شنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۷۹
نگاه امروز
مقدم بر نظريه
دكتر اصغر واعظي
انقلاب اسلامي ايران هنگامي در سال هاي پاياني قرن بيستم ديدگان جهانيان را معطوف به خود ساخت كه تنها دو ديدگاه غالب- يكي مبتني بر ماركسيسم و ديگري با تكيه بر ليبراليسم- بر جهان حكمفرما بود. ساختارهاي ايدئولوژيك اين دو نظام گرچه به ظاهر متناقض بودند، اما ريشه در هويتي واحد داشتند؛ يعني هر دو نظام نگاهي سكولاريستي وماديگرايانه و البته قدرت مدارانه از انسان و هستي ارائه مي دادند.
انقلاب اسلامي ايران پديده اي را در برابر ديدگان متحير انسان معاصر قرار داد كه سالها مغفول و مستور مانده بود. اين انقلاب احياگر معنويت و ارزش هاي ديني و نويدبخش نهضت بيداري اسلامي شد و اين در حالي بود كه دو ايدئولوژي حاكم بر جهان بيش از نيم قرن و در طي دوران جنگ سرد، سستي بنيان هاي تئوريك رقيب مستقيم خود را نمايان ساخته بودند.
انقلاب اسلامي ايران برخلاف ديدگاه هاي رايج در زمان خود، ريشه در مذهب و آموزه هاي ديني داشت و جمهوري اسلامي ايران را به عنوان مولود خود به جهانيان عرضه كرد.
انقلاب اسلامي و به دنبال آن جمهوري اسلامي از همان آغاز تكوين و شكل گيري خود به عنوان يك پديده نامنتظر توجه برجسته ترين پژوهشگران و نظريه پردازان علوم اجتماعي و نظام هاي حكومتي را به خود جلب كرد. پرسش هاي اساسي اين بود: بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران با شعار نه شرقي نه غربي خود چه الگويي را مدنظر داشته است؟ علل ظهور انقلاب اسلامي چه بود؟ مردم ايران با انقلاب خود به دنبال تحقق چه خواست ها و آرمان هايي بودند؟
براي پاسخ به پرسش هايي از اين دست دو شيوه و روش را مي توان برگزيد؛ رهيافت نخست آن است كه اصالت را به نظريه هاي عام دهيم و با مسلم فرض كردن صحت اين نظريه هاي پيشيني درصدد تحليل انقلاب اسلامي ايران برآييم. اين شيوه گرچه طريقي موثر جهت شناخت بسياري از پديده هاي اجتماعي است ، اما براي نفوذ به لايه هاي زيرين انقلاب اسلامي كافي به نظر نمي رسد، چرا كه نظريه هاي از پيش  فرض شده از تحليل پديده ها و انقلاب هايي بدست آمده است كه سنخيت چنداني با انقلاب اسلامي ايران ندارند.
بنابراين براي تحليل انقلاب اسلامي ايران بايد شيوه دوم - يعني شيوه پديدار شناسانه- را برگزيد. در اين شيوه پژوهشگر فارغ  از اولويت هر ايده و نظريه اي مستقيماً و بي واسطه به بطن انقلاب نفوذ مي كند و در شرايط زيست با انقلاب است كه به تبيين ماهيت و بنيان ها و علل تقوم آن مي پردازد. شيوه پديدارشناسانه شيوه تجربه مستقيم و مقدم بر نظريه است.

گفت و گوبا دكتر مهدي سنايي دبيركنفرانس بين المللي «انقلاب اسلامي و چشم انداز آينده»
راه سوم
كسي كه مردم سالاري ديني را مي پذيرد، معتقد به سازگاري بين اسلام و مدرنيسم است. بدين معنا كه بخشي از مدرنيسم كه با عقلانيت جمعي هم سازگار است، با دين اسلام همساز است، چرا كه اسلام ديني خردگرا است و يكي از منابع چهارگانه ما عقل است*
محمدرضا ارشاد
006780.jpg

اشاره: كنفرانس بين المللي «انقلاب اسلامي و چشم انداز آينده» قرار است ازفردا تا ۲۸ ارديبهشت ماه در محل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي و دانشگاه تهران برگزار شود. اين كنفرانس به همت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي و با همكاري دانشگاه تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امور خارجه و سازمان صدا و سيما برگزار مي شود.
محورها و موضوعات كنفرانس حول چهار موضوع:
۱- انقلاب اسلامي و نظريه هاي علوم اجتماعي، ۲- انقلاب اسلامي و رويكرد باز انديشي، ۳- انقلاب اسلامي و جهان امروز، ۴- دستاوردهاي انقلاب اسلامي سامان يافته است.
لازم به يادآوري است كه پژوهشگران ايراني و خارجي از سراسر جهان در اين كنفرانس شركت خواهند كرد.
به همين مناسبت با دبير كنفرانس، دكتر مهدي سنايي گفت وگويي در باب نحوه برگزاري كنفرانس و چالش ها و چشم اندازهاي آينده انقلاب اسلامي داشتيم كه در صفحه ۷ از نظرتان مي گذرد.

در آغاز قدري در باب انگيزه ها و هدف هاي برگزاري كنفرانس «انقلاب اسلامي و چشم انداز آينده» و ارزيابي كيفي مقاله هاي رسيده، سخن بگوييد؟
- اصل برگزاري اين كنفرانس به مناسبت گذشت ربع قرن از تجربه انقلاب اسلامي است. منتها طبيعي است كه در اين كنفرانس بيشتر بر بررسي هاي علمي متكي خواهيم بود. در كشورهاي ديگر هم كه در آنها انقلاب به وقوع پيوسته، مرسوم بوده كه به انگيزه چنين مناسبت هايي- اعم از ربع يا نيم قرن از گذشت انقلاب- يك بازنگري در بنيانها و دستاوردهاي آن صورت بگيرد. به هر حال در رابطه با تبيين انقلاب اسلامي نظريه هاي گوناگوني شكل گرفته است. براي نمونه نظريه هاي جامعه شناختي درباره انقلاب اسلامي يكي از اين ديدگاه هاست كه طيف گسترده اي از كتابها و مقاله ها - چه در خارج و چه در داخل ايران- را به خود اختصاص داده و هم اكنون اين نظريه ها در دانشگاه  هاي ايران و دانشگاه هاي خارج از كشور ارائه مي شود.
006786.jpg

از اين رو نخستين هدف از برگزاري كنفرانسي كه در پيش رو داريم نقد و ارزيابي اين دوران بيست و پنج ساله به لحاظ اجتماعي، فرهنگي، سياسي و... است تا معلوم شود احياناً كاستي ها و ناكامي هاي آن در كجا بوده است. اين كنفرانس در واقع مروري علمي بر انقلاب اسلامي است. با توجه به اينكه انقلاب اسلامي به عنوان اساسي ترين اقدام سياسي - اجتماعي جدي مردم ايران در پايان قرن بيستم در نظام بين المللي بوده و جغرافياي سياسي خاورميانه را تغيير داده و از سويي ديگر دگرگونيهاي ريشه اي در ساختار اجتماعي و سياسي- حكومتي،فرهنگي و سلسله مراتب اجتماعي كشورمان ايجاد كرده، لازم است اين نقد و ارزيابي به گونه اي همه جانبه صورت پذيرد.اما دومين هدف از برگزاري اين كنفرانس- همان گونه كه عرض كردم- بررسي انقلاب اسلامي در بوته نظريه هاي جامعه شناختي است. بدين معنا كه ببينيم انعكاس انقلاب اسلامي در چارچوب اين نظريه ها چه بوده است؟ سومين هدف برگزاري كنفرانس مذكور اين است كه بازتاب انقلاب اسلامي را در خارج از كشور و در سطح جهاني بررسي كنيم. عليرغم اين كه انقلاب اسلامي در خارج از كشور انعكاس داشته، متأسفانه بعضاً ديده مي شود كه سيستم تبليغات و اطلاع رساني دنيا گزارش هاي عادلانه اي را از انقلاب به مخاطبان خود ارائه نداده اند و از اين جهت نظرات بسياري از انديشمندان را نسبت به انقلاب تحت تأثير خود قرار داده اند. از اين رو، ما در دعوت از انديشمندان خارجي دو هدف عمده را دنبال مي كنيم: اول آن كه براي خودمان از اين حيث جالب است كه نظريات آنان را در باب انقلاب اسلامي بدانيم و جوياي برداشتها و احياناً نقدها و ارزيابي  هايشان شويم؛ و دوم آن كه در اين بين تبادل اطلاعاتي ميان انديشمندان خارجي و انديشمندان بومي شكل گيرد. بي شك آنها مي توانند در تكميل يافته هاي علمي يكديگر مؤثر و دربازشناساندن واقعيت هاي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران به مخاطبان خارجي مفيد واقع شوند.
