اشاره:
ضرورت بهره گيري از يك سياست نفتي كارآمد در روابط اقتصادي كشور بر كسي پوشيده نيست. در سال هاي اخير عليرغم تحولات مهمي كه در صنعت نفت كشور رخ داده است ولي هنوز راه درازي در پيش است.
ايران به عنوان يكي از اعضاي مهم اوپك و دارنده دومين ذخاير گاز جهان از ظرفيت هاي بالقوه براي براي حضور در بازار انرژي جهان برخوردار است.
بخش نخست گفت و گوي حاضر تلاش دارد تا در اين زمينه به كنكاش بپردازد.
* برنامه ها و استراتژي شركت ملي نفت براي توسعه صنايع نفت و گاز ايران با توجه به تحولات جاري در جهان چگونه است. در اين بازار پر رقابت براي جذب سرمايه گذاري هاي خارجي چه دركي از آينده داريم؟
- براي حضور در بازار پشتوانه اولين برنامه هاي بلند مدت است كه ما را به عنوان يكي از كشورهاي قابل اتكا براي تأمين نياز انرژي كشورهاي مصرف كننده به حساب بياورد. از ديد مصرف كننده هاي عمده به جز آمريكا كه بزرگترين مصرف كننده است با مصرف كنندگان اصلي دنيا كم و بيش در وضع كنوني و آنهايي كه در طي دو دهه آينده به عنوان مصرف كنندگان اصلي قرار مي گيرند در ارتباط مستقيم قراردادي هستيم. براي آنها نيز مهم است كه بدانند ما چه برنامه هايي را در پيش داريم و آيا مي توانيم يك طرف قابل اتكا براي تأمين انرژي به حساب بياييم.
در عين حال بودن در بازارهاي بين المللي نفت نبايد ما را به راه غلط قبل از انقلاب بياندازد كه اقتصاد كشور را به اقتصاد تك محصولي نفت وابسته كرده بود.خوشبختانه با نعمت خدادادي كه به جز نفت به عنوان گاز در كشور وجود دارد ما مي توانيم با تنوع بخشي به صنعت نفت اين اتكا را كم كنيم. زماني كه از صنعت نفت در دنيا صحبت مي كنيم، پتروليوم را نفت و گاز مي دانند و من اينجا اگر از نفت صحبت مي كنم منظورم نفت و گاز است مگر از نفت خام نام ببرم.
به همين دليل ما در صنعت نفت به دنبال اين بوديم و خوشبختانه بخشي از آن نيز عملي شده و در برنامه هاي آينده نيز اين هست كه از منابع گازي خودمان استفاده صحيح كنيم كه حداقل در تنوع بخشي ابتدايي از بهره برداري هيدروكربورها فقط به نفت خام و برخي فرآورده ها بسنده نكنيم.
اين در برنامه چهارم هم ديده شده است. قصد داريم كه به عنوان طرف قابل اتكايي در مجموعه بازار باشيم و سعي مي كنيم سهم خود را در ميزان توليدات اوپك و اعضاي آن كم نكنيم و فاصله خود را با كشورهاي ديگري كه بيشتر از ما توليد مي كنند و يا نزديك ما هستند حفظ كنيم.علاوه بر اين كشور ما داراي دومين منابع غني گاز در جهان است و بخش عمده اين منبع در يك مخزن مشترك در خليج فارس با كشور همسايه ما قطر است و هرگونه تأخير در استفاده از آن به معني ديگر اجازه دادن به استفاده شدنش توسط همسايه ما دارد.
آمارها و اطلاعات از همين حكايت دارد. رشد مصرف نفت خام در كشورهاي سازمان همكاري و توسعه به سمت كاهش مي رود.اين كشورها كه اكثراً پيشرفته و صنعتي هستند، مصرف انرژي را به معناي نفت خام از مجموعه محاسبات خود حذف مي كنند و آن را براي مصارفي به جز سوخت روزانه در نظر دارند. به جاي آن از منابع انرژي ديگري استفاده مي كنند كه سهم گاز طبيعي بالا است. در كل دنيا كمترين رشد مصرف نفت خام در اروپاي غربي پيش بيني مي شود، بر عكس در آسيا مي بينيم كه رشد مصرف بيشتر مي شود.
در اين مجموعه چين و هند بيشترين مصرف را دارند و بازارهاي هدف اضافه مصرف دنيا هستند.
* اين كشور ها نيز در پي تغيير ساختارهاي مصرف انرژي و در پي تنوع بخشي منابع مصرف انرژي خود هستند؟
- اين كشورها در ابتدا در پي تنوع بخشي هستند و بعد جايگزيني، چون زيرساخت هاي صنعتي لازم، مانند اروپاي غربي و يا ايالات متحده آمريكا را ندارند. به همين علت در طي سال ميلادي گذشته براي اولين بار در تاريخ نفت، چين دومين مصرف كننده نفت خام جهان مي شود به جاي ژاپن و به نظر مي رسد اين نسبت در سال ۲۰۰۴ ميلادي نيز ادامه يابد، ضمن اينكه مصرف دو كشور چين و هند با جمعيتي بالاتر از يك ميليارد، نمي تواند با سرعت جايگزين شود. علت غير از زير ساخت هاي صنعتي، دور دست بودن منابع گازي موجود در كشورهاي داراي گاز و توسعه نيافته بودن صنايع گازي در اين كشورها است.ضمن آنكه اين امر در سياست هاي آنان ديده و دنبال مي شود، ولي مدتي طول مي كشد كه اين سياست ها عملي شود. در مجموع برنامه ما اين است كه بتوانيم ضمن افزايش توليد با توجه به مصرف داخلي جايگاه خود را در رتبه اي كه از قبل داشتيم به دست بياوريم.يكي از عواملي كه در آينده توليد ما مي تواند مؤثر باشد، رشد مصرف جهاني است.
برداشتي كه از آمارها مي شود اين است كه تقاضاي انرژي از آنچه كه در حال حاضر حدود ۸۰ ميليون بشكه مصرف روزانه جهان است تا سال ۲۰۲۰ به پيش بيني اوپك ميزان مصرف روزانه نفت خام به ۱۰۳ ميليون بشكه در روز برسد. يعني حدود ۱۶سال آينده ۲۳ ميليون بشكه در روز اضافه بايد توليد شود. ولي آنچه كه از مجموعه خليج فارس خارج مي شود (به عنوان صادرات و نه توليد) كمتر از اين ميزان است. بنابراين توليد بايد بيش از چيزي باشد كه در حال حاضر در منطقه توليد مي شود. البته بخشي از اين توليد بايد از كشورهاي غير عضو اوپك باشد كه برخي از اين كشورها در زمان ۲۰۲۰ با پيش بيني هاي امروز و فن آوري هاي موجود ديگر توليد كننده نيستند، برخي از اوپكي ها نيز توليد نخواهند داشت.لذا وزن كشور ايران به عنوان يكي از توليدكنندگان با توجه به اين كه هنوز ۸۰ درصد از اقليم خود را اكتشاف نكرده است و احتمال دارد كه در دو دهه آينده به منابع هيدروكربوري به مراتب بيشتر از آن چيزي كه در حال حاضر دارد دست يابد، در مجموعه بازار جهاني نفت خام به مراتب بيشتر از وضع كنوني است.
|
|
آمار تقاضا از سوي برخي مؤسسه ها به مراتب بيشتر ديده شده است، آ ژانس بين المللي انرژي اين رقم را در سال ۲۰۲۰ معادل ۱۲۰ ميليون بشكه اعلام كرده است و اين مصرف را ۱۷ ميليون بيشتر مي داند. هر گونه فاصله ميان تخمين با واقعيتي كه مي تواند رخ دهد ميزان سرمايه گذاري هايي كه نياز است انجام شود به گونه اي تغيير مي دهد كه با ظرفيت ايجادي قيمت در زمان مصرف نفت خام كاهش داشته باشد و يا بر عكس موجب افزايش قيمت شود.
اگر اين دو آمار را مشاهده كنيم در برخي موارد آژانس بين المللي انرژي به عنوان يك كشور مصرف كننده براي كشورهاي توليدكننده نبايد ملاك عمل باشد.چرا كه مصرف كنندگان بيشتر به دنبال ايجاد يك ذخيره اضافي در بازار هستند كه كمبودي نباشد و بازار هميشه بازار خريدار باشد، البته ما به دنبال اين نيستيم كه بازار را بازار فروشنده كنيم ولي بايد توجه كرد كه امروز ما را يك كشور در حال رشد محسوب مي كنند، اگر كشورهاي توليدكننده از جمله ما نتوانند اين ثروت را تبديل به سرمايه هايي كنند كه وابستگي خود را به اقتصاد تك محصولي قطع كنند قطعاً در آينده وضعيت مناسبي نخواهند داشت.
نه آنچنان سرمايه گذاري عظيمي بايد در نفت شود كه مازاد توليد در بازار باعث كاهش قيمت ها شود و نه در عين حال آنقدر بي توجهي كرد كه مصرف كنندگان به جايگزيني انرژي هاي جديد روي بياورند.
* كشورهاي توليدكننده عمده برنامه هاي ميان مدت و بلند مدتي دارند و حتي اعلام كرده اند كه در ده سال يا ۲۰ سال آينده چه مقدار سرمايه گذاري مي كنند براي آنكه به تقاضاي آينده پاسخ دهند. در ايران نيز آمارهاي مختلفي مطرح شده است از ۵۰ ميليارد دلار براي ده سال آينده سخن گفته شده تا ۱۰۰ ميليارد و حتي ۱۲۰ ميليارد دلار.به لحاظ كمي و كيفي چه مقدار سرمايه گذاري و برنامه ريزي بايد در اين زمينه انجام شود؟
-همه اينها به عوامل زيادي بستگي دارد. زماني روند توليد را مثلاً براي ۵ سال آينده رساندن به ۵ ميليون و يا بيشتر مي بينيد.
مي توان از امكانات موجود و مجموعه حوزه هاي نفتي كه اكتشاف شده با سرمايه گذاري بيشتر به سمت بهره برداري مجدد و بازيافت هاي مكرر از مخازن فعلي روي آورد. ولي اگر اين ارقام را به سمت بالاتري ببريد به علت اينكه مي خواهيد بازيگري عمده و نزديك عربستان شويد بايد به حوزه هاي جديد روي آ وريد كه از اكتشاف شروع مي شود. برخي حوزه ها در ايران وجود دارد كه وجود نفت در آنها قطعي است ولي سرمايه گذاري در آنها تفاوت دارد.
فرض كنيد در بخش درياي خزر ايران چيزي حدود ۲۰ الي ۲۱ ميليارد معادل بشكه هيدروكربور (نفت و گاز) داريم در شرايط امروز معادل ۵ دلار و بيشتر براي استخراج يك بشكه نفت در اين منطقه نياز داريم. درمقايسه با مناطق خشكي و مخازني كه فعلاً استفاده مي شود هزينه استخراج در حدود يك دلار است و يا در خليج فارس معادل ۲ دلار مي شود.
علاوه بر اين توجه به محلي كه قرار دارند مهم است. مناطقي بايد مصرف پالايشگاهي شود و يا به مبادي صادراتي ارسال گردد.
نكته بعد اينكه در مناطق جنوبي كشور نفت خام بسيار سنگيني وجود دارد كه تا كنون استخراج نشده است.
اين نفت بسيار سنگين تر از سنگين ترين نفت خام توليدي فعلي ماست كه در حوزه سروش توليد مي شود. قاعده امر اين است كه هزينه اي كه خواهيد گذاشت بيشتر از ميزان هزينه اي است كه در نفت خام معمولي مي شود رقم سرمايه گذاري بايد مشخص شود كه چه فرضي مطرح است، نهايتاً برنامه ريزان كشور در برنامه ۵ ساله چهارم بايد فرض را به هدف هايي بگذارند كه ما نهايتاً چه مقدار سرمايه داخلي نياز داريم و چه مقدار سرمايه خارجي. با اين فرض ها مي توان ارقامي كه فرموديد تعيين كرد. ارقامي كه در همه كشورها اعلام مي شود تخمين است و قطعي نيست. اينكه امكان دارد همه آنها تحقق يابد يا بيشتر شود مطرح نيست. ولي اينكه ما در افزايش ظرفيت هاي توليدي نفت و گاز نياز به ارز بيش از آنچه كه در اختيار صنعت نفت بر اساس مقررات جاري مي تواند قرار بگيرد داريم شكي نيست. به همين علت بايد ارزهايي را از منابعي خارج از امكانات داخلي تأمين كنيم. اين مسئله مطرح مي شود كه تأمين ارز خارجي چگونه باشد، يكي از روش ها دريافت وام است، يكي جذب سرمايه گذاري خارجي. جذب سرمايه در بخش نفت خام نياز به اصلاحات برخي قانون هاي فعلي دارد. مثلاً در مورد مشاركت در توليد كه طرف خارجي براي مدت معيني در مخازن نفت و يا گاز شريك مي شود بر اساس قوانين موضوعه نه بر اساس قانون اساسي ممنوعيت داريم. بديهي است اگر در هدف آينده معين كنيم كه چه مقدار نفت خام به عنوان توليد بايد داشته باشيم، بايد از چه حوزه هايي خارج از حوزه هاي فعلي استفاده كنيم و چه حوزه هايي از نظر اقتصادي براي ما صرف سرمايه گذاري مستقل نيست، و براي ايجاد يك فرصت اقتصادي بايد شريك خارجي داشته باشيم و اين ريسك را و در نتيجه سود را تقسيم كنيم ،نمي شود يك نسخه براي همه حوزه ها در همه مناطق پيچيد.
اگر قرار باشد مخازن نفتي را مثل گاو صندوق هايي در نظر بگيريم كه كليدش در اختيار شما نيست و اين كليد را سرمايه ، تكنولوژي و مديريت به هنگام بدانيم عقل و منطق حكم مي كند، اگر پولي بدهيد و كليد اين را بخريد نبايد چيزي كه در داخل آن وجود دارد با كسي كه به شما كليد را مي دهد تقسيم كنيد.
|
|
منظورم اين است كه اگر در منطقه اي مثل خوزستان و يا مناطق شناخته شده در خليج فارس و غيره كه مي دانيم نفت و گازي وجود دارد كسي را دعوت به كار بكنيم، منطق حكم مي كند كه در اين موارد قاعدتاً ما نبايد مشاركت در توليد داشته باشيم، ولي در مناطقي كه بر اساس آخرين اطلاعات و بررسي هاي علمي كه مي كنيم و حتي كمك هايي كه مي گيريم و مطالعات خارجي نمي دانيم در آن مخازن چيزي وجود دارد و يا ندارد، در آن صورت مشاركت براي باز كردن در گاوصندوقي كه در آن ممكن است هيچ چيزي نباشد با ديگري غيرمنطقي به نظر نمي رسد.بديهي است به دليل سابقه تلخي كه از گذشته وجود دارد هميشه اين شبهه مي تواند به وجود آيد كه اين امر باز شدن پنجره اي باشد كه در نهايت درها و دروازه هاي باز شده بعدي باعث چپاول كشور به وسيله شركت هاي بزرگ نفتي شود. به نظر من اين مطلب به راحتي قابل كنترل است.
به اين معني كه فرزندان اين كشور هستند كه در وضعيت فعلي و آينده، صنعت نفت را اداره مي كنند و بايد اداره كنند. سياست هاي نظارتي كافي در وضعيت كنوني وجود دارد و حتي زماني كه قرار است در برخي قوانين موضوعه اصلاحاتي صورت گيرد، روش هاي نظارتي مي تواند تغيير كند. ادامه دارد