به آنان كه حسين عظيمي را فراموش كردند!
|
|
محمد عباسي-پدر در حياط است اگر كار ضروري داريد صدايش كنم
-خواهش مي كنم اگر ممكن است...
و چند دقيقه بعد صداي دكتر را شنيدم. نفس نفس مي زد. گفت مشغول آب دادن به گل هاي حياط بوده...
و بعد مصاحبه كوتاه تلفني ما آغاز شد. موضوعش را يادم نيست و حتي برايم اهميت ندارد كه آن مصاحبه تيتر اول روزنامه شد ولي آن آخرين گفت وگوي من با استاد اقتصاد توسعه ايران بود...
تازه از سفر انگلستان بازگشته بود و از اينكه به يادش بوديم تشكر كرد. صدايش گرم بود و اميدوار هنوز هر گاه به ياد آن گفت وگوي كوتاه مي افتم، با خود مي گويم اي كاش دكتر اعتراض مي كرد و يا تذكري از باب آموزش مي داد كه «پسرجان كارت آنقدر هم ضروري نبود كه يك بيمار در حال طي كردن دوران نقاهت را...» اما هر كس كه دكتر را مي شناخت مي داند كه چنين انتظاري كاملا غيرمنطقي بود و حسين عظيمي فروتن تر از آن بود كه از او بتوان اين برخورد را انتظار داشت... ۱۸ ارديبهشت ماه ۱۳۸۲ همان تاريخي است كه ايران دكتر حسين عظيمي، استاد دانشگاه و يكي از بزرگترين نظريه پردازان اقتصاد توسعه را از دست داد.
اما حسين عظيمي مي تواند براي هميشه زنده باشد. اگر بتوان آنچه كه ستاري فر چند روز پس از درگذشت دكتر به زبان آورد «تكريم عظيمي، عملياتي كردن عقايد اوست» اظهارنظري كه از سوي رئيس سابق سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور بيشتر در قالب يك كلام سياسي و ژست احساسي قابل تغيير است، چرا كه آنچه در اجراي برنامه سوم و تدوين برنامه چهارم توسعه ترسيم شد، در جهت مخالف با اعتقادات وي قرار داشت و دارد.
عظيمي در دهه اول انقلاب، بيشتر بر برنامه ريزي تاكيد داشت (اين موضوعي است كه در آثار مكتوب دكتر به خوبي ديده مي شود) در دهه دوم رفته رفته به سمت رشد همراه با عدالت اجتماعي و رشد پايدار متمايل شد و اين گرايش نهايتا در حالت متكامل خود به صورت توجه به سرمايه انساني نمود پيدا كرد.
اين اعتقادات دكتر بود كه عملا بهانه اي براي مخالفت با وي در مقام رياست موسسه عالي آموزش و پژوهش سازمان مديريت و برنامه ريزي به دست منتقدان وي داد.
در واقع از ديد مخالفان و كساني كه تنها راه تكامل اقتصادي را چشم بستن بر مقوله هاي عدالت اجتماعي و توسعه همراه با توزيع مناسب درآمد و يا سياست هاي تامين اجتماعي مي دانند، داشتن تفكراتي مغاير، چندان مطلوب نيست.
هر چند اكنون كه يك سال از آن ايام مي گذرد، معلوم نيست آنچه تحت عنوان برنامه چهارم از تصويب مجلس ششم گذشته است تا چه حد بر مبناي اظهارنظر ستاري فر و تكريم حسين عظيمي است.
از اين حرف ها گذشته، آنچه كه از اين يادگار اهل كاشان، مرد ۵۵ ساله فارغ التحصيل از دانشگاه تهران و آكسفورد باقي مانده دو فرزند و چند كتاب ساده نيست، تفكراتي است كه مي تواند راهگشا باشد.
او مي نويسد: «هدف برنامه توسعه كمك به شكوفايي خلاقيت ها و نوآوري هاست.» و معتقد بود هيچ برنامه وارداتي نمي تواند راهگشاي مشكلات ايران باشد: «در عمل يك تجربه موفق برنامه ريزي توسعه در سطح جهان وجود ندارد و برنامه ريزي جامع توسعه عملا نوآوري و خلاقيت را حذف و اقتصاد دولتي و بازدهي را محدود مي كند ونهايتا مانع توسعه مي شود. بر اين اساس آنچه در ادبيات توسعه پيشنهاد مي شود، برنامه ريزي هسته اي خط دهنده است.»
اكنون كه تنها يك سال اين معلم دلسوز، چهره در خاك كشيده، پرداختن به برخي اظهارنظرها در مورد وي مي تواند يادآور خوبي باشد. از آنچه گفته شد هر چند ممكن است در عمل خلاف آن عمل شد اظهارنظرهايي كه در ويژه نامه سازمان مديريت و برنامه ريزي در ۲۵ ارديبهشت ماه چاپ شد و گويندگان از مديران ارشد حال و گذشته اقتصاد هستند:
سيدمحمد خاتمي: اميدوارم با اقدامات خوبي كه دكتر عظيمي انجام داده بود برنامه چهارم بهتر از برنامه هاي، قبلي تنظيم شود.
دكتر مهدي كرباسيان: اميدواريم در جهت حل دغدغه هاي ايشان كوشا باشيم.
مهندس اكرام جعفري: آنطور كه بايد از نظرات ايشان استفاده نشد.
دكتر عصاري: رويه اي كه او براي تدوين برنامه چهارم توسعه پيش بيني كرده بود كاملا با برنامه هاي قبلي متفاوت بود.
دكتر حميد سهرابي: كاهش فقر و توزيع عادلانه درآمد را نشان توسعه پايدار مي دانست.
دكتر محمد ستاري فر: تكريم عظيمي عملياتي كردن عقايد اوست.
دكتر حسين عظيمي: افتخار توسعه يافتگي نصيب دولت ماست اما بايد علت عقب ماندگي را نيز در آنجا جست وجو كرد...
|