006792.jpg

از اين رو به جد مايليم تا به سخنان انديشمندان خارجي درباره انقلاب اسلامي گوش فرا دهيم. در كل هدف از برگزاري اين كنفرانس يك كار تبليغاتي نيست بلكه كاري علمي است. به همين دليل مباحث ارائه شده در آن در چارچوب هاي كاملاً نظري خواهد بود وبايد تصريح نمايم كه عمده مدعوين از ميان فرهيختگان و نخبگان علمي و فرهنگي ۳۵ كشور خارجي برگزيده شده اند.
* در بخشي از صحبت هايتان به طيف گسترده آراء و نظريه هاي گوناگون در باب انقلاب اشاره داشتيد. با توجه به اين كه بخشي از مقاله هاي رسيده به كنفرانس، از انديشمندان خارجي است كه به نوبه خود مي تواند بازتاب نظريه هاي متنوع در باب انقلاب اسلامي باشد، ارزيابي شما از اين نظريات چيست؟
- از آنجايي كه انقلاب اسلامي حوزه هاي گوناگون اعم از اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و... جامعه ما را تحت تأثير قرار داده، لذا مي توان اين نظريات را در تحليل و تبيين كم و كيف تحولات هر كدام از اين شاخه ها مورد بهره برداري قرار داد.
از اين رو، مثلاً نظريه هاي عمده جامعه شناختي انقلاب اسلامي بر اساس ملاك پيدايش شرايط انقلاب بر چند نوع قابل تقسيم اند: ۱- نظريه هاي ماركسيستي، ۲- نظريه هاي ساختارگرايانه۳،- نظريه هاي كاركردگرايانه، ۴- نظريه هاي معطوف به روانشناسي اجتماعي ۵- نظريه جامعه توده وار.همچنين نظريه هاي ديگر جامعه شناسي بر اساس ملاك عليت كه در مورد انقلاب اسلامي ايران ذكر شده اند به موارد زير قابل تقسيم اند: ۱-نظريه اقتصادي۲- نظريه مذهب۳-نظريه رهبري(كاريزما)۴ -نظريه سياسي(استبداد) ۵-نظريه توطئه ۶- نظريه نوسازي.البته ديدگاههاي نظري درباب تحليل مراحل شكل گيري انقلابات توسط كساني چون برينتون ارائه شده است.
به نظرم هيچكدام از اين نظريات نمي توانند به تنهايي ماهيت انقلاب اسلامي را تبيين كنند.
* درباره ديگر انقلاب ها مانند انقلاب فرانسه،روسيه وچين يا انقلاب انگليس و غيره هم مي توان اين نكته را اشاره كرد. چرا كه اصولاً ذات انقلاب چند وجهي است.
006789.jpg

- بله! البته براي برخي از انديشمندان اين نظريات زمينه ورود به بحث است. به ويژه در نظريات ماركسيستي ديدگاه ويژه اي وجود داشته كه بر آن مبنا علل انقلاب براي آن محرز بوده است. در كل غرضم اين است كه چارچوب ورود به بحث ها در اين كنفرانس علمي است، والا ممكن است فردي در مقاله اش به اين نتيجه برسد كه انقلاب اسلامي در چارچوب نظريه خاصي قابل بررسي نيست. اتفاقاً بسياري از نظريه هايي كه در باب انقلاب اسلامي وجود دارد، در اين چارچوب هاي علمي بحث را به پيش برده اند ولي نتيجه اي كه از آنها گرفته شده، بعضاً اين بوده كه انقلاب اسلامي در قالب يك نظريه خاص قابل تبيين نيست. به سخن ديگر شكل گيري انقلاب اسلامي در پايان عصر مدرنيزاسيون،تمام چارچوب هاي نظري انديشمندان علوم اجتماعي را به چالش كشيد و بسياري از آنان در اصول و قالب تحليلي نظريات خويش بازبيني كردند.
* آيا فكر مي كنيد كه ما به نظريه يا نظريات بومي در تبيين ماهيت و ساختار انقلاب اسلامي رسيده ايم و آيا اصولاً وجود چنين نظرياتي را لازم مي بينيد؟
به نظرم ويژگي نظرياتي كه انديشمندان داخلي در باب انقلاب اسلامي عرضه كرده اند- و حتي برخي انديشمندان خارجي كوشيده اند تا در چارچوب شرايط دروني كشورمان به اين نظريات(بومي) مدد رسانند- برخاسته از نزاع دامنه دار و پرسابقه سنت و تجدد در تاريخ معاصر ايران است. ما جامعه اي ديني هستيم كه همواره در يك صد سال اخير به دنبال حفظ ارزش هاي ديني بوده ايم و از سويي هم با دنيايي مدرن مواجه گرديده ايم. انقلاب مشروطه و در پي آن انقلاب اسلامي، هر كدام به نوعي در پي پاسخ به اين معضل بوده اند. فكر مي كنم در واقع نظريه پرداز انقلاب اسلامي؛ يعني امام خميني(ره) در مقام يك اصلاح گر ديني راه حلي براي اين نزاع (سنت و تجدد) عرضه كرد كه در آن از سويي گذشته و اصالت ما را حفظ كرد و از ديگر سو نيازهاي امروزمان را پاسخ گفت. البته در دو سه دهه اخير اين نزاع جدي بوده است. در اين ميان عده اي مشكلات جامعه ما را برآمده از اصالت دادن به گذشته وتكيه بر سنت مي دانسته و در برابر گروهي ديگر معتقد بودند كه بايد يكسره با مدرنيته و تجدد به مقابله برخاست. تجربه نشان داد كه هيچ كدام از اين دو تفكر نتوانست راهگشا باشد. ويژگي تئوري امام(ره) در اين است كه هم به شكلي حفظ سنت در آن مدنظر بوده و هم راهكارهايي براي پاسخگويي به نيازهاي دنياي جديد تعبيه شده است. اين ويژگي هم در ديدگاهها فقهي و هم در اجتهاد پوياي امام(ره) و از طرفي در سيستمي كه ايشان مبدع آن بود يعني جمهوري اسلامي ديده مي شود.
* در واقع با راه سومي كه انقلاب اسلامي در برابر ديدگاههاي افراطي مورد اشاره گشود،- به تعبير شما- تلفيقي از ارزش هاي ديني و نيازها و اقتضائات عصر و زمانه جديد شكل گرفت. آيا مهمترين تبلور اين مسأله را مي توان در تز
«مردم سالاري ديني» يافت؟
- بله! تبلور اين مسأله در قانون اساسي ما وجود دارد كه بي شك از آن مي توان به مردم سالاري ديني تعبير كرد، چرا كه هم انتخاب آزادانه و شيوه هاي دموكراتيك در آن تعبيه شده و هم در آن بر ساختار دموكراتيك مطلق تأكيد نشده، بلكه ساختاري مبتني بر دين توصيه شده است.
* شما از امام(ره) به اصلاح گر ديني و كسي كه معمار انقلاب اسلامي بوده، تعبير كرديد.مي توانيد توضيح دهيد كه در چه معنايي ايشان اصلاح گر ديني بودند؟
- ببينيد! اصلاح گري ديني پيشينه اي طولاني دارد كه به دو سده اخير برمي گردد. ترديدي نيست كه دنياي اسلام پس از دوران درخشان صدر اسلام كه جهان را تحت تأثير خود قرار داد و در ترويج دانش و علم بسيار مؤثر بود و كارنامه درخشاني در حوزه تمدني دنيا بر جاي گذاشت، طي سده هاي متمادي دچار ركود و عقب ماندگي شدند. البته اين مسأله، علت هاي مختلفي داشته كه اكنون مجال آن نيست. تنها در يكي دو سده اخير با نهضت بيداري در جهان اسلام مواجهيم. يكي از ويژگي هاي اين جنبش اين بوده كه بسياري از انديشمندان مسلمان مشكل را در اين دانسته اند كه مسلمانان از سرچشمه هاي اصلي اسلام دور افتاده اند. منتها در اين چارچوب هيچكس سيستم كامل و تمام عياري براي جامعه هاي اسلامي عرضه نكرد. در همين چارچوب امام(ره) اين سلسله جنبش بيدارگري اسلامي را در عمل و نظر تكميل و ارائه كرد. در روند بيداري جهان اسلام برخي گروهها رويكرد كاملاً مخالفي نسبت به رويكرد اصلاحگري اتخاذ كرده بودند. اينان اعتقادي به سازگاري ميان اسلام و مدرنيسم نداشتند و تقليد تمام عيار از جوامع غربي را توصيه مي كردند. به هر حال، انديشه هاي امام(ره) از هر دو گروه كاملاً متمايز بود. ايشان هم كساني را كه دلبسته و شيفته تمدن و سرمايه داري غربي بودند و هم كساني را كه- به تعبير خودشان- متحجران بي درد بودند، سرزنش مي كردند. يكي از ويژگي هاي امام(ره) اين بود كه به درد جامعه و مردم آگاهي داشت. كسي كه درد جامعه و مردم را دارد و مي خواهد درد آنها را درمان كند، طبيعتاً از ابزارهاي دنياي مدرن استفاده مي كند. از اين رو امام(ره) تلاش مي كنند تا نوعي سازگاري ميان اسلام و پديده هاي مدرن بيابند و به تبع آن سيستمي را پي مي ريزند.
* انقلاب اسلامي ايران به چه حوزه ها و بخش هايي از مدرنيته و تمدن جديد اقبال نشان داد؟
- به نظرم انقلاب اسلامي ايران در حوزه هاي گوناگون فرهنگ، اقتصاد، سياست از مدرنيته بهره زيادي برده است. بويژه در زمينه ساختارها و قالب ها از همه اين حوزه ها استفاده كرده است يعني مردم سالاري ديني را مي پذيرد و معتقد به سازگاري بين اسلام و مدرنيسم است. بدين معنا كه بخشي از مدرنيسم كه با عقلانيت جمعي هم سازگار است، با دين اسلام همساز است، چرا كه اسلام ديني خردگراست و يكي از منابع چهارگانه ما عقل است. البته بخشها و لايه هايي از مدرنيسم طبيعتاً مورد قبول دين نيست. فرد معتقد به مردم سالاري ديني، بر اين نظر است در دين اين آزادي و اختيار مورد نظر بوده است.
* اشاره كرديد كه لايه هايي از مدرنيته مورد قبول دين نيست. آيا بر اين اساس انقلاب اسلامي يك چارچوب معرفت شناختي براي نقد مدرنيته فراهم آورده است؟
- البته در باب نكته اي كه در پرسش قبل مطرح كردم، اين توضيح را هم بيافزايم كه بسياري از انديشمندان مسلمان قائل به اين نكته اند كه اصل آزادي انتخاب و دموكراسي در نظريه ديني ما وجود دارد. بنابراين آزادي انتخاب در اسلام مطرح شده ولي اينكه اين آزادي انتخاب چه صورتي خواهد داشت، بي شك بايد از راهكارهاي مدرن استفاده كنيم؛ اما در باب پرسش شما بايد عرض كنم كه مدرنيته مفهوم بسيطي نيست. بدين معنا كه مدرنيته مفهومي قابل توضيح است. قطعاً نمي توان مدرنيته را پديده اي يكپارچه دانست. مدرنيته مانند هر پديده اي ديگر قابل تفكيك به اجزايي است. از اين رو، نيز نمي توان يكسره براساس نظريه مشخص از سازگاري يا عدم سازگاري اسلام با مدرنيته بحث كرد. ابتدا بايد مدرنيته را تعريف كرد و ابعاد و وجوه آن را تشريح نمود تا به اجماع نظري نسبي رسيد و بعد در باب آن به بحث و تبادل نظر بپردازيم.
بنابراين، اگر دنياي غرب را مظهر مدرنيته بدانيم؛ يعني آنچه كه در قالب دنياي سرمايه داري عرضه شده، انقلاب اسلامي همواره در دو جهت با آن چالش داشته است: يكي در زمينه هايي كه بخشي از مظاهر مدرنيسم به شكلي كه در كشورهاي غربي عرضه شده، با ارزشهاي ديني سازگار نيست و دوم آنكه برخي قالبها در چارچوب بومي ما پاسخگو نيستند.
ادامه دارد

انديشه
ادبيات
اقتصاد
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |