|
|
|
|
|
|
|
|
شرم شرقي و كاپشن آديداس
|
|
پژمان راهبر - بازي تازه تمام شده بود كه علي اصغر با كاپشن قرمزرنگ آديداس در رختكن با لحني كه ذره اي اقتدار در آن نبود به يكي دو بازيكن تيم و دروازه بان بند كرده بود كه چرا اينقدر پراشتباه بازي كردند. ايران، حريف رويايي افغان ها، در ورزشگاه كوچكي در شمال شرقي بوسان، با ده گل پيروز شده بود و عليرضا نيكبخت واحدي و علي دايي، كمي آن طرف تر بعد از گلزني هاي مكرر مشغول شوخي و آب پاشي به سر و كله رفقا بودند و در رختكن افغانستان، انگار خبر آمده بود طالبان برگشته!
رئيس فدراسيون فوتبال افغانستان كه تيمش فقط به دليل آنكه كنجكاوي خارجي ها را بر مي انيگخت در محاصره خبرنگاران بود، با صداي بلند از ايران گلايه مي كرد كه رعايت كشور دوست و برادر را نكرده. او با كت و شلوار مرتب و كراوات قرمز از اينكه تا اين حد مورد توجه عكاس هاست، خوشحال بود، اما احساس مي كرد تحقير شده اند و البته حق داشت. براي ايران كه بعدها در همين ورزشگاه كره جنوبي را شكست داد و بعد از گذر از ژاپن قهرمان بازي هاي آسيايي شد، يك پيروزي خفيف تر هم بدون اشكال بود، گرچه ممكن بود به ركورد گلزني بعضي ها خدشه وارد كند!
مربي، خودش را ميرعلي عسگر معرفي كرد و گفت: سال ها در افغانستان فوتبال بازي كرده و منتظر بوده روزي تيم ملي كشورش تشكيل شود و در مسابقات بين المللي افتخار كسب كند، اما تصور نمي كرد قدم اول تا اين حد نااميدكننده باشد.
ميرعلي عسگر با چشم هاي روشن مرطوب از اينكه بازيكنان تيم به وضوح توجهي به حرف هاو اقتدار كم سويش نداشتند، شرمگين بود، اما حضور يك خبرنگار فارسي زبان را از اين بابت تحمل مي كرد كه حرف هايش را به مردم ايران بزند. او بعد از مصاحبه با كوين - خبرنگار نشريه كورياتايمز، با زبان انگليسي - به آن خبرنگار ايراني گفت كه چه مرارتي براي جمع و جور كردن تيم كشيده. تيمي كه اعضايش شغل هاي متفاوتي داشتند؛ از نقاش ساختمان تا يك راننده تاكسي در كابل. آن روز كه او با صورتي برافروخته ولي با لحني آرام از «ايران بزرگ» گلايه مي كرد كه مراعات جنگ زده هايي كه ديدن علي دايي آرزويشان بود را نكرده، هنوز نمي دانستم كه نام خانوادگي او «اكبر زولا»ست. نامي كه ابتدا احساس مي كنيد لقبي است به دليل نزديكي سبك بازي با «جانفرانكو زولا» ستاره ايتاليايي!
ميرعلي عسگر زولا، يك و نيم سال پس از آن ديدار، تبديل به يك ستاره رسانه اي شد و البته طبق معمول اين سر و صدا به دليل موفقيت ورزشي نيست. او مربي تيمي است كه ۹ نفر از اعضايش در اردوي ايتاليا به قصد پناهندگي تيم را ترك كرده و ناپديد شدند. اكبر زولا گفت: «در آلمان جامعه بزرگي از آلمان ها زندگي مي كنند و اين بچه ها قصد داشتند براي پناهندگي به آن جا فرار كنند.»
او اردوي ورونا را ترك كرده و در لابي فرودگاه اين شهر سرگردان است، در حالي كه با همان كاپشن آديداس قرمزرنگ و با لبخند دوربين هاي سمج شبكه هاي مختلف تلويزيوني را نگاه مي كند و مي گويد: «من واقعا عصباني ام. بيست سال بود كه انتظار روزي مثل اين را مي كشيديم و بچه ها مرا ترك كردند. من به آنها اميد بسياري داشتم.»
سرنوشت او با آرزوهاي كال گره خورده است و ناكامي در گام اول. ناكامي در اولين ديدار رسمي ملي و ناكامي در اولين اردوي خارجي. او وقتي مي شنود كه ۵ نفر از بچه ها را پيدا كرده اند و بر مي گردانند، مي گويد: «فكر مي كردم با من بهتر رفتار كنند.» اما مگر كسي اين چشم هاي نجيب را مي فهمد؟
|
|
|
خاطرات سيدني
براي آن دسته از جواناني كه همواره به حضور در مجامع و تشكل هاي بين المللي اهميت مي دهند و با پيگيري اخباري از اين دست نام ايران را ميان ديگر اعضاي تشكل ها مي جويند، نام پدرام نميرانيان، چندان ناآشنا نيست. اين جوان زرتشتي، چهار سال پيش به عنوان نماينده ايران در گردهمايي جوانان كشورهاي مختلف دنيا موسوم به «پارلمان بين المللي جوانان »۲۰۰۰ كه با حضور ۳۰۰ نماينده از ۱۶۰ كشور جهان از ۱۹ تا ۲۸ اكتبر سال ۲۰۰۰ ميلادي درسيدني استراليا برگزار شد، شركت كرد. نميرانيان مدتي است كه خاطرات خود از سفر به سيدني را روي اينترنت منتشر و جزئيات برگزاري پارلمان بين المللي جوانان ۲۰۰۰ را تشريح كرده است. در بخشي از اين خاطرات آمده:
اهداف كلي گردهمايي ياد شده، رفع مشكلات جوانان كشورهاي مختلف و عمدتا حول سه محور «فرهنگ و جوانان»، «فقر و جوانان» و «جنگ و جوانان» بود. طريقه انتخاب نمايندگان كشورهاي مختلف به اين صورت بود كه سازمان ترتيب دهنده اين كنفرانس(CAA ) يا جامعه كمك به كشورهاي فقير، فرم هاي گزينش را براي سازمان هاي ذيصلاح كشورهاي مختلف ارسال كرده بود تا متقاضيان بعد از درج فعاليت ها و مشخصات خود و ارسال فرمهاي تكميلي براي سازمان CAA تحت گزينش نهايي قرار گيرند.
پس از انجام مراحل مقدماتي، درنهايت اينجانب به عنوان يكي از دو نماينده كشور ايران انتخاب شدم. توضيح آنكه ديگر نماينده ايران به علت مشكلات ايجادشده براي گذرنامه، قادر به شركت در پارلمان نشد. نميرانيان همچنين در بخش ديگري از خاطرات خود نوشته است:
همزمان با حضور در سيدني و پارلمان جوانان، مسابقات پارالمپيك سيدني نيز در جريان بود. در يكي از مسابقات واليبال نشسته ايران و هنگام عبور از پارك المپيك سيدني، متوجه تنديس كوروش در پارك شدم. جالب آنكه لوح آزادي بشر نيز به زبان انگليسي زير مجسمه به چشم مي خورد و اين تنها مجسمه و بناي پارك بزرگ سيدني بود.
|
|
|
مرگ كمدين ايرلندي
مورين پاتر، بازيگر محبوب و سرشناس ايرلندي، در خانه اش در دوبلين و در سن ۷۹ سالگي درگذشت. پاتر از بازيگران و هنرمندان معتبر ايرلند جنوبي بود و از چنان اعتباري برخوردار بود كه به هنگام مرگش، رئيس جمهوري ايرلند و نخست وزير او نيز حضور داشتند. اين بازيگر ايرلندي كه بيشتر به خاطر اجراهاي پانتوميم اش مشهور بود در نمايشنامه هايي از شان اوكيسي برنادرشاو و ساموئل بكت نيز ايفاي نقش كرده بود.
مورين پاتر فعاليت هنري اش را از اوايل دهه ۱۹۵۰ و در صحنه تئاتر آغاز كرد. با بسياري از نمايشنامه نويسان معتبر ايرلندي رابطه دوستانه داشت.
او همچنين نخستين بازيگري بود كه چهار سال پيش اثر دستش را در «واك آوفيم» در محوطه بيروني تئاتر جايتي دوبلين به جا گذاشته بود. آخرين اجراي ويabey بود كه در برنامه اي تلويزيوني در ژانويه امسال و به مناسبت صدمين سالگرد تئاتر آبي دوبلين بر روي آنتن رفت.
مراسم تشييع جنازه او در كليساي كاتوليك سنت بريجيد در حومه دوبلين برگزار شد.
|
|
|
دكتر، بيزار از تهران
محمدرضا منصوريان- در گوشه و كنار سرزمين پهناور ما هميشه كساني هستند كه اگرچه نام و آوازه اي ندارند اما وجودشان و كارهايي كه مي كنند بسيار مهم و قابل توجه است. يكي از اين افراد دكتر «علي اصغر شهابي» جراح دوست داشتني شهر تبريز است. دكتر را از نخستين سال هاي دهه ۵۰ مي شناسم و نزديك به ۳۰ سال است كه در كنار طبابت خود را وقف ورزشكاران ساخته است. البته در ميان تمام رشته ها او علاقه مند به رشته وزنه برداري است و در حال حاضر هم يكي از پزشكان معتمد در فدراسيون جهاني اين رشته.
دكتر شهابي چند ماه قبل در مسابقه هاي جهاني ونكوور كانادا زماني كه دست چپ محمدحسين برخواه وزنه بردار ۷۷ كيلويي كشورمان به هنگام بالاي سر بردن وزنه از آرنج در رفت بلافاصله به روي تخته آمد و آن را جا انداخت كه همان جا حيرت همه حاضرين در سالن مسابقه را برانگيخت. او چند روز قبل هم در بيمارستان شمس شهر تبريز زانوي حسين توكلي قهرمان طلايي المپيك سيدني را با موفقيت مورد عمل جراحي قرار داد. در ورشو لهستان «تاماش آيان» رئيس فدراسيون جهاني وزنه برداري به نگارنده گفت: «دكتر علي اصغر شهابي بازوي راست من است و من در راه مبارزه با مشكلات پزشكي ورزش همواره از مشورت ها و نقطه نظرات وي بهره مند هستم. او از بهترين دوستان من است.» جراح مجرب تبريزي از جمله معدود كساني است كه شهر تهران را اصلا دوست ندارد. در اكثر مسافرت هايي كه بعضا او مجبور است به دليل شرايط و موقعيت شغلي اش به تهران داشته باشد كمتر اتفاق افتاده است كه بيشتر از چند ساعت طول بكشد. خودش مي گويد: من عاشق تبريزم، تهران براي تهراني ها. جالب اينجاست كه فرزندان دكتر (يك دختر و يك پسر) كه در حال حاضر در شهر تهران تحصيل مي كنند، هميشه به همين دليل براي ديدار با پدر و مادر به تبريز مي روند. البته دليل سفر ناگهاني حسين توكلي به تبريز كه در پي ورود به تهران حتي حاضر نشد يك شب در بيمارستان آتيه بستري شود، شايد همين باشد. اين راهم داشته باشيد كه جراحي هاي ويژه اي كه دكتر شهابي در شهر تبريز انجام داده است، شهرت بين المللي دارند. اين را مي توانيد از هموطنان مقيم خارج از كشور بپرسيد. دكتر بيماراني دارد كه ساكن خارج از كشورند و براي تجديد درمان و ديدار با پزشك مورد علاقه و اعتماد خود به طور مرتب به شهر تبريز سفر مي كنند. برايش آرزوي تندرستي و طول عمر مي كنيم.
|
|
|
از ميدان خراسان تا پارك پرديسان
|
|
مي گويد هر كسي طرفدار هر تيمي كه هست بايد آن تيم را بااخلاق دوست داشته باشد. من هم پرسپوليس بااخلاق را دوست دارم، از بازي برزيل و منچستر هم خوشم مي آيد.
اصغر محمدي فاضل كه هفته گذشته براي افتتاح اولين موزه تنوع زيستي در ايران به تب و تاب بسيار افتاده بود به همراه چندنفر از مقامات سازمان محيط زيست تبديل به يك شهروند پركار شده بود. دكتر ابتكار در مراسم افتتاح اين موزه گفت كه اينجا كشتي نوح ايران است.
اما دكتر فاضل مي گويد: «هنوز حيوانات زيادي هستند كه مي توانند سوار اين كشتي شوند.»
اصغر محمدي فاضل در سال ۱۳۴۴ در حوالي ميدان خراسان به دنيا آمد. دوران دبستان خود را در مدرسه هاي آب منگل و برهان گذراند و سه سال راهنمايي را در مدرسه وهاجي (خيابان ۱۷شهريور) درس خواند. سپس دوران دبيرستان را در مدرسه موسوي در ايستگاه ورزشگاه (خيابان ۱۷شهريور) به پايان رساند و در دانشگاه، فوق ديپلم علوم آزمايشگاهي گرفت، اما ناگهان پشيمان شد و دوباره در كنكور شركت كرد و در رشته شيلات و محيط زيست درس خواند. علاقه او به محيط زيست و حوزه جانورشناسي، او را در دانشگاه هاي زيادي چرخاند. از دانشگاه تهران تا دانشگاه شهيدبهشتي و دانشگاه امام حسين و دانشگاه آزاد اسلامي گرفته تا دانشگاهي در آن سوي آب ها. جايي در سرزمين كانگورها - شهر ملبورن در استراليا.
در برگشت به ايران از سال ۷۷ تا امروز به عنوان مديركل دفتر موزه تاريخ طبيعي مشغول فعاليت است. او مي گويد مطبوعات و سينما را دوست دارد و به همشهري غيرسياسي نيز خيلي علاقه مند است. او مي گويد تا زماني كه روزنامه همشهري، خود را از خطوط سياسي جدا نگه دارد جذاب و آرامش بخش است. وي همچنين مي گويد بازي با رنگ در مطبوعات مهارت زيادي مي خواهد كه همشهري اين كار را به خوبي انجام مي دهد.
او مي گويد من در هر جايي كه بوده ام خريدار ديده ام. ايده هاي نو زندگي را جذاب و خوشرنگ مي كند.
دكتر فاضل براي راه اندازي اولين موزه تنوع زيستي در پارك پرديسان زحمت هاي زيادي كشيده است و مي گويد آقاي مجابي و نجفي ايفاكنندگان نقش هاي اصلي ايجاد اين موزه بوده اند.
|
|
|
قهرمان طبيعت و گيتار
|
|
فرها فرجاد- مارك نافلر، خالق گروه «تنگناي شوم»، ميان مخاطبان جدي موسيقي راك در ايران جايگاه ويژه اي دارد. به لحاظ اشعار و موسيقي غيرمتعارف و فلسفي، اين هنرمند، چندي پيش يك تصادف نسبتا شديد اتومبيل را از سر گذراند و كارش به بيمارستان كشيد. اما آخرين اخبار منتشر شده در سايت اينترنتي او حاكي است، حال عمومي مارك رو به بهبودي است و او به زودي كار روي آلبوم بعدي خود را آغاز خواهد كرد.
به هر روي، معرفي كارنامه هنري اين هنرمند نوانديش، در واپسين نفس هاي موسيقي اصيل و فولكلوريك راك، چندان هم خالي از لطف نيست.
هميشه چنين به نظر رسيده كه دغدغه حفاظت از محيط زيست و بازتاب آن در تعامل هاي اجتماعي، به ويژه آثار هنري، بايد در جوامع برخوردار از اقليم هاي خشك و بياباني ، بيش از ديگران باشد. اما مشاهده صدها آثار حامي فضاي سبز در قالب فيلم و سينما از سوي هنرمنداني كه حتي يك وجب خاك خشك را بر سرزمين شان نديده اند و در مقابل، تسامح و بي خيالي ساكنان سرزمين هاي خشك، خط بطلاني است بر اين نظر. كافي است نگاهي بيندازيد بر كارنامه نه چندان عريض و طويل هنرجدي و حرفه اي در كشورمان - كه اقليمي نيمه خشك و بياباني دارد- تا دريابيد به جز يكي دو ترانه سطحي و كم عمق، هيچ طرح ديگري با رويكرد به محيط زيست به مخيله فيلمسازان و موزيسين هاي ما نرسيده است. اين در حالي است كه ديگران از دل سوژه تقابل انسان صنعتي با طبيعت، دهها سبك و انديشه متفاوت خلق كرده اند. در اين ميان، نجواهاي غريبانه مارك نافلر، حكايت متفاوتي دارد. اين موزيسين اسكاتلندي، سال هاست با پرشورترين ترانه هاي راك، خود را در زمره نام آوران اين عرصه گنجانده و با اشعاري متفاوت، افكار خود را به سبك سورئال و اكسپرسيونيسم بيان كرده است.
ترنم زندگي بر فراز مرغزارها
پس از گذشت بيش از ۳۰ سال از طلوع اين ستاره بي بديل راك، اسلوب او در نواختن گيتار آن چنان مبهم و پيچيده مانده كه هنوز هيچ كس را ياراي رقابت و حتي گرته برداري از او نيست.
مارك نافلر در ۱۲ آگوست ۱۹۴۹، در گلاسكوي اسكاتلند متولد شد. وي اولين تجربه هاي موسيقي را در دوران دبيرستان، همراه با دوستانش كسب كرد. پس از اتمام دبيرستان، يك سال درروزنامهCity Varieties شهر ليدز روزنامه نگاري كرد و سپس در دانشگاه ليدز، در رشته ادبيات انگليسي مشغول به تحصيل شد. در خلال زندگي دانشجويي بود كه با استيوفيليپس، خواننده و گيتاريست سبك كانتري آشنا شد. آن دو حتي گروهي به نام كانتري The Dualian String Pickers تشكيل دادند. در طول همكاري با استيو، مارك روش هاي مختلف نوازندگي گيتار را در هم آميخت و در نهايت، به سبك خاص خود رسيد. مارك پس از فارغ التحصيلي در سال ۱۹۷۳، همراه با برادرش ديويد، پايه و اساس گروه غول آساي Dire Straits را بنا نهاد.
آخرين ياغي
هرچند موسيقي مارك نافلر از همان بدو امر رويكردي به موسيقي جنوب آمريكا - به ويژه بزرگاني چون باب ديلان و بي بي كينگ و جاني كش - داشته است، اما بيش از ۳۰ سال فعاليت بي شائبه او در اين عرصه در نهايت به ايجاد سبكي تركيبي از موسيقي كانتري، بلوز و سلتيك انجاميده است كه شايد بتوان «بلوز سبز» را بهترين نام براي آن دانست. پيكره اشعار و افكار اين انديشمند هنر پرور، همواره آينه تمام نمايي از آلام بشر امروز و تنهايي هاي او بوده است. وي درپس جملات سياه، مبهم، دوپهلو و استعاره اي همواره كوشيده است تا نشان دهد كه هجوم ديوانه وار فن آوري نوين بر روح بشريت، قلع و قمع طبيعت و هجرت احساس و كمال گرايي از انديشه نسل نوين بشر، تا چه اندازه او و همتايانش را كه آخرين بازمانده هاي هنرمندان سنت گراي جامعه غرب اند، مي آزارد. در عرصه سينما، آهسته آهسته ياران انديشمنداني همچون استنلي كوبريك، - كه اوديسه فضايي وي تا حد زيادي به قالب هاي هنري نافلر شبيه است - درحال رفتن هستند.. در دنياي موسيقي نيز انگشت شماري از اين ياغيان قديمي بيش نمانده اند.
جورج هريسون، جان لي هوكر و جاني كش هزاره جديد را تاب نياوردند و اكنون مارك نافلر، در جمع كم شمار دوستانش باب ديلان، بي بي كينگ و اريك كلاپتن تنها مانده است. آنچه اين گروه دگرانديش همواره از پس سيم هاي گيتار نهيب زده اند، دعوت جهانيان به صلح، دوستي با طبيعت و فضاي سبز و پايبندي بر عشق و احساسات پاك بشري است، ارزش هايي كه با تولد اينترنت در عرصه فن آوري، واقعيت مجازي در عرصه سينما و رپ و دي جي در عرصه موسيقي البته رو به زوال هستند و آخرين سوسوهاي عمر خود را، همگام با واپسين زخمه هاي گيتار مي رقصانند.
|
|
|
صدرنشين گروه فاسدان
|
|
سازمان شفافيت بين المللي، يكي دو روز پيش اعلام كرد؛ درست در همان دوره اي كه اندونزي با رئيس جمهوري سوهارتو سال به سال پله هاي پيشرفت و توسعه را طي مي كرده، يعني طي سال هاي ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۸، سوهارتو به تنهايي بين ۱۵ تا ۳۵ ميليارد دلار به جيب زده است. سوهارتو رئيس جمهوري يكي از كشورهاي آسياي جنوب شرقي، كه با پيشرفت خيره كننده شان جهان را متوجه خود كردند، بر صدر ليستي قرار دارد كه فاسدترين رهبران جهان نام گرفته اند. اما فرق سوهارتو با بسياري از اين رهبران اين است كه دست به جنايات فجيعي در اين كشور نزده و برخلاف او ماركوس ديكتاتور فيليپين كه نفر دوم اين ليست است و بين ۵ تا ۱۰ ميليارد اختلاس داشته است، اسلوبولان ميلوسويچ رئيس جمهوري صربستان با حدود يك ميليارد دزدي، (رتبه پنجم) آلبرتو فوجيموري پرو با اصالتي ژاپني با ۶۰۰ ميليون فساد مالي (رتبه هفتم) و يكي دوتاي ديگر با خشم مردم و جهانيان از جناياتشان، از قدرت كنار رفتند.
سوهارتو كه با كنار رفتنش از قدرت، صندلي رياست جمهوري را به عبدالرحمن وحيد سپرد، دست كم در ترقي اقتصادي اين كشور نقش بسيار مهمي ايفا كرد، اما جانشين او بيشتر دوران رياست خود را در بستر بيماري سپري مي كرد. در هر حال او با تمام تلاشش براي بهبود وضعيت اندونزي نام خود را در ليست يكي از ركوردهاي سياه تاريخ ثبت كرد. ديگر رهبران فاسد جهان در دو دهه اخير به اين ترتيب رتبه بندي شده اند:
نفر دوم فرديناند ماركوس. نفر سوم موبوتوسه سكو رئيس جمهوري زئير با ۵ ميليارد دلار اختلاس، نفر چهارم ساني آبچا از نيجريه با ۲ تا ۵ ميليارد دلار اختلاس. نفر پنجم اسلو بودان ميلوسويچ رئيس جمهوري صربستان با يك ميليارد دلار اختلاس، نفر ششم ژان كلود دو والير از هائيتي با ۳۰۰ تا ۸۰۰ ميليون دلار دزدي، نفر هفتم آلبرتو فوجيموري رئيس جمهوري پرو با ۶۰۰ ميليون دلار اختلاس، نفر هشتم پاول لامترانكو از اوكراين با حدود ۱۴ تا ۲۰۰ميليون دلار دزدي و نفر نهم آرنولدو آلگان از نيكاراگوا با ۱۰۰ ميليون دلار دزدي.
|
|
|