علي ياسيني
زير ذره بين
بي توجهي به معماري موزه اي نيز ديگر معضلي است كه دوستداران موزه ها را رنج مي دهد به جز موزه ملي و معدود موزه هاي ايراني، اكثريت گنجينه هاي ايراني با هدف موزه اي طراحي نشده اند بلكه غالباً خانه ها، كاخ ها، حمام ها يا ديگر فضاهاي تاريخي بوده اند كه در طول ساليان اخير كاركرد موزه اي پيدا كرده اند بدون آنكه از شرايط استاندارد موزه اي مثل نورپردازي، فضاي چيدماني، قرار داشتن در كالبد مناسب شهري، تابلوهاي راهنما و... بهره مند باشند.
|
|
درآمد: اگر بپذيريم هر شيء موزه اي يك سند تاريخي بوده و نقش ويژه اي در تعالي و اعتلاي هويت ملي دارد بايستي در شاخصه هاي معرفي، مرمت و حفاظت از دست آوردهاي منقول هنر باستان نيز با استانداردها و آمارهاي جهاني همگام شويم چون در سايه گسترش ارتباطي انساني و تكنولوژي نوين امكان ارتباط با فرآوري هاي جوامع باستان فراهم شده است از سوي ديگر با رهيافت هاي نوين در حوزه علوم انترپولوژي، موزه ها ايستايي و ركود گذشته را از دست داده و در بستر سازي فرهنگي فرامدرنيسم به عنوان پايگاه هاي اجتماعي- هنري پذيرفته و نهادينه شده اند به گونه اي كه براي نتايج پژوهشي كه چندي پيش از سوي مؤسسه «يورو بارومتر» منتشر شد رفتن به سينما، كتابخانه و ديدار از اماكن تاريخي و موزه ها مهمترين فعاليت فرهنگي اروپائيان به شمار مي آيد. با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، شروع جنگ و پيامدهاي اجتماعي آن رخداد اين جريان در كشور به مرحله نهادينگي نرسيد. از سوي ديگر حاشيه گزيني ميراث فرهنگي و بروز برخي ديدگاه هاي مشابه با وانداليسم تعاريف جديد از مناسبات فرهنگي موزه هاي معتبر دنيا درباره گنجينه هاي ايراني مصداق نيافت. آنچه در ذيل مي آيد پژوهشي است پيرامون موزه هاي ايران همزمان با روز جهاني موزه.
نقش حياتي موزه ها در جوامع انساني نقشي ماندگار و در حقيقت مروج ناب ترين پديده فرهنگي هنري و ره آوردهاي منقول گذشتگان است كه با ارجاع موزه به ريشه آن يعني «موزه يون» (مجلس فرشتگان) گنجينه به واقع تلفيق جلوه هاي گوناگون مدنيت در تاريخ فرهنگ و تمدن بشري به شمار مي آيد لذا موزه رويكردي باستان شناسانه يا فهمي آركئولوژيك از معرفت تاريخي، فرهنگي، جامعه و تقديري اجتناب ناپذير از شرايط جديد تاريخي و واقعيت هاي جهاني است كه در آن به سر مي بريم. باستان بنيادي و موزه پذير شدن از رويدادهاي مهمي است كه پس از ظهور شرايط جديد تاريخي- رنسانس و تحولات آن- در غرب رخ داده است لذا موزه پسندي از نوعي احساس انديشه و ذوق فرهنگي برخاسته كه شعاع آن اقصي نقاط دنيا را درهم نورديده است در تعريف شوراي جهاني موزه ها از گنجينه آمده است: موزه مؤسسه اي است دائمي كه درهاي آن به روي همگان گشوده بوده و در خدمت جامعه و پيشرفت آن فعاليت مي نمايد .هدف موزه ها تحقيق در مورد شواهد بر جاي مانده انسان و محيط زيست او، گردآوري، حفظ و احيا و ارتباط بين اين آثار به ويژه به نمايش گذاردن آنها به منظور بررسي و بهره وري معنوي مي باشد.
ورود موزه به فرهنگ ايران
نخستين موزه هايي كه در دنيا شكل گرفتند هدف خاصي را دنبال نمي كردند تا اينكه در سال ۱۶۸۳ ميلادي اولين مجموعه خصوصي به نام موزه آشمولين در آكسفورد به بازديد عمومي گذاشته شد. سابقه موزه داري در ايران را بايد در سفر دولتمردان ايراني به اروپا جستجو كرد چون بعد از بازگشت رجل قاجار از اروپا به دستور ناصر الدين شاه اولين گنجينه ايران به نام موزه همايوني در كاخ گلستان طرح ريزي شد. چندي بعد آندره گدار موزه ايران باستان را با معماري متأثر از طاق كسري بنا كرد. موزه اي كه پس از ۶۳ سال هنوز بزرگترين و معتبرترين موزه كشور بوده و بالغ بر ۳۰۰ هزار شيء را در خود جاي داده است. با مشخص شدن جايگاه موزه ها در توسعه فرهنگي آناليز علوم به همراهي تكنولوژي نوين گروه بندي موزه اي را در سطح جهاني نمودار ساخت چون در تعاريف و مناسبات جديد موزه اي گنجينه تنها جايگاه نگهداري آثار تاريخي نبوده و علاوه بر مسائل پژوهشي، مبناي علمي، آموزشي و اعتلاي هويت ملي نيز در اين تعاريف منظور شده است به گونه اي كه امروزه موزه هاي معتبر جهان به موزه هاي تاريخ باستان شناسي، تاريخ طبيعي، اكو موزه، پارك موزه، نظامي، ادبي و... تقسيم بندي شده اند كه البته اين رده بندي به جز مواردي معدود در خصوص موزه هاي ايران- اگر بتوان نام آنها را موزه گذارد- رنگ تحقق به خود نگرفته است. طبق آخرين گزارش هاي اعلام شده از سوي شوراي جهاني موزه ها، امروزه در سطح جهان بالغ بر ۳۰۰ هزار موزه وجود دارد كه سهم ايران عليرغم غناي اموال فرهنگي و اشياي باستان شناختي به ۲۵۰ موزه مي رسد اين در حالي است كه كشوري مثل آلمان ۶۰۰۰ موزه و يا آمريكا با پيشينه تاريخي كوتاه خود داراي ۷۰۰۰ موزه هستند عمده دلايل توسعه نيافتگي موزه در ايران را بايد در رويكردهاي فرهنگي، مديريت كلان و مؤلفه اي سياسي حاكم بر فرهنگ جستجو كرد چرا كه در اين نگاه هاي گاه نامهربانانه بخش هاي فرهنگي عمدتاً يا ناديده گرفته شده و يا اصلاً ديده نشده اند. تنها نكته مثبتي كه مي توان در اين ميان به آن اشاره كرد تلاش دولت و برخي نمايندگان مجلس در سال گذشته براي تشكيل سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري است كه البته سرقت از چندين موزه و رخداد وقايعي چون جيرفت روند بررسي تشكيل اين سازمان تحت نظر رياست جمهوري را تشديد كرد.
|
|
ميراث ملي يا ميراث شخصي!
قبل از ورود سيد محمد بهشتي به سازمان ميراث فرهنگي مديران اين سازمان غالباً سعي داشتند تا ديوارهاي ورود به اين سازمان به اصطلاح از منظر خود فرهنگي- تخصصي را بلند تر كنند و آنچه كه در اين ميان به بوته فراموشي سپرده شد اين بود كه ميراث ملي و فرهنگي به طور انحصاري در دست اين سازمان و مديران آن قرار داشت پس حق مردم بود كه از مديران ميراث نمايش آثاري را خواستار شوند كه در اصل متعلق به آنها بود اما اين امر به دليل تحولات اجتماعي و اقتصادي واقعيت نيافت تا اين كه محمد بهشتي و برخي همفكران او تلاش كردند تا فاصله ايجاد شده ميان ميراث فرهنگي با مردم و ديگر دستگاه ها را كوتاه كنند. نقش معاونت معرفي و آموزش در اين ميان هر چند قابل انكار نيست اما با توجه به فضايي كه سال ها در سايه انحصار در سازمان ميراث فرهنگي ايجاد شده بود نقش اطلاع رساني و معرفي ميراث فرهنگي چندان در جامعه بروز پيدا نكرد. آمارها نشان مي دهد كه گنجينه ملي ايران با برخورداري از ۳۰۰ هزار شيء تاريخي تنها موفق به نمايش ۶ هزار شيء فرهنگي خود شده و بقيه شان كماكان در خزانه هاي موزه نگهداري مي شوند كه اين رقم محدود حتي در خصوص برخي موزه ها نيز مصداق نمي يابد. ضعف تيم هاي ساماندهي اموال هنري، طبقه بندي نادرست موزه هاي هنري و مشكلات حفاظت مدار بسته ديگر نكاتي است كه مشكلات موزه اي در ايران را مضاعف مي كند طوري كه به تصريح محمد بهشتي بسياري از موزه هاي ايران از نظر شوراي امنيت ملي درجه بندي حفاظتي نشده و در اين ميان حدود ۴۰ موزه رده بندي حفاظتي شده اند. البته بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه سازمان ميراث فرهنگي متولي ساماندهي يك ميليون و پانصد هزار شيء فرهنگي است در حالي كه بسياري از نهادها و دستگاه هاي دولتي و حكومتي آماري به مراتب بيشتر از رقم فوق را در اختيار دارند بي آنكه هيچ گونه نظارتي بر روي اين آثار صورت گيرد .افزون بر اين عدم رعايت معماري موزه اي نيز به بهاي از دست دادن مخاطبان خارجي و داخلي تمام شده است.
آيدين آغداشلو معتقد است: موزه هاي ما قبل از اينكه موزه باشند انبارهاي ويترين دار هستند.
عليرضا سميع آذر رئيس موزه هنرهاي معاصر هم در خصوص دلايل كاهش مخاطبان موزه هاي ايران مي گويد: از موضع عقلاني افزايش سطح آگاهي باعث توجه مخاطبان به آثار هنري و موزه ها مي شود لذا موزه داران بايد با ارائه شايسته آثار و تمهيدات لازم مخاطبان خود را افزايش دهند در حالي كه سطح آگاهي هاي فرهنگي- هنري افراد جامعه ايران در كنار فقدان كيفيت حرفه اي موزه داري باعث كاهش مخاطب شده است.
بي توجهي به معماري موزه اي نيز ديگر معضلي است كه دوستداران موزه ها را رنج مي دهد به جز موزه ملي و معدود موزه هاي ايراني، اكثريت گنجينه هاي ايراني با هدف موزه اي طراحي نشده اند بلكه غالباً خانه ها، كاخ ها، حمام ها يا ديگر فضاهاي تاريخي بوده اند كه در طول ساليان اخير كاركرد موزه اي پيدا كرده اند بدون آنكه از شرايط استاندارد موزه اي مثل نورپردازي، فضاي چيدماني، قرار داشتن در كالبد مناسب شهري، تابلوهاي راهنما و... بهره مند باشند. محمد رضا كارگر مدير موزه ملي در اين زمينه مي گويد: فضاي پيراموني موزه هاي بزرگ در طراحي هاي جديد به گالري ها و كارگاه هاي هنري اختصاص يافته است اما با تأسف هيچ يك از اين موضوعات درباره موزه هاي ايران صدق پيدا نمي كند.
كارگر مي افزايد:به عنوان نمونه فضاهاي پيراموني موزه ملي را گنجينه اي چون آبگينه، كاخ گلستان، جواهرات ملي، سكه و... در برگرفته اند اما مديريت فرهنگي تهران هيچ حركتي را براي ساماندهي فضاهاي فرهنگي جنب موزه ها انجام نداده است. با اين توصيف شايد هم حق به جانب مدير موزه ملي باشد چون تنها پارك كوچك جنب موزه ملي به محل تجمع معتادان و كارگران روزمزد تبديل شده كه البته خود اين امر براي گردشگران خارجي يك سوژه است! در مركز فرهنگي تهران هم كه ترافيك و سرو صداي فروشندگان داروهاي قاچاق و لوازم فروشان هر مخاطبي را از رفتن به موزه پشيمان مي كند.
نبود سياست گذاري واحد موزه اي
ميراث فرهنگي، بنياد مستضعفان، آستان قدس رضوي، حفاظت محيط زيست و... در زمره نهادهاي بزرگي هستند كه موزه هاي كشور را تحت كنترل دارند بدون آنكه حداقل در سياستگذاري موزه اي با هم تعامل داشته باشند كميته ملي موزه هاي ايران هم به دليل نوپا بودن هنوز در تركيب (اجرايي موزه) موفق ظاهر نشده است در حالي كه موزه ها با سه كاركرد عمده خود به ترتيب نقش سياسي (تبيين سوابق فرهنگي به عنوان اصول تحكيم روابط سياسي) فرهنگي (بهره گيري از ميراث ملي در طراحي استراتژي هاي فرهنگي و حفظ هويت ملي) و اقتصادي (خودبسندگي و استقلال اقتصادي) نقش عمده اي در جوامع مختلف ايفا مي كنند. با تأسف در ايران با وجود نزديك به دو ميليون اثر منقول نه تنها اين منابع ناشناخته بوده اند بلكه به دليل عدم وجود مديريت واحد و متمركز موزه اي حتي تعريفي جامع از ساماندهي اموال فرهنگي به منظور جلوگيري از تخريب اسناد ملي به عمل نيامده است. نتيجه اين ناهماهنگي ها در سياست هاي اجرايي و روش هاي مديريتي براي سازماندهي آثار منجر به اعمال روش هاي كاملاً سليقه اي در ميان مديران موزه ها شده است .لذا در شرايطي كه بسياري از افراد جامعه و هنرمندان موفق به ديدن بسياري از آثار شاخص هنري نشده اند اين آثار يا در مخازن موزه ها نگهداري مي شوند و يا راهي نمايشگاه هاي خارجي مي شوند با اين شرايط بهتر است دولت و مسئولان سازمان ميراث فرهنگي با اتخاذ سياست هاي كلان برخوردار از ضمانت اجرايي، مديريت واحدي را در موزه داري به وجود آورند. يعني به جاي اينكه همواره شاهد ماندگاري اصل تغييرات دايم در اتخاذ روش حفاظت و نگهداري آثار باشيم با تدوين دستور العمل هاي اجرايي اصالت را به ماندگاري گنجينه ها اختصاص دهيم. لذا عاقلانه آن است كه با تدوين اصول واحد همه دستگاه هاي اجرايي و امنيتي ملزم به حفظ ميراث فرهنگي و موزه ها شوند.
همان گونه كه اشاره شد سيستم هاي موزه اي در ايران قديمي است. با اين توصيف مي توان از تمركزبخشي به مديريت موزه اي، تخصيص اعتبارات، تعامل با الگوبرداري موزه اي نوين بخصوص موزه هاي مجازي و ورود به بحث MPR(بازاريابي جهاني موزه ها) به عنوان كليد هاي نوسازي موزه هاي كشور نام برد. به غير از اين، آنچه كه در حوزه هاي پژوهشي اموال هنري نيز رخ مي دهد غير قابل اغماض است چون بسياري از دانشجويان امكان كار عملي بر روي اين آثار- به جز معدود موارد- را نداشته و چه بسا شاهكارهايي چون مرقع گلشن، مرقع هند و ايراني و شاهنامه هاي مصوري كه بزرگترين نقاشان ايران نيز از نزديك آنها را نديده اند شاهكارهايي كه به اعتقاد دكتر يوسف كياني با ارزشتر و گرانبهاتر از تمامي آثار مجموعه اياصوفيه بوده و در داخل كاخ گلستان قرار گرفته اند كه بيشتر اين اشيا متأسفانه مورد مطالعه قرار نگرفته اند.
سخني با مسئولان
در صحبتي كه با هالي پيتمن از باستان شناسان برجسته جهان داشتم وي در گفت وگويي دوستانه به من گفت كه بازديد ازموزه هاي ايران به دليل علامت گذاري و اتيكت گذاري غلط ،كمبود راهنما و عدم دسترسي كامل به اشيا او را دچار يأس و سرخوردگي كرده است. او همچنين گفت كه عموم موزه هاي ايران به ويژه موزه هاي باستان شناسي به اين مشكل مبتلا هستند و مسئولان ايران اگر قصد گسترش توريسم را دارند بايد برنامه هايي را براي بيشتر در دسترس بودن موزه ها براي عموم طراحي كنند حال خود مسئولان و مديران بخوانند حديث مفصل از اين داستان را....