يكشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۵۴
پست مدرن فارسي
به بهانه افتتاح ساختمان فرهنگسراي آي تي
بهرام هوشيار يوسفي 
اگر اين روزها از خيابان كارگر و يا جمهوري عبور كرده باشيد و اتفاقا از تقاطع اين دو خيابان هم گذشته باشيد، درست در نبش جنوب غربي اين تقاطع بنايي را مي بينيد كه نهم دي ماه ۱۳۸۲ خورشيدي به طور رسمي فرهنگسراي فن آوري اطلاعات (آي - تي) نام گرفت.
005493.jpg
تصوير۱: كليات بنا، عكس از شمال شرقي
005496.jpg
تصوير۲: تركيب رنگي يك تك پنجره (قرمز، سفيد، فيروزه اي)
005499.jpg
تصوير۳: نماي شمالي(خيابان جمهوري)
005502.jpg
تصوير۴: نماي شرقي (خيابان كارگر)
005508.jpg
تصوير۵: حركت سه گانه سفيد دور بنا ميچرخد
005505.jpg
تصوير۶: نماي جنوبي
005511.jpg
تصوير۷: سعي در فرهنگي كردن فضاهاي داخلي
بنايي كه در نظرگاه كلي متعلق به رسته اي از معماري است كه منتقدين آنرا پسا مدرن (يا پست مدرن) آنهم با رويكرد تاريخي و البته از نوع ايراني (يا ايرانيزه!) مي نامند؛ در يك كلام تلاش طراح، در گرته برداري هاي استعاري از يادمان آزادي (كاري از حسين امانت، حدود ۳۰ سال پيش) هر چند نه چندان قابل تقدير ولي كاملا مشهود است... (تصوير ۱)
ساختمان نو ساز فرهنگسراي فن آوري اطلاعات، را به لحاظ كاربري (يعني آنچه كه كارفرما ي شهرداري منطقه ۱۱- دوست دارد فرهنگسرايي براي فن آوري اطلاعات بنامد!) مي توان اولين بنا در نوع خود - حداقل در ايران - انگاشت؛ اين بنا با حدود ۱۶۰۰ متر مربع زير بنا در ۴ طبقه، هرينه اي بالغ بر يكصدو پنجاه هزار تومان براي ساخت هر متر مربع (بدون در نظر گرفتن هزينه مربوط به تقسيم بندي هاي داخلي در آينده با توجه به آزاد بودن پلان) را براي كارفرما در بر داشته، و از نظر طراحي نيز كار مشتركي است از شهر داري منطقه ۱۱ و مهندسين مشاور «چاروك نقش» و نهايتا، اجراي شركت «آسان بتن»، در زماني حدود ۱۱ ماه.
پست مدرن فارسي 
اوايل صده اخير شمسي را به جرات مي توان دوران طلايي تقليد (يا اقتباس و يا هر چيز ديگري كه اسمش را بگذاريم!)
از معماري دوران اسلام و قبل از اسلام دانست؛ حال چه در تزئينات اغراق شده و اشارات مستقيم مثل قوسهاي ايراني- اسلامي و سرستونهاي گاوي و يا حكاكي هاي دوران هخامنشي و تاثير پذيري از معماري ساساني و غيره (مانند مدرسه البرز، اداره پست، دبيرستان انوشيروان و ...) و يا بصورتي سره و پالوده (متضاد آلوده!) با تعديل جنبه هاي تزئيني (مانند وزارت امور خارجه)، اصولا حرف چنداني جز تكرار گذشته هاي پر افتخار (!) نبود....
بعد ها، با حضور معماران فرنگ رفته پيرو مدرنيسم در معماري، اين روند تا حد زيادي رو به افول نهاد...
بار ديگر در دهه چهل و پنجاه شمسي همزمان با رونق گرفتن معماري در معناي هنري - صنعتي آن از يك سو و رونق اقتصادي نفتي دوره مذكور از سوي ديگر، همزمان (البته نه چندان همزمان و متاثر از آن) با گشايش چشم انداز انديشه پسا مدرن، نگاه تاريخ گرا عرصه را براي تاخت و تاز مناسب يافته، همسرايي را با انديشه هاي «شبه ملي - تاريخي گرايي» سيستم حاكم، (البته سبزي دلارهاي نفتي نيز در آراستگي «گل پست مدرن فارسي» به «سبزه» بي تاثير نبود!)، آغازيدن گرفت؛ به عنوان بهترين اثر شاخص اين بازه زماني ميتوان از يادمان آزادي (يا با نام پيشين آن «شهياد!») در اين دوره نام برد كه به نوعي عصاره اين جنبش در معماري ايران است (كه البته به اعتقاد بعضي ارباب انديشه، بيشتر يادمان اسارت است تا آزادي، به جهت تحجر پنهان در نماد گرايي افراطي و نمايشي موجود در آن!).
اوج حركتهاي پسا مدرن از نوع تاريخي، در عرصه جهاني دهه هشتاد ميلادي يا دهه شصت شمسي است؛ آنچه كه خوش درخشيد اما به حق، دولتي بود مستعجل!
هر چند هدف در اين يادداشت نقد سبك پسا مدرن در معماري نيست، ولي بررسي دلايل عدم توانايي اين نوع معماري در ماندگاري، علي رغم بهره گيري كامل از جنبه هاي بصري آشنا و نسخه هاي امتحان شده تاريخي، خود مقوله اي جالب و بحث انگيز است؛ كار براي معمار (يا معمار نما!) در اين نوع از سرهم بندي عناصر تاريخي و نماد هاي فرهنگي و ... (بخوانيد پست مدرن فارسي) به معناي واقعي كلمه دچار نوعي سهل انگاري گشته به كل از جايگاه والاي خلاقانه خويش (اگر بپذيريم چنين چيزي وجود دارد!) فاصله مي گيرد.
البته در اين نكته شكي نيست كه ايران، (چه ايران معاصر و چه ايران بزرگ ادوار گذشته كه كشور هاي ريز و درشت منطقه را نيز به لحاظ فرهنگي تغديه مي كرد داراي پيشينه اي كهن و غني و حايز آثار معماري ادوار تاريخي متنوع و با ارزش است؛ مساله در سخيف سازي مفهوم «معماري ملي ايران» در مجموعه انديشه هايي است كه بالاخص در حرفه معماري توضيح مختصر آن ارايه شد.
با توجه به مقدمه فوق بررسي بناي فرهنگسراي آي- تي را پي مي گيريم؛ به لحاظ جاي گيري، اين بنا در نقطه اي واقع شده كه در عين داشتن ويژگي هاي مربوط به مركزيت مكاني از نظر شهري داراي موقعيتي ايده آل از ديدگاه دسترسي و تعداد بر و ... است. محوطه بنا داراي سه بر در حاشيه خيابانهاي جمهوري و كارگر و كوچه چنگيزي و در همسايگي بنايي با معماري مدرن (ظاهرا مدرسه اي متعلق به اوايل سده شمسي) قرار دارد. مخلص كلام محل قرار گيري ساختمان را مي توان به عنوان آرزوي هر معمار براي بيان ديدگاه هاي معمارانه اش ارزيابي كرد!
قابل توجه ترين حركت معمارانه در اين بنا نماي آن است كه در يك ديد كلي سعي شده به عناصر يادمان آزادي نزديك شود. رنگهاي قرمز، سفيد و فيروزه اي به عنوان سه رنگ اصلي تشكيل دهنده تركيبات رنگي بنا به ترتيب در تقارب با بافت منطقه، معماري پيش از اسلام و معماري اسلامي به كار رفته اند. (تصوير۲)
نماي شمالي ساختمان (نماي جمهوري)، مشتمل بر سه قاب (معمار علاقه اي خاص به تقسيمات سه گانه دارد!) با برخوردي كنايي به موتيو هاي معماري هخامنشي علاوه بر ايجاد تقسيمات مدولار، بنا را بلند تر از آنچه هست مي كند. صرف نظر از اجراي نا مناسب چارچوب (فريم) پنجره ها و عدم همخواني رنگ آنها با آجر هاي قرمز، اين نما ساده و دلچسب است. ( تصوير۳)
در نماي شرقي بنا اين بار حركت قاب گونه نماي شمالي به صورت واحد در كنار يك عنصر عمودي (كه بيشتر به نظر مي رسد نقش پركنندگي دارد!) همراه با سه حركت اريب كه در خط اسمان ختم به عناصري پله اي مي شوند قرار مي گيرد. لطيفي (معمار نماي بنا) تقسيمات سه گانه خود را متاثر از سيستم تقسيم ۳، ۵، ۷ معماري مسكوني ايراني مي داند.
هر چند اين عناصر سه گانه مورب به خوبي ياد آور يالها ( يا پايه هاي ) يادمان آزادي است و حركت گردشي آنها در حول نما و اتمامشان در نماي داخل كوچه (نماي جنوبي) چشم بيننده را به تعقيب وا ميدارد، اما اتفاق مورد انتظار در اين تعقيب بصري شكل نگرفته و نهايتا آنجايي كه با توجه به كاربري فرهنگي - تكنولوژيك بنا، مي توانست ترجماني معمارانه و متعالي از ايده طراح باشد، به شكلي ابتر و صرفا با ريتمي ساده انگارانه در زمينه آبي آسمان محو مي شود!
لازم به ياد آوري است كه ورودي دوم بنا نيز با تمام سعي كه معمار در ايجاد جلوه هاي دو بعدي شكلي (چه به لحاظ شكست فوقاني آن، و چه مشبك كردن چارچوب، با آن اجراي دستي!) در آن داشته نتوانسته وظيفه تكميل كنندگي حركت رو به بالاي بالاسري خود را درست ايفا كند و حتي رنگ فيروزه اي آن نيز، كه منتها اليه سعي طراح در گمانه زني به استعاره اسلامي است، در زير المانهاي سه گانه بي خاصيت مي نمايد. ( تصوير۴ و ۵)
در نماي جنوبي بنا (داخل كوچه چنگيزي) معمار توجهي به ارايه روندي مناسب در طراحي نما نكرده (حال به هر دليل) و صرفا به اصطلاح به جمع كردن قضيه اكتفا كرده است. البته با توجه به اهميت كمتر اين نما و مجاورت آن با شركت گاز (به لحاظ مشكلات مربوطه در اجرا) اين نوع برخورد خالي از منطقهاي اجرايي نيست، ولي با توجه به ديد كامل بيننده در هنگام حركت از جنوب به شمال در خيابان كارگر از اين نما، جا داشت كه طراح فكر بهتري در اين مورد ارايه مي كرد.( تصوير ۶ )
در نهايت، بايد گفت كه شاخص ترين قسمت نماي فرهنگسرا، ورودي آن (شمال شرقي) است كه در يك كلام ماكتي تجريدي از حركت رو به بالاي موجود در يادمان آزادي است؛ اين پوسته به طرزي مناسب توانسته تركيبي زيبا از رنگ فيروزه اي و سفيد را ارايه كرده، ايده اي نه چندان نو را به طرزي تاثير گذار به پختگي مناسب برساند.
به عبارت بهتر ورودي كه در شكستگي ۴۵ درجه خيابانهاي جمهوري و كارگر (و با بهره گيري از همين حاشيه مناسب ) شكل گرفته، برگ برنده اين بناست.
با توجه به مشكلات بروكراتيك موجود در سيستم كارفرمايي بنا هاي مشابه (كارفرما: شهرداري) به نظر مي رسد اين بنا براي موارد ديگري (به اصطلاح چند منظوره) طراحي شده بوده است؛ اين امر مشكل اساسي اين بنا را كه عدم همخواني طراحي پلان آن (يك پلان آزاد تحت تاثير انديشه هاي كاربردي مدرن) با نماي موجود كه نوعا يك نماي پسا مدرن با رويكرد تاريخي است، كم رنگ مي كند.
در اين بنا مهندس لطيفي ( از مشاور چاروك نقش ) حداكثر سعي خود را در فرهنگي كردن فضا هاي داخلي ( با بهره گيري از سراميك ها و كاشي هاي منقوش در جاي جاي بنا ) كرده است كه البته قابل تقدير است ، ولي با اين وجود اين سوال هنوز مطرح است كه اين نوع نگاه نخ نماي تاريخي - تقليدي كه حكايت از نوعي تساهل هنري در بين دست اندركاران بنا ( از كارفرما تا طراح ) داشته و بيشتر نماينده راحت طلبي طراحان (حتي با در نظرگيري تمامي مشكلات ديوان سالارانه كه بدان اشاره شد) در پرورش ايده دارد تا دلبستگي هاي تاريخي آنها (!) و به جاي چالش در ميدان كشف روند و هويت معماري ملي كشور در صدد گرته برداي فرمال (صوري) از عناصر آشنا است، تا به كي ادامه خواهد داشت؟ ( تصوير ۷)
پي نوشت:
با تشكر از معاونت فني و عمراني شهرداري منطقه ۱۱، مديريت پروژه، مهندس مرتضي مقيسه با تشكر از مشاور چاروك نقش، مهندس لطيفي، مهندس جواهر پور

معمار من
نگاهي به زندگي لويي كان به بهانه مستند «معمار من» اثري از «ناتانيل كان» در مورد پدرش
005514.jpg
اين فيلم قدرتمند كه يكي از ۵ نامزد اسكار امسال در مجموعه فيلم هاي مستند بود (و احتمالا جزو محبوب ترين ها) تصويري از پدر كان، معمار مشهور، لوئي كان را ارايه مي دهد، تصويري كه چه بسا وي هرگز به درك ابعاد واقعي آن نايل نمي شود
مراسم اسكار امسال را شايد بتوان معمارانه ترين مراسم طي ساليان برگزاري اين مراسم تلقي كرد؛ حضور اثري مستند در بين نامزد هاي دريافت بخش مستند اين جايزه، براي معماران و دوستداران معماري، به ويژه علاقه مندان نابغه معماري قرن ۲۰ «لويي كان»، حادثه اي در خور توجه است....
در مستند «معمار من»، پسري تلاش مي كند لوئي كان افسانه اي را از ميان بناهاي به جا مانده اش درك كند؛ لويي كاني كه بزرگترين معمار آمريكايي زمان خود بود. اخيرا فيلم ناتانيل كان « معمار من: سفر يك پسر بچه» كانديداي اسكار در بوستون نمايش داده شد.
اين فيلم در مورد تحقيق پسري در مورد پدري است كه به سختي به خاطرش مي آورد؛ ممكن است فكركنيد يك موضوع كليشه اي! اما معمار من به هيچ وجه يك كليشه تكراري نيست....
در سال ۱۹۷۴ لوئي كان ۷۳ ساله را روي كف ايستگاه پنسيلوانيا در نيو يورك مرده پيدا كردند. او به تازگي از بنگلادش برگشته بود، جايي كه روي مجموعه جديد ملي پايتخت كار مي كرد. كان آدرسش را در پاسپورتش خط زده بود،در نتيجه ،جسدش سه روز بدون متقاضي باقي ماند! چرا كان آدرسش را خط زده بود ؟ هيچ كس مطمئن نيست.يكي از كساني كه فكر مي كند اين موضوع را مي داند مادر ناتانيل (سازنده مستند معمار من)، «هريت پتيسون»، معمار منظر است كه زماني كه با كان همكاري مي كرد، فرزندش «ناتانيل»را به دنيا آورد.
در صحنه اي فراموش نشدني در فيلم در خانه تابستاني در Maine ،او براي ناتانيل كه حال ۴۰ ساله است مي گويد كه كان آدرس را به اين دليل حذف كرده بود كه قصد داشت را ترك كند و براي هميشه پيش آن دو بازگردد! او به پسرش اين چنين مي گويد: «من گفتم بايد با ما زندگي كني و او گفت همين كار را خواهم كرد!»
كان در واقع تنها دو خانواده نداشت! بلكه سه خانواده داشت! تمام آنها در يك زمان در زندگي هاي جداگانه اي در حوالي فيلادلفيا زندگي مي كردند. از همسرش «استر» يك دختر داشت .از «پتيسون» ناتانيل و بعد از همه از همكار ديگرش «آن تينگ» معمار، يك دختر ديگر داشت.سه كد بانو كه جدا از هم زندگي مي كردند.
«معمار من» در درجه اول، فيلمي در مورد «ناتانيل كان» و جستجوي او در خاطرات مبهم پدر است؛ ولي در بخشي با اهميت تر، اين فيلم در مورد معماري لويي كان نيز هست؛ آيا پسر قصد داشته به كمك كارهاي پدرش يك فيلمساز بشود؟ ناتانيل در يك مصاحبه تلفني پاسخ مي دهد:«مستقيماخير،اما يك قرابت بين معماري و فيلم وجود دارد. زمانيكه كوچك بودم به كتابهايي كه بناهاي او در آن بود نگاه مي كردم. شما در اين محيط شروع به خلق صحنه ها مي كنيد. آنچنان كه معماران دوست دارند در مورد يك بنا با كشيدن تصوير آن چيزي ياد بگيرند....»
او ادامه مي دهد:« كشيدن شما را آرام مي كند،متوجه جزئيات مي كند. فيلم ساختن از بناها هم به من آرامش مي دهد. من بناها را در باران و آفتاب ديده ام، در روز و شب، وقتي جوان بودم من آنها را مرموز، منجمد و دور از دسترس احساس مي كردم، ولي حال كه فيلم آنها را ساخته ام به من نزديكتر شده اند، من دريافته ام كه آنها در عين صلبيتشان مي توانند آرام و رويايي باشند.
در «معمار من»، ما كسي را مشاهده مي كنيم كه «كان» را به خاطر مي آورد و بعد به يكباره خود كان را مي بينيم كه در محل كارش كار مي كند، به فردي طرح ها را نشان مي دهد و يا به آرامي در خيابان راه مي رود؛ نمي توانيد چشمانتان را از او برداريد...مردي ريزنقش، با موهاي سفيد درخشان، بلند گام بر مي دارد... و به راستي چه چيز از «لويي كان» يك نابغه ساخت؟ هيچ كس در اين مورد مطمئن نيست؛ اما فيلمساز به ما سر نخ هايي مي دهد... زمانيكه لويي كان سه ساله بوده، با والدينش در جايي كه هم اكنون «استوني» ناميده مي شود زندگي مي كردند، او از اجاق خانوادگي شان چند تكه ذغال برداشت و آنها را روي پيش بندش گذاشت، پيش بند آتش گرفت و نيمه چپ پايين صورتش را براي هميشه مجروح كرد.
كتاب هاي يهوديان مي گويد كه زمانيكه موسي كودك بود به وسيله فرشته اي راهنمايي شد تا ذغال داغ را درون دهانش بگذارد تا از امتحان فرعون نجات پيدا كند!
مادر لوئي كان فكر مي كرد اين اتفاق نشانه اي از بزرگي (!) است.بعدها، ابزار مورد علاقه كان براي ترسيم «ذغال چوب» بود و در بناهايش نيز دوست داشت مصالح را خشن نشان دهد... ممكن است اين آثار همان جراحت هميشگي باشد!
دوران خوشبختي كان به عنوان يك معمار بزرگ بسيار كوتاه بود. مانند بسياري از معماران، او بسيار دير به شهرت رسيد؛ آثار خوبش را تنها بعد از سن ۵۵ سالگي ساخت ... فيلم هاي امروز به ندرت روح و احساسات عميق ما را لمس مي كنند، اما مستند قابل توجه «معمار من:سفر يك پسر بچه» ناتانيل كان هر دو اين صفات را دارد.
اين فيلم قدرتمند كه يكي از ۵ نامزد اسكار امسال در مجموعه فيلم هاي مستند بود (و احتمالا جزو محبوب ترين ها) تصويري از پدر كان، معمار مشهور، لوئي كان را ارايه مي دهد، تصويري كه چه بسا وي هرگز به درك ابعاد واقعي آن نايل نمي شود.
در فيلم، تعادل اعجاب انگيزي بين احساسات دروني و بيروني وجود دارد؛ فيلم ناتانيل يك مطالعه آرام و تاثير گذار است از بلهوسي، نبوغ، معادلات كور تجاري، كشمكش هاي خانوادگي دردناك و نيز تقريبا تصفيه شدن نيروي دروني معماري ارزشمند. ناتانيل فيلمش را مانند يك داستان پليسي و كارآگاهي با حضور خودش به عنوان كاشف-قصه گو و با بهره گيري از اطلاعات جمع آوري شده، مصاحبه ها ،تصاوير و... و نيز آنچه كه از پدري كه خيلي كم مي شناخت يافته، فريم بندي كرده است.
چيزي كه او در طول «سفر پسر بچه» اش آموخته مشكلات، ابهام، افتخار و زرق و برق و هنوز يك راز بسيار بزرگ (كه حتي تقريبا تا پايان راه باقي مي ماند) ،است.
لويي يكي از تاثير گذار ترين معماران در قرن ۲۰ ،كسي بود كه ناتانيل جوان او را مي پرستيد. يك مرد كوچك نه چندان زيبا روي و اندكي چروكيده با صورتي سوخته و شخصيتي جذاب كه متناوبا او و مادرش را ملاقات مي كرد. اما «لويي كان» همچنان يك معماست.
لوئي پدر سه خانواده مجزا بود، اما در زندگي كاريش تنها يك خانواده را اداره مي كرد آنهم با همسرش «استر». وقتي لوئي مرد، ناتانيل تنها ۱۱ سال داشت و هم اكنون در ميانسالي تصميم گرفته است كه در موردش تحقيق كند و عهده دار سفر پر خطري شود كه پر است از زيبايي، احساسات و گاه حقايقي دردناك.... ناتانيل مي آموزد كه لوئي كان يك حادثه بود؛ حادثه اي كه تنها و ورشكسته با پاسپورتي قلم خورد شده و غير قابل شناسايي ازدنيا رفت. در ايستگاه «پن» در راهي كه از يك ماموريت خارجي باز مي گشت؛ ماموريتي در پايتخت بنگلادش و شاهكاري كه او هرگز زنده نبود تا آنرا از نزديك ببيند... .
خانواده سه گانه لويي كان بالاخره در مراسم تدفين او به هم رسيدند. همكار محبوبش «هريت» و پسرشان «ناتانيل»، همكار محبوب ديگرش «آن» و دخترشان «الكساندرا تينگ» و همسرش «استر» و دخترشان سو - آن. اتفاقات پيش آمده و وجود «استر» آنها را از هم جدا كرد. اما سالها بعد ۳ فرزند، دوستانه در كنار هم روبه روي دوربين ناتانيل نشستند، يك خانواده ،هرچند مختصر!
آيا لويي فرد فرومايه اي بود؟ يك شياد؟ يا همانطور كه يكي از دوستانش گفته بود يك بچه در حال رشد كه قادر به كنترل زندگي شخصي اش نيست؟ و يا اصولا اين موارد در مورد يك نابغه اهميت دارد؟ فيلم حس ترحم و دلسوزي انسان را نرم نرم و با زيركي بر مي انگيزد؛ اما ناتانيل در سفري كه به اعماق روحي ابر مرد معماري معاصر آغاز كرد، هرگز تسليم حرفهاي پيش پا افتاده و كم اهميت نمي شود و اين به او اجازه مي دهد كه به ارزش واقعي ونكات مثبت و منفي پدرش دست پيدا كند و شكياتش رفع شود.
فيلم «معمار من» مملو از نماهايي غني از طراحي هايي با ابهت از آثار « كان» است؛ حتي اگر هيچ چيز از معماري يا لوئي كان ندانيد، اين فيلم شما را به آن دو نزديك مي كند... و شما را سرشار از احساسات پاك و انساني مي كند، چونان حس نوازش يك پدر، از دست دادن مادر و گريه فرزند...

ستارگان اساس كارمعماران باستان
بسياري از بناهاي ساخته شده در اروپا وآفريقا در عصر مفرغ باتوجه به جايگاه و حركت خورشيدي و ديگر ستارگان خلق شده اند. دكتر مايكل هاسكين، مورخ انگليسي نجوم، با بررسي دو هزار مقبره نشان داده است كه بسياري از آنها رو به آفتاب ساخته شده اند كه درواقع نماد زندگي پس ازمرگ بوده است. درتحقيقي ديگردر مورد سازه هاي سنگي منوركا مشخص شده است كه اين بناها رو به كهكشان سنتور ساخته شده اند. تحقيق سازه هاي منوركا مبتني است به عنصر«تولا» ( كه در زبان كاتادان به ميز اطلاق مي شود) سنگ هاي مستطيل شكلي كه حالت عمودي دارند و روي آنهابلوكي افقي قرار مي گرفته تا شكلT را پيداكنند اين سازه ها كه روي زمين مرتفع ساخته شده اند با ديوارهايي احاطه شده اند كه دروازه همه آنها به گفته هاسكين رو به جنوب است. امروزه در آسمان به سمت جنوب ستاره اي وجود ندارد كه مورد توجه خاص باشد، اما در سال هزار پيش ازميلاد يعني زمان ساخت تولاها، ساكنان منوركا مي توانستند كهكشان صليب جنوبي وستاره هاي درخشان سنتور را ببينند كه در اين جهت، طلوع و غروب مي كردند.

نامورترين كارشناسان در بم
كارگاه آموزشي بين المللي نجات بخشي ارگ تاريخي بم از ديروز به مدت ۵ روز با حضور ۲۵ كارشناس خارجي و ۱۰ كارشناس داخلي درشهرستان بم برگزار شده است.
۲۵ كارشناس و متخصص جهاني با تخصص هاي زلزله شناسي، مقاومت بناهاي خشتي، مهندسي مصالح و .. از كشورهاي كانادا، ايتاليا، فرانسه وژاپن به همراه فرانچسكو باندارين، رئيس مركز ميراث جهاني يونسكو در اين كارگاه حضور دارند.
وطندوست- معاون روابط بين المللي سازمان ميراث فرهنگي- در اين زمينه گفت: در طول اين ۵ روز در حدود ۱۰ كارگاه در زمينه هاي مختلف از جمله مستندنگاري ، مرمت، زلزله، حفاظت هاي بازدارنده و نجات بخشي بناهاي خشتي تشكيل خواهد شد و كارشناسان داخلي و خارجي به بحث وگفت وگوخواهند پرداخت و در روز آخر بيانيه نهايي به تصويب خواهد رسيد.

زيبـاشـهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
درمانگاه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |