چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۳۱
سياست
Front Page

در حاشيه ميانجيگري كليسا ميان سنيان و شيعيان عراق
مسلمانان بيايند
003687.jpg

فهمي هويدي
ترجمه: يوسف عزيزي
هيچ گونه اطلاعات كافي درباره ديداري كه ميان نمايندگان شيعه و سني و به ابتكار كليساي انگليكان در بغداد برگزار شد، وجود ندارد. در گزارش خبرگزاري رويتر درباره اين ديدار كه در بيست وچهارم فوريه گذشته پخش شد، آمده است كه آندرووايت، فرستاده اسقف كانتربري «نقش عمده اي در نزديكي ديدگاه هاي ديداركنندگان بازي كرده است». اين امر نه تنها به كوشش براي برانگيختن فتنه مذهبي در عراق بلكه به پيوند علماي هردو طرف با نيروهاي ائتلاف مربوط مي شود. جزييات اين ديدار هر چه باشد، اصل برگزاري آن از سوي كليساي انگليكان، از اين نظر قابل توجه است. در اينجا انسان بايد بر كوششي تمركز كند كه كليساهاي مختلف مسيحي در شماري از عرصه هاي سياسي و فراتر از مرزها انجام مي دهند. لذا مي بينيم كه همه اينها، در بسياري از كوشش هاي انجام گرفته براي حل كشمكش ها و اختلاف هاي مناطق مختلف جهان، يك طرف قضيه هستند.
روزنامه «الشرق الاوسط» در دهم فوريه گذشته، چكيده اي از گزارش يك آمريكايي درباره تلاش هاي ائتلاف كليساهاي «ميدلند» در ايالت تگزاس آمريكا- كه بوش رئيس جمهور كنوني و همسرش از آنجا برخاسته اند- منتشر كرد. اين گزارش مربوط به فشارهاي وارد بر حكومت خارطوم بود تا در گفتگوهايي كه در نايروبي پايتخت كنيا برگزار شد، امتيازهاي بيشتري به جنبش تمرد جنوب بدهند. اين گزارش فاش كرد اين ائتلاف در صدور قانون «صلح سودان» كه دو سال پيش توسط كنگره آمريكا صادر گرديد، نقش داشته و رئيس ائتلاف كليساهاي مسيحي در ارتباط هميشگي با وزير خارجه سودان و سرهنگ جان گارانگ براي پيگيري مراحل قرارداد بوده است. اين يك نمونه است و حالت هاي ديگري از عملكردهاي مشابه نيز وجود دارند كه كليساهاي كاتوليك در آمريكاي لاتين، آسيا و آفريقا بدان دست يازيدند اما آن چه كه كليساي انگليكان در عراق انجام داد چيز جديدي بود. اين نه فقط از نظر كوچكي حجم كليساي انگليكان در قياس با نظر كاتوليك يا پروتستانش بلكه مهم تر از آن و تا آن جا كه من اطلاع دارم- اين نخستين بار است كه كليسا، مبتكر تفاهم ميان دو طرف مسلمان يعني شيعه و سني مي شود. ناگفته نماند كه با ديدن خبر، احساسي از خشم و اندوه مرا در بر گرفت زيرا كليساي انگليكان كوشيد دست به كاري بزند كه بايد نهادهاي اسلامي انجام مي دادند. اندوهگين شدم زيرا نهادهاي ما در انجام اين تكليف، كوتاهي نشان دادند و البته قصد سرزنش كليساي بريتانيا را ندارم، زير بارها گفته ام نبايد كساني را كه عمل مي كنند سرزنش كرد بلكه اولي تر آن است كه شخصيت ها و نهادهاي ذينفع مان سرزنش شوند. زيرا به رغم فراواني موسسات اسلامي هيچ يك در جهت پايين كشيدن فتيله تنش ميان شيعه و سني در عراق كاري انجام ندادند. در ايران، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي و در جهان عرب، سازمان كنفرانس اسلامي، الازهر و اتحاد جهان اسلام وجود دارند كه كاري انجام ندادند تا اين كه كليساي انگليكان گام جلو نهاد تا خلأ ناشي از غيبت ما را پر كند و چيزي را كه ما نتوانستيم اصلاح كنيم، اصلاح نمايد. چرا اين وضع پيش آمد؟
مي توانيم دلايل فراواني را مطرح كنيم كه بخشي يا همه آنها در رسيدن به چنين نتيجه اي موثر بوده است. يكي از اين دلايل آن است كه كليساهاي غربي، قدرت و فعاليت دارند زيرا بخشي از جوامع دموكراتيك اند كه نهادها - هرنهادي- در آنها نقش عمده اي دارند و همانند سلول هاي فعال در پيكر زنده و در جوامع نيرومنداند. اين برعكس كشورهاي ماست و شايد الازهر شريف گواه اين امر باشد. اين نهاد كه سردمدار انقلاب عليه فرانسوياني بود كه مصر را در آخر سده هجدهم اشغال كردند به تدريج و با گسترش حاكميت محمدعلي پاشا بر كشور در اوايل سده نوزدهم، محدود شد. الازهر از مشاركت در رويارويي با يورش انگليسي ها براي اشغال مصر (يورش فريزر در سال ۱۸۰۷م) منع گرديد. پس از آن نيز از ايفاي هرگونه نقشي در زندگي عمومي بازداشته شد و در نتيجه استقلال خود را از دست داد و دولت بر منابعش دست يافت و به بهانه دستيابي به دعاهاي نيكو از علما و نيازمندان و پرهيز از دل شكستگي آنان، حقوق هايي براي آنها در نظر گرفته شد. از هنگامي كه حاكميت سياسي بر نهادهاي ديني فشار وارد آورد و كوشيد تا آنها را به لوكوموتيو خود ببندد، باعث تضعيف آنها و فقدان اعتماد توده ها به آنها شد. در نتيجه ما با نهادها و ساختارهايي روبه رو شديم كه بيانگر شاخص وزش بادهاي سياسي و پارامترهاي آن بودند، تا اين كه بيانگر آرزوهاي جامعه و وجدان ملت باشند. از دلايلي كه در اين زمينه نمي توان ناديده اش گرفت آن كه همه نهادهاي اسلامي دست كم در نظر افكار عمومي غرب بدنام شدند و اين هنگامي بود كه اسلام و همه قشرها و سازمان هاي مسلمانان پس از ۱۱ سپتامبر در قفس اتهام قرار گرفتند. در پرتو اتهام همگان به بنيادگرايي و تندروي و وهابيگري و تروريسم و ديگراصطلاح هاي مترادفي از اين دست، سازمان هاي اسلامي- حتي سازمان هاي ميانه رو و خيريه و انساني- ترجيح دادند سياست عقب نشيني و بي فعاليتي را در پيش گيرند و اين از باب احتياط يا سلامت خواهي انجام گرفت. اين امر، خلأيي ايجاد كرد كه طي آن كليساهاي غربي بي  هيچ گونه زحمتي، براي مصالحه ميان مسلمانان يا «ميسيونري» در ميان توده هايشان به فعاليت پرداختند. با اين همه من مايل نيستم مراجع اسلامي از مسئوليت معاف شوند و نبايد آن چه كه گفتم، بهانه اي براي استمرار سكوت و عقب نشيني در برابر چيزي باشد كه بايد انجام دهند، زيرا تكليفي وجود دارد كه در هيچ شرايطي قابل تفريط نيست.
003690.jpg

با اين حال، همه علماي معتبر در برابر فشارهاي سياسي تسليم نشدند يا متهم به تندروي و تروريسم نيستند و آن چه درباره افراد صدق مي كند به طور نسبي درباره نهادها نيز صادق است. مثلاً اگر سازمان كنفرانس اسلامي ابتكار هماهنگي ميان سنيان و شيعيان در عراق را به دست مي گرفت در معرض اتهام يا بدگويي قرار نمي گرفت و همان طور كه اتحاديه عرب، هياتي را براي تحقيق درباره اوضاع عراق فرستاد و كسي به آن اعتراض نكرد، سازمان مذكور مي توانست بدون هيچ حرجي، بدان دست يازد. اگر شيخ يوسف قرضاوي، افرادي نظير خود را گردهم مي آورد و براي انجام همين ماموريت در عراق كوشش مي كرد، تلاش آنان با استقبال و ستايش روبه رو مي شد. در اين چهارچوب بايد به دو امر اعتراف كرد: يكي آن كه اهل سنت به دلايل فراوان موفق نشدند براي خود مرجعيت مستقل و معتبري ايجاد كنند كه بتوان راي آنها را در مورد مسايل مسلمانان ماخذ قرارداد. درست است كه اشخاصي در اينجا و آن جا نقش مرجعيت دارند و شوراها و نهادهاي بالنده اي هستند كه نامزد اين كاراند اما درباره اينان هنوز اجماعي صورت نگرفته است و اگر هم اعتباري ميان توده هاي مسلمان داشته باشند متاسفانه در ميان نخبگان تصميم گير كاربردي ندارد. مساله دوم آن كه ما تاكنون موفق به «طبيعي كردن روابط» ميان سنيان و شيعيان نشده ايم و من از كاربرد اين اصطلاح كه به علت ابتذال آن در گفتمان سياسي، بدنام شده است پوزش مي خواهم. درست است كه «جداسازي ميان نيروها» در اغلب كشورهاي عربي به تحقق پيوسته است اما هنوز به مرحله ساختن پل هاي درك و تفاهم و اعتماد نرسيده ايم؛ امري كه مي تواند ريشه هاي فتنه را ريشه كن سازد و روابط درست و مثبتي ميان دو طرف ايجاد كند. ما نياز مبرمي به اين امر داريم؛ به ويژه در سايه توفان هاي تفرقه افكني كه اكنون بر جهان عرب و اسلام مي وزد و تفرقه ميان مذاهب و نژادهاي مسلمانان از شرط بندي هاي آن است. من نگران آنم كه ناگهان با يك ابتكار آمريكايي روبه رو شويم كه آن را براي مصالحه ميان سني ها و شيعيان مطرح كند. اين كار هنگامي صورت خواهد گرفت كه وضع آمريكاييان در عراق تثبيت شود و درك كنند كه اين مصالحه براي ثبات كشور و تامين مصالحشان ضروري است.

نگاه
بازي چندسويه

ترجمه و تنظيم: مجيد بوالوردي
در ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۳ روسيه يك موافقتنامه اقتصادي جهت ايجاد فضاي اقتصادي مشترك با كشورهاي بلاروس ، قزاقستان، اوكراين امضاء كرد. اين منطقه اقتصادي جهت ادغام كشورهاي مستقل مشترك المنافع است كه در حدود ۹۰ درصد با روسيه تجارت دارند.
ايالات متحده يك سياست رسمي در اين باره داشته و آ ن اين است كه از ظهور يك روسيه جديد در منطقه اوراسيا جلوگيري كند براي ايجاد اين محدوديت بايد روسيه و اوكراين به عنوان عضو WTO انتخاب شوند تا بتواند به عنوان يك جايگزين فضاي اقتصادي مشترك (CES) عمل كنند.CES يك پروژه بلندپروازانه است كه هدف آن تقويت پوتين در انتخابات رياست جمهوري آينده روسيه است و براي به حداكثر رساندن قدرت و توانايي سياسي مسكو طراحي شده است.
چند مرحله براي اجراي آن اعلام شده كه قادر است سرعت اين ادغام را كنترل كند. آزادي فضاي اقتصادي بايد بين ۵ تا ۷ سال صورت بگيرد، اتحاديه اروپا اين حركت را در ۵ مرحله انجام داد.
اين فضاي اقتصادي احتمالا داراي يك پول مشترك كه حتما روبل است شكل خواهد گرفت. همانند اتحاديه اروپا ۴ دولت رشد اقتصادي و سرمايه گذاري خارجي را تضمين خواهند كرد.البته اين موافقت نامه ها به آساني به مرحله اجرا درنخواهد آمد. اوكراين و بلاروس ترديدهاي جدي در مورد اين ادغام داشته و نمي خواهند دوباره تحت تسلط روسها قرار گرفته و ملت خود را قرباني آنها كنند.و البته همه كشورهاي مورد بحث داراي فساد گسترده بوده كه به عنوان عاملي در جهت رشد اقتصادي و سرمايه گذاري عمل مي كنند.شكاف بين دولتهاي امضاكننده قرارداد حتي قبل از امضاي آن شروع شده بود بين پوتين (روسيه) و كوچما (اوكراين) و لوكاشنكو ( بلاروس ) در مورد عضويت در اتحاديه اروپا و سازمان تجارت جهاني و عضويت در فضاي اقتصادي مشترك بحث هاي زيادي صورت گرفت.پارلمان اوكراين اين موافقت نامه را تصويب نكرد و قبل از نشست سران در يالتا وزير دادگستري اوكراين اعلام كرد اين طرح مخالف قانون اساسي است كه واگذاري قدرت مردم را به يك ابر ملت ممنوع كرده است.فشارهايي براي پيوستن ديگر جمهوري هاي سابق اتحاد شوروي به اين موافقت نامه صورت گرفته و اين شرايط براي پوتين مهيا گشته است زيرا رئيس جمهور آذربايجان (الهام علي اف)، شواردنادزه رئيس جمهور سابق گرجستان، كوچاريان رئيس جمهور ارمنستان از اين اتحاديه حمايت كرده اند.آنها نمي توانستند كاري غير از اين صورت بدهند زيرا همانند ايالات متحده براي آمريكاي مركزي، ميليونها آذري،  ارمني، گرجي، در روسيه كار كرده و در حدود يك سوم از توليد ناخالص ملي اين كشورها از درآمد اين افراد كه براي خانواده خود مي فرستند تشكيل مي گردد.بسته شدن مرزهاي روسيه يك فشار اقتصادي عظيم براي اقتصاد ضعيف قفقاز جنوبي است. و يك اتحاديه گمركي، به حركت آزاد كالاها و سرمايه گذاري خارجي در CES اجازه مي دهد.وجود يك بازار ۲۱۴ ميليوني انگيزه بزرگي ايجاد مي كند البته بايد بي ثباتي دولتهاي قفقاز جنوبي را در نظر داشت.

امنيت دروغين (بخش دوم)
دربرابر گلوله

برگردان: عباس لقماني
اشاره :مجله آلماني اشترن اخيراً در مقاله اي روش ها و هدف هاي رژيم صهيونيستي را براي احداث ديوار امنيتي حائل تشريح كرده است.بخش اول اين مطلب روز شنبه ۱۶ اسفند ماه در همين صفحه منتشرشد.ادامه مطلب را در پي مي آوريم :
***
«ابوهلال» ۴۵ ساله كه كشاورزي از اين منطقه است نيز جزو كساني است كه با كشيده شدن اين ديوار تمام هستي اش را از دست داده است. ارتش اسرائيل زمين هاي كشاورزي او را مصادره كرده و بر اساس قوانين جاري اسرائيل وي حتي حق مراجعه به دادگاه را نيز ندارد زيرا بر پايه اين قوانين در صورتي كه امنيت كشور در خطر باشد دولت مجاز است زمين هايي را كه براي امنيت كشور مهم است مصادره كند. او اگر اكنون بخواهد پا به زمين هاي كشاورزي خود بگذارد با گلوله سربازان اسرائيلي مواجه مي شود هرچند كه از لحاظ قانوني اين زمين ها هنوز نيز به او تعلق دارد.
او براي امرار معاش اكنون مجبور است به اسرائيليان مراجعه كند و ببينيد كه آيا آنها مي توانند شغلي به او بدهند، او حتي مجبور بود دو هفته با نيروهاي اسرائيلي كه زمين هايش و هر آنچه در آن بود را نابود مي كردند، همكاري كند و روزي ۳۰ يورو نيز براي نابودي زمين هاي خودش دريافت مي كرد. او به اسرائيليان مي گويد نفرين بر شما باد كه مرا نابود كرديد اين ديوار براي شما امنيت نخواهد آورد و خدا مي داند كه چقدر راه هاي ديگر براي حمله به شما وجود دارد. كساني كه زمين ها و مايملك آنها مصادره مي شود حتي نامه هاي رسمي در اين مورد را شخصاً نيز دريافت نمي كنند بلكه اين نامه ها به ستونهاي برق يا ديوارهاي آن منطقه چسبانده مي شود و مالك تازه نام خود را در اين اعلانات كه به ديوار چسبانده شده است مي خواند. صاحب يك كارگاه مبل سازي كه مشمول اين موضوع شده بود به طور تصادفي اين برگه را كه به درخت زيتوني نزديك كارگاهش چسبانده شده بود ديد و آن هم هنگامي بود كه بلدوزهاي اسرائيلي پيش مي آمدند و مشغول خراب كردن كارگاه او بودند هنگامي كه او از كارگاهش بيرون دويد تا جلوي بلدوزرهاي اسرائيلي را بگيرد يا حداقل از آنها سئوال كند كه چرا اين كار را مي كنند هدف تيراندازي سربازان اسرائيلي قرار گرفت. در كارگاه او ۵۰ كارگر مشغول كار بودند كه اكنون همه آنها بيكار شده اند.او مقصر اصلي اين مسئله را آريل شارون و ياسر عرفات مي داند و مي گويد: اسرائيلي ها مي توانند ديوار بكشند ولي اين كار را بايد در خانه خودشان انجام بدهند نه در مناطقي كه به ما تعلق دارد. اين خاري كه در بدن فلسطين فرو مي رود در بسياري نقاط كيلومترها به درون مناطق اشغالي نفوذ كرده است. مرز اصلي كه پس از تأسيس دولت اسرائيل در سال ۱۹۴۸ اسرائيل را از كرانه باختري رود اردن جدا مي كرد ۳۷۳ كيلومتر طول داشت در صورتي كه اين ديوار پس از پايان ۷۲۸ كيلومتر طول خواهد داشت و اين بدان معني است كه مناطق جديدي بار ديگر به خاك اسرائيل ضميمه شده است. به گفته يك نماينده پارلمان اسرائيل كه مخالف شارون است دولت شارون در نظر دارد بسياري از ۲۳۰ هزار ساكن مناطق يهودي نشين را كه در داخل خاك فلسطين زندگي مي كنند با كشيدن اين ديوار به خاك اصلي اسرائيل ملحق كند. بسياري از يهوديان افراطي كه در پارلمان اسرائيل عضو هستند نيز اين كار را تأييد مي كنند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   جهان  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |