بهرام هوشيار يوسفي
اگر اين روزها از خيابان كارگر و يا جمهوري عبور كرده باشيد و اتفاقا از تقاطع اين دو خيابان هم گذشته باشيد، درست در نبش جنوب غربي اين تقاطع بنايي را مي بينيد كه نهم دي ماه ۱۳۸۲ خورشيدي به طور رسمي فرهنگسراي فن آوري اطلاعات (آي - تي) نام گرفت.
بنايي كه در نظرگاه كلي متعلق به رسته اي از معماري است كه منتقدين آنرا پسا مدرن (يا پست مدرن) آنهم با رويكرد تاريخي و البته از نوع ايراني (يا ايرانيزه!) مي نامند؛ در يك كلام تلاش طراح، در گرته برداري هاي استعاري از يادمان آزادي (كاري از حسين امانت، حدود ۳۰ سال پيش) هر چند نه چندان قابل تقدير ولي كاملا مشهود است... (تصوير ۱)
ساختمان نو ساز فرهنگسراي فن آوري اطلاعات، را به لحاظ كاربري (يعني آنچه كه كارفرما ي شهرداري منطقه ۱۱- دوست دارد فرهنگسرايي براي فن آوري اطلاعات بنامد!) مي توان اولين بنا در نوع خود - حداقل در ايران - انگاشت؛ اين بنا با حدود ۱۶۰۰ متر مربع زير بنا در ۴ طبقه، هرينه اي بالغ بر يكصدو پنجاه هزار تومان براي ساخت هر متر مربع (بدون در نظر گرفتن هزينه مربوط به تقسيم بندي هاي داخلي در آينده با توجه به آزاد بودن پلان) را براي كارفرما در بر داشته، و از نظر طراحي نيز كار مشتركي است از شهر داري منطقه ۱۱ و مهندسين مشاور «چاروك نقش» و نهايتا، اجراي شركت «آسان بتن»، در زماني حدود ۱۱ ماه.
پست مدرن فارسي
اوايل صده اخير شمسي را به جرات مي توان دوران طلايي تقليد (يا اقتباس و يا هر چيز ديگري كه اسمش را بگذاريم!)
از معماري دوران اسلام و قبل از اسلام دانست؛ حال چه در تزئينات اغراق شده و اشارات مستقيم مثل قوسهاي ايراني- اسلامي و سرستونهاي گاوي و يا حكاكي هاي دوران هخامنشي و تاثير پذيري از معماري ساساني و غيره (مانند مدرسه البرز، اداره پست، دبيرستان انوشيروان و ...) و يا بصورتي سره و پالوده (متضاد آلوده!) با تعديل جنبه هاي تزئيني (مانند وزارت امور خارجه)، اصولا حرف چنداني جز تكرار گذشته هاي پر افتخار (!) نبود....
بعد ها، با حضور معماران فرنگ رفته پيرو مدرنيسم در معماري، اين روند تا حد زيادي رو به افول نهاد...
بار ديگر در دهه چهل و پنجاه شمسي همزمان با رونق گرفتن معماري در معناي هنري - صنعتي آن از يك سو و رونق اقتصادي نفتي دوره مذكور از سوي ديگر، همزمان (البته نه چندان همزمان و متاثر از آن) با گشايش چشم انداز انديشه پسا مدرن، نگاه تاريخ گرا عرصه را براي تاخت و تاز مناسب يافته، همسرايي را با انديشه هاي «شبه ملي - تاريخي گرايي» سيستم حاكم، (البته سبزي دلارهاي نفتي نيز در آراستگي «گل پست مدرن فارسي» به «سبزه» بي تاثير نبود!)، آغازيدن گرفت؛ به عنوان بهترين اثر شاخص اين بازه زماني ميتوان از يادمان آزادي (يا با نام پيشين آن «شهياد!») در اين دوره نام برد كه به نوعي عصاره اين جنبش در معماري ايران است (كه البته به اعتقاد بعضي ارباب انديشه، بيشتر يادمان اسارت است تا آزادي، به جهت تحجر پنهان در نماد گرايي افراطي و نمايشي موجود در آن!).
اوج حركتهاي پسا مدرن از نوع تاريخي، در عرصه جهاني دهه هشتاد ميلادي يا دهه شصت شمسي است؛ آنچه كه خوش درخشيد اما به حق، دولتي بود مستعجل!
هر چند هدف در اين يادداشت نقد سبك پسا مدرن در معماري نيست، ولي بررسي دلايل عدم توانايي اين نوع معماري در ماندگاري، علي رغم بهره گيري كامل از جنبه هاي بصري آشنا و نسخه هاي امتحان شده تاريخي، خود مقوله اي جالب و بحث انگيز است؛ كار براي معمار (يا معمار نما!) در اين نوع از سرهم بندي عناصر تاريخي و نماد هاي فرهنگي و ... (بخوانيد پست مدرن فارسي) به معناي واقعي كلمه دچار نوعي سهل انگاري گشته به كل از جايگاه والاي خلاقانه خويش (اگر بپذيريم چنين چيزي وجود دارد!) فاصله مي گيرد.
البته در اين نكته شكي نيست كه ايران، (چه ايران معاصر و چه ايران بزرگ ادوار گذشته كه كشور هاي ريز و درشت منطقه را نيز به لحاظ فرهنگي تغديه مي كرد داراي پيشينه اي كهن و غني و حايز آثار معماري ادوار تاريخي متنوع و با ارزش است؛ مساله در سخيف سازي مفهوم «معماري ملي ايران» در مجموعه انديشه هايي است كه بالاخص در حرفه معماري توضيح مختصر آن ارايه شد.
با توجه به مقدمه فوق بررسي بناي فرهنگسراي آي- تي را پي مي گيريم؛ به لحاظ جاي گيري، اين بنا در نقطه اي واقع شده كه در عين داشتن ويژگي هاي مربوط به مركزيت مكاني از نظر شهري داراي موقعيتي ايده آل از ديدگاه دسترسي و تعداد بر و ... است. محوطه بنا داراي سه بر در حاشيه خيابانهاي جمهوري و كارگر و كوچه چنگيزي و در همسايگي بنايي با معماري مدرن (ظاهرا مدرسه اي متعلق به اوايل سده شمسي) قرار دارد. مخلص كلام محل قرار گيري ساختمان را مي توان به عنوان آرزوي هر معمار براي بيان ديدگاه هاي معمارانه اش ارزيابي كرد!
قابل توجه ترين حركت معمارانه در اين بنا نماي آن است كه در يك ديد كلي سعي شده به عناصر يادمان آزادي نزديك شود. رنگهاي قرمز، سفيد و فيروزه اي به عنوان سه رنگ اصلي تشكيل دهنده تركيبات رنگي بنا به ترتيب در تقارب با بافت منطقه، معماري پيش از اسلام و معماري اسلامي به كار رفته اند. (تصوير۲)
نماي شمالي ساختمان (نماي جمهوري)، مشتمل بر سه قاب (معمار علاقه اي خاص به تقسيمات سه گانه دارد!) با برخوردي كنايي به موتيو هاي معماري هخامنشي علاوه بر ايجاد تقسيمات مدولار، بنا را بلند تر از آنچه هست مي كند. صرف نظر از اجراي نا مناسب چارچوب (فريم) پنجره ها و عدم همخواني رنگ آنها با آجر هاي قرمز، اين نما ساده و دلچسب است. ( تصوير۳)
در نماي شرقي بنا اين بار حركت قاب گونه نماي شمالي به صورت واحد در كنار يك عنصر عمودي (كه بيشتر به نظر مي رسد نقش پركنندگي دارد!) همراه با سه حركت اريب كه در خط اسمان ختم به عناصري پله اي مي شوند قرار مي گيرد. لطيفي (معمار نماي بنا) تقسيمات سه گانه خود را متاثر از سيستم تقسيم ۳، ۵، ۷ معماري مسكوني ايراني مي داند.
هر چند اين عناصر سه گانه مورب به خوبي ياد آور يالها ( يا پايه هاي ) يادمان آزادي است و حركت گردشي آنها در حول نما و اتمامشان در نماي داخل كوچه (نماي جنوبي) چشم بيننده را به تعقيب وا ميدارد، اما اتفاق مورد انتظار در اين تعقيب بصري شكل نگرفته و نهايتا آنجايي كه با توجه به كاربري فرهنگي - تكنولوژيك بنا، مي توانست ترجماني معمارانه و متعالي از ايده طراح باشد، به شكلي ابتر و صرفا با ريتمي ساده انگارانه در زمينه آبي آسمان محو مي شود!
لازم به ياد آوري است كه ورودي دوم بنا نيز با تمام سعي كه معمار در ايجاد جلوه هاي دو بعدي شكلي (چه به لحاظ شكست فوقاني آن، و چه مشبك كردن چارچوب، با آن اجراي دستي!) در آن داشته نتوانسته وظيفه تكميل كنندگي حركت رو به بالاي بالاسري خود را درست ايفا كند و حتي رنگ فيروزه اي آن نيز، كه منتها اليه سعي طراح در گمانه زني به استعاره اسلامي است، در زير المانهاي سه گانه بي خاصيت مي نمايد. ( تصوير۴ و ۵)
در نماي جنوبي بنا (داخل كوچه چنگيزي) معمار توجهي به ارايه روندي مناسب در طراحي نما نكرده (حال به هر دليل) و صرفا به اصطلاح به جمع كردن قضيه اكتفا كرده است. البته با توجه به اهميت كمتر اين نما و مجاورت آن با شركت گاز (به لحاظ مشكلات مربوطه در اجرا) اين نوع برخورد خالي از منطقهاي اجرايي نيست، ولي با توجه به ديد كامل بيننده در هنگام حركت از جنوب به شمال در خيابان كارگر از اين نما، جا داشت كه طراح فكر بهتري در اين مورد ارايه مي كرد.( تصوير ۶ )
در نهايت، بايد گفت كه شاخص ترين قسمت نماي فرهنگسرا، ورودي آن (شمال شرقي) است كه در يك كلام ماكتي تجريدي از حركت رو به بالاي موجود در يادمان آزادي است؛ اين پوسته به طرزي مناسب توانسته تركيبي زيبا از رنگ فيروزه اي و سفيد را ارايه كرده، ايده اي نه چندان نو را به طرزي تاثير گذار به پختگي مناسب برساند.
به عبارت بهتر ورودي كه در شكستگي ۴۵ درجه خيابانهاي جمهوري و كارگر (و با بهره گيري از همين حاشيه مناسب ) شكل گرفته، برگ برنده اين بناست.
با توجه به مشكلات بروكراتيك موجود در سيستم كارفرمايي بنا هاي مشابه (كارفرما: شهرداري) به نظر مي رسد اين بنا براي موارد ديگري (به اصطلاح چند منظوره) طراحي شده بوده است؛ اين امر مشكل اساسي اين بنا را كه عدم همخواني طراحي پلان آن (يك پلان آزاد تحت تاثير انديشه هاي كاربردي مدرن) با نماي موجود كه نوعا يك نماي پسا مدرن با رويكرد تاريخي است، كم رنگ مي كند.
در اين بنا مهندس لطيفي ( از مشاور چاروك نقش ) حداكثر سعي خود را در فرهنگي كردن فضا هاي داخلي ( با بهره گيري از سراميك ها و كاشي هاي منقوش در جاي جاي بنا ) كرده است كه البته قابل تقدير است ، ولي با اين وجود اين سوال هنوز مطرح است كه اين نوع نگاه نخ نماي تاريخي - تقليدي كه حكايت از نوعي تساهل هنري در بين دست اندركاران بنا ( از كارفرما تا طراح ) داشته و بيشتر نماينده راحت طلبي طراحان (حتي با در نظرگيري تمامي مشكلات ديوان سالارانه كه بدان اشاره شد) در پرورش ايده دارد تا دلبستگي هاي تاريخي آنها (!) و به جاي چالش در ميدان كشف روند و هويت معماري ملي كشور در صدد گرته برداي فرمال (صوري) از عناصر آشنا است، تا به كي ادامه خواهد داشت؟ ( تصوير ۷)
پي نوشت:
با تشكر از معاونت فني و عمراني شهرداري منطقه ۱۱، مديريت پروژه، مهندس مرتضي مقيسه با تشكر از مشاور چاروك نقش، مهندس لطيفي، مهندس جواهر پور