دوشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۴۲
سياست
Front Page

شهادت شيخ احمد ياسين و آينده جنبش حماس
شيخ شهيد
004368.jpg

هادي صبا
تولد شيخ احمد ياسين از دو نگاه قابل تامل است. يكي تاريخ تولد اوست؛ ماه ژوئن سال ۱۹۳۶ ميلادي، يعني همان سالي كه شعله هاي نخستين قيام مسلحانه عليه نفوذ فزاينده صهيونيستها در داخل سرزمين فلسطين زبانه كشيد؛ و ديگري مكان تولد اوست، يعني روستاي جوره از توابع عسقلان در جنوب فلسطين. روايات تاريخي از شش نقطه به عنوان اماكني ياد كرده اند كه احتمال دفن رأس شريف امام حسين(ع) در آنها وجود دارد كه عبارتند از : كربلا و دفن رأس به همراه جسد شريف، قبرستان بقيع، مسجد اموي در شهر دمشق، مسجد مركزي شهر رقه در شمال سوريه، عسقلان در جنوب فلسطين و بالاخره رأس الحسين قاهره. رأس الحسين عسقلان هنوز هم زيارتگاهي است كه فلسطينيان را به سوي خود مي كشاند تا به ياد حسين (ع) تاب تحمل مظلوميتشان را فزوني بخشند. گويي سنت خداوندي بر آن است كه از اين نوزاد كه خيلي زود - پنج سالگي- پدرش را از دست داد نمادي از مقاومت عاشورايي در فلسطين بسازد.
آوارگي
۱۲ساله بود كه با اشغال بخش عمده اي از فلسطين در سال ۱۹۴۸ به همراه ميليونها فلسطيني ديگر بالاجبار خانه وكاشانه خود را ترك گفت تا در اردوگاه آوارگان فلسطيني در غزه سكني گزيند و زندگي پر مرارت آكنده از فقر و گرسنگي را بياغازد.
در آن هنگام نوار غزه تحت كنترل مصربود. خانواده شيخ احمد ياسين به مانند اكثر مهاجران دچار فقر و گرسنگي بودند تا جائي كه احمد خردسال مجبور بود به همراه ديگر همسالانش به اردوگاه سربازان مصري برود و پس مانده غذاي سربازان را براي سير نمودن خانواده اش جمع آوري كند.
شيخ احمد ياسين با دردمندي تمام ،خاطراتش از آن دوره را نقل كرده و در بيان شرايط آن دوره مي گويد: «ارتشهاي عربي سلاح را از دست ما فلسطينيان گرفتند با اين توجيه كه آنها براي جنگ با اسرائيل به فلسطين آمده اند و نبايد هيچ نيروي مسلح ديگري غير از آنان در صحنه وجود داشته باشد.بدين ترتيب سرنوشت ما به آنها گره خورد و وقتي شكست خوردند ما نيز شكست خورده بوديم بي آنكه جنگيده باشيم. از آن پس باندهاي صهيونيستي فجايع متعددي را مرتكب شده و با خونريزي فراوان شهروندان بي دفاع را به هراس افكندند. اگر سلاح در دست ما بود وضعيت به گونه اي ديگر رقم مي خورد.»
004371.jpg

تحصيلات
احمد ياسين تحصيلات ابتدايي خود را تا كلاس پنجم دبستان در همان روستاي محل تولدش گذراند. پس از مهاجرت، خانواده هفت نفره بي سرپرست او چنان در معرض فشار قرار داشت كه اين كودك ۱۲ ساله مجبور شد ضمن ترك تحصيل به مدت دو سال در يك ساندويچ فروشي محقر كه ساندويچ باقلا عرضه مي كرد به كار بپردازد. سپس بار ديگر تحصيلات خود را پي گرفت تا آنكه در شانزده سالگي در هنگام بازي واليبال با همسالانش از ناحيه گردن دچار شكستگي گرديد و به دليل آسيب ديدگي نخاع تمام بدنش فلج شد و تا آخر عمر فقط از قواي عقلي بهره مند بود و بدون كمك ديگران توان تحرك نداشت.
با اينحال اراده پولادين ياور احمد ياسين بود و توانست در سال۸- ۱۹۵۷تحصيلات متوسطه را به پايان رساند و به دليل نبوغ بالا موفق به كسب شغل تدريس گرديد. سپس كوشيد تا تحصيلات خود را ادامه دهد. از اين روي به قاهره منتقل شد و در سال ۱۹۶۴ وارد دانشگاه عين شمس گرديد تا در رشته زبان انگليسي به تحصيل بپردازد.
وي سخنوري توانا بود كه با حضور در محافل عمومي به سخنراني مي پرداخت. گرايش اسلامي و ارتباطاتش با اخوان المسلمين موجب شد كه از سوي سازمان اطلاعات و امنيت مصر تحت تعقيب قرار گيرد. او در سال ۱۹۶۵ به همراه بسياري از كادرهاي اخوان المسلمين دستگير شد و حدود يكماه درسلول انفرادي به سر برد و با عدم اثبات ارتباط تشكيلاتي با اخوان المسلمين از زندان آزاد شد.

آغاز مبارزات
با شكست اعراب در جنگ سال ۱۹۶۷ و اشغال نوار غزه توسط اسرائيل، احمد ياسين كه اينك ادامه تحصيل در دانشگاه عين شمس را رها كرده و به غزه بازگشته بود، در مسجد عباسي به خطابه هاي آتشين مي پرداخت و مردم را به مقاومت بر عليه اشغالگران تشويق مي كرد.
در همان حال به جمع آوري كمكهاي مردمي و
ياري رساني به خانواده هاي اسرا و شهدا مي پرداخت. سپس با ياري تني چند از اعضاي اخوان المسلمين، مجتمع اسلامي غزه را بنيانگذاري كرد كه علاوه بر مسجد، يك مركز تبليغي - فرهنگي به شمار مي آيد و اكثر رهبران حماس اداره كنندگان آن بوده و فارغ التحصيلان آن نيز كادرهاي حماس را تشكيل مي دهند.
شيخ ياسين به دليل فعاليتهاي تبليغي خود بر عليه اسرائيل در سال ۱۹۸۲ توسط ارتش اسرائيل دستگير شد و به اتهام تشكيل يك سازمان نظامي براي مقاومت به ۱۳ سال زندان محكوم گرديد. شيخ سه سال و اندي را در زندانهاي اسرائيل بسر برد تا آنكه در سال ۱۹۸۵ در چارچوب مبادله اسرا ميان اسرائيل و جبهه خلق براي آزادي فلسطين، فرماندهي كل آزاد شد.

بنيانگذاري حماس
احمد ياسين با برخورداري از نبوغ فكري بالاي خود به اين نتيجه رسيد كه تشكيلات سنتي اخوان المسلمين در فلسطين با وضعيت پيچيده و تحولات سريع و فزاينده در صحنه فلسطين همخواني نداشته و پاسخگوي نياز جريان اسلامي فلسطين نيست.
لذا در سال ۱۹۸۷ با همفكري و همراهي تني چند از رهبران اخوان المسلمين در فلسطين از جمله دكتر محمد صيام- نماينده كنوني حماس در يمن- دكتر عبدالعزيز الرنتيسي،  دكتر محمود الزهار، دكتر موسي ابومرزوق تشكيلات جديدي را پايه ريزي كرد. اين سازمان جديد جنبش مقاومت اسلامي نام گرفت كه اختصارا به حماس مشهور است. حماس نقش ويژه اي در انتفاضه نخست فلسطينيان ايفا كرد كه به انتفاضه مساجد مشهور شد. زيرا با محوريت مساجد كار خود را ادامه مي داد. از آن هنگام شيخ احمد ياسين به عنوان رهبر معنوي حماس مطرح گرديد، زيرا ضعف جسماني اش مانع از آن بود كه بتواند در اداره امور يك تشكيلات وسيع كه شاخه هاي نظامي و امنيتي آن بصورت غير علني و زير زميني فعاليت مي كردند نقش عملي ايفا كند.
004374.jpg

با اوج گيري انتفاضه نخست، نيروهاي اسرائيلي بر آن شدند كه نقش اميد بخش و محرك شيخ ياسين را به كنترل درآورند لذا پس از چندين بار تهديد در ماه مه سال ۱۹۸۹ او را به همراه صدها تن از رهبران حماس دستگير ساخته و پس از يك محاكمه طولاني به حبس ابد به علاوه ۱۵ سال زندان ديگر محكوم كردند. اما حماس بدون حضور احمد ياسين و عليرغم آنكه رئيس دفتر سياسي وقت آن موسي ابومرزوق نيز در آمريكا زنداني بود به كار خود ادامه داد و در كنار جنبش فتح به عنوان يكي از دو گروه اصلي موجود در صحنه نمايان شد. در اين شرايط اسرائيل بر آن شد كه رئيس جديد دفتر سياسي حماس يعني خالد مشعل را كه در اردن بسر مي برد ترور كند. ولي از اين حادثه جان سالم بدر برد و افسران امنيتي اسرائيل كه به جان وي سوء قصد كرده بودند توسط نيروهاي اردني دستگير شدند و اسرائيل براي آزادي آنها مبادله اي را پذيرفت كه بر اساس آن شيخ احمد ياسين از زندان آزاد مي شد. بدين ترتيب شيخ احمد ياسين در سال ۱۹۹۷ بار ديگر به عنوان يك چهره برجسته اسلامي مقاوم به ميان مردم فلسطين بازگشت، در حاليكه شهرتي جهاني يافته بود. احمد ياسين پس از آزادي از زندان به چندين كشور اسلامي سفر كرد و با رهبران آنان ديدار و مذاكره نمود و كوشيد تا نداي مظلوميت ملتش را به گوش جهانيان برساند.

واپسين دم
شيخ احمد ياسين در بامداد روز سوم فروردين ماه جاري پس از اداي نماز صبح در مجتمع اسلامي غزه با كمك همراهانش در حال سوار شدن بر اتومبيل خود بود تا مسافت چند صد متري مسجد مجتمع اسلامي تا منزلش را بپيمايد. در اين هنگام چند هليكوپتر اسرائيلي در آسمان ظاهر شدند تا با شليك سه موشك هوا به زمين شيخ معلول را به خواسته ديرينه اش يعني شهادت برسانند. در اين حادثه ۸ نفر از همراهان شيخ به شهادت رسيدند و ۱۵ نفر ديگر از جمله دو فرزندش به شدت مجروح شدند.

پيام به رهبران عرب
شيخ احمد ياسين پيش از شهادت خود نامه اي خطاب به رهبران عرب تهيه كرده بود كه موفق به ارسال آن در زمان حياتش نگرديد. جنبش حماس متن اين نامه را منتشر كرده است. او در اين نامه مي گويد: سرزمين فلسطين يك سرزمين عربي - اسلامي است كه به زور توسط يهوديان غصب شده است. امكان ندارد كه جز از طريق توسل به سلاح بتوان آن را آزاد كرد. وي از رهبران عرب خواسته است تا همه انواع عادي سازي رابطه با اسرائيل را متوقف نموده و سفارتخانه ها، كنسولگريها و دفاتر تجاري اسرائيل در پايتختهاي عربي را تعطيل كنند و از هرگونه تماس و يا همكاري با اسرائيل اجتناب ورزند.
004377.jpg

روند تقابل اسرائيل و حماس
جنبش حماس امتداد جريان اخوان المسلمين در فلسطين به شمار مي آيد. تا پيش از اشغال فلسطين، تشكيلات اخواني در غزه مستقيما از تشكيلات مادر در مصر تبعيت مي كرد؛ در حاليكه سازمان اخوان در كرانه باختري جزئي از تشكيلات اخوان المسلمين اردن بشمار مي رفت. اين حالت تا تشكيل حماس در سال ۱۹۸۷ به همين صورت ادامه داشت. در آستانه جنگ ۱۹۴۸ و اعلام تشكيل دولت اسرائيل، نيروهاي اخواني مصر در كنار نيروهاي مسلح آن كشور كوشيدند تا از تأسيس دولت اسرائيل جلوگيري كنند، ليكن ارتش مصر به دليل تعهدات بين المللي اش به ويژه در برابر انگلستان، نمي توانست به تقابل جدي با صهيونيست ها ادامه دهد. به همين دليل مانع از فعاليت جدي نيروهاي اخواني گرديد. در جبهه اردن نيز وضع به همين منوال بود. پس از سال ۱۹۴۸ رهبران اخوان المسلمين مصر با سفرهاي پي در پي به منطقه غزه كه همچنان تحت كنترل مصر قرار داشت مي كوشيدند تا روحيه مقاومت را در ميان مردم غزه و سربازان مصري بالا ببرند. با بروز تشنج ميان دولت مصر و اخوان المسلمين و دستگيري رهبران و كادرهاي آن، اخواني هاي غزه نيز در اين رهگذر دچار آسيب شدند و تحت پيگرد نيروهاي امنيتي مصر قرار گرفتند. لذا امكان فعاليت آنان محدود شد. پس از جنگ ۱۹۶۷ و اشغال كامل غزه اينبار نيروهاي اخواني به طور مستقيم در مقابل اسرائيل قرار گرفتند. در اين مرحله اخوان غزه ، سياست كادرسازي را در پيش گرفت و از ورود مستقيم در مقابله نظامي با صهيونيستها خودداري كرد. همين امر موجب دامن زده شدن به شايعاتي در مورد همكاري پنهاني آنان با اشغالگران گرديد كه در واقع ظلمي آشكار به اين تشكيلات بود. عملكرد اخوان كرانه باختري به عنوان بخش مهمي از اخوان اردن در همكاري با رژيم ملك حسين اين شايعات را قوت مي بخشيد. شايد بتوان شرايط تاريخي و ضرورت احياي بنيه آسيب ديده تشكيلاتي اخوان را به عنوان توجيه اين سياست اخوان مطرح كرد وليكن نمي توان به طور تام و تمام از آن دفاع نمود. در هر حال اخوان نيز به مانند هر جريان سياسي ديگر روند تكامل خود را در فلسطين طي كرد و با بومي كردن هر چه بيشتر سياستها و برنامه هاي خود در مسيري به حركت درآمد كه با انديشه هاي حسن البنا بنيانگذار اخوان المسلمين همخواني داشت. پيروزي انقلاب اسلامي و مطرح شدن انديشه هاي امام خميني در مورد مسئله فلسطين به ظهور تشكيلات اسلامي جديدي بنام جنبش جهاد اسلامي منجر شد. جنبش جهاد اسلامي در واقع يك انشعاب از اخوان المسلمين بود كه نيروهاي مذهبي جنبش فتح را نيز به خود جذب كرده بود. ناگفته نماند كه جنبش اخوان المسلمين در واقع هميشه به عنوان يك جنبش مادر در صحنه فلسطين عمل كرده است. پيش از آن نيز اكثر كادرهاي اصلي جنبش فتح نظير ياسر عرفات، ابوجهاد و ابواياد كه سابقه عضويت در اخوان المسلمين داشتند جريان ملي فلسطيني را بنيانگذاري كردند. اما اينك جنبش جهاد اسلامي با گرايش اسلامي و اعتقاد به مبارزه مسلحانه پا به عرصه وجود مي گذارد.
رويا رويي بي امان
يقينا ظهور جنبش جهاداسلامي تأثير اساسي در سرعت يابي سير تحول و تكامل فكري اخوان المسلمين و تبديل آن به جنبش حماس ايفا نمود. پس از ظهور حماس و موفقيت آن در وارد آوردن ضربات سهمگين به اشغالگران، شرايط به گونه اي پيش رفت كه اسرائيل بناچار موضوع خروج از غزه را در دستور كار خود قرار داد. در اين شرايط بود كه دولت اسرائيل كوشيد تا با وعده اعطاي قدرت سياسي به حماس اين گروه را به مذاكره با خود تشويق كند. ليكن حماس اولا اصولي تر از آن بود كه مشروعيت اسرائيل را بپذيرد و زيرك تر و با تجربه تر از آن بود كه فريب بازيهاي سياسي اسرائيل را بخورد. با اجتناب حماس از پذيرش پيشنهادات اسرائيل، متأسفانه جنبش فتح در يك خطاي استراتژيك بدون توجه به حقيقت وجودي اسرائيل، وارد صحنه مذاكرات گرديد و موافقتنامه اسلو را امضا كرد.
004458.jpg

پس از امضاي موافقتنامه اسلو، اسرائيل كوشيد تا حماس و فتح كه اينك به دولت خودگردان مبدل شده بود را در برابر هم قرار دهد و با آتش زدن به يك فتنه داخلي فلسطيني، زمينه تضعيف همه فلسطينيان را فراهم آورد. اما حماس آبديده تر از آن بود كه منافع ملي خود را نشناسد. حماس با شناخت دقيق اوضاع و بهره گيري از تجربه متراكم خود، هدف اصلي را مقابله با اشغالگران قرار داده بود و از ورود به هر گونه درگيري حاشيه اي پرهيز مي كرد. عليرغم دستگيري بسياري از رهبران و كارهاي حماس از سوي دولت خودگردان، اين جنبش با درك دقيق از شرايط و فهم تنگناهاي دولت خودگردان و تعهدات آن به اسرائيل و با پيش بيني درست خود مبني بر بي سرانجام بودن روند صلح، خويشتن داري انقلابي را سرلوحه كار خود قرار داد. ناگفته نماند كه اين تيزبيني بي حاصل نماند و پس از شكست روند صلح و پشيماني اصلي ترين رهبران و بسياري از كادرهاي جنبش فتح، بار ديگر روابط حسنه اي ميان اين دو جنبش برقرار شد و دو طرف به عنوان اصلي ترين جريانات فلسطيني كوشيدند تا تلاش براي ايجاد وحدت ملي فلسطيني در مقابله با تجاوزگريهاي دولت اسرائيل را به نمايش بگذارند. البته وجود برخي افراد مرموز در جنبش فتح كه بصورت ستون پنجم اسرائيل عمل مي كنند همواره به عنوان يك تهديد در برابر وحدت ملي فلسطين عمل مي كند كه اين نكته براي عرفات و رهبران حماس نيز روشن است.
اسرائيل با ناكامي در دومين مرحله از سياست خود در برابر حماس يعني تلاش براي ايجاد درگيري ميان آن و جنبش فتح و دولت خودگردان، سياست ديگري را در پيش گرفت كه سركوب همه جانبه حماس و ترور رهبران آن از مشخصه هاي اصلي آن مي باشد. در اين مرحله اكثر كادرهاي حماس چه در داخل فلسطين و چه در خارج از آن در معرض ترور قرار گرفتند. خالد مشعل رئيس دفتر سياسي و بالاترين مقام سياسي حماس كه در خارج از فلسطين بسر مي برد، جمال منصور يكي از رهبران سياسي و رئيس هيئت مذاكره كننده حماس با دولت خودگردان، محمود ابوهنود از كادرهاي بسيار مهم عملياتي گردانهاي عزالدين قسام - شاخه نظامي حماس، ابراهيم المقادمه از بنيانگذاران هسته هاي اوليه گردانهاي عزالدين قسام، صلاح شحاده رهبر گردانهاي عزالدين قسام، عبدالعزيز رنتيسي برجسته ترين چهره سياسي حماس در غزه - پس از شيخ ياسين -، محمود الزهار يكي ديگر از رهبران سياسي حماس در غزه،  اسماعيل ابوشنب يكي از رهبران سياسي گروه و بالاخره احمد ياسين رهبر معنوي و بنيانگذار حماس مورد هدف نيروهاي نظامي و امنيتي اسرائيل قرار گرفتند. البته در اين ميان خالد مشعل، رنتيسي و الزهار از تلاش براي ترور جان سالم به در بردند و ديگران همگي به شهادت رسيدند.

چشم انداز آينده، فشار فزاينده و اميد كاميابي
پر واضح است كه اسرائيل به طور جدي تصميم گرفته تا جنبش حماس را سركوب كند، ولي آيا مي توان جنبشي را كه بخش بسيار مهمي از مردم فلسطين است از ميان برداشت؟ جنبش حماس به عنوان اصلي ترين گروه فلسطيني كه به صورت ستون فقرات مقاومت و انتفاضه عمل مي كند اولا از نفوذ مردمي بسيار بالايي برخوردار است و حمايت مردم از آن موجوديتش را در برابر خطرات مصون مي دارد. و ثانيا پايه هاي قوي فكري و برخورداري از سيل عظيم كادرهاي آبديده، پتانسيل بالايي براي آن محسوب مي شوند كه قدرت مقابله آن با تلاشهاي اسرائيل براي سركوب آن را قوي تر مي سازند. جنبش حماس نشان داده است كه عليرغم دردناك بودن ضربات وارده بر آن توان بازسازي خود را داشته و مي تواند تحت شرايط جديد همچنان به كار خود ادامه دهد و مأموريتش براي آزادي فلسطين را پي بگيرد. فراموش نكنيم كه پس از كنفرانس شرم الشيخ در اواسط دهه ۹۰ كه بيش از چهل كشور دنيا گرد هم آمدند تا ضمن حمايت از پرز نخست وزير وقت اسراييل بطور مشخص جنبش حماس را تحت فشار قرار دهند، اين گروه با شرايط بسيار سختي مواجه بود كه در داخل از سوي اسرائيل و دولت خودگردان تحت پيگرد قرار داشت و در سطح منطقه و جهان نيز با شديدترين فشارهاي سياسي دست و پنجه نرم مي كرد. گذر زمان نشان داد كه اين گروه توانايي خروج از بحران و در دست گرفتن مجدد ابتكار عمل را داراست. به نظر ما اين تجربه قابل تكرار است، و اينبار خون شهيد مظلوم انقلاب فلسطين، دستار خونين شيخ رنجور و ويلچر متلاشي شده او، خود ضامن كاميابي هاي بيشتر مقاومت اسلامي و انتقاضه مردم فلسطين خواهند بود؛ كه اصلي ترين برنامه هاي حماس مي باشند.حماس مي ماند چون جنبش ملت فلسطين پابرجاست و سنت الهي پيروزي آنان را مقدر ساخته است.

نگاه امروز

اعتراض متحد
آمريكا پشتيبان اصلي رژيم اشغالگر قدس و روزنامه
وال استريت ژورنال ارگان غيررسمي سرمايه داران آمريكايي حامي كاخ سفيد و رژيم تل آويو است. اين روزنامه آمريكايي، يك روز پس از شهادت شيخ احمد ياسين توسط رژيم صهيونيستي در تحليلي انتقادي، اين عمل اسرائيل را حركتي به سوي يكجانبه گرايي خواند و از آن انتقاد كرد. به همين علت اين مطلب كه نقدي از درون و نشانه نگراني آمريكايي ها از رفتارهاي غيرعقلايي و غيراخلاقي اسرائيلي ها و عكس العمل ملت هاي منطقه در قبال آن است، «نگاه امروز» برگزيده شده است. اين مقاله را ايرنا از واشنگتن ترجمه و مخابره كرده است.
حمله موشكي اسرائيل عليه رهبر مذهبي حماس حاكي از حركت روزافزون اسرائيل به سمت يكجانبه گرايي است. چنين سياستي از طرف اسرائيل مي تواند درگيري بين اسرائيل و فلسطين را طولاني تر و خشونت بارتر كرده و بسياري از اهداف سياست خارجي دولت بوش از جمله ايجاد يك عراق دموكراتيك، ترميم روابط آمريكا با متحدين اروپايي و گسترش هرچه بيشتر همكاري هاي عربستان سعودي و پاكستان در جنگ با تروريسم را با موانع بزرگي روبه رو نمايد.علاوه بر آن ترور شيخ ياسين مي تواند بر خصومت و خشم عليه آمريكا كه از نظر بسياري از مردم جهان حامي مالي و تسليحاتي اسرائيل است بيش از پيش دامن بزند.سازمان حماس اقدام به انتشار تهديد بي سابقه اي نموده كه در آن آمريكا را به دليل حمايت از اسرائيل در ترور ياسين مقصر اعلام كرده است.به گفته بسياري از صاحب نظران موضع جديد اسرائيل نشان مي دهد كه دولت اين كشور نمي خواهد در مقابله با حماس و تضمين امنيت خود بعد از عقب نشيني از نوار غزه به ديپلماسي تكيه نمايد.
از نظر بسياري، اين حركت اسرائيل حاكي از تغيير سياست اين كشور بعد از چندين دهه تلاش براي رسيدن به يك توافق دوجانبه بين اسرائيل و فلسطين است؛ توافقي كه در طي آن فلسطينيان كشور مستقل خود را به دست خواهند آورد و اسرائيل نيز در عوض به امنيتي كه به رسميت شناخته شدنش توسط فلسطينيان و كشورهاي عرب به دنبال مي آورد، دست خواهد يافت. برخلاف افرادي كه اسرائيل قبلا مورد حمله قرارداده و مدعي بود كه برنامه حملات تروريستي عليه اسرائيل را در دست داشتند، شيخ ياسين روحاني بود كه در دنياي اسلام به وي به عنوان يك رهبر مذهبي حماس نظر مي شد و نه يك طراح حملات تروريستي. مقامات اسرائيل مدت هاي طولاني است كه استدلال مي كنند كه سياست آنها در ترور رهبران حماس بخشي از همان جنگي است كه آمريكا و كشورهاي اروپايي عليه القاعده به اجرا گذاشته اند، اما بسياري از كشورهاي اروپايي تفاوت عميقي بين اين دو جنگ قائل هستند و از نظر آنها درگيري خاورميانه تنها يك درگيري ارضي بوده و بايد از طريق توافق بين طرفين به صلح برسد.
اقدام اسرائيل در به قتل رساندن ياسين به طور گسترده از طرف دولت هاي كشورهاي عربي و اروپايي مورد انتقاد قرار گرفته است. ترور ياسين درواقع بخشي از برنامه جديد در حال ظهوراسرائيل است كه مي تواند تأثير عميقي بر سياست هاي بوش در خارج از مرزهاي آمريكا داشته باشد. به گفته يك مقام اسرائيل، هدف اسرائيل از كشتن ياسين اين است كه قدرت بزرگترين سازمان مبارز در نوار غزه را قبل از خروج احتمالي نيروهاي اسرائيل از اين منطقه تضعيف نمايد.

پيچيدگي هاي جديد در كار خزر-بخش دوم
رفتار روسيه در  درياي خزر

004416.jpg

عباس ملكي
اشاره:
ديروز بخش نخست مقاله سه بخشي عباس ملكي پيرامون درياي خزر را همزمان با اجلاس وزراي خارجه كشورهاي ساحلي درياي خزر كه از فردا در مسكو تشكيل مي شود، خوانديد. در بخش اول مقاله تغييرات عمده در صحنه خزر در سال هاي اخير و نيز عدم موفقيت در اجلاس سران كشورهاي ساحلي در عشق آباد مورد بررسي قرار گرفت. امروز در بخش دوم، موضوع پيچيده تر شدن رفتار روسيه در درياي خزر بررسي شده است. بخش سوم اين مقاله در شماره آينده تقديم خواهد شد.
پوتين در مورد درياي خزر چندين سياست را همزمان پي گيري نمود:
اول، بهبود بخشيدن به شبكه خطوط لوله بازمانده از شوروي سابق و اضافه كردن راه هاي جديد براي بيرون بردن نفت و گاز از منطقه محصور درياي خزر، آسياي مركزي و قفقاز. به همين جهت روسيه خط لوله باكو-نوروسيسك را براي انتقال نفت خام اوليه توليدي از حوزه هاي نفتي درياي خزر در كنار سواحل آذربايجان در ابتداي ۱۹۹۵، تعميرات اساسي نموده و پس از شروع جنگ چچن، شركت ترانس نفت از سيستم حمل نفت توسط خط آهن براي دور زدن چچن استفاده كرد و سپس خط لوله جديدي در بخشي از مسير باكو-نوروسيسك را درست كرد كه بجاي جمهوري چچن از جمهوري داغستان بگذرد. همچنين روسيه از ابتداي پروژه موسوم به «كنسرسيوم خط لوله خزر »، از شركاي اصلي اين خط لوله بود. اين خط كه از مناطق نفت خيز تنگيز در قزاقستان شروع شده و پس از دور زدن شمال درياي خزر، به نوروسيسك، پايانه نفتي روسيه در درياي سياه مي رسد از ابتداي سال ۲۰۰۲، مقدار ۶۰۰ هزار بشكه در روز نفت خام را حمل مي نمايد و پس از تكميل خط لوله تا يك ميليون بشكه نفت در روز را مي تواند حمل كند. فعاليت ديگر روسيه، پي گيري خط لوله موسوم به«جريان آبي» بود كه قرار است گاز طبيعي روسيه را از حوزه هاي گازي خزر و سيبري به تركيه از طريق درياي سياه برساند. اين خط لوله در حال حاضر تكميل شده است، اما مشكل كم شدن تقاضا در تركيه براي گاز بيشتر خود را نشان مي دهد. زيرا اكنون نيازهاي اوليه تركيه توسط خط گاز ايران تامين مي گردد. روسيه به آذربايجان پيشنهاد كرده است كه از طريق خط آبي مي تواند نسبت به صادرات گاز حوزه شاه دنيز اقدام نمايد و اين به معناي آن است كه سرمايه گذاري براي خط گاز باكو-تفليس-ارض روم بازهم غير اقتصادي تر شود. شركت هاي نفت وگاز روسيه در ديگر كشورها فعال شده و تقريبا انحصار خطوط لوله نفت و گاز درياي سياه كه بعضا از خزر بسوي آن منطقه كشيده شده است را از آن خود مي نمايند. فعاليت ديگر روسيه، نگاه به شمال براي رهايي از محدوديت هاي اعمال شده در جنوب از طرف آمريكاست. به همين دليل، در ۳۱ مارس ۲۰۰۰، رئيس شركت ترانس نفت، پايانه جديدي رادر منطقه لنينگراد افتتاح نمود. اين پايانه در بندر سابقا نظامي پريمورسك در سواحل خليج فنلاند است. اين كار روسيه را قادر مي سازد كه از شبكه خط لوله بالتيك خود بدون نگراني از ممانعت سه جمهوري بالتيك يعني استوني، ليتواني و لتوني استفاده نمايد. اين ترمينال مي تواند در ابتدا روزانه ۲۵۰ هزار بشكه از نفت خام را تحويل كشتي هاي تا ۱۵۰ هزار تن ظرفيت نمايد. اخيرا روسيه در حال ساخت پايانه هاي نفتي در مورمانسك است تا از طريق درياي بارنتز و طي مسافت كوتاه تر نفت صادراتي خود و منطقه خزر را به آمريكا برساند.
دوم، مشاركت دادن شركت هاي روسي در پروژه هاي منطقه خزر است. از ابتداي فروپاشي شوروي و مطرح شدن مسئله رژيم حقوقي درياي خزر، عليرغم آنكه وزارت خارجه روسيه از نظام حقوقي استفاده مشترك جانبداري مي نمود، اما شركت هاي روسي در پروژه هايي كه با رژيم تقسيم سازگاري داشتند، مشاركت مي نمودند. نمونه آن ده درصد سهام مربوط به كنسرسيوم بين المللي نفت آذربايجان و يا مشاركت گاز پروم و ترانس نفت در ديگر پروژه هاست. همچنين روسيه با استفاده از شركت هاي غربي استخراج نفت از مناطق شمالي درياي خزر را شروع كرد. درهمين راستا در ژوئيه ۲۰۰۰ و با چراغ سبز كرملين، سه شركت بزرگ نفت و گاز روسيه يعني يوكوس، گازپروم و لوك اويل شركت نفت خزر را تشكيل دادند تا نسبت به توسعه و اكتشاف نفت و گاز در كناره هاي درياي خزر شمالي در آبهاي روسيه، قزاقستان و آذربايجان بپردازد. در تابستان ۲۰۰۳، اولين گام براي توسعه مشترك حوزه هاي نفت و گاز شمال خزر با عقد قراردادي مابين لوك اويل و گازپروم برداشته شد. سپس اين دو شركت روسي با شركت ملي نفت قزاقستان ، شركت نفت و گاز خزر مركزي را تشكيل دادند. اين شركت اولين پروژه خود را در ساختار نفتي سنترالنايا در ۱۵۰ كيلومتري شرق مخاچ قلعه در روسيه با ذخائري حدود ۶/۳ ميليارد بشكه آغاز كرد.در اجراي دو پروژه ديگر در قزاقستان نيز احتمالا اين شركت برگزيده خواهد شد.
سوم، پس از انتخاب پوتين، در نگاه روسيه به مسائل مربوط به رژيم حقوقي، چگونگي استفاده از منابع درياي خزر، محيط زيست، آبزيان زنده، حمل و نقل و استفاده از فضاي ماوراء دريا تحولاتي روي داد. برخي از صاحبنظران تحول در سياست هاي روسيه پس از انتخاب پوتين را عمدتا تحول در متد تا محتوا دانسته اند. اما نمي توان انكار نمود كه سياست هاي روسيه پيچيده تر و هماهنگ تر از گذشته در خزر اتخاذ و اجرا مي گردد.
چهارم، پوتين براي اجراي سياست هاي جديد در منطقه خزر دست بكار شد و از كشورهاي منطقه خزر بجز ايران ديدار كرد. پس از رنجش نيازاف از آذربايجان به لحاظ مشروط نمودن گاز ارسالي از خط لوله باكو-جيهان به حداقل پنجاه درصد از منابع آذري، خط لوله گاز ماوراء خزر كه قرار بود از بستر درياي خزر، گاز منطقه اوكارم تركمنستان را به باكو منتقل نمايد، لغو گرديده و پوتين در يك اقدام سريع به عقد قرارداد با تركمنستان براي خريد دو تريليون متر مكعب در عرض ۲۵ سال اقدام نمود. در اكتبر ۲۰۰۰، پوتين و نظربايف سند مربوط به مشخص شدن مرزهاي اصلاح شده دو كشور در درياي خزر را امضاء و علاوه بر تائيد دو قرارداد ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰، منابع بستر دريا در بخش شمالي را بين خود تقسيم نمودند. آنگاه در مه ۲۰۰۲ دو رئيس جمهور قرارداد تقسيم بستر درياي خزر با استفاده از خط مياني اصلاح شده را توشيح نمودند. در ژانويه ۲۰۰۱، پوتين قرارداد ديگري با آذربايجان امضاء نموده و دو طرف چگونگي استفاده از منابع بستر دريا و مرزهاي خود در درياي خزر را مشخص كردند. آخرين تحول در اين زمينه در سوم مهر ماه ۱۳۸۱ بود كه در مسكو موافقتنامه تحديد مرزهاي آبي دو كشور بر اساس خط مياني به امضاي حيدر علي اف و پوتين رسيد.
پنجم، در جلسه شوراي عالي امنيت ملي روسيه به رياست پوتين مقرر گرديد كه يك گروه هماهنگي براي حل مشكلات مربوط به منطقه خزر تشكيل گردد. دبيرخانه اين گروه در وزارت خارجه روسيه قرار داشته و سمتي با نام «نماينده رئيس جمهور روسيه در امور درياي خزر» تعيين گرديد. پوتين پس از جلسه گفت كه گروه هماهنگي متشكل از نمايندگان بخش هاي دولتي و همچنين مسئولان شركت هاي انرژي، حمل و نقل، نيرو و سوخت روسيه خواهد بود. انتخاب يك شخص براي اين سمت به گفته پوتين پس از انتخاب كابينه در روز هفتم ماه مه (۱۸ ارديبهشت ۱۳۷۹) بود. وي ويكتور كالوژني، وزير سابق سوخت را براي اين كار انتخاب نمود. وي نيز با ترتيب دادن تيم زبده اي در امور درياي خزر، ايگور اورنوف، سفير با سابقه روسيه را بعنوان دبير هيأت برگزيده و از آن پس روسيه با اتخاذ استراتژي هاي تلفيقي ديپلماتيك، اقتصادي، نظامي از همه توان خود براي اجراي سياست هاي جديد بهره برداري نمود . كالوژني، مركزيتي براي برنامه ريزي اقتصادي استراتژيك بوجود آورد تا بتواند اكتشاف و بهره برداري از منابع هيدروكربوري خزر را تسهيل نمايد. كالوژني پيشنهاد داد تا در منابع نفت و گازي كه در نزديكي خطوط تقسيم بستر دريا قراردارد و يا مورد مناقشه است، بصورت مشترك بهره برداري انجام شود .
ششم، چگونگي برخورد روسيه با موضع ايران در درياي خزر است. جمع بندي روسيه از موضع ايران اين است كه ايران در وضعيتي قرار گرفته است كه مجبور به پذيرش تقسيم درياي خزر بر اساس خط مياني اصلاح شده است و براي كسب سهم بيشتر بايد به روسيه امتيازاتي بپردازد. روسيه اميدوار است كه با توجه به دستاوردهاي خود در روابط با ديگر كشورهاي حاشيه خزر، ايران بالاخره نظر اين كشور مبني بر تقسيم بستر دريا و استفاده مشترك از سطح آب را بپذيرد.
گرچه تاريخ مذاكرات ايران و روسيه در مورد درياي خزر پس از فروپاشي شوروي، همراه با فراز و نشيب بوده است، اما مهمترين رايزني روسيه و ايران در مورد درياي خزر در جريان سفر رئيس جمهور ايران به مسكو انجام گرفت. اين سفر در ۱۲ مارس ۲۰۰۱ (۱۳ اسفند ۱۳۸۰) به بيانيه مشتركي ختم گرديد. در بيانيه مشترك آمده است كه «دوكشور هيچ مرزي را در اين دريا (خزر) برسميت نمي شناسند.» اما در عمل، روسيه با تحديد حدود مرزهاي آبي خود با قزاقستان و آذربايجان رفتار ديگري از خود نشان داد.
004413.jpg

مذاكرات دو جانبه ايران و روسيه در مورد خزر در سالهاي اخير داراي محتواي نسبتا يكسان بوده است. روسيه بصورتي تهاجمي روش هاي حقوقي خود را مطرح ساخته و با ديگر كشورهاي حاشيه خزر در چارچوب استراتژي هاي جامع و بلند مدت مانند انتقال انرژي از طريق امكانات سرزميني روسيه، خريد گاز و يا حفظ مرزها آن را جا انداخته و نهايتا ايران را در حالت انفعالي مجبور به پذيرش آن ساخته است. از طرف ايران نيز عمدتا مذاكرات به بيان نگراني ها و گله ها محدود گشته است. نگراني هاي ايران بيشتر به نظامي شدن اين منطقه، رقابت تسليحاتي، باز شدن پاي بيگانگان به اين دريا و گله ها به عدم استفاده شركت هاي نفت و گاز روسي از پروژه هاي جذاب ايران در بخش انرژي باز مي گردد. كالوژني درحالي كه اذعان دارد كه «فكر مي كنم بر كسي پوشيده نيست كه در نگاه هاي كشورهاي ساحلي به رژيم (حقوقي) آينده هنوز هم اختلاف هاي اساسي باقي است»، در سياست هاي خود درمورد ايران بدنبال آن است كه نشان دهد كه جايگاه روسيه در حدي است كه مي تواند مشكلات ايران با ديگر همسايگان او را حل نمايد. يكي از پيشنهادهاي وي، ميانجيگري مابين ايران و آذربايجان بود كه بنا بگفته او تا آن موقع ۹ بار در مورد مشكلات خزر با يكديگر ملاقات كرده و همچنان بيشترين اختلاف را در مورد رژيم حقوقي خزر با هم داشتند. اين پيشنهاد در آن موقع توسط ايران رد شد . وي در سفري در آذرماه ۱۳۸۱ به تهران، پيشنهاد همكاري مشترك بين شركتهاي نفتي روسيه، ايران و تركمنستان براي توسعه و اكتشاف در ميادين نفتي كه در منطقه مورد اختلاف تركمنستان و ايران واقع شده اند را داد. سياست تهاجمي او در همه ابعاد ادامه يافت. او زماني به اين نتيجه رسيده بود كه مي تواند با استدلالات خود مجلس ايران را متقاعد به پيروي از مواضع روسيه نمايد. به همين دليل در مجلس شوراي اسلامي حاضر شد و سخنراني بلندي را ايراد نمود و پايه هاي استدلال ايران را از ريشه مورد ترديد قرارداد. وي قبلا طي مصاحبه اي پيشنهاد كرده بود كه براي رفع سوء تفاهم ها گفت و شنود پارلماني بين مجالس ايران و دوماي روسيه برگزار گردد . او در سخنراني خود در مجلس چندين موضوع را يادآوري مينمايد كه با اضافه نمودن چند موضع ديگر روسيه مي توان نگرش اين كشور به ايران را درك نمود:
۱-«اگر ايران معتقد است كه در خزر بهره برداري مشترك مورد نظر دو قرارداد ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ است، پس چرا در طول ۷۰ سال اتحاد شوروي ايران هيچگاه به مسكو نگفته است كه ما نسبت به مناطق نفتخيز آذربايجان ادعا داريم؟ در آن زمان وزير كشور شوروي خط بين آستارا و حسنقلي را مطرح نمود كه ايران هرگز از اين خط تجاوز نكرد».
۲-«به رسميت شناختن قراردادهاي ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ شوروي و ايران بعنوان مبناي رژيم حقوقي درياي خزر نقطه آغازين موضع روسيه مي باشد . در حاليكه روسيه متهم مي شود كه تماميت اين دو قرارداد را در نظر نمي گيرد، بايد خاطر نشان ساخت كه تماميت يكي از اين دو توافق، يعني پيمان دوستي ايران و جمهوري شوروي روسيه مصوب فوريه ۱۹۲۱، اول بار توسط ايران نقض گرديد. در ۱۹ آبان ۱۳۵۸ (۱۰ نوامبر ۱۹۷۹) ايران بصورت يك جانبه مواد ۵ و ۶ اين پيمان را لغو نمود و علت آن را تغيير اوضاع و احوال دانسته است. مگر اوضاع و شرايط منطقه امروز كمتر از گذشته تغيير يافته است ؟»
۳-«عملكرد عرفي (رويه) از قبل از فروپاشي اتحاد شوروي بدان صورت بوده است كه هركدام از دو طرف بصورت مستقل از منابع معدني بهره برداري مي نمودند. در بخش شوروي از پس از جنگ جهاني دوم كار اكتشاف و استخراج نفت در حوالي باكو شروع شد. تا آن زمان طرف ايراني در اقدامات ما هيچ لطمه اي بر حقوق خود نمي ديد و آن را ناقض قراردادهاي مزبور نمي دانست. در بخش ايراني نيز مطابق قانون مصوب مجلس ايران در ۱۹۵۵ (۱۳۳۴)، مناطق زيرآبي و منابع طبيعي بستر دريا در مناطقي كه در فلات قاره ايران قرار دارد را متعلق به ايران دانسته است . بنابراين براي رسيدن به يك توافق در مورد رژيم حقوقي درياي خزر بايد هم قراردادهاي گذشته و هم عملكرد عرفي را درنظر گرفت.»
۴-«درياي خزر يك تكه كاغذ سفيد نيست كه هرجور دلمان بخواهد برش دهيم . روش پيشنهادي ما، تقسيم بستر به منظور بهره برداري از منابع زير بستر و استفاده از آبهاي مشاع مي باشد. طبيعت خطوط سواحل، براي ما تعيين نموده است كه ترسيم خط مياني به پيچ و خم هاي آن بستگي دارد. ما خط مياني اصلاح شده با عنايت به سهم ۵۰ درصدي از منابعي كه در محل تلاقي خطوط قرار مي گيرند را پيشنهاد و به همين صورت با قزاقستان و آذربايجان عمل نموده ايم.»
۵-«موافقتنامه هاي روسيه با قزاقستان و آذربايجان به هيچ وجه مغاير با حقوق و تعهدات قراردادهاي ايران و شوروي نمي باشد. اين موافقتنامه ها مي توانند نمونه خوبي براي تقليد باشند. »
۶-«بيشترين فاصله مابين موضع كشورهاي ساحلي خزر، بين ايران و آذربايجان است.»
۷-«ايران از سال ۱۹۹۸ تاكنون بر روي موضع ۲۰ درصد ايستاده و نه به راست و نه به چپ حركت نمي كند ».
با آن كه اين گفته ها، داراي اشكالات متعدد تاريخي، حقوقي، سياسي و تكنيكي است، اما هيچگاه مسئولان وزارت امور خارجه ايران به پاسخگويي و يا رفع شبهه ها نپرداختند. روسيه در عين حال به نهايي نمودن اسناد كشتيراني، شيلات و محيط زيست علاقمند است. اين سه بخش در رژيم حقوقي مربوط به سطح آب جاي مي گيرند و روسيه موافق با استفاده مشترك در اين بخش است. در آخرين تحول از اين دست، در ۱۳ آبان ۱۳۸۲، كنوانسيون زيست محيطي درياي خزر در تهران به امضاي ۴ كشور ايران، روسيه، قزاقستان و آذربايجان رسيد و دو روز بعد تركمنستان نيز آن را امضا نمود. همچنين در باكو در روزهاي ۱۵ و ۱۶ مارس ۲۰۰۴، كنوانسيون مربوط به هواشناسي در درياي خزر نيز توسط كشورها تائيد شد.
هفتم، رهيافت نظامي روسيه در درياي خزر است. روسيه با غيرنظامي كردن درياي خزر مخالف است، زيرا مي داند قويترين ناوگان را در اين دريا دارد. كالوژني معتقد است كه غيرنظامي كردن دريا نياز به ۱۰ ، ۲۰ و يا ۳۰ سال زمان دارد و اينكه برخي از كشورهاي ساحلي در اين مورد اكنون صحبت مي نمايند به معناي باقي ماندن تنش ها در اين دريا و بي توجهي به پايگاه هاي آمريكا در ازبكستان و قرقيزستان است . در عين حال روسيه با ورود نيروهاي نظامي كشورهاي غيرساحلي به اين منطقه مخالف است و اين از مشتركات مواضع ايران و روسيه است. رزمايش دريايي روسيه در درياي خزر كه از ده مرداد ۱۳۸۱ (اول اوت ۲۰۰۲) شروع گشته بود، در ۲۴ مرداد (۱۵ اوت) به پايان رسيد. اعلام اين رزمايش يك روز پس از خاتمه اجلاس سران كشورهاي ساحلي درياي خزر در عشق آباد در ارديبهشت ۱۳۸۱ توسط پوتين و در آستاراخان در كناره خزر، اين برداشت را به ذهن همگان متصور نمود كه اجلاس سران در دستيابي به يك توافق در جهت تبيين نظام حقوقي درياي خزر شكست خورده و كرملين با اعلام چنين رزمايشي خشم خود را ابراز مي نمايد. سياست جسورانه پوتين پس از اجلاس عشق آباد، حكايت از سياست دولبه مسكو داشت كه در آن واحد پيگير چندين هدف منطقه اي و فرامنطقه اي مرتبط به هم است. در عين حال روسيه در موضوع استفاده نظامي از درياي خزر نسبتا تنهاست. در پايان جلسه نشست گروه كاري در ۲۶ و ۲۷ اسفند ۱۳۸۲ (۱۵ و ۱۶ مارس ۲۰۰۴) در باكو كالوژني گفت كه مسائلي همچون موضوع تحرك كشتي هاي نظامي كشورهاي ساحلي همچنان بدون توافق باقي ماند. در پاسخ غيرمستقيم به آذربايجان و قزاقستان كه به نوعي به غيرنظامي كردن دريا گرايش نشان مي دهند، كالوژني مي گويد كه حتي اگر به تقسيم معتقد باشيم اين به معناي وجود مرز در خزر است كه لاجرم بايد از اين مرزها حفاظت شود و اين با غيرنظامي شدن دريا در تعارض است.
هشتم، تغيير استراتژي روسيه از رسيدن به توافق ناگهاني جمعي به توافقات تدريجي است. اين ديپلماسي كه در طول سالهاي ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۹ بصورت پنج جانبه بود، از آن سال تاكنون بصورت دوجانبه، سه جانبه، چهارجانبه و تلاش براي رسيدن به نتيجه از طريق عقد معاهده و يا قراردادهاي مرزي مابين روسيه و كشورهاي ديگر تغيير يافته است. پروتكل تقسيم بستر شمالي درياي خزر در ۱۳ ماه مه ۲۰۰۲ (۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۱) در مسكو به امضاي روساي جمهور روسيه و قزاقستان رسيد. همچنين در ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۲ (۱مهر ۱۳۸۱) در مسكو موافقت نامه مربوط به تعيين محدوده اعمال حاكميت، مرز آبي و بهره برداري از منابع درياي خزر مابين روسيه و آذربايجان امضا شد. پوتين امضاي اين قرارداد را يك پيروزي بزرگ براي ابتكار روسيه در مورد تقسيم بستر و مشاركت در بهره برداري از آب عنوان نمود. قبل از اين توافقات، آذربايجان و قزاقستان نيز يك توافق دوجانبه را امضا نمودند كه به موجب آن سهم هركدام از منابع بستر خزر در شمال دريا مشخص گرديد. اين قرارداد كه در مسكو و در اول دسامبر ۲۰۰۱ (۱۰ آذر ۱۳۸۰) در جريان اجلاس رهبران كشورهاي مستقل مشترك المنافع امضا شد از نظر حيدر علي اف گام مهمي در تقسيم درياي خزر به پنج سكتور ملي در ميان كشورهاي ساحلي بود . در جريان امضاي توافق سه جانبه مابين روسيه، آذربايجان و قزاقستان در مه ۲۰۰۳ (خرداد ۱۳۸۲) مشخص گرديد كه روسيه قصد دارد به نوعي ديگر و بدون در نظرگرفتن منافع ايران مسئله رژيم حقوقي درياي خزر را حل و فصل نمايد. در كنار توافق سه جانبه روسيه-قزاقستان-آذربايجان، دو كشور تركمنستان و قزاقستان نيز در ادامه توافق خود در مورد مرزهاي آبي در درياي خزر در ۱۹۹۶، مجددا در سال ۲۰۰۳، فعال گرديدند. مذاكرات دو روزه مابين قزاقستان و تركمنستان در مورد تقسيم بستر درياي خزر در ۱۵ ژوئيه ۲۰۰۳ (۲۴ تير ۱۳۸۲)، در حالي به پايان رسيد كه دو طرف پيش نويس توافقنامه مربوط به اين كار را تهيه و امضا نمودند. وزارت خارجه قزاقستان اعلام نمود كه گام بعدي، دعوت از جمهوري آذربايجان براي جلسات سه جانبه در مورد مرز هاي سه كشور در قعر دريا در نقاط مركزي درياي خزر است.
در مورد مذاكرات دو جانبه روسيه و تركمنستان نيز بايد گفت عليرغم عدم وجود هرگونه مرز آبي مشترك مابين اين دو كشور در درياي خزر، مسكو براي جلب نظر نيازف اقدامات متعددي انجام داده است. علاوه بر وابسته شدن تركمنستان به خطوط لوله روسيه براي انتقال گاز، در فوريه ۲۰۰۴، كالوژني ديداري از عشق آباد داشت. وي در مصاحبه اي مي گويد كه «در ملاقات با نيازف تمام سئوالات روسيه با پاسخ مثبت همراه شد. موضع تركمنستان در مورد تقسيم دريا و بخصوص مرزهاي آبي كه خزر را به پنج بخش ملي بر اساس روش خط ميانه اصلاح شده تقسيم مي كند موضع سازنده اي است. بنابراين، اين ايده اكنون توسط همه كشورهاي ساحلي بجز ايران پشتيباني مي شود.»

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |