سه شنبه ۱۸ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۳
حكايت پرپيچ و خم يك شهر قديمي
وقتي تهران صاحب شهرداري شد
پس از مدتي اداره بلديه صاحبان دكان هاي لاله زار و ناصريه را موظف كرد در وپيكر مغازه ها را رنگ كنند و از نام هاي فارسي براي  محل كسب بهره ببرند
يكي از مهمترين كارهاي مهام ساختن بولوار آب كرج (بولوار كشاورز فعلي) بود. اين بولوار بين زمين هاي جلاليه و دانشگاه تهران قرار داشت،آب نهر كرج در آن جاري بود و جزو گردشگاه هاي عمومي مردم تهران محسوب مي شد
004914.jpg
ماني راد
اسب به تاخت دور مي شود و سوار در غبار گم. عصاي مرد كورچاله را پيدا كرده است و به ترديد مي لرزد. پسركي ژوليده به دور از چشم همه مشتي خاك از خيابان بر مي دارد و كنار ديوار كاهگلي، بازي هر روزش را از سر مي گيرد. شايد در انديشه برپا كردن ساختمان و خياباني دلپذيرتر است. شهري بدون چاله، بي غبار خاك و همراه با درختاني سرسبز و بلند. خيال پسرك را صداي سم كوب چهاراسب ابلق كه درشكه اي را مي كشند، نقطه چين مي زند.
همه اين تصاوير متعلق است به بيش از صد و پنجاه سال پيش طهران. زماني كه هنوز طهران ساختماني به نام شهرداري نداشت. دارالخلافه ناصري برپا و طهران رنگ و روي پايتختي به خود گرفته بود، اما كوچه ها و خيابان ها همچنان خاكي و ابتدايي به زندگي خود ادامه مي داد و سرنوشت خود را دنبال مي كرد. روزگاري كه با پريدن آفتاب زرد همه جا مثل قير سياه مي شد و تنها قرص نقره اي ماه اگر بود به بازار و برزن روشنايي مي پاشيد. فانوس ها به دور از شكوه ارگ سلطنتي دربار قاجاري، دايره كوچك حضور يك خانواده را تا مدت كوتاهي روشن نگه مي داشتند. اما جاي ساختمان شهرداري همچنان خالي بود و سوار در غبار گم مي شد.
نخستين زمزمه ها
به دور از خيال لرزان پسرك، سال ها بعد اداره بلديه در ۱۳۰۰ با تشكيلات جديد تاسيس شد. گاسپار ايپگيان به عنوان رئيس بلديه طهران معرفي و مامور تشكيل اداره جديد شد. بلديه داراي شش اداره بود. اداره صحيه و معاونت عمومي؛ اداره محاسبات و عايدات و اداره امور خيريه؛ اداره ساختمان، روشنايي و مياه (مردگان)، اداره تفتيش، سجل احوال، احصائيه و نشريات؛ اداره كابينه پرسنل، تنظيمات، ملزمات، اجراييات و رسومات.
گاسپار ايپگيان اقداماتي مهم در طهران انجام داد. از جمله آن، تامين روشنايي خيابان هاي مهم طهران با چراغ برق در خيابان هاي اميريه، لاله زار، اسلامبول و علاءالدوله بود. بدين ترتيب خيابان هاي طهران بعد از مدت ها رنگ روشنايي را به خود ديد. البته مدت ها قبل خيابان چراغ گاز كه پشت ارگ سلطنتي قرار داشت، به وسيله فانوس ها چراغاني شده بود، اما اين اقدام بلديه بيشتر مورد توجه قرار گرفت. پس از چندي بلديه صاحبان دكان هاي خيابان هاي لاله زار و علاءالدوله و ناصريه را موظف كرد در وپيكر مغازه ها را رنگ كرده و تابلوهايي خوانا بر سردرشان نصب كنند. پشت شيشه ها را پاك كرده و از نام هاي فارسي استفاده كنند. ماموران اداره صحيه به طور مرتب، به دكان هاي آشپزي، كله پزي، چلوكبابي، سلماني و حمام ها سركشي كرده وبه نظارت امور نظافتي آنها مي پرداختند. ايپگيان دستور بناي ساختمان بلديه در ميدان توپخانه و خاكريزي و تسطيح خيابان چراغ برق را صادر كرد. همچنين اين اداره به آب پاشي و رفت و روب خيابان ها و كوچه  ها و جمع آوري زباله ها اقدام كرد و براي كوچه ها و خيابان هاي شهر، با نصب تابلوهايي نامگذاري كرد. ايپگيان به عنوان اولين شهردار رسمي شهر طهران توانست به امور شهري طهران نظم دهد و چهره طهران را از شهري ابتدايي به پايتختي منظم تبديل كند. بعدها كه سيدضياء از كار بركنار شد، رئيس اداره بلديه نيز از كار كنار رفت و به جاي وي دكتر عليخان حكيم اعظم به عنوان رئيس اداره بلديه معرفي شد و تا مدت ها به كارش ادامه داد، اما پس از چندي او نيز بركنار شد و با روي كار آمدن رضاخان پهلوي، اداره بلديه رئيسي جديد يافت؛ سرهنگ كريم خان بوذرجمهري. قزاقي كه پا به پاي رضاخان مدارج رشد را پيمود و در به قدرت رسيدن او سهمي بسزا داشت.
يك شهردار و يك ميدان 
كريم خان بوذرجمهري يكي از افسران قزاقخانه و جزو اربابجمعي رضاخان بود. او با روي كار آمدن رضاخان، به سمت رئيس بلديه طهران منصوب شد. بوذرجمهري در اولين گام ميدان توپخانه را به شكلي جديد طراحي و احداث كرد. درست در زماني كه رضاخان به قصد پايان دادن به غائله خوزستان قصد لشكركشي به آنجا را داشت. او كه تصميم گرفت، لياقت خود را به سردار سپه نشان دهد. او با كمك يك مهندس روس طرح اوليه ميدان توپخانه جديد را پي ريزي كرد. نقشه اوليه اين ميدان برگرفته شده از ميدان اصلي شهر پطروگراد بود. كريم خان توانست با كمك اين مهندس، ميداني زيبا و بزرگ بنا كند كه هديه اي باشد براي رضاخان پيروز كه از سركوب يك قيام باز مي گردد. اين ميدان در روز يازدهم دي ماه ۱۳۰۳ توسط رضاخان افتتاح شد و بيش از پيش، كريم خان را كه از سواد بي بهره بود در دل شاه جا كرد.
بوذرجمهري قريب به ۱۰ سال شهردار تهران بود و كارهاي بسياري را انجام داد. خيابان هاي متعددي را به وجود آورد و تهران را گسترش داد و در حاشيه آن دست به كارهاي عمراني زد. يكي از برنامه هاي او سنگ فرش كردن خيابان هاي اصلي تهران بود كه در آن زمان از ميدان توپخانه تا خيابان باغشاه امتداد داشت و همچنين خيابان اميريه را در برمي گرفت. يكي ديگر از اقدامات مهم بوذرجمهري راه اندازي خطوط اتوبوسراني بود. خطوط اتوبوسراني طهران با ۳ خط كار خود را شروع كرد و به تدريج توسعه يافت. مجموع اين اقدام ها از بوذرجمهري در نزد مردم، چهره اي موفق از او ساخت، اما چندي نگذشت كه او ناگهان مورد تنفر قرار گرفت. بوذرجمهري با از بين بردن دروازه هاي تهران كه از عهد ناصرالدينشاه به جا مانده بود و جزو آثار تاريخي كشور و شهر تهران محسوب مي شد نام خود را خراب كرد. او مي خواست به هر قيمتي كه شده تهران را توسعه دهد و انگار اين دروازه ها مزاحم كار او بودند. حتي در بعضي جاها براي احداث خيابان هاي جديد او مجبور شد درختان كهنسال را كه بيش از ۳۰۰ سال عمر داشتند از ريشه درآورد.
بسياري از مردم به مقابله با او برخاستند و او را دشمن آثار تاريخي طهران ناميدند. خيلي زود محبوبيت او از دست رفت. كريم خان بوذر جمهري بعدها بعلت بيماري از كار بر كنار و به منظور مداوا، عازم اروپا گرديد.
پس از وي فرد ديگري به عنوان شهردار معرفي شد. شخصي به نام فضل الله بهرامي كه يك نظامي بود.
خياباني به نام شهردار سابق و چند شهردار ديگر
فضل الله بهرامي پس از آنكه به رياست اداره بلديه رسيد، مانند سلف اش تلاش هاي بسياري كرد. شايد يكي از مهمترين كارهايش نامگذاري جديد خيابان ها باشد.
او به خاطر خدمات كريم خان يكي از خيابان هاي اصلي تهران را كه در حاشيه بازار قرار داشت بوذر جمهري نام نهاد. بهرامي به مدت ۳ سال رئيس بلديه بود تا اينكه بالاخره پس از چندي سرتيپ هوشمند به جايش سركارآمد. هوشمند قبلا رئيس اداره ثبت احوال و آمار بود و تقريبا جايش را با فضل الله بهرامي عوض كرد و بهرامي به جاي او رئيس اداره ثبت احوال و آمار شد. سرتيپ هوشمند افسري فعال بود ولي از بخت بد يك روز يادش رفت دستور بدهد مسير عبور رضاخان را آبپاشي كنند. به هنگام عبور رضاخان از خيابان اصلي ناگهان گرد و خاك هوا را فرا گرفت. شايد همين مساله كافي بود تا او كارش را از دست بدهد. به جاي او ميرزا قاسم خان تبريزي ملقب به صور اسرافيل رئيس اداره بلديه شد. اين شخص قبلا رئيس اداره بلديه اصفهان بود و در زيباسازي اين شهر نقش به سزايي داشت و از همانجا به رياست اداره بلديه تهران برگزيده شد ولي در تهران كاري از پيش نبرد. بعد از او چند نفر ديگر مانند گلشائيان و فروزان و مصطفي قلي رام و براي بار دوم فضل الله بهرامي به رياست شهرداري تهران رسيدند و هيچكدام خدمات شاياني در اين پست انجام ندادند تا اينكه در سال ۱۳۲۶ شخصي به نام مهدي مشايخي رياست شهرداري تهران را به عهده گرفت. او تصميم گرفت آب شرب  طهران را لوله كشي كند و براي اينكار با شركت انگليسي الكساندر گيب قرار داد امضا كرد. اما مشايخي در اينكار ناموفق ماند چرا كه دهها چاه در تهران زده شد ولي هيچكدام از آنها به آب نرسيد و او نيز كارش را از دست داد و به جاي او شخصي بنام دكتر محمد خلعتبري شهردار تهران شد ولي بعدها اين شخص بخاطر فساد مالي بازداشت گرديد. آقاي حسام دولت آبادي جانشين او در شهرداري شد ولي او هم در اين پست چندان موفقيتي نداشت و بعد از مدتي او نيز جايش را به محمد مهران داد. محمدمهران نيز به مانند سايرين در اين پست دوام نياورد و بعد از او افراد زيادي شهردار تهران شدند ولي آنها هم به سرنوشت اسلاف خود دچار شدند.
مردي كه آب كرج را به طهران آورد
ماجرا اما چهره اي ديگر پيدا كرد، شهردار مشهد موسي مهام رياست شهرداري طهران را به عهده گرفت و علاقه زيادي به گل كاري و ساختن بولوار و آبنما از خود نشان داد. يكي از مهمترين كارهاي او ساختن بولوار آب كرج (بولوار كشاورز فعلي) بود. اين بولوار بين زمين هاي جلاليه و دانشگاه تهران قرار داشت،آب نهر كرج در آن جاري بود و جزو گردشگاه هاي عمومي مردم تهران محسوب مي شد. در آن زمان ميدان اسب دواني تهران نيز در همين زمين هاي جلاليه قرار داشت كه بعدها پارك لاله به جاي آن ساخته شد و هتل بزرگ اينتركنتينانتال (هتل لاله) نيز در كنار آن احداث گرديد.
موسي مهام بعد از احداث اين بولوار ميدان وليعصر فعلي را نيز ساخت. بطور كلي موسي مهام در زيباسازي چهره شهر تهران نقش به سزايي داشت ولي از آنجا كه هيچ كس در اين شغل دوام نياورد او نيز جاي خود را به فتح الله فرود داد. اين شخص ارتباط خوبي با مردم جنوب شهر برقرار كرد و در دهه ۴۰ تصميم گرفت زاغه هاي جنوب شهر تهران را از بين ببرد و به جاي آنها خانه سازي كند. اين طرح او با موفقيت رو به رو شد، اما بعد از انجام آن، او نيز از شهرداري رفت و دكتر محسن نصر شهردار تهران شد. در زمان دكتر نصر نخست وزير كشور علي اميني مبارزه با فساد را شروع كرده بود و بعضي از شهرداران تهران را تعقيب مي كرد. حتي بعضي از آنها مانند فتح الله فرود و موسي مهام و غلامحسين ابتهاج به زندان رفتند. دكتر نصر پس از رياست شهرداري با گرفتن سمت مشاور وزير از شهرداري رفت و به جاي او جواني پرتحرك و جوياي نام به نام احمد نفيسي راس كار آمد. او هم اقداماتي را انجام داد و با تمام اقشار جامعه و رسانه ها از در دوستي وارد شد ولي بعدها در اين پست گرفتار يك پرونده قضايي شده و از اين سمت كناررفت. نفيسي در هنگام كار در شهرداري نمي  توانست با وزارت كشور كه شهرداري يكي از ادارات تابعه اين وزارتخانه بود كنار بيايد و قبول نمي كرد كه وزير كشور تصميمات شهرداري را تصويب كند و به خاطر همين اختلاف، شغل خود را از دست داد وبه جاي او شخصي به نام توانا بر سر كار آمد. نفيسي بعدها از زندان درآمد و خانه نشين شد. بعد از توانا هم شخصي به نام دكتر ضياءالدين شادمان شهردار تهران شد. اين شخص در شهرداري دست به اقداماتي بي سابقه زد و جنجالي را به پا كرد و آتش اين جنجال كه بازنشسته كردن و بازخريد كردن عده زيادي از مديران شهرداري بود دامن او را گرفت و او نيز استعفا كرد و به جاي او اشخاصي چون سرلك و سرتيپ صفاري بر سر كار آمدند ولي آنها هم نماندند و جاي خود را به جواد شهرستاني دادند. شهرستاني شهردار مشهد بود كه به تهران آمده بود. مدت رياست او كمتر از يك سال بود و خيابان معروف جردن (آفريقا) در زمان او احداث شد ودر شهريور ۱۳۴۸ انجمن شهر تهران، شهرستاني را از كار بركنار كرد و به جاي او غلامرضا نيك پي را به سمت شهردار تهران منصوب كردند. او هشت سال متوالي شهردار تهران بود و در طول مدت طولاني شهردار بودن دست به اقداماتي زد كه او را در اذهان عمومي منفور ساخت. او راهنمايي و رانندگي را جزو ادارات شهرداري كرد و نارضايتي افسران آن اداره را برانگيخت و با بولدوزرهاي شهرداري به خانه ها و سرپناه هاي مردم حاشيه تهران حمله كرده و آنها را بر سر اين مردم فقير خراب كرد. نيك پي در سال ۱۳۵۶ توسط انجمن شهر از كار بركنار شد. بعد از بركناري نيك پي در سا ل۱۳۵۶ جواد شهرستاني مجددا به شهرداري بازگشت و توسط انجمن شهر به عنوان شهردار تهران برگزيده شد ولي با شروع حكومت جمهوري اسلامي، شهرستاني از اين پست بركنار شد و با پايان يافتن دوره پهلوي در ايران و آغاز حكومت اسلامي، داستان تمام شهرداران تهران كه هر كدام به نحوي بر سر كار آمده بودند نيز پايان يافت ولي چهره شهر طهران عوض نشده بود.
تصوري دور اما نزديك 
از خيال لرزان پسرك تا به امروز فرسنگ  ها راه است. او كه در يكي از كوچه هاي طهران قديم با دست هايي كودكانه، روياي كوچكي را در سر مي پروراند و سم كوب اسبان را در گوش داشت، حتي در خواب هم نمي توانست اين همه آدم ها را به چشم ببيند كه بيايند و مثلا تهران را به شهري امروزي تبديل كنند. حالا از آن همه تصور، تهران تنها چهره اي خاموش بر خود دارد. چقدر جاي سعدي خالي است كه گفت، «هر كه آمد عمارتي نو ساخت...» اما صداي سم كوب اسبان هنوز هم در ذهن پسرك مانده و تصور موهوم چاله هايي كه در خيابان هاي طهران بودند. طهران اكنون شهر شده است. شهري بزرگ و كارهايي كه از ديروز ناتمام مانده...

طهرانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |