جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۳۳
لانگ شات
حس هايي متفاوت در لحظات مختلف
هانيه توسلي
002289.jpg

درست است كه نخستين بار مخاطبان عام تصوير  هانيه توسلي را در سريال غريبه بر صفحه كوچك تلويزيون هاي خانگي ديدند اما ماجراي آشنايي پيگيران سينمايي با اين بازيگر حكايت ديگري دارد.
وقتي همانند هميشه و در يكي از روزهاي سه شنبه سال هفتاد و نه، هفته نامه سينما منتشر شد عكسي روي جلد چاپ شده بود كه خيلي ها را غافلگير كرد. زير عكس نوشته شده بود: «كتايون رياحي و  هانيه توسلي در نمايي از شام آخر». نكته عجيب در عكس شباهت بي حد توسلي بود به رياحي كه قرار بود در فيلم نقش مادر و دختر را ايفا كنند. شباهتي كه هر چند بعدتر - و حتي در خود شام آخر - كمتر و كمتر ديده شد اما كنجكاوي ها را درباره اين تازه وارد بيشتر كرد. يك جست وجوي كوتاه در آرشيو هاي ذهني براي آنان كه فكر مي كردند اين بازيگر را مي شناسند كافي بود تا بازي درخشان او در روي جاده نمناك مهدي كرم پور يادآوري شود و بعد هم كه سريال غريبه بر آنتن رفت و  هانيه توسلي در ميان مردم شناخته شد. همه اينها جدا از سابقه بازي اين بازيگر در تئاترهاي زادگاهش همدان و كارهاي دانشجويي بود كه او پيش از آمدن به تهران انجام داده بود.
وقتي در جشنواره بيستم فجر تازه ترين كار فريدون جيراني يعني شام آخر به نمايش درآمد همانند دو فيلم قبلي، در سه گانه او بيش از هر چيز بازي ها به چشم آمد. شايد به همين علت بود كه كسي به طور خاص نتوانست بازي توسلي را از كليت فيلم جدا كند و به ظرايف بازي اين تازه وارد دقيق شود. ستاره مشرقي كه آشكارا پل ارتباطي فيلمنامه ميان همه كاراكترها بود در هر جا از فيلم بسته به ظرفيت هاي بازي طرف مقابل، حالات خاصي را به نمايش مي گذاشت و اين اصلاً براي يك بازيگر كه نخستين بار مقابل دوربين ۳۵ مي ايستد چيز كمي نيست. به هر شكل جشنواره بيستم گذشت و  هانيه توسلي زير سايه ترانه عليدوستي كه درخشش خيره كننده اش همه چيز را تحت تاثير قرار داده بود، آن طور كه بايد ديده نشد.
اينگونه بود كه گام بعدي توسلي مي بايست كاملاً هوشمندانه برداشته مي شد و اين اتفاق افتاد. ستاره پرشور شام آخر، جاي خود را به خورشيدي دروني داد كه باز در مقابل دو بازيگر مطرح بايد يك تنه فيلم را بالا مي كشيد. اثيري محمد علي سجادي همه آن چيزي بود كه  هانيه توسلي به آن نياز داشت. نقشي با پستي و بلندي هاي بسيار كه بايد در كنار همه خصوصيات بازي، ترس را هم به تماشاگر ايراني منتقل مي كرد. اتفاقي كه پيش از اين در سينماي ما كمتر سابقه داشت.
توسلي بلافاصله پس از پايان اثيري كه تا اكران چندان هم زمان طولاني را نگذراند به سراغ پروژه شب هاي روشن رفت. فيلم فرزاد موتمن كه تجربه قبلي او هفت پرده نشان مي داد هيچ علاقه اي به بازي هاي حسي - يعني آنچه توسلي ارايه مي داد - ندارد.
هفت پرده فيلمي  آكنده از بازي هاي سرد و به اصطلاح خود موتمن ماشيني بود و بازيگري هم كه قرار بود مقابل توسلي نقش آفريني كند، بي شك سرماي كار را چندين برابر مي كرد.
روز آخر جشنواره بيست و يكم در سالن مطبوعات تقريباً هيچ كس را نمي شد پيدا كرد كه از ديدن شب هاي روشن شگفت زده نشده باشد. حتي آنان    كه با فيلم ارتباط برقرار نكرده بودند همه بازي توسلي را تحسين مي كردند و اين نشان مي داد كه او توانسته كوه يخ فيلمنامه و بازيگر مقابلش را با بازي گرم خود آب كند. بازي  هانيه توسلي در شب هاي روشن نه كاملاً حسي است و نه دروني. توسلي در هر جا از فيلم آنگونه كه بايد باشد است و اين تمام آن چيزي است كه بازي او را از همه اطرافيانش جدا مي سازد.
بازي يكدست اين بازيگر در مقابل حميد امجد در فيلم خنثاي كمال تبريزي «گاهي به آسمان نگاه كن» مهر تاييد ديگري بود بر توانايي هاي او و تقريباً ثابت كننده اين مطلب كه سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن سال متعلق به اوست. اتفاقي كه در مراسم اختتاميه نيفتاد و جشنواره پس از سال ها عدم اعطاي جايزه به نيكي كريمي، تصميم گرفت همه اين بي مهري ها را در يك سال و براي دو بازي معمولي اين بازيگر جبران كند.
002286.jpg

اينگونه بود كه توسلي نامزد شده براي شب هاي روشن، دست خالي سالن اختتاميه را ترك كرد تا خود را به جلسه نقد و بررسي دو فيلمش در سالن مطبوعات برساند. جايزه اي كه مي توانست به همراه لوح جشن سينماي آزاد براي فيلم روي جاده نمناك، سال هشتاد و يك را تبديل به بهترين سال زندگي اين بازيگر كند به او نرسيد؛هر چند او هفت ماه بعد جايزه اش را از جشن هفتم خانه سينما دريافت كرد.
در سال ۸۲ توسلي ترجيح داد گزيده تر كار كند و حاصل اين گزيده كاري بازي در تنها يك فيلم بود. «جايي براي زندگي» ساخته محمد بزرگ نيا كه پس از گذشت حدود يك سال از آغاز، هنوز در مرحله فني قرار دارد.
توسلي در سالي كه گذشت البته غير از بازيگري كارهاي ديگري هم انجام داد. حضور در فعاليت هاي مطبوعاتي كه حاصلش مثلاً مصاحبه اي بود كه در ماهنامه فيلم به همراه خواهرش با حميد امجد انجام داد و حضور در فعاليت هايي چون انتخاب بازيگر و بازيگرداني براي مراحل اوليه يكي دو پروژه از جمله اين كارها بود. او قرار بود در خوابگاه دختران محمدحسين لطيفي هم بازي كند كه تعلق فيلم به ژانر وحشت، سبب شد توسلي به دليل تجربه بازي در اثيري و همان ترس از كليشه شدن بازي در آن را نپذيرد.
هانيه توسلي به همراه ترانه عليدوستي بي شك مهم ترين اتفاق هاي بازيگري نسل جديد بازيگران زن ما هستند. همانطور كه در متن آمد مهم ترين خصيصه بازي توسلي، درآوردن حس هاي متفاوت در لحظات مختلف كار و در رابطه متقابل با بازيگر مقابلش است و اين براي سينمايي كه هنوز برخي ستارگان نقش اولش با زواياي دوربين مشكل دارند، بي شك اتفاق مغتنمي  است.

خوش شانس هفته
امير قلعه نويي به سوي قهرماني
002283.jpg
سرمربي آبي پوشان پايتخت يك دوشنبه رويايي را اين هفته سپري كرد. ابتدا رقيبش در صدر جدول به زحمت، با يك مساوي زمين مسابقه را ترك كرد و بعد هم تيم خودش، بازي دو بر صفر باخته را با يك پيروزي سه بر دو عوض كرد. حالا در فاصله چهار هفته مانده تا پايان بازي ها، استقلال در اولين سال مربيگري ژنرال، شانس اول قهرماني ليگ حرفه اي ايران است.

عكس هفته
002304.jpg
«اسكوبي دو» ماه پيش از آن كه يك برگردان ساده از انيميشن محبوب بچه ها باشد، يك جور نوستالژي براي بزرگترهايي است كه ساعاتي از روز خود را پاي كانال «كارتون نت ورك» سركرده اند.
پس از فروش خوب قسمت اول اين فيلم كه دو سال پيش به نمايش درآمد حال قسمت دوم آخرين مراحل فيلمبرداري را مي گذراند. اين عكس يكي از تازه ترين عكس هاي منتشر شده از اين دنباله است كه قرار بر اكرانش در تابستان آينده است.

بدشانس هفته
غلام پيرواني با يك تيم بي تجربه
002280.jpg
تيمش بازي برده را با يك شكست تلخ به پايان رساند. جوانان فجر شهيد سپاسي شيراز هر چقدر تلاش كردند نتوانستند پيروزيشان را حفظ كنند وقتي دروازه بانشان از سوي روزنامه هاي فرداي بازي، بهترين بازيكن زمين انتخاب شد، اما سه گل را پذيرفت. غلام پيرواني خودش مي گويد كه چوب كم تجربگي بازيكنان تيمش را خورده؛ او راست مي گويد چند بازي اينگونه از فجر را در اين فصل به ياد داريد؟

وينكو بگوويچ
شال سرخ آقاي سرمربي
كسب يك امتياز از دو بازي رفت و برگشت مقابل استقلال سبب شد بگوويچ پايگاهش ميان هواداران دو آتشه را هم از دست دهد در ابتداي فصل سلطان گفته بود كه او مرد بازي هاي بزرگ نيست
خسرو نقيبي
002295.jpg

وقتي موتور گلزني پرسپوليس به كار مي افتد آقاي مربي سر از پا نمي شناسد. علي دايي بازگشته، كريم باقري در تركيب تيم است، ميناوند هم هست و پس از سه هفته تمرين مخفيانه، اين گل ها مزد جسارت و شجاعت اوست. وقتي پرسپوليس ششمين گل را وارد دروازه پگاه مي كند، سرمربي از خوشحالي نيمكت را رها مي كند. شال سرخ دور گردنش را باز مي كند و مي چرخاند. گل هفتم سبب مي شود شال گردن بالاي سر سرمربي به چرخش درآيد و گل هشتم معنايش اين است كه او توانسته تنها با يك بازي، همه خاطرات تلخ ماههاي قبل را پاك كند. براي همين به سمت تماشاگران پرسپوليس برمي گردد كه حداقل يك نيمه را به نفع سلطان پروين شعار داده اند؛ با بازيكنانش دست به دست مي دهد و بالا و پايين مي پرد. چرخش شال سرخ هم البته فراموش نمي شود.
پيروزي هشت بر دو در نخستين بازي پرسپوليس در ليگ ۸۲، آن روز فقط يك معنا داشت. پيروزي غمخوار به عنوان مدير جديد تيم در انتصاب آقاي سرمربي ... مردي به نام وينكو بگوويچ.
بگوويچ آنقدرها هم با فوتبال ايران بيگانه نبود. حداقل آن مقداري كه بلاژويچ يا ايويچ در ابتداي كارشان بودند. او چند سال هدايت دومين تيم سرخ پوش ايران، فولاد خوزستان را برعهده داشت و اين تيم را از يك باشگاه متوسط، تبديل به يك مدعي يا حداقل، گربه سياهي براي همه تيم هاي بزرگ كرده بود. هفته اي نبود كه در اهواز تيم هاي بزرگ امتياز از كف ندهند و اوج اين اتفاق، نخستين ليگ حرفه اي و زماني بود كه استقلال، پرسپوليس، پاس و حتي سپاهان قهرمان نتوانستند اهواز را با دست پر ترك كنند. اين همه عملكرد وينكو در اهواز نبود. او در طول سال هاي مربيگري در اين شهر، حداقل هشت بازيكن جوان را به تيم ملي معرفي كرد كه دو سه تايي از آنها، همين حالا از اصلي ترين چهره هاي فوتبال ايران به حساب مي آيند.
در اواخر فصل گذشته وقتي سرانجام اختلاف نظرهاي مسئولان باشگاه فولاد با وينكو به بالاترين حد خود رسيد، وينكو كه ديگر از موقعيت متزلزلش در يك تيم پايين تر از سطح اول فوتبال ايران خسته شده بود، ابراز تمايل كرد كه به پرسپوليس بيايد. اين البته يك سوي ماجرا بود. در ديگر سو غمخوار كه به تازگي سكان مديريت پرسپوليس را به دست گرفته بود، علاقه فراواني داشت كه پرسپوليس را از شيوه سنتي اداره شدن بيرون بياورد و ساختاري مدرن به بخش هاي مديريتي تيم ببخشد. بزرگترين مانع در اين راه هم فقط يك نام بود. علي پروين كه هواداران باشگاه، سال ها او را با لقب سلطان خطاب كرده بودند و ديگر بخشي جدايي ناپذير از بدنه پرسپوليس به حساب مي آمد. جنگ مديريتي آغاز شد و با پيروزي غمخوار به پايان رسيد. پروين پيشنهاد پست مديريت فني را نپذيرفت، رفت و گروهي از بازيكنانش را هم با خود برد؛ غمخوار هم حرف وينكو را خيلي جدي تر از آنچه كه بايد گرفت. وينكو بگوويچ به همين راحتي سرمربي يكي از دو قطب فوتبال ايران شد.
وقتي وينكو به تهران آمد، تقريباً هيچ كس او را دوست نداشت. او كسي بود كه جانشين سلطان شده بود و در همان ابتداي كار، پروين او را مردي دانست كه مربي ميدان هاي بزرگ نيست؛ وينكو اما اعتنايي نكرد. سه هفته تمرين در يك دژ نظامي كه هيچ كس را ياراي ورود و خروجي بي اجازه نبود و شش بازيكن در نخستين روز تمرين، كه رفته رفته رو به فزوني نهاد. بازيكنان قهركرده، وقتي ديدند پرسپوليس واقعاً در حال تمرين براي شروع فصل است يك به يك بازگشتند و ياغي ترين هايشان كه رودرروي غمخوار ايستاده بودند، تنها كساني بودند كه نتوانستند به تيم سرخ پوش پايتخت بازگردند.
در هفته سوم تمرينات ديگر هركسي مي دانست پرسپوليس واقعي، تيمي  است كه وينكو تمرينش مي دهد و او به ثباتي نسبي رسيد. ثباتي كه پيروزي هايي قاطع مي خواست و بايد خيلي ها مي فهميدند كه وينكو، مرد ميدان بازي هاي مخوف استاديوم صد هزار نفري هم هست يا نه؟ وقتي در پايان بازي با پگاه، وينكو روي پاي خود بند نبود و شال سرخ را به نشانه پيروزي دور سرش مي چرخاند، همه فهميدند كه او براي به پاكردن توفان آمده است. تيم وينكو خوب بازي مي كرد. وقتي دو بازي بعدي هم با پيروزي سپري شد و وقتي در سومين بازي، اين بار سرخپوشان پنج توپ را در دروازه حريف باقي گذاشتند و آمدند، هواداران سلطان هم كم كم دست از لجاجت برداشتند اما كاخ آرزوهاي آقاي سرمربي، آنقدرها هم پايه محكمي  نداشت. اين را بيژن ذوالفقارنسب و تيم جوانش پيكان در چهارمين بازي فصل ثابت كردند.
روزهاي بد آغاز شد. شكاف هاي ميان بازيكنان بيشتر شد. پول ها به موقع پرداخت نشد و كم كم آرامشي كه پرسپوليس را در برگرفته بود جاي خود را به توفان سهمگيني داد كه خيلي چيزها را به هم ريخت. پرسپوليس باخت. مساوي هايي غيرقابل باور داد و حاصل همه اينها، سقوط يكباره تيم در جدول رده بندي ليگ حرفه اي بود. ليگي كه ثابت كرده بود بزرگ و كوچك سرش نمي شود. وينكو كه همه چيز را از دست رفته مي ديد، حتي نتوانست از امتياز پيروزي در دربي استفاده كند. اگر وينكو مي توانست استقلال را شكست دهد، شايد هواداران خيلي چيزها را فراموش مي كردند اما آنها در مقابل رقيب سنتي هم سرافكنده شدند. كسب يك امتياز از دو بازي رفت و برگشت مقابل آبي پوشان پايتخت، سبب شد بگوويچ پايگاهش ميان هواداران دو آتشه را هم از دست دهد. در ابتداي فصل سلطان گفته بود كه او مرد بازي هاي بزرگ نيست.
حالا ديگر پرسپوليس هيچ شانسي براي قهرماني ندارد. اين را حساب و كتابهاي رياضي مي گويد. وينكو اما براي جام حذفي دندان تيز كرده كه كسب آن هم با اين تيم هاي مقتدر حاضر در ليگ، چندان ممكن نمي نمايد. در روزهاي اخير، باز تيتر اول همه روزنامه هاي ورزشي به شرايط پرسپوليس در ليگ ۸۳ برمي گردد و در حالي كه خيلي ها از هفته ها قبل دوباره براي سلطان جا خالي كرده بودند، اين هفته رسماً اعلام شد كه هيات مديره پرسپوليس غمخوار را مدير تيم مي داند و وينكو را هم به عنوان سرمربي حفظ خواهد كرد. مربي كرواتي كه يكي از بدترين سال هاي پرسپوليس را رقم زده است.
002292.jpg

در اين سال ها، پرسپوليس هيچگاه در شرايطي نبوده كه به فاصله پنج هفته مانده به پايان مسابقه ها، شانسي براي قهرماني نداشته باشد و البته فاصله ۹ امتيازي با رقيب سنتي هم، دردي است كه از عدم قهرماني كمتر نيست. هواداران پرسپوليس، پديدآورنده اين وضعيت را وينكو بگوويچ مي دانند و اين اصلاً براي مردي كه مي خواست جانشين سلطان باشد خوب نيست. او اين روزها به جز جام حذفي تنها يك اميد دارد و آن هم بقا در پرسپوليس براي ليگ ۸۳ است. او مي خواهد توانايي هايش را ثابت كند؛ هرچند تا روزي كه روي نيمكت سرخپوشان پايتخت در نخستين بازي سال ۸۳ ننشيند، نمي تواند خيلي هم به اين جايگاه مطمئن باشد.
تنها نكته اي كه مي توان درباره وينكو بگوويچ به آن مطمئن بود، يك چيز است. اين كه اگر پرسپوليس بازي نخست فصل بعد را با ۱۰ گل اختلاف هم ببرد، ديگر شال گردن سرخ در هوا نخواهد چرخيد؛ آقاي سرمربي، يك بار تاوان اين كارش را پس داده است.

عكس
ايران
تكنيك
جامعه
داستان
دهكده جهاني
رسانه
زمين
شهر
علم
ورزش
هنر
|  ايران  |  تكنيك  |  جامعه  |  داستان  |  دهكده جهاني  |  رسانه  |  زمين  |  شهر  |
|  عكس  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |