سا ل هاست كه چشمان دخترك روي سفره هفت سين خيره مانده تا شايد به سبزه، سير، سكه، ساعت، سنجد، سمنو و سركه، «سين» سلامتي پدر هم اضافه شود
ميان تمام «سين هاي » سفره هفت سين تنها آن «سين» غايب را جست و جو مي كند. سا ل هاست كه چشمان دخترك روي سفره هفت سين خيره مانده تا شايد به سبزه، سير، سكه، ساعت، سنجد، سمنو و سركه، «سين» سلامتي پدر هم اضافه شود. پدر تجسم خاطره اي تلخ است. سال ۱۳۶۶، حلبچه، بمباران شيميايي. از كرخه تا راين فاصله اي نبود. چند ثانيه گردو خاك، چند سال سكوت وبعد كابوس هميشگي آن ماسك هاي پوزه دار و سرباز هايي كه روي زمين در حسرت آخرين نفس عميق جان مي دادند. «ازكرخه تا راين» كه تنها يك فيلم نبود، ما با هر سكانس آن به عقب بازگشتيم؛ روزهايي كه ثانيه به ثانيه با جنگ، اسارت و شهادت گذشتند. مي شود از خاطرات آن سال ها، خنده هاي زودگذر حاصل از بازگشت، آن صداي آشنا كه از تلويزيون بيرون مي آمد و مي گفت: «بينندگان عزيز توجه فرماييد...» آژير قرمز و سفيد و ... داستان نوشت اما اين چند خطي كه خوانديد، اين بمباران خودكار سياه روي كاغذ كاهي تنها بهانه اي بود براي رسيدن به خاطره تلخ يك بمباران .
گوش كن. صداي انفجار را مي شنوي؟ هنوز صداي بمباران در گوشمان مانده.
انگار همين ديروز بود كه مادر وحشت زده از صداي آژير قرمز ما را به زيرزمين فرا مي خواند. ما با «بمب» بزرگ شديم اما ميان آن همه خاطره پرسرو صدا «حلبچه» نامي است كه صداي انفجارهايش را نشنيده به ذهن سپرده ايم؛ روزي كه هواپيماهاي عراق روي آسمان حلبچه چرخيدند و گاز «موستارد»را روي سر هرچه موجود زنده بود خالي كردند. آنجا كسي نبايد زنده مي ماند، زنده هايش سال هاست كه كابوس حلبچه را در ريه ها نفس مي كشند!
دو روز گذشت. دو روز از ۲۵ اسفند گذشت كه ميان اين همه كاغذ تقويم براي يادآوري آن خاطره تلخ انتخاب شده. چشم هايمان را مي بنديم و حلبچه را درروز واقعه به خاطر مي آوريم. در اين روياي شوم آن صحنه اي را به ياد مي آوريم كه زنان ، كودكان ومردان با شكم هايي باد كرده و چشماني بهت زده روي زمين دراز كشيده بودند.
آنها ذره، ذره به مرگ رسيدند. از آن خاطره تلخ، از آن بمباران بي رحمانه در حلبچه تنها يك ساختمان در اين شهر شلوغ باقي ماند؛ «جمعيت مصدومان سلاح هاي كشتار جمعي.»
اين عنواني است كه در سال ۱۳۷۷ توسط جمعي از بازماندگان بمباران هاي شيميايي عراق طي ۸ سال جنگ شكل گرفت.
بهانه تشكيل اين انجمن اعلام شهادت «محمد جواد حسن زاده» مجروح شيميايي بمباران حلبچه بود. «حسن وفايي» دبير كل جمعيت مصدومان سلاح هاي كشتار جمعي مي گويد:« از ابتدا در تشكيل اين انجمن ۳ هدف اصلي را دنبال كرده ايم. دفاع از حقوق مصدومان سلاح هاي شيميايي ، احقاق حقوق ايران و مبارزه با استفاده از سلاح هاي كشتار جمعي در عرصه بين المللي. اين انجمن علاوه بر غير سياسي، غير دولتي و غير انتفاعي بودن، اين ويژگي را هم دارد كه مصدومان سلاح هاي كشتار جمعي مي توانند با عضويت در آن به شكل مستقيم از حقوق خود در ايران و جوامع بين المللي دفاع كنند.»
جمعيت مصدومان سلاح هاي كشتار جمعي حدود ۵۰۰ عضو افتخاري دارد. به اين عدد توجه كنيد. اين عددتنها بخشي از بازماندگان بمباران هاي شيميايي را نشان مي دهد. به آن بخشي فكر مي كنيد كه نفسشان زير فشار گاز موستارد تاب تحمل نداشت! مي توانيد لحظه اي از فكر به واقعه حلبچه و ديگر بمباران هاي شيميايي خارج شويد و بپرسيد چرا هيچ وقت نشنيده ايد كه در جوامع بين المللي با سلاح هاي شيميايي مثل سلاح هاي هسته اي مبارزه شود؟ پاسخ ساده اين سوال را از زبان «حسن وفايي» بخوانيد.
«تسليحات شيميايي از نظر ساخت و كاربرد سابقه بيشتري از تسليحات هسته اي دارند اما كمتر از سلاح هاي هسته اي در مباحث خلع سلاح جلب توجه مي كنند. دليل اش اين است كه تسليحات شيميايي و ميكروبي مساله كشورهاي قدرتمند به حساب نمي آيند. براي مثال بين سال هاي ۱۹۵۹ تا۱۹۹۲، بيش از ۳۰موافقتنامه كنترل تسليحات هسته اي به امضا رسيد اما هيچ وقت كسي از مخالفت رسمي با استفاده از سلاح هاي شيميايي صحبت نكرد.»
حاصل بي توجهي ابرقدرت ها به اتفاقاتي كه در كشورهاي جهان سوم رخ مي دهد، آسودگي نيروهاي عراق در استفاده از سلاح هاي شيميايي عليه ايران بود. در مجموع از تاريخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ تا۸آوريل ۱۹۸۷ عراق حداقل ۱۹۶ بار از سلاح هاي شيميايي عليه ايران استفاده كرد كه ۲۶۲ شهيد و ۲۷۳۰۹ مجروح برجاي گذاشت. اين آمار البته واقعه حلبچه را در بر نمي گيرد. پس از ورود نيروهاي ايران به شهر حلبچه، رژيم عراق در اقدامي بي سابقه، براي اولين بار حجم گسترده اي از گاز سيانور را در اين شهر خالي كرد. آن روز موجود زند ه اي در حلبچه باقي نماند، بمباراني كه طي ۲ الي ۳ ثانيه شهر را تبديل به گورستان كرد.
«نيازهاي جانبازان شيميايي بسيار گسترده است و تلاش هاي فراواني كه در اين زمينه صورت گرفته محدود و غير كار آمد به نظر مي رسد. جانبازان شيميايي باتوجه به عوارض شيميايي نياز به سرويس دهي خاص دارند.»
... وما روزي را به خاطر آورديم كه مردي يك مقوا روي سينه اش چسبانده بود و كنار اتوبان ايستاده بود. روي مقوا نوشته شده بود:« اينجانب... جانباز شيميايي...» بگذاريد جاي ۳ نقطه خالي بماند. آنها براي گريز از حقيقت پا به ادبيات گذاشته اند!
تاريخ
|
منطقه
|
نوع گاز
|
تلفات تقريبي
|
هدف
|
آگوست ۱۹۸۳
|
حاج عمران
|
موستارد
|
كمتر از صد نفر
|
ايرانيان- كردها
|
اكتبر -نوامبر ۱۹۸۳
|
پنجوين
|
موستارد
|
سه هزار نفر
|
ايرانيان- كردها
|
فوريه - مارس ۱۹۸۴
|
جزيره مجنون
|
موستارد
|
دو هزارو پانصد نفر
|
ايرانيان
|
مارس ۱۹۸۴
|
بصره
|
تابون
|
۵۰ تا۱۰۰ نفر
|
ايرانيان
|
فوريه ۱۹۸۶
|
فاو
|
موستارد - تابون
|
۱۰۰۰۰-۸۰۰۰
|
ايرانيان
|
دسامبر ۱۹۸۶
|
ام رساس
|
موستارد
|
۱۰۰۰ نفر
|
ايرانيان
|
آوريل ۱۹۸۷
|
بصره
|
موستارد - تابون
|
۵۰۰۰ نفر
|
ايرانيان
|
اكتبر ۱۹۸۷
|
سومار - مهران
|
موستارد - مواد عصبي
|
۳۰۰۰ نفر
|
ايرانيان
|
مارس ۱۹۸۸
|
حلبچه
|
موستارد- عوامل حسي و عصبي
|
صدها تن
|
ايرانيان- كردها
|
|