شنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۶۵
فرهنگ
Front Page

گفت وگو با آيت الله مهدوي كني همزمان با سالگرد شهادت استاد مطهري و روز معلم
سالهاي آشنايي
شهيد مطهري بحثشان درباره نماز و روزه خلاصه نمي شد اگرچه اين بحث ها در تبليغات ايشان وجود داشت، ولي هدف ايشان اين بود كه اسلام را به عنوان يك دين جامع و كامل و ذوابعاد معرفي كنند. ايشان مي خواستند بگويند اسلام ديني فردي نيست بلكه ديني جامع است و ابعاد اجتماعي و سياسي هم دارد و مي تواند دنيا را اداره كند
محسن حيدري - ياسر مرادي
005922.jpg
عكس از:عليرضا بني علي

به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهري به سراغ آيت الله مهدي كني از ياران قديمي و همرزمان ايشان در طول مبارزه با رژيم شاهنشاهي رفتيم تا خاطرات آن زمان را بازخواني كنيم. بخش اول اين گفت وگو امروز از نظرتان مي گذرد.
* به عنوان شخصيتي كه آشنايي ديريني با استاد شهيد مطهري داشته ايد در اين روزها كه سالگرد شهادت ايشان است مي خواهيم سوابق آشنايي و همكاري هاي مبارزاتي شما و ايشان را در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب بدانيم.
- بسم الله الرحمن الرحيم. آشنايي من با ايشان از قم شروع مي شود. تقريباً  در سال ۱۳۲۷ ، بنده براي تحصيل از تهران به قم مشرف شدم و اين، آغاز آشنايي ما بود. در آن وقت ايشان طلبه اي فاضل و روشن و مطلع از مسائل روز تلقي مي شدند. ايشان از نظر سني و علمي از لحاظ دوره تحصيلي بر بنده مقدم بودند با اين كه خراساني بودند رفت و آمدشان بيشتر با طلاب تهراني بود و از اين طريق بود كه من با طرز تفكر ايشان آشنا شدم. در مدرسه فيضيه حجره اي بود به نام «حجره تهراني ها» كه طلبه هاي تهراني در اين حجره اجتماع مي كردند و شب هاي پنج شنبه جلساتي با عنوان جلسه موعظه و توسل در آنجا برگزار مي شد و مرحوم شهيد مطهري هم در آن جلسات شركت مي كردند و منبر مي رفتند.
طلاب تهراني به خاطر زندگي در مركز مملكت، خواه ناخواه؛ نوعاً امتيازاتي بر طلاب ديگر شهرها داشتند و از جمله امتيازاتشان اين بود كه اوضاع كشور و جهان را بهتر مي شناختند. البته اين مسأله كليت نداشت، ولي غالباً  اين طور بود كه تهراني ها امتياز بيشتري داشتند. به هر حال مرحوم شهيد مطهري در جلسات حجره تهراني ها در شب هاي پنج شنبه منبر مي رفتند و من از طريق همان جلسات با مرحوم شهيد مطهري و طرز تفكرشان آشنا شدم و اين آشنايي سالهاي متمادي در قم ادامه داشت و در دوران تحصيل، از جلسات درس آيت الله العظمي بروجردي و جلسات درس حضرت امام و مرحوم علامه طباطبايي استفاده مي كرديم، تا اين كه مرحوم شهيد مطهري به تهران مهاجرت كردند. ايشان در تهران، به تدريج با دانشگاه آشنا شدند و تدريس در دانشكده الهيات دانشگاه تهران را شروع كردند و تقريباً  مقيم تهران شدند و اين ارتباط بر آمادگي هاي ايشان مي افزود و به مسائل روز بيشتر واقف مي كرد. در آن سالها هر وقت كه از قم به تهران مي آمديم، با ايشان ارتباط داشتيم.بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردي در سال ۱۳۴۰، مبارزات حضرت امام تقريباً  شروع شد و شاگردان امام، از جمله ايشان كه در رأس شاگردان امام بودند، حركت خود را به تبعيت از امام شروع كردند در اوائل كار فعاليت مرحوم شهيد مطهري جنبه  فرهنگي بيشتر داشت تا سياسي و به نظر حقير اين ويژگي، برگرفته از شخصيت و آموزش هاي استاد ديگر ايشان مرحوم علامه طباطبايي بود. من اين را مكرر گفته ام حركت انقلاب كه در حوزه علميه قم به راه افتاد و به پيروزي انقلاب اسلامي منتهي شد، دو ركن و دو مبدأ سياسي - فرهنگي داشت: يكي از اين دو شخصيت و آموزش هاي حضرت امام بود و ديگري، شخصيت و آموزش هاي مرحوم علامه طباطبايي كه يكي صبغه سياسي و ديگري صبغه فرهنگي داشت و هر دو مكمل يكديگر بودند.
* كدام جنبه از فعاليت هاي سياسي- فرهنگي شهيد مطهري، تحت تأثير علامه طباطبايي و مشي ايشان بود؟
- چنان كه عرض كردم آموزش هاي مرحوم علامه طباطبايي، غالباً  جنبه فرهنگي داشت. ايشان با داشتن مراتب علمي در فقه و اصول، ولي توجه زيادي به تفسير قرآن و تاريخ اسلام و فلسفه اسلامي و عرفان و كلام داشتند و در تفسير و فلسفه به مسائل روز بيشتر نظر داشتند. حضرت امام در دوران تحصيلي ما، بيشتر توجه شان به فقه و اصول و دروس رسمي حوزه بود. اگر چه كساني كه ارتباط خصوصي با امام داشتند، مي دانستند كه امام داراي نظرات سياسي هستند. اما به هر حال تا زماني كه آيت الله بروجردي زنده بودند امام اظهارنظر صريحي در مسائل سياسي نمي كردند كه علتش را بعد از اين توضيح مي دهم. مرحوم شهيد مطهري در اثر شاگردي اين دو استاد بزرگوار، فعاليت علمي، سياسي و فرهنگي را در تهران در قالب تدريس و تأليف و سخنراني شروع كردند. ولي فعاليت ايشان در آغازهم صبغه علمي و فرهنگي داشت و هم سياسي.
البته ايشان سياسي بودند اما حركتشان آن گونه نبود كه رسماً  با رژيم بجنگند. ولي درواقع ماهيت حركتشان مبارزه بود و مأموران و مزدوران رژيم،  از اين گونه فعاليتها شديداً نگران بودند ولي رسماً  نمي توانستند با حركت فرهنگي مقابله كنند. آن مرحوم با اين كه در جريان ۱۵ خرداد فعال بودند و به زندان افتادند و بعد از آن هم چند بار دستگير و بازجويي شدند ولي مدت زمان بازداشت ايشان كوتاه بود. به هر حال شهيد مطهري با اعتقاد به اين كه انقلاب اسلامي مبتني بر اصول و ايده و جهان بيني مخصوص به خود است و نظام اسلامي پس از پيروزي انقلاب بايستي بر پايه و اصول و برنامه مخصوص به خود برپا شود ، نسبت به اين مسأله حساسيت فراوان داشته و در اين حساسيت با مرحوم شهيد بهشتي مشترك بودند و گرچه ايشان بر شهيد بهشتي مقدم بودند و حساسيت بيشتري داشتند.
005925.jpg

ايشان در كتاب ها و سخنراني هايشان دو هدف را تعقيب مي كردند:هدف اول، پاسخگويي به مخالفان بود، مخالفاني كه عليه ايده هاي اسلامي تبليغ مي كردند، ماركسيست ها يا ملحداني كه در ايران فعال بودند و يا مسلمان هايي كه به اصطلاح سكولار بودند و دين را از سياست جدا مي دانستند و اسلام منهاي روحانيت را قبول داشتند و اسلام را به عنوان يك ديني فردي و عبادي نه اجتماعي مطرح مي كردند.
سخنان مرحوم شهيد مطهري، غالباً متوجه اين افراد و اين جريان ها بود. اساساً  مرحوم شهيد مطهري بحثشان درباره نماز و روزه خلاصه نمي شد. اگرچه اين بحث ها در تبليغات ايشان وجود داشت، ولي هدف ايشان اين بود كه اسلام را به عنوان يك دين جامع و كامل و ذوابعاد معرفي كنند. ايشان مي خواستند بگويند اسلام ديني فردي نيست بلكه ديني جامع است و ابعاد اجتماعي و سياسي هم دارد و مي تواند دنيا را اداره كند. هدف اول ايشان اين بود. در آن زمان روحانيت مبارز و مسلمانان انقلابي پيش از تشكيل حكومت اسلامي وظيفه خود مي دانستند كه از طرز تفكر اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي دفاع كنند و نسل جوان را به اسلام راستين آشنا و آگاه سازند و آنها را از انحرافات فكري و عملي بازدارند. در آن زمان احتمال پيروزي سريع نهضت وجود نداشت و كسي تصور نمي كرد كه به زودي حكومت اسلامي تشكيل بشود و حضرت امام نيز بر حسب ظاهر، به پيروزي سريع باور نداشتند. لذا در آن زمان،  مباحثي كه از سوي مرحوم شهيد مطهري مطرح مي شد فقط براي دفاع از مكتب بود. دفاع از اين اعتقاد كه دين اسلام داراي نظامي جامع و كامل است و توان اداره دنيا را دارد، در آن مرحله هدف ايشان تبيين اين مطلب بود كه دين درس زندگي است و قرآن برنامه آنست.
هدف دوم ايشان، مبتني بر فرض تشكيل حكومت اسلامي در پي پيروزي انقلاب بود. ايشان معتقد بودند كه در فرض تشكيل حكومت اسلامي، ما بايد بتوانيم پاسخگوي نيازها و مطالبات واقعي مردم باشيم و كشور را براساس مباني و اصول اسلامي و عدالت اجتماعي اداره كنيم و مشكلات مردم را حل نمائيم. در تعقيب اين هدف، مطالعات زيادي داشته و فيش برداري هاي زيادي كرده بودند، از اين رو بعد از پيروزي انقلاب، با اين كه ايشان از مؤسسين شوراي انقلاب و اركان آن بودند از شورا اجازه مي خواستند كه در جلسات شورا كمتر شركت كنند. اين درخواست بدين جهت بود كه كارهاي نيمه تمام را به اتمام برسانند. ايشان مي گفتند اجازه بدهيد كه در مواقع عادي در جلسات شورا كمتر شركت كنم و اصرار داشتند كه غيبت ايشان را بي اهميتي به شورا تلقي نكنند. ايشان مي گفتند كه پس از پيروزي انقلاب، احساس تكليف بيشتري مي كنم و بايستي يادداشت هايم را تنظيم و تدوين كنم.
* نقش ايشان در جريانات مبارزاتي منتهي به تشكيل جامعه روحانيت مبارز تهران چگونه بود؟
- همانطور كه گفتم، تا زماني كه آيت الله بروجردي زنده بودند حضرت امام اظهارنظر صريحي در مسائل سياسي نمي كردند. چون ايشان به مسأله ولايت و ولايت فقيه معتقد و پاي بند بودند و همواره بر اين موضوع تأكيد داشتند. به هر حال، در آن زمان، مرحوم آيت الله العظمي بروجردي، ولي امر و رئيس حوزه و مرجع تقليد شيعيان بودند و حضرت امام به خاطر اعتقادي كه به ولايت ايشان داشتند، نظرات سياسي  خود را رسماً  و رأساً  مطرح نمي كردند و اگر مي خواستند تأثيرگذار باشند، نظراتشان را با ايشان در ميان مي گذاشتند. بعد از فوت ايشان، حضرت امام كاملاً  وارد ميدان شدند و حركتشان را شروع كردند. به دنبال ايشان، حركت شاگردان ايشان نيز شروع شد. كم كم جريان انقلاب اوج گرفت و نهضت امام، سريع تر شد و جهش بيشتري پيدا كرد. در اين ميان، اكثر روحانيون مبارز كه در مسائل سياسي و مبارزه عليه رژيم شاه همفكر بودند، جزو شاگردان امام بودند كه از قم به تهران آمده و يا در شهرها و استانهاي ديگر اقامت گزيده بودند. به دنبال هر حركت امام، جمع روحانيون علاقه مند به امام در قم و تهران به حركت در مي آمدند. اين حركت قهراًً در شهرهاي ديگر هم بازتاب پيدا مي كرد. حركت روحانيون غالباً  با تشكيل جلسات سخنراني و صدور اعلاميه دنبال مي شد. از همان زمان و در مسير مبارزه با رژيم شاه، هسته مركزي جامعه روحانيت مبارز بنا نهاده شد. اين بنيانگذاري در مسير مبارزه قهراً ً صورت مي گرفت و چنين نبود كه در ابتدا عده اي تصميم به چنين كاري بگيرند بلكه قهراً  اين عده دور هم جمع مي شدند و در مسير مبارزه يكديگر را به اصطلاح پيدا مي كردند و كساني كه همگام نبودند، رفته رفته كنار مي رفتند. به طوري كه امضاي اطلاعيه هاي جامعه روحانيت در برهه اي از دوران مبارزه، به علت ريزش هايي كه در همه جا هست، كمتر شد. اما هر چه به پيروزي انقلاب نزديكتر مي شديم و اميد پيروزي و احساس پيروزي بيشتر مي شد، جمعيت بيشتر مي شد. البته اين يك روند طبيعي بود، چون در ابتداي كار كه خطرها كمتر احساس مي شود عده زيادي وارد گود مي شوند و بعد كه با گرفتاري ها روبرو مي شوند، برخي كنار مي روند. به هر حال عده اي نااميد بودند و فكر مي كردند انقلاب پيروز نمي شود و مبارزه را بي ثمر مي دانستند و كنار رفتند. در جريان پانزده خرداد هم همين طور بود. بسياري از علماء و روحانيون از امام حمايت كردند و خيلي ها هم به زندان افتادند. ولي زماني كه فشارها زياد شد، عده اي كنار رفتند و سكوت اختيار كردند.اما عده اي از روحانيون علاقه مند به امام و نهضت ثابت قدم ماندند و مشكلات را تحمل كردند، زندانهاي پي درپي و تبعيدهاي مكرر را به جان خريدند و از حركت امام حمايت كردند. از جمله اين روحانيون، آيت الله طالقاني بود كه در جريان مبارزه با رژيم شاه ثابت قدم بود و در اين راستا از شهري به شهري و از زنداني به زندان ديگر. زندگي ايشان اين طور مي گذشت. ما در زندان مدتي در خدمت ايشان بوديم و امام در حقش فرمود او ابوذروار زندگي كرد و ابوذروار درگذشت. البته ايشان عضو جامعه روحانيت نبودند، ولي از روحانيون ثابت قدم در مبارزه بودند. اكثر روحانيون فعال و مبارز كه غالباً از شاگردان حضرت امام بودند، در طول مبارزه به يك انسجام و ارتباط خوبي دست يافتند و مدتي بعد، حركت آنها انسجام و تشكل بيشتري يافت و سرانجام به عنوان جامعه روحانيت مبارز تهران اعلام موجوديت كردند. حدوداًً  يك سال يا يك سال و نيم قبل از پيروزي انقلاب بود كه اساسنامه  جامعه روحانيت نوشته شد و آيين نامه اي براي تبيين و شرح وظايف جامعه تنظيم گرديد و بحث هاي زيادي پيرامون محدوده فعاليت جامعه روحانيت مطرح شد. بحث بر سر اين بود كه محدوده فعاليت جامعه، شهر تهران يا استان تهران يا كل كشور باشد و بالاخره اساسنامه جامعه روحانيت مبارز در مرحله اول به عنوان استان تهران تنظيم شد كه هم اكنون با تغييراتي مقبول و معمول است.
005928.jpg

پيشنهاد تنظيم يك چنين اساسنامه اي از سوي مرحوم شهيد مطهري و شهيد مفتح و برخي ديگر از اعضاء مطرح شد و بعد از تنظيم، در مجمع عمومي جامعه روحانيت كه درحدود هفتاد نفر بودند، به تصويب رسيد. تصويب اساسنامه مربوط به قبل از پيروزي انقلاب است و از جمله اعضاي جامعه روحانيت شهيد بهشتي، شهيد مفتح، شهيد محلاتي، شهيد شاه آبادي، مرحوم ملكي كه متأسفانه ديگر در ميان ما نيستند و ديگر دوستان كه البته شهيد مطهري در رأس جامعه و عضو شاخص جامعه روحانيت بودند و پس از ايشان، شهيد بهشتي شاخص بودند. مرحوم شهيد مطهري تا زماني كه در قيد حيات بودند عضو جامعه روحانيت بودند و در همان دوره كوتاه سه ماهه پس از پيروزي انقلاب هم در جامعه روحانيت فعاليت مي كردند.
* ايشان در مدت سه ماه پس از پيروزي انقلاب كه در جامعه حضور داشتند قطعاً مباحثي را پيرامون انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي مطرح كردند. از جمله مباحثي كه توسط ايشان مطرح شده پيرامون اركان بقاي انقلاب است. ايشان عدالت اجتماعي و معنويت اسلامي را دو ركن بقاي انقلاب معرفي مي كنند. شما به عنوان شخصيتي كه به لحاظ نظري و مبارزاتي به ايشان نزديك بوديد و با ايشان همراه بوديد چه ارزيابي از عدالت اجتماعي و معنويت اسلامي و نقش اين دو در بقاي انقلاب داريد؟
- بله، ايشان روي اين دو مسأله تأكيد داشتند و مطالب خوبي هم در نوشته هاي ايشان به چشم مي خورد.ايشان هميشه روي معنويت تكيه مي كردند. در منبرهايشان، در نوشته هايشان و در برخوردهاي سياسي شان اين حساسيت ديده مي شد و به طور خاص، تكيه داشتند بر ارتباط مسأله معنويت با روحانيت. ايشان روحانيت را صرف نظر از لباس خاص روحانيت به عنوان شخصيت روحاني و معنوي در نظر مي گرفتند و معتقد بودند كه روحانيون يعني شخصيت هاي روحاني- بايد در انقلاب حضور داشته باشند و اين حضور بايد حفظ شود. البته خواه ناخواه حضور شخصيت هاي روحاني معمولاً با حضور كساني كه لباس روحانيت را دربردارند همراه است. چون شخصيت هاي روحاني به حسب معمول و غالب در لباس روحانيت اند. البته ممكن است شخصيتهاي روحاني در افراد ديگر هم وجود داشته باشد. نمي خواهم به ديگران جسارت كنم ولي معمولاً مدافعان روحانيت و معنويت، كساني هستند كه لباس روحانيت را مي پوشند و به اصول و سنتهاي ديني بيشتر پاي بندند و در مقام دفاع از اسلام راستين پيشتاز و استوارترند و تاريخ اسلام و تشيع اين نكته را كاملاً  تأييد مي كند.
به هر حال مرحوم شهيد مطهري تأكيد داشتند كه انقلاب اسلامي ما مبتني بر اسلام است و اسلام يعني ارتباط با خدا، نبوت و روحانيت. اجزاي اين نظام، جداي از هم نيستند و بنابراين نمي توان روحانيت و معنويت را از هم جدا كرد يعني اسلام منهاي روحانيت را ترويج كرد. در مورد عدالت هم ايشان حساسيت داشتند. در اين باره دو مسأله را مطرح كردند يك مسأله عدل الهي بود كه كتابي به همين نام نوشتند و ديگري مسأله عدالت اجتماعي و اقتصادي بود. ايشان در اين مورد هميشه بر اين آيه شريفه تكيه مي كردند كه «وارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان، ليقوم الناس بالقسط». معتقد بودند كه نظام اسلامي و تمام انبياء براي اقامه قسط آمده اند. درباره اين مسأله دوم يعني عدالت اجتماعي و اقتصادي بحثهاي زياد داشتند و فيش هاي زيادي جمع آوري كرده بودند و مي خواستند اين فيش ها را تنظيم كنند و كتابهايي بنويسند.اين يادداشت ها بعد از شهادت ايشان تنظيم و منتشر شد و البته چاپ اين جزوه با اشكالاتي مواجه گرديد و بعدها با انجام اصلاحاتي، دوباره انتشار يافت.
* در كلامتان اشاره اي به حساسيت استاد مطهري نسبت به مسأله روحانيت بود و اين كه ايشان حضور روحانيت را براي حفظ معنويت در جامعه پس از انقلاب لازم مي دانستند. سؤال اين است كه اين ديدگاه ايشان چه تأثيري در برخوردها و موضع گيري هاي سياسي ايشان داشت؟
- حساسيت ايشان نه تنها در منبرها و نوشته هايشان بلكه در برخوردهاي سياسي و اجتماعي  شان هم كاملاً مشهود بود. به ياد دارم كه در يكي از جلسات شوراي انقلاب بحث ولايت فقيه و مديريت روحانيت و مديريت اجتماعي سياسي ديني مطرح شد و بعضي اعضاي شوراي انقلاب اين مسائل را زير سؤال مي بردند و عقيده داشتند كه پس از پيروزي انقلاب، روحانيون فعال در انقلاب دوباره برگردند به محراب مساجد. مرحوم مهندس بازرگان مي گفتند شما نمي توانيد مملكت را اداره كنيد چون درس مملكت داري نخوانده ايد. اينها كار روحانيت نيست. و اينجا بود كه آن طور كه «يادم هست، مرحوم شهيد مطهري حمله خيلي شديدي كردند به آقاي بازرگان و گفتند اگر يك بار ديگر در جلسات شوراي انقلاب چنين برخوردهايي ببينم، جلسات شورا را تحريم خواهم كرد.البته من براي اين كه مطلب روشن شود كه چگونه ايشان به عنوان يك عضو اين تهديد را كردند بايد بگويم كه ايشان معرف اكثر اعضاي شوراي انقلاب بودند و در حقيقت خود را بنيانگذار شوراي انقلاب مي دانستند. به هر حال ايشان معترض بودند و مي گفتند اگر بخواهيد اين كارها را بكنيد، اين شورا يك شوراي غيرديني مي شود و ما تحريمش مي كنيم.به طور كلي ايشان نسبت به تز اسلام منهاي روحانيت بسيار حساس بودند و مطرح شدن اين تز را خطر بزرگي مي دانستند.
ادامه دارد

نگاه امروز
ستاره ها برپا!

امروز، دوازدهم ارديبهشت ماه مصادف با روز معلم است و از امروز تا هيجدهم ارديبهشت با برگزاري هفته بزرگداشت مقام معلم در سراسر كشور، از خدمات معلمان و تلاش هاي آنان در دانا و توانا ساختن فرزندان اين مرز و بوم تجليل مي شود.
وجه تسميه نامگذاري و اختصاص دوازده ارديبهشت ماه به «روز معلم»، در حقيقت به نخستين بهار پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال ۱۳۵۸ برمي گردد كه در چنين روزي معلم متفكر و حكيم مسلمان استاد مرتضي مطهري، پس از سال ها توليد انديشه و تحليل مباني فكري اسلام و پرورش جواناني براي آينده نهضت اسلامي، توسط گروهك تروريستي فرقان شهيد شد و از همان سال تاكنون، روز دوازده ارديبهشت با نام اين شهيد بزرگوار و حرفه مقدس معلمي عجين شده است. علاوه بر اين، اين روز، با حادثه ديگري در ۴۳ سال پيش نيز همخواني دارد. صبح روز سه شنبه دوازدهم ارديبهشت ۱۳۴۰، آموزگاران و دبيران تهراني در اعتراض به ناتواني و بي لياقتي اداره كنندگان حكومت شاه، در باشگاه مهرگان اجتماع كردند و سپس عازم وزارت فرهنگ شدند. در اين تجمع، دكتر خانعلي، از دبيران دبيرستان هاي تهران و سخنران مراسم، به شكل فجيعي به قتل رسيد و تعدادي از معلمان و نيز «درخشش» دستگير و روانه زندان شدند. به دنبال اين فاجعه، معلمان، در ۱۸ ارديبهشت ماه درخواست ديگري را نيز به خواسته هاي خود اضافه كردند و آن، درخواست اعلام روز ۱۲ ارديبهشت به مثابه روز معلم بود. خواسته اي كه تنها يك سال به صورت رسمي به آن عمل شد و بعدها به فراموشي سپرده شد و تنها نامي از آن ماند تا بار ديگر، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، حادثه اي فجيع، روز معلمان ايراني را براي هميشه در ۱۲ ارديبهشت تثبيت كرد، هرچند از سال گذشته، وزارت آموزش و پرورش، پنجم اكتبر - روز جهاني معلم را هم به رسميت شناخته است.
***
امروز، به مناسبت سرآغاز هفته معلم، بي مناسبت نديده ايم تمامي صفحات ضميمه داخلي همشهري را به معلمان اختصاص بدهيم و به ستارگان، به مناسبت حلول اين روز برپا بدهيم. در اين صفحات، گفت وگو با آيت الله مهدوي كني به عنوان يار و ياور سال هاي دور استاد شهيد مطهري و همراه وي در شوراي انقلاب را مي خوانيم. همچنين گفت وگوي ديگري را هم با دكتر عليزاده درمورد انديشه هاي استاد مطهري به چاپ رسانده ايم. علاوه بر اين، در ديگر صفحات به تحليل خواسته هاي فرهيختگان، نيازهاي درماني آنان و برخي نكات ديگر پرداخته ايم.اميدواريم جامعه ۳/۱ ميليون نفري فرهنگيان كشور، مطالب مندرج در صفحات امروز ما را استمرار فعاليت هاي آموزشي فرهنگي همشهري تلقي كنند و از پشتيباني فكري روزنامه و همياري در طرح مسائل و مشكلات جامعه آموزشي و پرورشي كشور دريغ نكنند.

|  ادبيات  |   انديشه  |   حقوق بشر  |   علم  |   فرهنگ   |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |