|
|
|
|
|
|
مسئوليت پذيري مسئوليت گريزي
|
|
زير ذره بين
مسئوليت و مسئوليت پذيري فقط مفهومي تجريدي و انتزاعي نيست، بلكه يك ارزش است، ارزشي كه اخلاق فردي و اجتماعي، وجدان كاري، صداقت و درستي و انضباط و بسياري ديگر از ارزشهاي مثبت پشتوانه آن مي باشد ولي متأسفانه شاهديم كه امروزه مسئوليت گريزي و از آن بدتر مسئوليت ستيزي به نحوي از انحاء جايگزين مسئوليت پذيري شده است.
اشاره:زلزله بم باعث كشته شدن هزاران نفر از هموطنان شد، انفجار قطار در نيشابور كشته هاي بسياري برجاي گذاشت. چند بيمار در بيمارستان به دليل استفاده از داروي بيهوشي جان باختند، بيماران رواني در خيابان رها هستند، متكديان و معتادان و زنان ويژه از خيابان جمع آوري نمي شوند و صدها نفر به دليل استفاده از خونهاي آلوده به ويروس ايدز و هپاتيت آلوده شده اند و ...
اگر بخواهيم همه اتفاقاتي را كه طي سال گذشته به وقوع پيوسته و هيچكس مسئوليت آنرا نپذيرفته بشماريم سر به دهها مورد مي زند.
مي توانيم هنوز انتظار داشته باشيم كه بالاخره روزي مسئولان وقايع ناخوشايند معلوم شوند. مي توانيم اميدوار بمانيم تا كساني كه به ساختمانهاي سست و بي بنياد بم مجوزساخت داده اند و يا ساخته اند محاكمه شوند، مسئولان انفجار قطار مشخص شوند، جان بيماران در بيمارستانها حفظ شود، داروهاي غيراستاندارد وارد نشود ومعتادان وبيماران رواني جمع آوري شوند و...اگر هردستگاه، نهاد وشخص مسئول بجاي فرار از زير بار مسئوليت، مسئوليت اعمال و اقدامات خود را بپذيرد و پاسخگو باشد.
مقاله زير مساله مسئوليت پذيري را كه اين روزها در جامعه ما حكم كيميا را پيدا كرده، مورد بررسي قرار داده است، با هم مي خوانيم.
فرهنگ عميد مسئوليت و وظيفه را چنين تعريف نموده است: مسئوليت: آنچه كه انسان عهده دار و مسئول آن باشد از وظايف و اعمال و افعال.
وظيفه: كاري كه انسان مكلف به انجام آن است. در فرهنگ معين مسئوليت چنين تعريف شده است: «كسي كه فريضه اي بر ذمه دارد كه اگر به آن عمل نكند از او بازخواست شود.» در سراسر اين نوشتار منظور از مسئول و مسئوليت بر طبق تعاريف فوق است. به عبارتي خود را محدود به مسئول يك سازمان دولتي و يك اداره نكرده ايم، بنابراين طبق اين نظر تمامي افراد جامعه و خدمتگزاران دولتي و غيردولتي همگي مصداق اين تعريف مي باشند و فرمايش:«كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيه» تأييدي است در اين جهت. مسئوليت يكي از ارزشهاي اخلاقي نيرومند و در عين حال دروني شده است كه جزيي از وجدان شخصي به حساب مي آيد كه نقض آن احساس شرم و خطا را به دنبال دارد و در جريان اين تعهد وجداني، جامعه بايد شرايط ايفاي اين تعهد را فراهم نمايد. مسئوليت و مسئوليت پذيري فقط مفهومي تجريدي و انتزاعي نيست بلكه يك ارزش است، ارزشي كه اخلاق فردي و اجتماعي، وجدان كاري، صداقت و درستي و انضباط و بسياري ديگر از ارزشهاي مثبت پشتوانه آن مي باشد. ولي متأسفانه شاهديم كه امروزه مسئوليت گريزي و از آن بدتر مسئوليت ستيزي به نحوي از انحاء جايگزين مسئوليت پذيري شده است كه اين جايگزيني نامناسب خود آفات ارزشي منفي ديگري چون: دروغگويي، تهمت، سهل انگاري در انجام وظايف را در بردارد. در بعضي موارد گوشزد كردن و توجه دادن به مسئوليت و وجدان كاري به برخي افراد و مسئوليني كه از اين موضوع به سادگي مي گذرند مساوي است با مورد غضب ايشان قرار گرفتن و طرد از اجتماع. شايد اين جمله «ويل دورانت» تأييد در اين جهت باشد كه گفته: «هر رذيلتي زماني فضيلت بود و ممكن است باز روزي فضيلت شود.» رشوه دادن و رشوه گرفتن و پارتي بازي نتيجه دردناك اين موضوع است كه در بسياري موارد به صورت يك عادت اجتماعي جلوه نمايي مي كند.
بسياري از مسئولين به اين نتيجه نرسيده اند كه انجام مسئوليت و آنچه بر عهده دارند منتي را بر فرد و يا افراد متقابل شامل نمي شود.چاپلوسي و چربزباني و مدح و ثنا گفتن مسئول از جانب ارباب رجوع، اين ذهنيت را در فرد مسئول ايجاد مي كند كه انجام مسئوليت يك وظيفه نيست بلكه يك عمل از روي لطف و همراه با منت است (و بدون شك اينان از كساني هستند كه توقع ستودن اعمال خودشان را دارند ولي تحمل نكوهش اعمال بدشان را ابداً! )
رشوه دادن و رشوه گرفتن و پارتي بازي، نتيجه دردناك اين موضوع است كه در بسياري موارد به صورت يك عادت اجتماعي جلوه نمايي مي كند. ذهنيت و رويكرد اكثر مردم به اين مسأله و «معضل اجتماعي- تاريخي» چنين است كه حل اين مسأله و مشكل از عهده و توان يك فرد با توان عادي انساني خارج است و براي حل آن حضور ابر مردي لازم است كه وقت و سرمايه اقتصادي كلاني داشته باشد و مجهز به نيروهاي مافوق طبيعي و انساني. نگرش به موضوع را مي توان ناشي از احساس عدم كنترل بر موقعيت دانست، كه خود مي تواند ناشي از تلاشهاي به ثمر نرسيده ايشان باشد. (پديده اي كه در روانشناسي زير عنوان «درماندگي آموخته شده» از آن ياد مي شود). نتيجه چنين نگرشي خونسردي كاذب و بي خيالي (افسردگي نهفته و اضطراب) از يك طرف و رفتارهاي پرخاشگرانه ناگهاني از طرف ديگر است. جملات و واژه هاي «بي خيالش درست خواهد شد»، «تا حالا كه اين طوري بوده تا بعد چه پيش آيد» و بسياري از جملات توجيه كننده نااميدانه به آساني و شايد بدون تأمل و تعمق و ژرف انديشي از طرف مردم و از آن بالاتر مسئولين به طور مكرر توسط افراد جامعه به كار برده مي شود چنان شده كه جزو بديهيات روزمره قلمداد مي شود و از سطح عادات فردي به عادات اجتماعي رسيده، اين روحيه «باري به هر جهت بودن» كانال خطرناكي است جهت مسئوليت گريزي و اجتناب و انكار كيفر ناشي از آن، چون قانون گريزي زيرمجموعه اي است از مسئوليت گريزي، زيرا قانون در بسياري از موارد جهت گريز از مسئوليت كيفرهايي تعيين كرده است. بنابراين فرد جهت دوري از كيفر و تنبيه دست به انواع و اقسام راهبردهايي نظير: توجيه عمل و موجه جلوه دادن آن، فرد يا افراد ديگري را مسئول اين خطا انگاشتن و پناه بردن به استدلالهاي متنوع توجيه كننده اقتصادي- اجتماعي است: (من نبودم دستم بود، تقصير آستينم بود!) مي زند در هر صورت و با توجه به آنچه كه آمد: براي اين كه جامعه اي پويا، متكامل و روبه ترقي و توسعه داشته باشيم بايد روحيه مسئوليت پذيري كه اساس بسياري ديگراز ارزشهاي اخلاقي است «در سطح ملي و در پايه فرهنگي» عجين شود و بدين منظور نكات ذيل قابل تعمق و تأمل مي نمايد:
۱- خانواده اولين و مهمترين اجتماع انساني است، كودكان خود را از همان ابتدا كه توانايي انجام كارهاي شخصي و اجتماعي دارند «عادت دهيم» كه كارهايشان را خودشان انجام دهند (البته با ضمانت اجرايي مناسب) بنابراين با تقويت مسئوليت پذيري در سطح فردي گامي مثبت و باارزش جهت مسئوليت پذيري در سطح اجتماعي برمي داريم. والدين و بزرگترها الگوهاي كودكان هستند بنابر اين زماني كودك مسئوليت پذير مي شود كه والدين و اطرافيان مسئوليت پذير داشته باشد. شعار به مسئوليت و عمل نكردن به آن نه تنها باعث مسئوليت پذيري فرزندان نمي شود بلكه در بعضي موارد باعث مسئوليت ستيزي و قانون ستيزي هم مي شود.
۲- مدرسه دومين اجتماع بزرگي است كه كودك وقت زيادي را در آن به سر مي برد و آينده وي در اين مكان رقم مي خورد بنابر اين اولياء و مربيان مدارس بايد با استفاده از راهبردهاي مناسبي نظير گروه هاي بازي و گروههاي هنري- فرهنگي در اين جهت تلاش نمايند. همچنين برنامه ريزان كتب درسي بايد توجه بيشتري در جهت ارتقاء آگاهي ارزشي دانش آموزان نمايند.
۳- همانطور كه بيان شد مسئوليت يك تعهد وجداني است كه در اين راه جامعه و « مسئولان جامعه » هم بايد شرايط اقتصادي - اجتماعي اين تعهد را فراهم نمايند .
۴- «وفاق اجتماعي و وفاق ملي در گستره وسيعتر يكي از عوامل بنيادين مسئوليت پذيري است. به عبارت ديگر، همكاري و همراهي افراد در سطوح مختلف «و تقويت حس انتقادپذيري» از جمله عوامل بروني است كه در جهت دروني شدن اين ارزش اخلاقي نقش دارد. آگاه نمودن افراد جامعه به موضوع مسئوليت پذيري، كه همه جوانب زندگي فردي- اجتماعي انسان را در برمي گيرد؛ تك بعدي و يك نفره نيست و در حقيقت در تعامل با زندگي اجتماعي است كه صورت مي پذيرد، گامي است جهت جلوگيري از مسئوليت گريزي چون فرد خود را موظف مي داند در انجام اموري كه بر عهده دارد به بهترين نحو عمل نمايد و در صورت خطا به هر دليل پاسخگوي آن باشد نه توجيه كننده غيرمنطقي.حال سؤالي كه پيش مي آيد اين است كه: آيا بعد از اصالت خون و اصالت پول عصر ما به سوي اصالت بي مسئوليتي پيش مي رود؟!
فرهنگ مسئوليت گريزي!
هسته و مبناي مسئوليت مفهوم انتخاب آزاد است و انتخاب آزاد را مي توان «توانايي اراده شخص در انتخاب ميان چند امر بدون اين كه نيرويي از خارج در آن دخالت داشته باشد» تعريف نمود و يا «قدرت تعيين و تصميم گيري بدون اين كه علت ديگري جز اراده شخص در آن دخالت داشته باشد» . بنابراين مسئوليت مستلزم دو شرط است: تشخيص و آزادي داشتن. منظور از تشخيص دادن، توانايي تميز و تفكيك ميان خوب و بد است كه براي بعضي افراد تشخيص ميان خوب و بد عبارتست از «تشخيص ميان امور مجاز و امور غيرمجاز. به عبارتي عملي خوب است كه مجازاتي در پي نداشته باشد و عملي بد است كه توأم با سرزنش و مجازات باشد. بنابراين وظيفه شناسي در اين سطح در حد تعريف قانوني آن تنزل پيدا مي كند و وجدان شخصي (عاملي اخلاقي و دروني كه مانع كار بد است و راغب كار خوب) مي شود و تحت الشعاع عامل بيروني قرار مي گيرد. «واژه هاي مسئول و مسئوليت را بارها در اداره ها و اماكن عمومي چون بقالي و نانوايي (كه مورد اخير «بايد» تأمين كننده اصلي ترين ماده غذايي ما در ايران باشد ولي...) شنيده ايم و به كار برده ايم ولي در اكثر موارد با همان سادگي بيان اين واژه، از آن مي گذريم «آيا اين اداره مسئول ندارد» آيا اين مغازه مسئول ندارد؟ مسئوليت اين بي نظمي برعهده كيست؟ و سؤالات متعدد ديگر بيانگر توجه مردم به اين موضوع است ولي باز هم بااين كه مردم متوجه اين معضل هستند مشكل همچنان باقي است، با نگاهي اجمالي به تاريخ اجتماعي ايران متوجه مي شويم كه اين مسأله جنبه تاريخي دارد. به عبارت ديگر، بسياري از مشكلات امروز اين مردم، مشكل ديروز هم بوده است ولي آيا طرح اين موضوع در قالب «اين مشكل اقتصادي است» و يا «اين مشكل فرهنگي است» - كه بسيار هم «مد شده» است - مشكلي را حل مي كند؟ مشكل واقعي فرهنگي ما اين است كه عادت كرده ايم به جاي به پا خاستن و چاره انديشي در جهت حل آن، فوراً «مشكل فرهنگي» را مطرح كرده و از آنجايي كه به نظر بعضي «مشكل فرهنگي» پيچيده و همچون كلافي سر در گم است حل مسأله و مشكل در همين حد معدوم مي گردد. اين معضل «فرهنگي انگاشتن مسائل» كه هم از طرف مردم و هم از طرف مسئولين بيان مي شود به صورت آخرين و بهترين راه فرار مشكلات در نظر گرفته مي شود و جلوي پيشرفت و ترقي را از همان ابتدا مي گيرد زيرا از اين نظر درگير مسأله و مشكلي شده ايم كه ديگر راه چاره اي «جز سوختن و ساختن» نداريم و در اين حالت است كه رفتارهاي گروهي تبديل به عادات اجتماعي مي شوند و عادات هم با گذشت زمان و تكرار مبدل به عقايد و باورهايي مي شوند كه اين عقايد و باورها اركان سازنده فرهنگي اند و اينچنين است كه معضل «فرهنگي انگاشتن مسائل» خود تبديل به يك فرهنگ ارزشي منفي ديگر مي شود كه روحيه خود باوري و عزت و اتكاي به نفس را در سطح فردي و اجتماعي ضعيف و سست مي گرداند. از طرف ديگر، بسياري از افراد ديگر كه «مثلاً » احساس وظيفه شناسي مي كنند از ترس اين كه به عنوان «عاشق غربي و يا كافر حربي» مطرح شوند و يا در دام بوروكراسي اداري بيفتند، خاموش مي مانند كه اين ذهنيت و رويكرد ميراث شوم تسلط حكومتهاي استبدادي سلاطين بر تمدن فرهنگ ايراني است.
بنابراين، در بسياري از موارد مسئوليت گريزي جنبه كاملاً شخصي دارد.پديده اي است كه در روانشناسي به فرافكني معروف است و فرد «به صورت ناهشيار» ويژگي هاي ناخوشايند را در شكل اغراق آميزي به ديگران نسبت مي دهد تا بوجود آن در خود اعتراف نكند، يكي از راهها و شايد مهمترين راه در جهت اصلاح اين ذهنيت «حاكميت قانون با ضمانت اجرايي مناسب» است با حاكميت قانون ذهنيت مردم نسبت به قانون عوض مي شود زيرا بسياري از مردم قانون را با مجازات و كيفر مساوي مي دانند در حالي كه اصلي ترين وظيفه قانون «جنبه حمايتي» آن است و در اين راه كيفر و مجازات ابزاري است كه نهايتاً و به عنوان آخرين راه بايد به كار رود.
منصور باقري - كارشناس ارشد روانشناسي عمومي
مدرس دانشگاه آزاد اسلامي اسلامشهر
|
|
|
بازتاب
وقتي درد از خود طبيب است!
يكي ازمشكلات يا به عبارت بهتر، آفت هاي فرهنگي در جامعه ما نابسامانيهاي اجتماعي در اثر قانون گريزي است.
چرا عده اي نمي خواهند همراه يا تابع قانون زندگي كنند و راه و رسم جداگانه و مخالفي با سبك و هنجارهاي زندگي اجتماعي در پيش مي گيرند؟
در نگاه اول ممكن است قانون گريزي يا حتي قانون ستيزي به افراد دون پايه اجتماعي يا پايين تر، از نظر سطح تحصيلات و رفاه اجتماعي نسبت داده شود. زيرا تصور مي شود كه اين گروه در زندگي روزمره خود با مشكلات زيادي رودررو مي شوند؛ احتمالاً رويدادهاي تلخ و ناخوشايند و گاه آزاردهنده اي را تجربه مي كنند و يا شايد آموزشهاي لازم را براي يك زندگي اجتماعي نديده اند يا از آن محروم بوده اند. در نتيجه علاقه و انگيزه سازگاري با اجتماع را از دست داده اند يا از آنان سلب شده است و يا اين كه به شناخت و آگاهي لازم براي درك صحيح از واقعيت هاي اجتماعي نرسيده اند و در حل مسائل اجتماعي ناتوان مانده يا شده اند.
