شنبه ۲۹ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۳
به مناسبت بزرگداشت عطار نيشابوري
عقل رها
در ميان بزرگان شعر و عرفان فارسي، زندگي هيچ شاعري به اندازه زندگي شيخ فريدالدين ابوحامد محمدبن ابراهيم كدكني نيشابوري معروف به عطار در پرده ابهام نهفته نمانده است و حتي سال تولد و مرگ وي نيز معلوم نيست. همين اندازه مي دانيم كه در نيمه دوم سده ششم و ربع اول سده هفتم مي زيسته است.
005175.jpg
دكتر صارمي: عطار به نظام بيدادگرانه اجتماعي اطرافش اعتراض مي كند و اين اعتراض را از زبان بيچارگان و بينوايان سر مي دهد و شايد بسياري از آموزه هاي عرفاني او سخن با خداوندان زر و زور محسوب مي شود، وگرنه درويشان چيزي ندارند كه او از آنها بخواهد آن را ترك كنند

به مناسبت بزرگداشت اين عارف نامي در روز بيست و پنجم فروردين ماه نشستي در كتاب ماه ادبيات و فلسفه با عنوان «سالك فكرت، سيري در سلوك عطار» با حضور دكتر ديناني، خانم سهيلا صارمي، دكتر مهدي مجتبي و دكتر احمد خاتمي برگزار شد كه چكيده اي از آن را در پي مي خوانيم:

در ابتداي اين نشست دكتر سهيلا صارمي ضمن بر شمردن عطار به عنوان شاعري مردمي در اين باب اظهار داشت: عطار از شاعراني است كه درد آشنا و بل دردمند محسوب مي شوند و اين دردمندي در تمام آثار او مشخص است. هم در تذكره كه ذكر بزرگان و اولياء است، هم در مثنوي هايش كه روي سخن با عوام دارد، هم در ديوانش كه به نظر روي سخن با خواص دارد و گرم روتر و بي پرواتر است، در تمام اين آثار عطار دردمندي خود را نشان مي دهد و به نظر مي آيد اين دردمندي با تار و پود وجود او درآميخته است.
در ادامه دكتر صارمي ضمن اشاره به دوران زندگي عطار كه فقر و فساد و جهل دامنگير مردم ايران شده بود و ايرانيان درگير جنگهاي بسياري شدند، افزود: عطار در جاي جاي آثار خود روي سخن با مردمان دارد و ردپاي زندگي مردمان گوناگون را در آثارش مي توان ديد به ويژه اينكه او در امر داروسازي تبحر داشت و مردم بسياري در عطاري او رفت و آمد مي كردند به همين خاطر او از درد مردم مطلع بود. عطار در آثار خود به طبقه فرادست، متوسط و فرودست جامعه اشاره مي كند. تأكيد عطار بر دردمندي طبقه فرودست شايد يادآور نامه هاي امام محمدغزالي به سنجر باشد كه در مكاتيبش مندرج است. وي در آن نامه ها، سنجر را سرزنش مي كند.
وي افزود: شايد زيباترين بخش مثنويهاي عطار از حيث پرداختن به مشكلات جامعه و نه از حيث عرفاني آن، مبحث ديوانگان است،  ديوانگان در حقيقت چشمان پنهان جامعه هستند، زبان خشم مردم و عطار به شمار مي آيند كه خطاب به ارباب قدرت و زور سخناني مي گويند و چون ديوانه اند، شرع، عرف و قانون، آنها را از مجازات معاف مي داند. بنابراين، شايد عطار بهترين افراد را انتخاب كرده تا از زبان آنها بر اين همه بي عدالتي و نظام ناعادلانه عصر خود بشورد و از آنها انتقاد نمايد. بسياري از مسائلي كه عطار مي گويد، خشم مردم است كه از زبان ديوانگان مطرح مي گردد.
دكتر صارمي با برشمردن عطار به عنوان يك عارف معترض اجتماعي در اين باره تصريح كرد: وي به نظام بيدادگرانه اجتماعي اطرافش اعتراض مي كند و اين اعتراض را از زبان بيچارگان و بينوايان سر مي دهد و شايد بسياري از آموزه هاي عرفاني او سخن با خداوندان زر و زور محسوب مي شود، وگرنه درويشان چيزي ندارند كه او از آنها بخواهد آن را ترك كنند.
پس از آن دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني با اشاره به اينكه مصيبت نامه و منطق الطير از مهمترين آثار عطار محسوب مي شوند در باب منطق الطير گفت: طير از نظر عطار، روح است. خاصيت و ويژگي پرنده، پريدن آن است. غير پرندگان نمي پرند اما پرنده، پر دارد و پر مي كشد و بالا مي رود و در بين موجوداتي كه در روي كره زمين زندگي مي كنند، به جز پرندگان كه تا حدود معيني فضا را در مي نوردند، انسان هم پرواز مي كند. اما پرواز انسان با پرواز پرندگان قابل مقايسه نيست. انسان پروازهايي دارد كه هيچ موجودي نمي تواند مسافتي را كه او با پرواز روح طي مي كند، در نوردد. يعني حتي نمي توان تصور كرد كه پرواز انسان تا به كجاست. منظور عطار از منطق الطير، چنين پروازي است البته از زبان پرندگان، او اين پرواز را توصيف مي كند و به همين دليل هم نام اثرش را منطق الطير نهاده است.
دكتر ديناني درباره مصيبتتنامه اذعان داشت: از نام اين اثر مشخص است كه اين كتاب در حقيقت دردنامه است. اين مصيبت هم بسيار مصيبت عجيبي بود. عطار مرد حق بود، مرد حق هم دردمند است و كسي كه به طريق حق دردمند باشد، براي خلق هم دردمند است و كسي كه دردمندي حق را نداشته باشد، دردمندي خلق را هم ندارد و دروغ مي گويد يا تظاهر به دردمندي مي كند. دردمند حقيقي كسي است كه دردمند حق باشد و عطار دردمند حق بود. وي ضمن اشاره به دو موضوع مهم حيرت و دردمندي در آثار عطار در اين باره تصريح كرد: دردمندي و حيرت، دو خصلت آدمي است. هيچ موجودي حتي فرشتگان هم دردمند نيستند البته دردمندي فيزيكي از اين مقوله جداست، اما آدمي دردمند و غصه دار است. همان طور كه هيچ موجودي در برابر عظمت هستي حيرت ندارد اما انسان حيرت مند است. عطار مي خواهد در قصه هاي مصيبت نامه و منطق الطير به اين دو مقوله بپردازد.
دكتر ديناني ضمن فيلسوف خواندن عطار در اين باب گفت: عطار به يك معني از بزرگ ترين فلاسفه تاريخ بشر است هر چند كه از طرفي دشمن درجه اول فلسفه يوناني نيز خود اوست. هيچ كس به اندازه او فيلسوف نيست. تمام انديشه هاي او بر نظام هستي استوار است و در برابر هستي و عظمت آن حيرت مي كند. عطار، عارف است، او اهل عشق است. شايد كمتر كسي به زيبايي عطار درباره عشق صحبت كرده، اما حيرت، خصلت عقل است و موجودي كه عقل ندارد، حيرت ندارد. عقل تنها موجودي است كه مرز هستي را مي شناسد و تا به مرز هستي مي رسد، نيستي را مي فهمد و وقتي نيستي و مرز هستي را فهميد، متواضع مي شود. اگر موجودي مرز خود را نشناسد، متواضع نيست و متواضع ترين موجود عالم خلقت، عقل است، چون ميتداند كه هستي مرز دارد و اين همان درك معني امكان است. عطار اصطلاحات فلسفي را به كار نمي برد اما لبّ مطالب ارسطو و سقراط و افلاطون را مي گويد.
وي با بيان اينكه قهرمان تمام قصه هاي مصيبت نامه، سالك فكرت است، در اين باره يادآور شد: فكر آدمي سالك است، سالك راه حق است، البته مي تواند سالك راه شيطان هم باشد. اين سلوك به اين ترتيب آغاز مي شود كه در ابتدا جنگي در درون شروع مي شود و در اين جنگ دروني، پيري ظاهر مي شود كه پير همان سالك فكرت است. عطار اصلاً از مرشد بيروني نام نمي برد. مسلماً بزرگاني بودند كه عطار با آنها در ارتباط بوده اما او از يك مرشد معيني نام نمي برد و تنها از سالك فكرت به عنوان مرشد ياد مي كند و فكر به حركت درمي آيد چون فكر به ذات متحرك است. گاهي حركت جوهري ملاصدرا در اينجا رنگ مي بازد و حقيقتاً فكر حركت جوهري را مي توان از انديشه هاي عطار درآورد. منتها ملاصدرا حركت جوهري را از ماده و هيولا شروع مي كند و كل عالم را متحرك مي كند. عطار مي گويد تنها چيزي كه به ذات متحرك است و هرگز ساكن نيست، فكر است. فكر لحظه اي درنگ ندارد، سالك است و مرتب مي رود.
دكتر ديناني در تبيين راه و نحوه سلوك سالك فكرت اظهار نمود: اين راهي كه سالك فكرت طي مي كند نه از انسان به خداست و نه از خدا به انسان. راه انسان به خدا معنا ندارد چون هميشه من است و اين «من» تا «من» است به سوي خدا نيست و راه خدا نيست بلكه راه من است. درست است كه به سوي خدا مي روم اما منم و به خدا نمي رسم. راه خدا به سوي انسان هم معنا ندارد چون خدا همه جا هست و راهي ندارد. خداوند، محيط است و حركت نمي كند. پس هر دو راه نامعقول است. راه بايد از حق به حق باشد و انسان بايد در اين راه حركت كند، و از آنجا كه حركت انسان از حق به حق بسيار سخت است، دردمندي نيز از اينجا آغاز مي شود. تمام اساس سالك فكرت اين است كه تن را به جان تبديل كند و جان را به جانان و درجانان نامتناهي است. حركت جوهري عطار، اين است و اين بسيار لطيف تر از حركت جوهري ملاصدرا است.
وي در ادامه افزود: عطار بيش از هر كسي با فلسفه دشمني كرده است اما مسئله عقل در آثار او بسيار به چشم مي خورد. او معتقد است عقل مدار تكليف است و اگر عقل نبود، انبيا و حضور آنها هم ضروري نبود. مدار تكليف و مسئوليت، عقل است. عطار آزادي و قيد را دو خصلت عقل مي داند. عقل براي انسان قيد است و تنها چيزي كه مي تواند انسان را از زنجير رهايي بخشد، عقل است. تمام موجودات قيدي دارند و از آن حد بالاتر نمي توانند بروند اما عقل ضمن اينكه قيد است، مرتب هم قيود را پاره مي كند و رها مي شود. عظمت عقل اين است كه هم قيد است و هم رهايي و اين امر تا رهايي مطلق ادامه مي يابد و اين راه بي پايان و دشوار است.
پس از آن دكتر احمد خاتمي در باب ارتباط منطقي ميان الهي نامه، منطق الطير و مصيبت نامه گفت: اگر قرار است كه سالك فكرت مصيبت نامه را آن طور كه بايد و شايد، بشناسيم، به نظر مي رسد بايد بحث را از الهي نامه شروع كرد و پس از آن به منطق الطير پرداخت كه در نهايت در مصيبت نامه تبديل به سالك  فكرت مي شود. در اين سه مثنوي به نظر به هم پيوسته در الهي نامه يك شكل شريعتي را، در منطق الطير يك شكل طريقتي را و در مصيبت نامه يك شكل حقيقتي را از نظر سير و سلوك عرفاني عطار مي توان جستجو كرد. الهي نامه بيانگر پيامهاي شريعت است، در منطق الطير بحث حركت مطرح است و در واقع گذر از وادي هاست تا رسيدن به مرتبه اي كه عطار از آن به عنوان بقا در فنا تعبير مي كند و در همين جا، سخن را به كتاب ديگري موكول مي كند. بنابراين منطق الطير يك كتاب ناتمام است، البته اين ناتمام بودن به اين معناست كه در سلوك عرفاني عطار، منطق الطير، آخر كار نيست و به نظر مي رسد كتابي كه اين امر را كامل مي كند مصيبت نامه است. از محتواي كلام عطار نيز بر مي آيد كه چنين ترتيب زماني اي صادق است. يعني الهي نامه مقدم بر منطق الطير و منطق الطير مقدم بر مصيبت نامه است. البته اين  نكته را نبايد از نظر  دور داشت كه پيوستگي افكار و انديشه هاي عطار در گذشته هاي پيش از او هم سابقه داشته است؛ يعني پيش از عطار با آثار ابن سينا روبه رو مي شويم. از جمله سه رساله «حي بن يقظان»، «رساله الطير» و «سلامان و ابسال» كه هر سه اين آثار در حقيقت با هم يك پيوند معنوي و فكري دارند و آن جرياني كه از حي بن يقظان آغاز مي شود مي تواند با الهي نامه قابل تطبيق باشد. آنچه در رساله الطير است، در منطق الطير با تفاوتهاي كمّي و كيفي مطرح است و آن نكته اي كه در سلامان و ابسال است، با مصيبت نامه عطار برابر است. به نظر مي رسد عطار در تدوين اين سه اثر خويش تحت تأثير آثار ابن سينا بوده است.
دكتر خاتمي ضمن اشاره به تأثير عطار از رساله الطير غزالي و رساله الطير ابن سينا در منطق الطير، در اين باب تصريح كرد: البته بايد توجه داشت مشرب عطار با مشرب ابن سينا به عنوان يك فيلسوف مشائي و با غزالي به عنوان يك متكلم متعصب متفاوت است و منطق الطير از حيث ماهوي و كيفي قابل مقايسه با آن دو اثر نيست. در منطق الطير به نتايجي دست مي يابيم كه اين نتايج به هيچ روي در رساله الطير غزالي و ابن سينا به چشم نمي خورد. عطار عارفي است كه با نگاه آگاهانه به اطرافش توجه دارد. عارفي است كه علاوه بر سير و سلوك و راهنمايي هاي موفق خود در هدايت مريدان و علاقه مندان به سير و سلوك توانسته با طرح داستان هاي كوتاه و بلند مشكلات و مصائب اجتماعي را مطرح نمايد.
وي افزود: عقل ستيزي در ادبيات عطار يك امر متداول است ضمن اينكه عقل گرايي هم در ادبيات او به چشم مي خورد. اما جالب اين است كه در الهي نامه كه بحث شريعتمداري بيشتر نمايان است، عقل محترم تر است. در منطق الطير، عقل ستيزي بسيار شدت مي يابد و در مصيبت نامه عقل گرايي، منطقي مي شود. او تعبير عقل متكبر و عقل جاهل را دارد و درصدد رها كردن عقل است. دليل عقل ستيزي در عرفان ما بيشتر به اين امر بازمي گردد كه عقل مي خواهد از چارچوب خودش خارج شود.
005178.jpg

در ادامه اين نشست، دكتر مهدي محبتي با آگاهانه خواندن مجموعه آثار عطار اذعان داشت: عطار به منظور پاسداشت و حفظ ميراثي كه از گذشتگان باقي مانده بود،  اين منظومه ها را آفريد. او در تذكرة الاوليا خواسته تا آنچه از عرفان و تصوف تا عصر او باقي مانده، به نوعي نگاه داشته شود و در حقيقت زمينه سلوك را براي كساني كه در عصر او هستند، آماده كند. پيش از عطار، در عرفان و تصوف سه قرباني بزرگوار به چشم مي خورد، افرادي چون: عين القضات، حلاج و سهروردي. او در حقيقت مرگ آنها را به نوعي مرگ حقايق زنده و عريان در سلوك فكرت تصور مي كند و به همين خاطر مي خواهد سلوك فكرت را به نوعي آرام نمايد. در عين حال كه سالك به پيش مي رود، تصوف بيش از اين قرباني ندهد و افكار متعالي را پاس بدارند. سخنان عطار در منطق الطير به مراتب سنگين تر از سخنان عرفاي پيش از او بود. او براي ترك عادت گذشته، زمينه را با قصه ها و روايات فراهم كرد. عطار سخت تر از حلاج سخن گفته منتها در قالبي كه نه معاند، نه عوام و نه حاكم نتوانند او را در چنبر قتل و غارت گرفتار سازند. به همين دليل مجموعه آثار الهي نامه، اسرارنامه، منطق الطير و مصيبت نامه طرح سلوك فكري ديگري است بي انكه عرفان قرباني ديگري دهد. حركت بعدي عطار در حقيقت زمينه سازي براي نسل بعد است كه اين كار را با آگاهي تمام انجام داده است. به تعبيري سنايي منظومه معنادار عرفان را طرح كرد اما اين منظومه حركت و روح نداشت و عطار روح را در عرفان و تصوف وارد كرد. زبان سنايي زبان سنگيني بود كه هر كسي آن را درك نمي كرد اما عطار، آگاهانه اين زبان را نرم كرد و ميان مردم منتشر كرد و بعد از عطار هر كسي كه در حيطه فكر عرفاني سخني گفته، متأثر از تفكرات عرفاني عطار است.
دكتر ديناني در توضيح عقل ستيزي عطار گفت: در منظومه فكري عطار فلاسفه يونان جايگاهي ندارند و او به نوعي يوناني ستيز است. اصولاً عرفاي ما غالباً با عقل فلسفي در ستيز هستند اما نه با عقل عرفاني. بين اين دو يك مرز ظريف وجود دارد. همه عرفاي ما در ابتدا عقل ستيزي مي كنند اما در كنار آن عقل ستايي نيز مي نمايند. عطار اين مسئله را حل كرده است. او مي گويد عقل وقتي مقيد شد، منحط است. اما همواره اين قدرت را دارد تا از اين قيد رها شود و عقلي كه همواره در حال رها شدن است، بزرگ ترين مخلوق خداوند است.
دكتر خاتمي در باب انتساب نداشتن عطار به فرقه صوفيانه خاصي تأكيد كرد: در احوال عطار هيچ نشانه اي از اينكه او منسوب به فرقه خاصي باشد و يا اينكه خود او موجد فرقه اي باشد، به چشم نمي خورد. هر چند بعد از عطار همه تحت تأثير او بودند اما عطار پايه گذار يك فرقه و جريان صوفيانه نبوده است. ضمن اينكه عرفان يك مقوله شخصي است و نمي توان درباره تجربيات عرفاني يك شخص با صراحت صحبت كرد. اما آنچه مي توان درباره اش به نتيجه رسيد اين است كه عطار تدوين گر افكار صوفيانه است و ديگر اينكه در بيان مباحث و مطالب نوآوري خاصي داشته است. منسوب نبودن عطار به فرقه خاصي از ارزش معرفتي او نمي كاهد.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |