هنر تجسمي
سبدهاي انتزاعي
«مهم ترين مشكل هنرمندان هنرهاي تجسمي عدم تمايل خانواده هاي ايراني نسبت به خريد اين آثار در سبد فرهنگي خانوار است.» مطلب بالا ، از گفته هاي هفته گذشته رئيس كانون هنرهاي تجسمي كشور است. اما آن چه در اين جملا ت رخ مي نمايد، ناآشنايي ايرانيان با هنرهاي تجسمي و بهاندادن به آثاري از اين دست است. اين در حالي است كه رئيس كانون هنرهاي تجسمي كشور معتقد است هنرهاي تجسمي در ايران از قدمتي پنج هزار ساله برخوردارند.
ايران كشوري است كه همواره فرهنگ باستاني آن ستوده شده و مردمان آن را صاحب كمال، اخلا ق و دانش دانسته اند، اما چه بر سر اين داعيه آمده؟ آيا به اندازه كافي به آثار هنري- كه مي توانند نشانگر فرهنگ و تاريخ و نگرش ما باشند- اهميت داده ايم - كه نداده ايم- و نسبت به تاثير آن بر فرهنگ و اقتصادمان انديشيده ايم؟
مشكلا ت اقتصادي چنان بر سراپاي بسياري از خانواده هاي ايراني- كه فرهنگ دوست هستند- نشسته كه نمي توان انتظار داشت آنان به فكر خريد اين دست وسايل و يا حتي بازديد از نمايشگاه هايي باشند كه به اين مناسبت گشايش يافته اند. در حقيقت فعاليت در جستجوي رسيدن به درآمد افزون تر سبب شده كه ديگر مجالي براي انديشيدن و هنر ورزيدن باقي نماند و اگر باشد، تنها به تماشاي صرف و نه خريد- با جيب خالي- محدود شود.
از وجهي نو، با پيشرفت چنين احوالي، هنرمندان هم به دردسر افتاده اند. آنان كه عشق و هنر را بر هر چيز ديگري ترجيح داده اند و وقت خود را وقف ساخت صنايع دستي و پرداخت هنرهاي تجسمي كرده اند، با ركود بازار، ديگر درآمد چنداني نخواهند داشت و از يك سو، با دلزدگي شان كيفيت هنر ايران زمين افت خواهد كرد و فراتر از آن، اقتصاد خانواده شان متزلزل خواهد شد.
به هر روي، هنرمند نيز انسان است و به رغم روح لطيفش، نيازهاي اساسي نظير خوراك، مسكن و پوشاك زيربناي زندگي اش را شكل مي دهد.
اگر دولتمردان تدبيري براي ياري رساندن به اين قشر فرهيخته نينديشند، يا شاهد روي آوردن آنها به مشاغل ديگر براي كسب درآمد افزون تر و از ميان رفتن هنرهاي باستاني خواهيم شد يا بايد به انتظار مهاجرت نخبگان بنشينيم.
پس بهتر است تمهيدي براي كمك به اين افراد تدبير شود تا فرهنگ مان را بهتر حفظ كنيم.
|