در مقابل ممكن است نپذيريم كه افراد مهم و متشخص اجتماعي اصولاً نبايد كه با قانون ناسازگار باشند. زيرا در اين صورت، تحصيلات و برخورداري از امكانات مختلف و متنوع آموزشي، طبقه و سطح رفاه اجتماعي و مشي و آداب اجتماعي شان با انتظاراتي كه از نقش و پايگاه اجتماعي آنان مي رود در تعارض خواهد بود؛ و ايشان قاعدتاً شناخت بهتري از نهادهاي ساماندهي و تشكيلات اجتماعي دارند و بهتر مي دانند كه نظام قراردادهاي اجتماعي چه هدف و غايتي را در يك جامعه دنبال مي كند.
بررسي علل خودخواهي،جامعه ستيزي و مخالفت با ساماندهي ونظم ونزاكت اجتماعي موضوع مستقل و گسترده اي است كه نه در ظرف اين نوشتار مي گنجد و نه هدف آن است. اما آنچه بهانه اين گفتار (دقيق تر شكوائيه) شد، رنجي است كه از ناحيه برخي پزشكان كه آنان را از جمله فرهيختگان اجتماعي مي شمارند، بر جسم و جان اين مردم تحميل مي شود.
چرا برخي پزشكان راه ناسازگاري با جامعه را در پيش گرفته اند و به نيازمندان درمان كه عمدتاً از قشرهاي محروم اجتماع هستند ظلم روا مي دارند؟ چرا قوانين جامعه پزشكي (نظام پزشكي) را حرمت نمي شمارند و پزشكي را دكان كسب و كار ساخته اند؟ آيا نه اين است كه از اين گروه و طبقه اجتماعي كه به عاليترين تحصيلات و احتمالاً از قبل آن به پايگاه اجتماعي بالاتري رسيده اند انتظار بيشتري براي پاسداشت قوانين اجتماعي مي رود؟
چرا مديريت نظام پزشكي كنترل و نظارتي بر عملكرد اين گروه از پزشكان ندارد؟ آيا صرف تعيين قوانين و تعرفه هاي پزشكي مي تواند مانع قانون گريزي اين دسته از پزشكان باشد؟ پزشكي كه با علم به استيصال مالي بيمار خود از وي بالاترين دستمزد را طلب مي كند و بي رحمانه تا زمان پرداخت آن هيچ درماني را انجام نمي دهد، چه نام و عنواني برازنده اوست؟ آيا حرمت و قداست پزشكي اين است؟
آيا اين از بدترين و بي رحمانه ترين شيوه هاي شيك راهزني نيست كه هم به بيمار لطمه مي زند و پول او را بر سلامت جسم و جانش ارجح مي داند و هم به قداست و حرمت پزشكي آسيب جدي وارد مي سازد؟
اخيراً گروهي پزشك كار كه بايد آنها را از جماعت طبيبان جدا ساخت، تن به هيچ قاعده و قانون حتي در بيمارستانهاي خصوصي نمي دهند وخود مستقلاً از بيمار دستمزدهاي نامتعارف طلب مي كنند (گويا در مقابل حق ويزيت هاي نامتعارف ديگر همه تسليم شده اند). با هيچ بيمه اي كه براي حمايت اجتماعي تأسيس شده اند همكاري نمي كنند و تا آنجا كه مي توانند مردم را سركيسه مي كنند! آيا صلاحيت طبابت فقط با داشتن دانش پزشكي است؟
چندي پيش براي يك عمل جراحي ساده به متخصص مربوط به آن مراجعه كردم. پس از دو جلسه، تاريخي را براي عمل تعيين كردند. ايشان علاوه بر نوشتن معرفي نامه عمل جراحي به پذيرش بيمارستان (...) در برگه اي ديگر نيز مبلغ پانصد هزار تومان با شماره حساب خود را يادداشت كردند كه به حساب ايشان واريز شود!
