ۸ شب حدود ۳۰۰ هزار تومان است. اما ۱۷۰ هزار تومان آن را هر ماه به صاحبخانه مي دهم و بقيه مي ماند براي جمع كردن يك خانواده چهار نفري.
هزينه اداره يك دختر دبيرستاني و يك پسر دبستاني كم نيست. اگر به ظاهر آن ها نگاه كنيد،در نمي يابيد پدرشان درچه شرايط دشواري روزگار مي گذراند. آبروداري مي كنيم و خدا را شكر، چرا كه خيلي ها آبرودار هستند ولي نمي توانند آبروداري كنند.
فكر مي كنم هزينه شب عيد خريدهاي دخترم حداقل ۲۵ هزار تومان شود. يك روپوش نو به علا وه يك كفش. پسر كوچكم نيز حداقل ده هزار توماني براي خريد يكي دو تكه لباس خرج دارد.
اما همسرم؟ اميدوارم خود او بتواند به برنامه ريزي مناسبي براي خريدن چيزي براي خود برسد.
به عنوان مرد خانواده، به عنوان نانآور خانواده توپ را درون زمين مي اندازم تا همسرم ضربه بعدي را بزند. نمي دانم چگونه، ولي او مثل هميشه با كيفيتي در خور آبرويمان برابر خويشان و همسايه ها پذيرايي نوروز را انجام مي دهد. زنان ما در اين زمينه حيرت انگيز هستند.
يك راننده تاكسي
وقتي اتومبيل داريد، اعضاي خانواده تان به سفر نوروزي مي انديشند. حق دارند، اتومبيل كه در دسترس است، اما... و اين اما، يك «اما»ي بزرگ است.
سفر نوروزي مترادف است با خرج بيشتر. چه در زمينه هزينه حمل و نقل، چه غذا و چه ماندن در منزل اقوام و آشنايان.درآمد متوسط من حدود ۲۰۰ هزار تومان است، ولي خرج حفظ و نگهداري اتومبيل را فراموش نكنيد. من بيش از آن كه خرج زن و دو بچه ام كنم، براي حفظ اين پيكان كه مي بينيد خرج مي كنم. اين اتومبيل سرمايه اصلي ما است. منبع درآمد ما.
گاهي كه طول مسير مسافرت تفريحي را در سر مرور مي كنم و به دليل بدبيني ام امكان يك تصادف را از ذهن مي گذرانم وحشت سراپايم را فرا مي گيرد.
اگر اتومبيلم از بين برود چي؟ بعدش چه كنيم؟
شايد خرافاتي به نظر برسم، اما خودم را يك آدم محتاط مي دانم. شرايط اتومبيلم طوري نيست كه مسيرهاي بين شهري و گذرگاه ها را طي كند. خراب شدن اتومبيل در طول مسير يعني بر باد رفتن چند هفته كار مداوم.
بنابراين طي تعطيلا ت نوروزي نه فقط به زن و دو فرزندم، بلكه به فرزند سومم يعني اتومبيلم نيز مي انديشم. فرزندي كه نانآور خانواده است. در اين مدت بايد كمي هم دستي به سر و روي آن بكشم. بايد جلوبندي اش را در هفته دوم تعطيلا ت ترميم كنم.
يك مهندس راه و ساختمان
درآمد من حدود ۴۰۰ هزار تومان است، اما برخلا ف آنچه به نظر مي رسد اين رقم تكافوي زندگي خانواده سه نفري ما را نمي دهد. .ولو آن كه همسرم نيز كار كند و حدود ۱۲۰ هزار تومان درآمد به دست آورد.
چرا؟ چون ماهي ۲۰۰ هزار تومان اجاره خانه مي دهيم و براي خريد اتومبيل هم مبلغي وام گرفته ام و ماهي صد هزار تومان هم براي آن مي پردازم.
بنابراين مبلغ قابل توجهي باقي نمي ماند كه بتوان با آن برنامه نامتعارفي را در دوران نوروز به مرحله اجرا درآورد. هزينه هاي جاري عيد حداقل صد هزار تومان خواهند بود، كه شامل خريد شب عيد، و رد و بدل كردن چند هديه هم هست.
اگر اقبال به ما رو بياورد، شايد به منزل يكي از آشنايان در يزد دعوت شويم، اما هزينه رفت و آمد به علا وه خرج در منزل اقوام هم حداقل ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان است.
مي خواهم بگويم افسانه« مهندس بودن و آسايش داشتن» را فراموش كنيد. ما هم دست به عصا راه مي رويم، مثل همه مردم.
يك منشي ساده
يك زن هستم هنوزازدواج نكرده ام.از درآمد ماهانه ام،
در مقايسه با بسياري از افراد مشابه،راضي هستم. ۱۶۰ هزار تومان حقوق دريافت مي كنم، چرا كه به زبان انگليسي و كامپيوتر تسلط دارم.
اما اين مبلغ تكافوي سفر يا انجام برنامه خاصي را نمي دهد. با مادر خود زندگي مي كنم و او كه سالها است بيوه شده به كمك مالي من نياز مستقيم دارد.
حقوق بازنشستگي او حدود صد هزار تومان است و ما به رغم آن كه صاحب خانه هستيم، نمي توانيم با مبلغ ۲۶۰ هزار تومان در ماه زندگي خود را اداره كنيم.
آن هايي كه كار مي كنند مي دانند هزينه رفت و آمد و پوشاك مناسب در محيط كار قابل توجه است. آن هايي كه مادر يا پدر سالمند و بيمار دارند مي دانند هزينه اداره آن ها كم نيست.بنابراين نوروز را در خانه خود مي گذرانيم. با ديد و بازديد اقوام، آشنايان و همين.
مادرم يكي از بزرگان خانواده است و طي روزهاي عيد تعداد افرادي كه به خانه ما ميآيند بسيار زياد هستند. او از آن خانم بزرگ هاي خانواده است كه بايد از لا ي قرآن عيدي بدهد.
آيا مي دانيد عيدي دادن چقدر دشوار شده؟ ديگر بچه ها هم با اسكناس هاي هزار توماني راضي نمي شوند! باور مي كنيد؟ بله بچه هاي ما هم حسابگر شده اند و مي دانند هزار تومان عيدي يعني هيچ چيز. تلقي آن ها از عيدي هزار توماني نشان مي دهد ارزش پول ما چقدر تقليل يافته.
اميدوارم برنامه هاي تلويزيون براي نوروز خوب باشد. افرادي مثل من و مادرم در تعطيلا ت طولا ني مثل نوروز بيش از هميشه پاي جعبه كوچك مي نشينيم و به آن خيره مي شويم.
يك مغازه دار
خدا را شكر وضعيت سوپر ماركت كوچكم بد نيست (او به درآمد متوسط ماهيانه اش اشاره نمي كند)، اما به همين دليل نمي توانم به سفر بروم. اگر مغازه اي را داريد بايد پاي آن بايستيد و همه چيز را كنترل كنيد.
سوپر را هم نمي شود بست و رفت. خيلي ها طي تعطيلا ت نوروز در تهران مي مانند و به ما نياز دارند، و از آن جا كه بسياري از مراكز خريد عمده تعطيل مي شوند نياز كساني كه در تهران مانده اند به ما بيشتر مي شود. بنابراين نمي توانم جايي بروم.
عيدي؟ بله عيدي مي دهم. چرا كه نه؟ به بچه هاي اقوام نزديك ۲ تا ۵ هزار تومان عيدي مي دهم، يعني آن ها از من اين مبلغ را با به زبان آوردن «دايي جان» و «عمو جان» مي گيرند. ولي همه مي دانيم كه فرهنگ عيدي دادن به دليل مشكلا ت مالي خانواده ها تا حدي دچار تجمل شده و همه زياده خواه شده اند.
آيا اجناس خود را در اين مدت گران مي كنم؟ اين فرضيه غلطي است كه ما سرخود قيمت كالا ها و محصولا ت را بالا مي بريم. فعاليت ما تحت تاثير بازار است. تحت تاثير فعاليت توزيع كننده ها و عرضه و تقاضاي توليد كنندگان و كارخانه ها.
خير نمي پذيرم كه صنف ما در طول عيد، مردم را بيش از پيش تحت فشار قرار مي دهد.
يك پزشك جوان
مي دانم كه همه مي گويند پزشكان از وضعيت مالي بسيار خوبي برخوردار هستند، ولي اطلا عات آن ها غلط است، بسيار غلط. بازار فعاليت پزشكان به دليل «توليد انبوه پزشك» در كشور مدتها است به هم خورده.
براي من كه به زحمت در اورژانس يكي از بيمارستان هاي خوب تهران جايي براي خود دست و پا كرده ام، امكان سفر و ترك پايتخت وجود ندارد.
پيش از اين ها هفته اي دوشب را در بيمارستان مي گذراندم، كه احتمالا ً در طول عيد اين امر به سه شب افزايش خواهد يافت. در حقيقت تعطيلا ت نوروزي را زمينه اي براي تثبيت جايگاه خود در بيمارستان نگاه مي كنم، نه دوره اي كه آن را با تفريح و استراحت سپري كنم.
نمي توانم بگويم براي عيد چه مي خرم؟ يا چه هديه مي دهم؟ ازدواج نكرده ام ولي از آن جا كه قرار است در سال آتي ازدواج كنم، همه درآمدم را پس انداز مي كنم. البته بايد به نامزدم يك تكه طلا هديه دهم، شايد، با قيمتي حدود ۵۰ هزار تومان، نمي دانم، بايد به بازار گذري كنم.
طي اين سال ها آنچه در بيمارستان ها ديده ام عيدي گرفتن بسياري از كاركنان از پزشكان است. به اين بهانه كه وضعيت مالي همه ما خوب است، ولي چنين نيست و پزشكان جوان خوب اين امر را مي فهمند.
به هر حال نوروز پزشكان با نوروز ساير اقشار چه در شكل آن و چه در زمينه هزينه ها تا حدي تفاوت دارد.