شنبه ۲۹ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۳
گفت وگو با حميد نعمت الله فيلمنامه نويس و كارگردان «بوتيك»
چرا دلخوريد؟
005160.jpg
مدتي است اكران عمومي فيلم «بوتيك» آغاز شده است. حميد نعمت الله با ساخت اولين فيلم بلندش و نمايش آن در جشنواره فيلم فجر توانست نظر مثبت منتقدان و نويسندگان را برانگيزاند و آنها را به تحسين وادارد. «بوتيك» در جشنواره فيلم فجر توانست سيمرغ بلورين بهترين فيلم اول را دريافت كند. در بيانيه هيات داوران آمده بود «سيمرغ بلورين بهترين فيلم اول، به خاطر نگاه واقعگرا، دردمندانه و شفقت آميز به آدم هاي اثر و حفظ اصول انساني و احترام به مخاطب با سينمايي كم خرج و خلق شخصيت هاي قابل لمس با بازي خوب عمده بازيگران.» در اين گفت وگو سعي شده است از منظري نو به فيلم «بوتيك» نگاه كنيم و با كارگردان آن درباره جهانگير و اتي دو قهرمان اصلي فيلم و دغدغه هاي نعمت الله و البته حواشي فيلم «بوتيك» به بحث بپردازيم.
پروين احمدي
* ببخشيد براي من پرسش مهمي پيش آمده است. در واقع اين مشكل از وقتي به وجود آمد كه برخي گفت وگوها و مطلب ها را راجع به فيلم خواندم. مگر «جهانگير» عاشق «اتي» شده بود؟
- اجازه بدهيد قبل از آن كه از «جهانگير» و احساس «اتي» بگويم، درباره دلايلي صحبت كنم كه موجب شد تا اين مشكل براي شما به وجود بيايد. واقعاً كساني كه درباره كار خودشان صحبت نمي كنند و مي گويند همه حرف شان همان بوده كه در فيلم گفته شده، بسيار بر حق هستند. به اين دليل كه وقتي فيلم ساخته و اكران شد كارگردان فقط مي تواند مثل يك غريبه به سراغ فيلم اش برود. از آن به بعد او از هيچ تماشاگري نزديكي بيشتري با فيلم ندارد و هر حرفي درباره فيلم بزند تنها غربت اش را با فيلم و شخصيت هايش بيشتر مي كند، فكر كنم كمي به اين شباهت دارد كه فرزند آدم بزرگ و مستقل شده باشد و آدم مدام تلاش كند نقش اش را به عنوان پدر يا مادر ياد آوري كند. اين تلاش تنها فرزند آدم را دلخور مي كند و هيچ كمكي به تربيت و هدايت او نمي كند. مشكلي كه شما درباره اش صحبت مي كنيد به اين خاطر است كه گاهي گفت وگو كننده ها، گفت وگو شونده بي تجربه را وامي دارند تا در ارتباط ميان تماشاگر و فيلم دخالت نابجايي داشته باشند. در حالي كه من حق ندارم به عنوان كارگردان فيلم در اين ارتباط خللي ايجاد كنم، يا حتي خالي هاي ارتباط را با حرف هايم پركنم. اگر فيلم به تماشاگر نمي گويد كه «جهانگير» عاشق «اتي» است، چرا بايد ما چنين تصوري كنيم؟ و اگر هم مي گويد كه جهانگير عاشق اتي است، باز هم من حرفي ندارم.
* اينكه مي گوييد حرفي نداريد، پيداست كه از گفت وگو، آزرده خاطريد؟
- بله، اصولاً حرف زدن آدم ها را به هم نزديك نمي كند، بلكه فاصله ايجاد مي كند. مولوي در قصه طوطي و بازرگان از زبان و حرف بد مي گويد.
«رومن گاري» هم در «خداحافظ گاري كوپر» چنين نظري دارد. راوي داستان هر وقت كسي زبان او را ياد مي گرفت و مي توانست با آن زبان با او مكالمه كند، مي گفت كه بين ما حجاب زبان به وجود آمد و عقيده داشت كه ديگر دوستي شان تمام شده است.
* حالا كه به ادبيات اشاره كرديد، اجازه بدهيد شما را به ياد «آندره مالرو» و كتاب «ضد خاطرات»اش بيندازم و به اين بخش از گفت وگويمان نام «ضد گفت وگو» بدهم. نظر شما چيست؟
- بله. خوب است. اضافه كردن كلمه «ضد»، كمي دل آدم را خوش مي كند و باعث مي شود من به احترام آن كلمه بر عكس قدم بردارم و به طرف پشت سر حركت كنم و فاصله ام را با فيلم كم كنم.