با احترام و ادب از ايشان درخواست كردم كه با حقوق كارمندي توان پرداخت اين مبلغ را ندارم و قدري ملاحظه نمايند. آنچه پاسخ دادند اين بود كه اين مبلغ با در نظر گرفتن تخفيف بوده است و منت بارم نمودند كه اين مبلغ حداقل دستمزدي است كه در نظر گرفته اند! در حالي كه وقتي از همان بيمارستان استعلام نمودم مبلغ خواسته شده حدود ۵ برابر تعرفه بيمارستان بود. - شايان ذكر است كه آن بيمارستان از جمله بيمارستانهايي است كه بالاترين تعرفه هاي پزشكي را در مقايسه با ساير بيمارستانهاي خصوصي دارد- سرافكنده و نااميد خارج شدم و به سؤالات زيادي از جمله سؤال هاي زير در فكر فرو رفتم:
آيا تن ندادن به قوانين درماني كشور و بي اعتنايي به مديريت نظام پزشكي، كاري خلاف و قابل تعقيب نيست؟ آيا احترام ويژه اي كه پزشكان از نظر گاه مردم كسب كرده اند بايد مانع نزديك شدن قانون به آنها شود؟ آيا اين نوعي اختلال در نظام درماني كشور و بازي با جان بيماران نيازمند نيست؟ آيا فقط تيغ قانون بايد به افراد بي بضاعت نشان داده شود؟
چه كسي بايد پاسخگوي اعمال اين گروه از پزشك كاران باشد؟ آيا بيماراني كه در رنج بيماري خود گرفتارند و محتاج درمان ايشان بايستي به دنبال حل و فصل امور قانوني پزشكي باشند يا بايد نهاد و نظامي مدافع و حامي حقوق آنان وجود داشته باشد؟ پزشكي كه با علم به مشقت مالي و زندگي بيمار خود تنها به فكر افزايش مال خويش است چگونه صلاحيت شفابخشي به ديگران را دارد؟ و...
لطماتي كه اين گروه به مردم و جامعه وارد مي كنند ازجنبه هاي مختلفي قابل بررسي است كه از جمله آنها مي توان به موارد زير اشاره كرد:
۱- بيمار را به چشم مشتري مي بينند كه هر قدر بتوانند از او پول دريافت كنند.
۲- خصوصيات منفي را به حيطه پزشكي وارد مي كنند وتقدس ريشه دار پزشكي را زير سؤال مي برند.
۳- بيماران را در محظوريت مالي شديد قرار مي دهند، به طوري كه خيلي ها مجبور مي شوند براي تأمين هزينه درمان خود دست به هر كاري بزنند(استقراض، فروش اثاث منزل و ...)
۴- احتمال مي رود گروهي كه به عنوان دانشجو زير دست ايشان تربيت مي شوند خصوصيات كاسبكارانه كسب كنند؛ در نتيجه به فرهنگ و اخلاق پزشكي آسيب جدي وارد مي كنند.
۵- در نظام درماني كشور و نظام پزشكي اختلال و ناهماهنگي ايجاد مي كنند و قانون گريزي را تشويق مي نمايند.
۶- به اعتماد و نگرش عمومي نسبت به عملكرد پزشكان خدشه وارد مي كنند.
۷- عده زيادي از بيماران را به دليل عدم امكانات مالي، از درمان محروم مي كنند.
۸- به شأن و حرمت بيمار اهانت مي كنند؛ زيرا تنها بيماران پولدار لايق درمان هستند.
محمد تقي معصومي
|
|
|
۱۰ باور غلط درباره پيدا كردن شغل
اگر مي خواهيد در پيدا كردن كار به موفقيت دست پيدا كنيد علاوه بر موارد ديگر، ذهنتان را هم بايد از خيلي چيزهاي نادرست پاك كنيد. در اينجا به بعضي از اين باورهاي غلط مي پردازيم:
۱- شايسته ترين فرد بين افراد متقاضي يك شغل، آن شغل را به دست مي آورد. واقعيت: آن كسي كه بيشترين تاثير را روي افراد استخدام كننده داشته، شغل را به دست مي آورد، بدون توجه به اينكه او همه ويژگي ها و شايستگي هاي لازم را دارد يا نه. اين تاثير از نوشته اي كه در آن توانايي ها و ويژگي هاي خودتان را نوشتيد شروع مي شود تا هنگام مصاحبه به خصوص هنگام مصاحبه نقش خيلي مهمي دارد. بعضي افراد به علت توانايي در ارتباط برقرار كردن و تاثير گذاشتن، مصاحبه كننده را متقاعد مي كنند كه آنها شايستگي بيشتري را نسبت به بقيه دارا هستند.
۲- شغل من بايد ارتباط مستقيم به رشته اصلي من داشته باشد. واقعيت: هر كاري را كه دوست داريد شروع كنيد و مطمئن باشيد تجربيات لازم را از طريق كارآموزي و منابع ديگر كسب مي كنيد. اگر به دور و برتان هم نگاه كنيد خيلي از آدمها را مي بينيد كه در شغلي غير از رشته اي كه در آن درس خوانده اند. يا تجربه داشته اند با موفقيت در حال فعاليت هستند. مهم اين است كه با علاقه و پشتكار وارد كار جديد بشويد.
۳- تحصيلات دانشگاهي براي من يك شغل خوب مهيا مي كند. واقعيت: تحصيلات بالاتر تنها عاملي نيست كه در انتخاب شما در شغلي موثر است. كارفرمايان معمولا مي گردند كه فردي با تحصيلات پايين ولي با تجربه كاري، قدرت مديريتي، روابط اجتماعي و مهارت هاي فني بيشتر را ترجيح دهند.
۴- اولين كار من همان كاري است كه تا آخر عمر بايد با آن سر و كله بزنم. واقعيت: هميشه بايد آماده تغيير باشيد و قدرت ريسك پذيري بالايي داشته باشيد و سعي كنيد با كسب مهارت هاي جديد، زمينه شغلي تان را عوض يا ارتقاء دهيد. كساني كه تا آخر عمر در يك شغل در جا مي زنند از هر گونه ريسك و تغيير مي ترسند همين عامل باعث ضربه زدن به زندگي آنها مي شود. از تجربه كردن هيچ كاري نترسيد.
۵- من قبل از اينكه كارم را شروع كنم، بايد همه اطلاعات لازم درباره چگونگي انجام آن كار را داشته باشم. واقعيت: اصلا ترس به دل خود راه ندهيد و با اعتماد به نفس به جلو برويد. هيچ كسي از همان روز اول همه اطلاعات لازم را نمي دانسته و به تدريج آنها را كسب كرده است. هميشه همكاران باسابقه و منابع ديگري هستند كه به افراد تازه كار كمك هاي لازم را بكنند.
۶- خانواده و دوستان مرا مي شناسند. آنها مي توانند به من در انتخاب شغل مناسب كمك كنند. واقعيت: اين را به خاطر بسپاريد: شما (و نه پدر و مادر و دوستانتان) بايد با آن كار زندگي كنيد. فقط به اين دليل كه نمي خواهيد آنها را ناراحت كنيد، مرتكب اشتباهي نشويد كه باعث شود كه تا آخر عمر خودتان را سرزنش كنيد. از نظرات و عقايد بقيه استفاده كنيد ولي در نهايت خودتان تصميم بگيريد. شما بهتر از هر كسي خودتان را مي شناسيد.
۷- اگر حرف زدن بلد باشي، مصاحبه براي استخدام خيلي ساده است. واقعيت: در مصاحبه بايد خودتان را نشان بدهيد و اصل پيدا كردن كار هم همين است. از تجربيات بقيه و كتاب هايي كه در اين زمينه نوشته شده استفاده كنيد. و پيش از رفتن براي مصاحبه، يك مصاحبه خيالي با خودتان ترتيب دهيد. خودتان را براي هر نوع سئوال آماده كنيد. هول كردن جلوي يك كارفرما برابر است با از دست دادن آن فرصت شغلي .
۸- من برگه معرفي خودم را براي آنها فرستادم اگر آنها مرا بخواهند، با من تماس مي گيرند.واقعيت: بازار كار در دنياي امروز اينقدر پيچيده شده كه برخورد غير فعال اصلا مناسب آن نيست. بايد با سماجت به دنبال كار خود باشيد. تماس بگيريد، سر بزنيد و خلاصه هر طور كه شده مسئولين آن شركت را وا داريد با شما مصاحبه حضوري بكنند. همين پيگيري يكي از نكات مثبت در چشم آنها جلوه مي كند.
۹ - مقدار حقوق عامل مهمي در انتخاب يك شغل جديد است.واقعيت: دو عامل مهم در انتخاب يك شغل جديد و رفتن از شغلي به شغلي ديگر اينها هستند: محتواي كار و رئيس جديد شما به خاطر اينكه شما وقت زيادي از زندگي تان را صرف كار مي كنيد و رضايت از شغل بايد حتما در انتخاب شما دخالت داشته باشد. خيلي از كساني كه درآمد زيادي دارند، تمايل دارند از كميت پول خود صرف نظر كنند ولي توازن بيشتري ميان زندگي و كار آنها وجود داشته باشد و دنبال كارهايي هستند كه وقت كمتري از آنها بگيرد.
۱۰- كاري كه من به دست آورده ام، آينده شغلي مرا تضمين خواهد كرد.واقعيت: اين حرف شايد در سالهاي قديم درست بوده باشد ولي الان با وضعيت پيچيده بازار اقتصاد اصلاً منطقي نيست. طبق آمارهاي معتبر شما احتمالاً يك سوم در زندگي تان حداقل يك كار را از دست مي دهيد. تنها خودتان مسئول بهبود شغل و آينده شغلي تان هستيد و به هيچ وجه به كارفرمايانتان و يا هيچ كس ديگر اتكا نكنيد.
|
|
|
دولت اسپانيا به زنان خانه دار حقوق پرداخت مي كند
|
|
وزير كار و امور اجتماعي اسپانيا از تصميم دولت اين كشور براي پرداخت ماهانه يكصد يورو به ازاي هر فرزند به زنان اسپانيايي خبر داد.
«خسوس كالدرا» در گفت و گو با روزنامه «ال موندو» چاپ اسپانيا هدف ازاين تصميم را كه هم اكنون در دست مطالعه قرار دارد، تشويق خانواده ها به زاد و ولد عنوان كرد.وي گفت : بايد يك نظام فراگيرنده براي كمك به خانواده ها و مبارزه بامشكل كمبود زادو ولد به اجرا گذاشت .
كالدرا خاطرنشان كرد كه نرخ زاد و ولد در اسپانيا تقريبا پايين ترين درصد در دنياست و اين امر، آينده كشور را با ابهام و خطر روبرو خواهد كرد.
نرخ زاد و ولد در كشور ۴۲ ميليون نفري اسپانيا در سال گذشته ميلادي ۲/۱ درصد بوده است .به گفته وزير كار اسپانيا، نتايج نظرسنجي ها نشان مي دهد كه مردم اين كشور اروپايي به داشتن فرزندان بيشتر تمايل دارند و به اين جهت بايدوضعيت كنوني را بهبود بخشيد.
وي دشواري دستيابي به شغل ثابت ، فقدان سياستهاي كمك مالي به خانواده هاو بهاي گزاف مسكن را از مشكلات اصلي مردم در زمينه كمبود زاد و ولد دراسپانيا عنوان كرد.كالدرا گفت : دولت اسپانيا با نگاه به بودجه سال آينده كشور امكانات خودرا براي تشديد سياست كمك مالي به خانواده ها بررسي خواهد كرد.
براساس قانون كنوني ، دولت اسپانيا به زنان شاغل داراي فرزند زيرسه سال مبلغ يكصد يورو پرداخت مي كند و براساس آن ، سال گذشته ۳۰۹ هزار زن از مزاياي اين قانون بهره مند شدند.
|
|
|
سايه روشن زندگي
اجراي طرح اوقات فراغت در تهران
رئيس كميسيون فرهنگي و اجتماعي شوراي اسلامي شهر تهران گفت : براي نخستين بار، برنامه سيستماتيك (اصولي ) اوقات فراغت شهروندان تهراني تدوين و به اجرا درمي آيد.
رسول خادم در گفت وگو با «ايرنا» افزود: مشكل اساسي در بحث اوقات فراغت ، فعاليت هاي موازي برخي دستگاه هاي اجرايي است .
وي گفت : نهادهاي متعدد با صرف هزينه هاي گزاف و بدون داشتن برنامه اي مشخص ، در ارتباط با اوقات فراغت نسل نوجوان و جوان جامعه فعاليت مي كنند.
اين عضو شوراي شهر تهران خاطرنشان كرد: شورا قصد دارد با جلب مشاركت دستگاه هاي مسئول دراين زمينه ، براي اوقات فراغت شهروندان در سطوح مختلف جغرافيايي و سازماني روش اصولي تعريف كند.
وي اظهارداشت : هم اينك در اجراي اين برنامه ، تفاهم نامه اي بين تمام دستگاه هاي مسئول در امر اوقات فراغت امضا شده كه براساس آن ، بحث اوقات فراغت شهروندان تهراني درقالب يك طرح مشخص تعريف و سهم هر كدام از دستگاه ها مشخص مي شود.
رئيس كميسيون فرهنگي و اجتماعي شوراي اسلامي شهر تهران افزود: هم اكنون طرح اصولي اوقات فراغت در نشست كميسيون هاي فرهنگي كلان شهرها تصويب شده است .
|
|
|