هادي صبا
تولد شيخ احمد ياسين از دو نگاه قابل تامل است. يكي تاريخ تولد اوست؛ ماه ژوئن سال ۱۹۳۶ ميلادي، يعني همان سالي كه شعله هاي نخستين قيام مسلحانه عليه نفوذ فزاينده صهيونيستها در داخل سرزمين فلسطين زبانه كشيد؛ و ديگري مكان تولد اوست، يعني روستاي جوره از توابع عسقلان در جنوب فلسطين. روايات تاريخي از شش نقطه به عنوان اماكني ياد كرده اند كه احتمال دفن رأس شريف امام حسين(ع) در آنها وجود دارد كه عبارتند از : كربلا و دفن رأس به همراه جسد شريف، قبرستان بقيع، مسجد اموي در شهر دمشق، مسجد مركزي شهر رقه در شمال سوريه، عسقلان در جنوب فلسطين و بالاخره رأس الحسين قاهره. رأس الحسين عسقلان هنوز هم زيارتگاهي است كه فلسطينيان را به سوي خود مي كشاند تا به ياد حسين (ع) تاب تحمل مظلوميتشان را فزوني بخشند. گويي سنت خداوندي بر آن است كه از اين نوزاد كه خيلي زود - پنج سالگي- پدرش را از دست داد نمادي از مقاومت عاشورايي در فلسطين بسازد.
آوارگي
۱۲ساله بود كه با اشغال بخش عمده اي از فلسطين در سال ۱۹۴۸ به همراه ميليونها فلسطيني ديگر بالاجبار خانه وكاشانه خود را ترك گفت تا در اردوگاه آوارگان فلسطيني در غزه سكني گزيند و زندگي پر مرارت آكنده از فقر و گرسنگي را بياغازد.
در آن هنگام نوار غزه تحت كنترل مصربود. خانواده شيخ احمد ياسين به مانند اكثر مهاجران دچار فقر و گرسنگي بودند تا جائي كه احمد خردسال مجبور بود به همراه ديگر همسالانش به اردوگاه سربازان مصري برود و پس مانده غذاي سربازان را براي سير نمودن خانواده اش جمع آوري كند.
شيخ احمد ياسين با دردمندي تمام ،خاطراتش از آن دوره را نقل كرده و در بيان شرايط آن دوره مي گويد: «ارتشهاي عربي سلاح را از دست ما فلسطينيان گرفتند با اين توجيه كه آنها براي جنگ با اسرائيل به فلسطين آمده اند و نبايد هيچ نيروي مسلح ديگري غير از آنان در صحنه وجود داشته باشد.بدين ترتيب سرنوشت ما به آنها گره خورد و وقتي شكست خوردند ما نيز شكست خورده بوديم بي آنكه جنگيده باشيم. از آن پس باندهاي صهيونيستي فجايع متعددي را مرتكب شده و با خونريزي فراوان شهروندان بي دفاع را به هراس افكندند. اگر سلاح در دست ما بود وضعيت به گونه اي ديگر رقم مي خورد.»
تحصيلات
احمد ياسين تحصيلات ابتدايي خود را تا كلاس پنجم دبستان در همان روستاي محل تولدش گذراند. پس از مهاجرت، خانواده هفت نفره بي سرپرست او چنان در معرض فشار قرار داشت كه اين كودك ۱۲ ساله مجبور شد ضمن ترك تحصيل به مدت دو سال در يك ساندويچ فروشي محقر كه ساندويچ باقلا عرضه مي كرد به كار بپردازد. سپس بار ديگر تحصيلات خود را پي گرفت تا آنكه در شانزده سالگي در هنگام بازي واليبال با همسالانش از ناحيه گردن دچار شكستگي گرديد و به دليل آسيب ديدگي نخاع تمام بدنش فلج شد و تا آخر عمر فقط از قواي عقلي بهره مند بود و بدون كمك ديگران توان تحرك نداشت.
با اينحال اراده پولادين ياور احمد ياسين بود و توانست در سال۸- ۱۹۵۷تحصيلات متوسطه را به پايان رساند و به دليل نبوغ بالا موفق به كسب شغل تدريس گرديد. سپس كوشيد تا تحصيلات خود را ادامه دهد. از اين روي به قاهره منتقل شد و در سال ۱۹۶۴ وارد دانشگاه عين شمس گرديد تا در رشته زبان انگليسي به تحصيل بپردازد.
وي سخنوري توانا بود كه با حضور در محافل عمومي به سخنراني مي پرداخت. گرايش اسلامي و ارتباطاتش با اخوان المسلمين موجب شد كه از سوي سازمان اطلاعات و امنيت مصر تحت تعقيب قرار گيرد. او در سال ۱۹۶۵ به همراه بسياري از كادرهاي اخوان المسلمين دستگير شد و حدود يكماه درسلول انفرادي به سر برد و با عدم اثبات ارتباط تشكيلاتي با اخوان المسلمين از زندان آزاد شد.
آغاز مبارزات
با شكست اعراب در جنگ سال ۱۹۶۷ و اشغال نوار غزه توسط اسرائيل، احمد ياسين كه اينك ادامه تحصيل در دانشگاه عين شمس را رها كرده و به غزه بازگشته بود، در مسجد عباسي به خطابه هاي آتشين مي پرداخت و مردم را به مقاومت بر عليه اشغالگران تشويق مي كرد.
در همان حال به جمع آوري كمكهاي مردمي و
ياري رساني به خانواده هاي اسرا و شهدا مي پرداخت. سپس با ياري تني چند از اعضاي اخوان المسلمين، مجتمع اسلامي غزه را بنيانگذاري كرد كه علاوه بر مسجد، يك مركز تبليغي - فرهنگي به شمار مي آيد و اكثر رهبران حماس اداره كنندگان آن بوده و فارغ التحصيلان آن نيز كادرهاي حماس را تشكيل مي دهند.
شيخ ياسين به دليل فعاليتهاي تبليغي خود بر عليه اسرائيل در سال ۱۹۸۲ توسط ارتش اسرائيل دستگير شد و به اتهام تشكيل يك سازمان نظامي براي مقاومت به ۱۳ سال زندان محكوم گرديد. شيخ سه سال و اندي را در زندانهاي اسرائيل بسر برد تا آنكه در سال ۱۹۸۵ در چارچوب مبادله اسرا ميان اسرائيل و جبهه خلق براي آزادي فلسطين، فرماندهي كل آزاد شد.
بنيانگذاري حماس
احمد ياسين با برخورداري از نبوغ فكري بالاي خود به اين نتيجه رسيد كه تشكيلات سنتي اخوان المسلمين در فلسطين با وضعيت پيچيده و تحولات سريع و فزاينده در صحنه فلسطين همخواني نداشته و پاسخگوي نياز جريان اسلامي فلسطين نيست.
لذا در سال ۱۹۸۷ با همفكري و همراهي تني چند از رهبران اخوان المسلمين در فلسطين از جمله دكتر محمد صيام- نماينده كنوني حماس در يمن- دكتر عبدالعزيز الرنتيسي، دكتر محمود الزهار، دكتر موسي ابومرزوق تشكيلات جديدي را پايه ريزي كرد. اين سازمان جديد جنبش مقاومت اسلامي نام گرفت كه اختصارا به حماس مشهور است. حماس نقش ويژه اي در انتفاضه نخست فلسطينيان ايفا كرد كه به انتفاضه مساجد مشهور شد. زيرا با محوريت مساجد كار خود را ادامه مي داد. از آن هنگام شيخ احمد ياسين به عنوان رهبر معنوي حماس مطرح گرديد، زيرا ضعف جسماني اش مانع از آن بود كه بتواند در اداره امور يك تشكيلات وسيع كه شاخه هاي نظامي و امنيتي آن بصورت غير علني و زير زميني فعاليت مي كردند نقش عملي ايفا كند.
|
|
با اوج گيري انتفاضه نخست، نيروهاي اسرائيلي بر آن شدند كه نقش اميد بخش و محرك شيخ ياسين را به كنترل درآورند لذا پس از چندين بار تهديد در ماه مه سال ۱۹۸۹ او را به همراه صدها تن از رهبران حماس دستگير ساخته و پس از يك محاكمه طولاني به حبس ابد به علاوه ۱۵ سال زندان ديگر محكوم كردند. اما حماس بدون حضور احمد ياسين و عليرغم آنكه رئيس دفتر سياسي وقت آن موسي ابومرزوق نيز در آمريكا زنداني بود به كار خود ادامه داد و در كنار جنبش فتح به عنوان يكي از دو گروه اصلي موجود در صحنه نمايان شد. در اين شرايط اسرائيل بر آن شد كه رئيس جديد دفتر سياسي حماس يعني خالد مشعل را كه در اردن بسر مي برد ترور كند. ولي از اين حادثه جان سالم بدر برد و افسران امنيتي اسرائيل كه به جان وي سوء قصد كرده بودند توسط نيروهاي اردني دستگير شدند و اسرائيل براي آزادي آنها مبادله اي را پذيرفت كه بر اساس آن شيخ احمد ياسين از زندان آزاد مي شد. بدين ترتيب شيخ احمد ياسين در سال ۱۹۹۷ بار ديگر به عنوان يك چهره برجسته اسلامي مقاوم به ميان مردم فلسطين بازگشت، در حاليكه شهرتي جهاني يافته بود. احمد ياسين پس از آزادي از زندان به چندين كشور اسلامي سفر كرد و با رهبران آنان ديدار و مذاكره نمود و كوشيد تا نداي مظلوميت ملتش را به گوش جهانيان برساند.
واپسين دم
شيخ احمد ياسين در بامداد روز سوم فروردين ماه جاري پس از اداي نماز صبح در مجتمع اسلامي غزه با كمك همراهانش در حال سوار شدن بر اتومبيل خود بود تا مسافت چند صد متري مسجد مجتمع اسلامي تا منزلش را بپيمايد. در اين هنگام چند هليكوپتر اسرائيلي در آسمان ظاهر شدند تا با شليك سه موشك هوا به زمين شيخ معلول را به خواسته ديرينه اش يعني شهادت برسانند. در اين حادثه ۸ نفر از همراهان شيخ به شهادت رسيدند و ۱۵ نفر ديگر از جمله دو فرزندش به شدت مجروح شدند.
پيام به رهبران عرب
شيخ احمد ياسين پيش از شهادت خود نامه اي خطاب به رهبران عرب تهيه كرده بود كه موفق به ارسال آن در زمان حياتش نگرديد. جنبش حماس متن اين نامه را منتشر كرده است. او در اين نامه مي گويد: سرزمين فلسطين يك سرزمين عربي - اسلامي است كه به زور توسط يهوديان غصب شده است. امكان ندارد كه جز از طريق توسل به سلاح بتوان آن را آزاد كرد. وي از رهبران عرب خواسته است تا همه انواع عادي سازي رابطه با اسرائيل را متوقف نموده و سفارتخانه ها، كنسولگريها و دفاتر تجاري اسرائيل در پايتختهاي عربي را تعطيل كنند و از هرگونه تماس و يا همكاري با اسرائيل اجتناب ورزند.
روند تقابل اسرائيل و حماس
جنبش حماس امتداد جريان اخوان المسلمين در فلسطين به شمار مي آيد. تا پيش از اشغال فلسطين، تشكيلات اخواني در غزه مستقيما از تشكيلات مادر در مصر تبعيت مي كرد؛ در حاليكه سازمان اخوان در كرانه باختري جزئي از تشكيلات اخوان المسلمين اردن بشمار مي رفت. اين حالت تا تشكيل حماس در سال ۱۹۸۷ به همين صورت ادامه داشت. در آستانه جنگ ۱۹۴۸ و اعلام تشكيل دولت اسرائيل، نيروهاي اخواني مصر در كنار نيروهاي مسلح آن كشور كوشيدند تا از تأسيس دولت اسرائيل جلوگيري كنند، ليكن ارتش مصر به دليل تعهدات بين المللي اش به ويژه در برابر انگلستان، نمي توانست به تقابل جدي با صهيونيست ها ادامه دهد. به همين دليل مانع از فعاليت جدي نيروهاي اخواني گرديد. در جبهه اردن نيز وضع به همين منوال بود. پس از سال ۱۹۴۸ رهبران اخوان المسلمين مصر با سفرهاي پي در پي به منطقه غزه كه همچنان تحت كنترل مصر قرار داشت مي كوشيدند تا روحيه مقاومت را در ميان مردم غزه و سربازان مصري بالا ببرند. با بروز تشنج ميان دولت مصر و اخوان المسلمين و دستگيري رهبران و كادرهاي آن، اخواني هاي غزه نيز در اين رهگذر دچار آسيب شدند و تحت پيگرد نيروهاي امنيتي مصر قرار گرفتند. لذا امكان فعاليت آنان محدود شد. پس از جنگ ۱۹۶۷ و اشغال كامل غزه اينبار نيروهاي اخواني به طور مستقيم در مقابل اسرائيل قرار گرفتند. در اين مرحله اخوان غزه ، سياست كادرسازي را در پيش گرفت و از ورود مستقيم در مقابله نظامي با صهيونيستها خودداري كرد. همين امر موجب دامن زده شدن به شايعاتي در مورد همكاري پنهاني آنان با اشغالگران گرديد كه در واقع ظلمي آشكار به اين تشكيلات بود. عملكرد اخوان كرانه باختري به عنوان بخش مهمي از اخوان اردن در همكاري با رژيم ملك حسين اين شايعات را قوت مي بخشيد. شايد بتوان شرايط تاريخي و ضرورت احياي بنيه آسيب ديده تشكيلاتي اخوان را به عنوان توجيه اين سياست اخوان مطرح كرد وليكن نمي توان به طور تام و تمام از آن دفاع نمود. در هر حال اخوان نيز به مانند هر جريان سياسي ديگر روند تكامل خود را در فلسطين طي كرد و با بومي كردن هر چه بيشتر سياستها و برنامه هاي خود در مسيري به حركت درآمد كه با انديشه هاي حسن البنا بنيانگذار اخوان المسلمين همخواني داشت. پيروزي انقلاب اسلامي و مطرح شدن انديشه هاي امام خميني در مورد مسئله فلسطين به ظهور تشكيلات اسلامي جديدي بنام جنبش جهاد اسلامي منجر شد. جنبش جهاد اسلامي در واقع يك انشعاب از اخوان المسلمين بود كه نيروهاي مذهبي جنبش فتح را نيز به خود جذب كرده بود. ناگفته نماند كه جنبش اخوان المسلمين در واقع هميشه به عنوان يك جنبش مادر در صحنه فلسطين عمل كرده است. پيش از آن نيز اكثر كادرهاي اصلي جنبش فتح نظير ياسر عرفات، ابوجهاد و ابواياد كه سابقه عضويت در اخوان المسلمين داشتند جريان ملي فلسطيني را بنيانگذاري كردند. اما اينك جنبش جهاد اسلامي با گرايش اسلامي و اعتقاد به مبارزه مسلحانه پا به عرصه وجود مي گذارد.
رويا رويي بي امان
يقينا ظهور جنبش جهاداسلامي تأثير اساسي در سرعت يابي سير تحول و تكامل فكري اخوان المسلمين و تبديل آن به جنبش حماس ايفا نمود. پس از ظهور حماس و موفقيت آن در وارد آوردن ضربات سهمگين به اشغالگران، شرايط به گونه اي پيش رفت كه اسرائيل بناچار موضوع خروج از غزه را در دستور كار خود قرار داد. در اين شرايط بود كه دولت اسرائيل كوشيد تا با وعده اعطاي قدرت سياسي به حماس اين گروه را به مذاكره با خود تشويق كند. ليكن حماس اولا اصولي تر از آن بود كه مشروعيت اسرائيل را بپذيرد و زيرك تر و با تجربه تر از آن بود كه فريب بازيهاي سياسي اسرائيل را بخورد. با اجتناب حماس از پذيرش پيشنهادات اسرائيل، متأسفانه جنبش فتح در يك خطاي استراتژيك بدون توجه به حقيقت وجودي اسرائيل، وارد صحنه مذاكرات گرديد و موافقتنامه اسلو را امضا كرد.
|
|
پس از امضاي موافقتنامه اسلو، اسرائيل كوشيد تا حماس و فتح كه اينك به دولت خودگردان مبدل شده بود را در برابر هم قرار دهد و با آتش زدن به يك فتنه داخلي فلسطيني، زمينه تضعيف همه فلسطينيان را فراهم آورد. اما حماس آبديده تر از آن بود كه منافع ملي خود را نشناسد. حماس با شناخت دقيق اوضاع و بهره گيري از تجربه متراكم خود، هدف اصلي را مقابله با اشغالگران قرار داده بود و از ورود به هر گونه درگيري حاشيه اي پرهيز مي كرد. عليرغم دستگيري بسياري از رهبران و كارهاي حماس از سوي دولت خودگردان، اين جنبش با درك دقيق از شرايط و فهم تنگناهاي دولت خودگردان و تعهدات آن به اسرائيل و با پيش بيني درست خود مبني بر بي سرانجام بودن روند صلح، خويشتن داري انقلابي را سرلوحه كار خود قرار داد. ناگفته نماند كه اين تيزبيني بي حاصل نماند و پس از شكست روند صلح و پشيماني اصلي ترين رهبران و بسياري از كادرهاي جنبش فتح، بار ديگر روابط حسنه اي ميان اين دو جنبش برقرار شد و دو طرف به عنوان اصلي ترين جريانات فلسطيني كوشيدند تا تلاش براي ايجاد وحدت ملي فلسطيني در مقابله با تجاوزگريهاي دولت اسرائيل را به نمايش بگذارند. البته وجود برخي افراد مرموز در جنبش فتح كه بصورت ستون پنجم اسرائيل عمل مي كنند همواره به عنوان يك تهديد در برابر وحدت ملي فلسطين عمل مي كند كه اين نكته براي عرفات و رهبران حماس نيز روشن است.
اسرائيل با ناكامي در دومين مرحله از سياست خود در برابر حماس يعني تلاش براي ايجاد درگيري ميان آن و جنبش فتح و دولت خودگردان، سياست ديگري را در پيش گرفت كه سركوب همه جانبه حماس و ترور رهبران آن از مشخصه هاي اصلي آن مي باشد. در اين مرحله اكثر كادرهاي حماس چه در داخل فلسطين و چه در خارج از آن در معرض ترور قرار گرفتند. خالد مشعل رئيس دفتر سياسي و بالاترين مقام سياسي حماس كه در خارج از فلسطين بسر مي برد، جمال منصور يكي از رهبران سياسي و رئيس هيئت مذاكره كننده حماس با دولت خودگردان، محمود ابوهنود از كادرهاي بسيار مهم عملياتي گردانهاي عزالدين قسام - شاخه نظامي حماس، ابراهيم المقادمه از بنيانگذاران هسته هاي اوليه گردانهاي عزالدين قسام، صلاح شحاده رهبر گردانهاي عزالدين قسام، عبدالعزيز رنتيسي برجسته ترين چهره سياسي حماس در غزه - پس از شيخ ياسين -، محمود الزهار يكي ديگر از رهبران سياسي حماس در غزه، اسماعيل ابوشنب يكي از رهبران سياسي گروه و بالاخره احمد ياسين رهبر معنوي و بنيانگذار حماس مورد هدف نيروهاي نظامي و امنيتي اسرائيل قرار گرفتند. البته در اين ميان خالد مشعل، رنتيسي و الزهار از تلاش براي ترور جان سالم به در بردند و ديگران همگي به شهادت رسيدند.
چشم انداز آينده، فشار فزاينده و اميد كاميابي
پر واضح است كه اسرائيل به طور جدي تصميم گرفته تا جنبش حماس را سركوب كند، ولي آيا مي توان جنبشي را كه بخش بسيار مهمي از مردم فلسطين است از ميان برداشت؟ جنبش حماس به عنوان اصلي ترين گروه فلسطيني كه به صورت ستون فقرات مقاومت و انتفاضه عمل مي كند اولا از نفوذ مردمي بسيار بالايي برخوردار است و حمايت مردم از آن موجوديتش را در برابر خطرات مصون مي دارد. و ثانيا پايه هاي قوي فكري و برخورداري از سيل عظيم كادرهاي آبديده، پتانسيل بالايي براي آن محسوب مي شوند كه قدرت مقابله آن با تلاشهاي اسرائيل براي سركوب آن را قوي تر مي سازند. جنبش حماس نشان داده است كه عليرغم دردناك بودن ضربات وارده بر آن توان بازسازي خود را داشته و مي تواند تحت شرايط جديد همچنان به كار خود ادامه دهد و مأموريتش براي آزادي فلسطين را پي بگيرد. فراموش نكنيم كه پس از كنفرانس شرم الشيخ در اواسط دهه ۹۰ كه بيش از چهل كشور دنيا گرد هم آمدند تا ضمن حمايت از پرز نخست وزير وقت اسراييل بطور مشخص جنبش حماس را تحت فشار قرار دهند، اين گروه با شرايط بسيار سختي مواجه بود كه در داخل از سوي اسرائيل و دولت خودگردان تحت پيگرد قرار داشت و در سطح منطقه و جهان نيز با شديدترين فشارهاي سياسي دست و پنجه نرم مي كرد. گذر زمان نشان داد كه اين گروه توانايي خروج از بحران و در دست گرفتن مجدد ابتكار عمل را داراست. به نظر ما اين تجربه قابل تكرار است، و اينبار خون شهيد مظلوم انقلاب فلسطين، دستار خونين شيخ رنجور و ويلچر متلاشي شده او، خود ضامن كاميابي هاي بيشتر مقاومت اسلامي و انتقاضه مردم فلسطين خواهند بود؛ كه اصلي ترين برنامه هاي حماس مي باشند.حماس مي ماند چون جنبش ملت فلسطين پابرجاست و سنت الهي پيروزي آنان را مقدر ساخته است.