* پس يادتان نرود كه بگوييد «جهانگير» چه احساسي به «اتي» داشت! بعضي جاها گفته اند و گفته ايد كه نوعي عشق بيان نشده و چه و چه... اصلاً چرا جهانگير بايد عاشق اتي مي شد؟
- من نسبت به نظر شما اعتراضي ندارم.
* پس چرا به او كمك كرد؟
- خوب جهانگير مهربان است.
* ولي تلخ است.
- به جايش شاپوري حسابي شوخ و شنگ و شيرين است.
* فكر كنم به خاطر همين هم اتي بيش تر به شاپوري متمايل شد. فقط موضوع پول نبود.
- بله، نبود. موضوع اين بود كه اتي ديگر از چيزهاي تلخ و سخت و اندوهناك بدش مي آمد. آنقدر بدش مي آمد كه ترجيح داد قيد اخلاق را بزند. با وجود آن كه مي دانست جهانگير آدم درستكار و مهرباني است حتي او هم عاشق جهانگير نشد.
* چرا حتي؟ مگر احتمال عاشق شدن جهانگير كمتر از اتي بود؟
- معلوم است كه كمتر بود. جهانگير اصولاً آدمي نبود كه عاشق شود. خيلي وقت بود كه او قيد اين چيزها را زده بود. او از دنيا و مافيها دلسرد شده بود.
* بله، «دلسردي» چه صفت خوبي براي جهانگير است! او بيشتر از آن كه ساكت باشد، دلسرد بود. پس دوباره بايد بپرسم با وجود اين دلسردي چرا به «اتي» كمك كرد؟
- قطعاً او هم از خيلي پيشتر مي دانست كه هزاران «اتي» هر روز ناگزير، گذارشان به گذر «شاپوري جماعت مي افتد، اما هيچ كدامشان با آن حسرت رقت آور براي شلوار جين نيامده بودند به بوتيكي كه جهانگير آن جا كار مي كرد كه يك بيعانه بيهوده بدهند و يك ماه بعدش صبح زود، توي خيابان ها گريان، پرسه بزنند، اگر آمده بودند حتماً جهانگير با وجود دلسردي اش و اميد بريدن از دنيايش،  به كمك شان مي رفت.
* آن قدر كمك كند كه به خاطرشان بزند يك نفر را بكشد؟
- موضوع يك نفر يا يك انسان نبود، موضوع اين بود كه شاپوري، ظلم مجسم و فريب خالص و بي عدالتي محض بود. طبيعي بود كه جهانگير ديگر نمي توانست فقط با تلخي و اندوه از كنار اين جور آدم ها بگذرد و به سكوت اش ادامه بدهد.
* اما جهانگير از اتي تقاضاي ازدواج كرد؟
- به هر حال جهانگير احساسش نسبت به «اتي» رنگ آميزي حسي و عشقي هم پيدا كرده بود، اما اصلاً تقاضاي ازدواج مطرح نبود. او در اين باره از «اتي» سئوال كرد چون مي خواست نظر او را در اين باره بداند. اگر اتي نظرش نسبت به ازدواج با جهانگير مثبت بود، حتماً جهانگير با او ازدواج مي كرد، اما اين ازدواج بيش تر از سر شفقت بود. اگرچه به نظر بي رحمانه مي رسد كه راجع به «اتي» چنين چيزهايي بگويم...
* بله به نظر بي رحمانه است...
- فقط به خاطر اين است كه احساس جهانگير را توصيف كنم. اما من اتي را سرزنش نمي كنم. آدم ها حق دارند كه دل شان بخواهد بروند اسكي، بروند كنار دريا و دل شان نخواهد كه بدبخت و فقير و محروم باشند و دل شان بخواهد از چيزهايي كه نفرت دارند بگريزند و دور شوند و اين گناه نيست.
* به گمانم شما داريد درباره مفهوم زندگي صحبت مي كنيد.
- نه من سعي مي كنم به زمان توليد فيلم «بوتيك» نزديك شوم. آن وقت يادم مي رود كه من بايد درباره فيلم «بوتيك» به عنوان يك كارگردان صحبت كنم. چون يادم مي افتد به شوربختي  برخي از مردم كه پيرامون ما زندگي مي كنند و ما يا بايد آن قدر قوي و خشن باشيم كه بتوانيم چشم به روي سرنوشت شان ببنديم و يا آدم  ترجيح مي دهد همان گزينه اول را انتخاب كند و چرتي بزند.
* شما چطور؟ شما هم همين گزينه را انتخاب كرديد؟
- نه، براي من گزينه ديگري هم وجود داشت و ترجيح دادم آن را انتخاب كنم، يعني فيلم بسازم.
* خب پس به نظر شما آنهايي كه كارگردان نيستند و خواب شان هم نمي آيد، بايد چه كار كنند؟
- شما سؤال مهمي از من مي پرسيد. اما من متأسفانه براي آن پاسخي ندارم. طبيعي است كه نتوانم جوابي بدهم. واقعاً خيلي زحمت كشيدم تا براي خودم گزينه اي پيدا كردم. فكر كنم هر كسي بايد خودش بتواند راهي پيدا كند. به هر حال اين وظيفه من نيست. يعني از عهده همچو مني برنمي آيد.
* پس وظيفه كيست؟ شايد وظيفه مذهب است. به اين دليل مي پرسم كه شما از دهان دكتر «مزاميرداوود» مي خوانيد تا از اندوه شخصيت هايتان كاسته شود؟
- خداوند شبان من است. در مرتع هاي سبز مرا مي خواباند. به هيچ كس نيازي ندارم. او مرا به راه راست رهنمون خواهد كرد و چون در وادي مرگ قدم نهم، ترسان نخواهم بود. البته من نقل به مضمون كردم چون آن را از بر نيستم. ولي اين كه مي فرماييد درست است. اگر قرار است انسان به پاسخي دست پيدا كند تا بتواند مفهوم زندگي و مرگ را درك كند حتماً مذهب بهترين پاسخگوست. اين جور وقت ها همه چيز در برابر مذهب رنگ مي بازد و علم و فلسفه و بقيه چيزهاي بزرگ آدم را اقناع نمي كند.
* آدم هاي آن خانه مجردي شبيه بره هاي گمشده آن چراگاه  هستند.
- بله. آدم هاي فراموش شده. «اونامونو» در كتاب «هابيل» ديوانه اي را توصيف مي كند كه دائم در كليسا فرياد مي كشد «خدايا، چرا مرا ترك كردي؟» و «كريس دي برگ» هم همين فرياد جنون آميز را البته زيبا سر مي دهد كه «الهي الهي چرا مرا فراموش كردي؟» برخي مي گويند مسيح هم در لحظه به صليب كشيده شدن چنين جمله اي مي گويد. بله. مي توان گفت آدم هاي فراموش شده و به خود واگذاشته شده. يادم هست بزرگ ترهاي ما هميشه اين دعا را تكرار مي كردند كه «خدايا ما را به خود وامگذار.» البته اين حرف ديگري است. ولي به هر حال مثل اين كه دوباره از «بوتيك» دور شديم. بوتيك جايي است كه تويش شلوار جين مي فروشند و بعضي ها كه خيلي دلشان شلوار جين مي خواهد مي آيند آنجا.
* منظورتان اين است كه از سير گفت و گو ناراضي هستيد. خوب من سعي مي كنم يك پرسش بوتيكي مطرح كنم. حالا كه فيلم اكران شده، بزرگ ترين حسرت تان در مورد آن چيست؟
- بزرگ ترين حسرت ام اين است كه كاش فيلم به طريقه ۳۵ ميليمتري فيلمبرداري شده بود و نه ويدئويي
* خوب من به عمد اين پرسش را گذاشتم آخر كار كه گفت وگوي ما انجام شود و اين پرسش باعث نشود كه اين گفت وگو منحل شود. پرسش مورد نظرم اين است كه اگر شما اين همه از گفت وگو دلخور هستيد، پس چرا به آن تن داديد؟ خوب مي توانستيد بگوييد كه حاضر به گفت وگو نيستيد.
- هميشه كه تمايل شخصي ما حرف آخر را نمي زند. من خود را مسئول مي دانستم كه به عنوان يكي از عوامل فيلم، به مطرح شدن فيلم كمك كنم. به همين دليل بود كه عليرغم ميل خودم هيچ گفت وگويي را از دست ندادم تا به نفع فروش فيلم به تبليغ آن كمك كنم. چون به نظر من پروسه توليد و ساخت فيلم بدون توجه به فروش آن ناقص است. نمي توان از فيلمي راضي بود كه فروش مناسبي نداشته و يا حتي با علم به اين كه اين فيلم اصلاً فروشي ندارد، به توليد آن دست زد. سينماي ما از اين نوع عملكردها لطمه اساسي ديده است. صدها ميليون تومان خرج ساخت فيلم هايي مي شود كه معلوم است اصلاً مخاطب و تماشاگري ندارد و اين نحوه توليد هر ساله ميليون ها و ميلياردها تومان به بودجه سينماي ما خسارت وارد مي كند.
* با توجه به توليد ارزان قيمت فيلم «بوتيك» شاهديم كه عليرغم تعداد كم سينماهاي نمايش دهنده  آن، از فروش خوبي برخوردار است. شما حتماً سهمي از فروش فيلم داريد؟
- نخير. سهمي ندارم.
* پس حالا كه فكر مي كنم، به اين نتيجه مي رسم بي دليل نيست كه اسم فيلم بعدي شما «بي پولي» است.
- بله، درست حدس زديد.

سايه روشن هنر
نقد سينما شماره جديد
005163.jpg

دوازدهمين شماره از دوره جديد ماهنامه نقد سينما با مطالبي درباره جشنواره فيلم فجر منتشر شد.
يادداشتي غيررسمي بر جشنواره اي رسمي، نگاهي به جشنواره فيلم فجر، درآمدي بر نتايج سينماي جشنواره اي براي سينماي ايران، سيما و سينما و سكوت سرشار از ناگفته هاست، نقدي بر فيلم هاي نفس عميق، نغمه، زير نور ماه و شب هاي روشن، بررسي ديدگاه بونوئل درباره بورژوازي، چرا حقيقت بيش تر از خيال اثرگذار است، گفت وگو با نيكول كيدمن و اخبار سينماي ايران و جهان از جمله مطالبي است كه در اين شماره نقد سينما به چاپ رسيده است.
۳ فيلم مجوز ساخت گرفتند
شوراي  صدور پروانه  فيلمسازي  ۳۵ ميليمتري  با مجوز ساخت  سه  طرح  سينمايي و تغيير نام  يك  فيلم  موافقت  كرد.
فيلمهاي  سينمايي  «شبانه» به  كارگرداني  «كيوان  علي  محمدي » و تهيه كنندگي«اميرعباس  كردان »، «تردست » به  كارگرداني  و تهيه كنندگي  «محمدعلي  سجادي » و «ازدواج  صورتي» به  كارگرداني  «منوچهرمصيري» و تهيه كنندگي «هوشنگ  نوراللهي» مجوز ساخت  دريافت  كردند.
«سجادي » كارگردان  فيلمهاي  «رنگ  شب » و «جنايت » گفت : فيلم  «تردست » با مضموني  اجتماعي  داراي  مايه هاي  معمايي ، تعليق  و طنز است .اين  طرح  در مرحله  پيش  توليد قرار دارد و عوامل  آن  بزودي مشخص  مي شود و اميدوارم  براي  ارديبهشت  ماه  فيلمبرداري  آن  آغاز شود.
شوراي  صدور پروانه  فيلمسازي  ۳۵ ميليمتري  همچنين  با تغيير نام  فيلم  «چه كسي  جنگ  را پيشگويي  كرد» به  «لاك  پشت ها هم  پرواز مي كنند» با كارگرداني «بهمن  قبادي » موافقت  كرد.
005166.jpg

صحنه سال نو منتشر شد
چهاردهمين شماره نشريه ماهنامه تخصصي تئاتر ويژه اسفند و فروردين ماه منتشر شد. گفت وگو با هنرمندان درباره وضعيت اداره تئاتر، به انگيزه برگزاري نخستين جشنواري سراسري تئاتر ماه، تأملي بر بيست ودومين جشنواره بين المللي تئاتر فجر، نقد نمايش هاي خاطرات هنرپيشه دوم و قهوه تلخ، گفت وگو با عليرضا نادري كارگردان تئاتر، نقد نمايش اورفه، گفت وگو با كامبيز اسدي، نقد نمايش خاطرات يك دزد، نقد نمايش خسيس، تأملي بر دومين جشنواره سراسري تئاتر كوتاه جوان، يادداشت هايي درباره تئاتر پيشگاه و... مطالبي است كه در اين شماره ماهنامه صحنه به چاپ رسيده است.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |