آنها براي فتح پايتخت آمدند
نه فقط به خاطر يك لقمه نان
دريان روستايي است در ۴۵ كيلومتري شبستر كه تعداد ساكنان آن كمتر از دو هزار نفر است
|
|
درياني ها با هم متحد هستند. يكي از عواملي كه باعث موفقيت آنها شده، اتحاد زنجيره اي آنان است. اغلب ازدواج هاي درياني ها فاميلي است. معمولا اكثر ازدواج ها در محدوده خانواده درياني اتفاق مي افتد
آدم ياد فيلم پدر خوانده مي افتد. وقتي كه دون كرلئونه به مبل تكيه مي دهد و با قيافه اي حق به جانب هر تصميمي كه مي خواهد مي گيرد و هيچ كس هم قدرت مقابله با او را ندارد. البته نمونه ايراني پدرخوانده كمتر نشان پدر خوانده فيلم هاي آمريكايي را دارد پدرخوانده ايراني، آدمي است مهربان و رئوف. آدمي است كه به اخلاقيات پايبند است و به دلايل شغلي، كارهاي خلاف اخلاقي نمي كند. حاج مهدي ابراهيمي درياني، يك پدر خوانده ايراني است شايد حق با پژمان راهبر باشد وقتي كه مي گويد، از پسر حاج مهدي بپرس كه فيلم پدرخوانده راديده؟!
سروخان، از هوش و استعداد ذاتي حاج مهدي مي گويد. او مي گويد كه حاج مهدي وقتي شركتي با نام «شهر آرا» تاسيس كرد، و به كار ساخت و ساز روي آورد، تمام منطقه شهر آرا را به سبك جديدي ساخت هنوز هم يادگاري حاج مهدي در شهر آرا ديده مي شود. «مسجد الزهراء» حاج مهدي براي اولين بار طرح آپارتمان هاي ۵۵ متري را به مجلس برد و موافقت مجلس را بدست آورد. پس از آن او زمين هايي در حومه تهران خريداري كرد و در آنجا براي كارمندان خود خانه هايي آپارتماني ساخت كه به شش دستگاه معروف شد. آن منطقه بعد از گذشت چند سال ضميمه تهران شد و اتفاقا يكي از مناطق خوب تهران دانسته شده. خيابان شهرآرا و پاتريس لومومبو و دريان نو. او حتي بيمارستاني درتهران تاسيس و آن را وقف كرد با اين شرط كه ۱۰ تخت آن در اختيار او باشد و او اگر مريض هاي بي بضاعت را به آنجا مي فرستد، بيمارستان موظف است تا بيماران مستضعف او را مجاني مداوا كند. الان نام اين بيمارستان را همگان شنيده ايد. بيمارستان شهيد هاشمي نژاد، كه قرار بوده به نام خود حاج مهدي درياني باشد. زماني كه حاج مهدي در محدوده شهر آرا زمين خريداري مي كند. هنوز آن منطقه كه خارج از محدوده شهري است فاقد آب و برق است او زمين ها را به مبلغ متري ۱۲ تومان مي خرد و شروع مي كند به ساخت و ساز و با نازل ترين قيمت در اختيار مردم مي گذارد. اينكه خياباني به نام دريان نو در محدوده ستارخان كه آباداني خود را مرهون تلاش هاي اين مرد است، به نام زادگاه او نامگذاري شود، كمي جالب است. تا سال ها شركت «شهر آرا» كه زير نظر حاج مهدي بوده، به فعاليت ادامه مي دهد و بسياري از مناطق تهران را مي سازد. مناطقي كه امروزه در نگاه همه ما، زيبا و خوش ساخت به نظر مي رسد.
بنيان آپارتمان نشيني در ايران
مجموعه مسكوني شهرآرا را بسياري از تهراني ها از نزديك ديده اند. جالب است بدانيد كه اين مجموعه را مي توان نقطه آغاز آپارتمان نشيني در ايران دانست. مرحوم حاج مهدي باوجودآنكه سواد چنداني نداشت (ظاهرا فقط در حد خواندن و نوشتن بلد بود) اين مجموعه را با رعايت اسلوب علمي و مهندسي ساخت و از آن مهمتر با لحاظ وجدان كاري. در مجتمع شهرآرا مصالح مورد استفاده جملگي كيفيت خوبي داشت، طراحي فضا هم مناسب بود، از اول هم فكر همه نيازهاي ساكنان بعدي را كرده بودند، از پارك و مركز خريد بگير تا مسجد و حتي خط اتوبوس راني، در آن زمان شبكه حمل و نقل شهري تا اين بخش از شهر گسترده نبود، به همين خاطر حاج مهدي ناچار شد چند دستگاه اتوبوس بخرد براي رفت و آمد روزانه اهالي اين محل به نقاط مختلف شهر.
در اين مجتمع براي همه اقشار جامعه خانه قابل خريد وجود داشت. از آپارتمان هاي كوچك دوخوابه براي آنها دست شان خالي تر بود تا ويلاهاي شش اتاق خوابه براي متمولين همه را هم با اقساط بلندمدت فروخت. به اين طريق، حاج مهدي خيلي ها را در تهران خانه دار كرد. خوب است بدانيد كه پس از افزون بر چهل و سه سال، هنوز خانه هاي مجتمع شهرآرا استوار و قابل استفاده بوده و به قول معروف كلنگي نشده اند. اين خانه ها هنوز با قيمت خوبي خريد و فروش مي شوند.
(اطلاعات بالا را يكي از ساكنان مجتمع شهرآرا كه در سال ۱۳۲۹ خانه اي از حاج مهدي خريده است، براي من تعريف مي كند. او با اشاره به اينكه هنوز در همين خانه ساكن است، چندين بار لابه لاي صحبت هايش براي روح آن مرحوم طلب آمرزش كرده و دعاي خير مي كند. من، كه جواني هستم مستاجر و فاقد مسكن، به اين فكر مي كنم كه اگر همين فردا بتوانم از ميان انبوه آگهي هاي مسكني كه در روزنامه ها چاپ مي شود يكي را انتخاب كرده و خانه اي بخرم، تا چند سال بعد همچنان براي سازنده خانه دعاي خير خواهم كرد؟ به راستي پشت سر چند درصد از بساز و بفروش هاي كنوني تهران دعاي خير هست؟
چنددرصد از آنها مي توانند ادعا كنند با كسب و كار در بخش مسكن، ضمن سود دنيوي، براي آخرت خود هم چيزي اندوخته اند؟)
او نيمي از تهران را ساخت
در كمتر خياباني است كه نمي توان در آن نشاني از درياني ها يافت. فروشگاه هاي درياني در تمام تهران از جمله بهترين مغازه هاي پخش خواربارند. هر كدام از درياني هايي كه مالك مغازه اند، با همكاران خود، ارتباط فاميلي دارند. وقتي كه از حاج آقا علي بنايي درياني درباره خانواده درياني ها مي پرسيم، او مي گويد كه درياني ها با هم متحد هستند. يكي از عواملي كه باعث موفقيت آنها شده، اتحاد زنجيره اي آنان است. او مي گويد كه اغلب ازدواج هاي درياني ها فاميلي است. معمولا اكثر ازدواج ها در محدوده خانواده درياني اتفاق مي افتد. همه درياني ها همديگر را مي شناسند. همه درياني ها به يكديگر كمك مي كنند. آنها، نوشابه درياندار را تاسيس كرده اند. صنايع رب درياندشت را در اختيار دارند. محصولات خوراكي آنها چنان گسترده است كه اگر بخواهيم تك تك آنها را نام ببريم، شايد اين سطور كفاف ندهد. هيچ بعيد نيست كه الان شما كه در حال خواندن اين گزارش هستيد، در حال نوشيدن يا خوردن يكي از محصولات كارخانه درياني ها باشيد. آنچه كه باعث تفاخر درياني هاست يك چيز است: اتحاد. آنها حسينيه، درمانگاه و صندوق قرض الحسنه و خيريه دارند. اگر روزي وارد يكي از مغازه هاي درياني شديد و در كنار صندوق يا در گوشه اي ديگر صندوق كوچكي ديديد كه روي آن نوشته شده «صندوق كمك به درياني ها» تعجب نكنيد. آنها از هر روشي براي كمك به همديگر استفاده مي كنند. اين صندوق ها اگر به چشم تان خورد، اختصاص به كمك به مردم مستضعف دريان دارد. حاج آقا رزاقي درياني كه داماد حاج مهدي است هم از اتحاد درياني ها مي گويد.
از مهمان نوازيشان. اگرچه او پيرمردي ۶۲ ساله است، اما جذاب سخن مي گويد. پيرمردي خونگرم و دوست داشتني است. او هم به تجارت چاي مشغول است. چاي تجارتي است كه در انحصار درياني هاست، اما آنها اصلا مافيا نيستند. مردمي هستند دوست داشتني و مهمان نواز. رزاقي مي گويد كه جوان بايد پيشرفت كند. مهم نيست كه درياني باشد يا نه. من به تمام جوانان عشق مي ورزم و به همه آنها تا آنجا كه بتوانم كمك مي كنم. او مثل همه درياني ها در دريان ملك و املاكي دارد و به آنجا عشق مي ورزد. او مي گويد كه در درياني آدم معتاد وجود ندارد. به ياد حرف هاي حاج آقا پورمطلب مي افتم. او هم مي گفت كه در درياني ها معتاد وجود ندارد. «اگر روزي سيگار در دست يكي از درياني ها باشد من با او ترك رابطه مي كنم.» اين حرف هاي حاج آقا پورمطلب نشان از تعصب او دارد. اما اگر كمي دقت كنيم همه ما براي تهيه بهترين سيگارهاي ايراني و خارجي به همين مغازه هاي درياني مراجعه مي كنيم. حاج آقا پورمطلب راست مي گويد. مرگ خوب است. اما براي همسايه. حاج آقا بنايي اما اينگونه نيست. او مردي ساده است. اگر چه چند مغازه دارد اما در حسينيه درياني متواضعانه به كسوت خادم درآمده. از همعصران سياسي مي پرسم. دكتر توفيقي درياني را نشانمان مي دهند. وزير علوم و تحقيقات و فن آوري. او درياني است. البته اگر درياني ها آنگونه كه به اقتصاد توجه كردند به سياست يا هر چيز ديگري توجه مي كردند، بي شك الان آنها را در راس امور مي ديديم. اما آنها ترجيح دادند كه به اوضاع معيشتي بپردازند. شايد اين زيركي آنان باشد.
|