ابوالفضل عمويي
اشاره:
جبهه مشاركت انتخابات مجلس هفتم را واگذار كرده است اما ظاهرا براي بازسازي برنامه هايي دارد. از محمدرضا خاتمي روز جمعه مصاحبه اي در خبرگزاري دانشجويان ايران منتشر شد و سعيد حجاريان هم در مقاله اي به بازسازي تشكيلات اشاره كرده بود.
در اين نوشتار به استراتژي آينده اين حزب براساس گفته هاي رهبران آن مي پردازيم.
خردادماه سال ۷۷ حدود صد نفر از مسئولان ستادهاي انتخاباتي سيد محمد خاتمي در انتخابات دوم خرداد با انتشار بيانيه اي اعلام كردند كه گسترده ترين تشكل دوم خردادي را با عنوان «جبهه مشاركت ايران اسلامي» تشكيل مي دهند؛ جبهه اي كه كم كم با خروج اعضاي سنتي مجموعه دوم خرداد از آن به حزب مشاركت ايران اسلامي تغيير نام داد.
با اين حال، حزب مشاركت در جايگاه محوري ترين گروه چپ در سالهاي بعد از تأسيس به فعاليت سياسي ادامه داد و در انتخابات شوراي شهر اول و نيز مجلس دوره ششم بيشترين كرسي ها را از آن خود كرد تا جايي كه با تشكيل فراكسيون مشاركت در مجلس با عضويت ۱۰۰ تا ۱۴۰ نماينده فراگيرترين فراكسيون حزبي مجلس ششم را تشكيل داد.
اما دورشدن روزافزون از بدنه جامعه و بي توجهي به دغدغه هاي اصلي مردم و درعوض، روي آوردن هرچه بيشتر به نخبگان سياسي و روشنفكر و محوريت دادن به دغدغه هاي قشري از ايشان كه در بيشتر موارد متضاد با فرهنگ و اعتقادات عموم مردم بود، سبب شد تا عليرغم اقبال عمومي از انتخابات دوم خرداد فاصله اي بين مردم و اين حزب ايجاد گردد.
اما كاهش اقبال عمومي به حزب مشاركت از انتخابات دوم شوراها با اختلاف بين گروههاي دوم خردادي و پيروزي ائتلاف آبادگران ايران اسلامي آغاز شد و در انتخابات مجلس هفتم با پيروزي مجدد آبادگران، و رد صلاحيت تعدادي از اعضاي اين حزب به نهايت خود رسيد . به راحتي مي توان گفت اگر در مجلس هفتم فراكسيوني از مشاركت تشكيل شود اعضاي آن از ۱۰ تا ۱۵ نفر فراتر نخواهد رفت.
اما سؤال اصلي اين است كه حزب مشاركت براي آينده چه برنامه اي دارد؟ اين حزب براي جذب مجدد افكار عمومي از چه استراتژي بهره خواهد برد؟ از تحليل محتواي مطالب و مصاحبه هاي بعضي از سران اين حزب مثل محمدرضا خاتمي دبير كل حزب، محسن ميردامادي نايب رييس حزب و از همه اثرگذارتر سعيد حجاريان تئوريسين حزب و افراد اثرگذار ديگر بر مشاركت مثل بهزاد نبوي در يك ماه اخير نكاتي دريافت مي شود كه آنها را بايد مورد دقت قرار داد. هر چند بايد پذيرفت كه پيش بيني فضاي سياسي آينده ايران و امكان و صحت روشهاي حزب مشاركت از چهارچوب سناريونويسي سياسي فراتر است.
حزب مشاركت شبيه به اكثر احزاب ايراني، حزبي دولتي يا دولتساز بود. به اين معنا كه بجاي آنكه از متن ملت به وجود آيد، از حاشيه دولت و صاحب منصبان دولتي برخاست. اعضاي فعال حزب كه جزئي از دولت بودند به كرسي نمايندگي دست يافتند و حتي اگر چنين نبود، حداقل بيش از آنكه به كار حزبي بينديشند به روزنامه نگاري مي پرداختند. اما پس از چند سال كه بسياري از اعضاي مشاركت از مجلس مي روند و يا از جمع چند روزنامه همزمان (مثل صبح امروز، مشاركت و آفتاب امروز كه در يك زمان مواضع مشاركت را پوشش مي دادند) حداكثر در يك روزنامه مثل وقايع اتفاقيه متمركز شده اند. كادرهاي حزبي فرصت بيشتري براي فعاليت حزبي دارند و چنين برمي آيد براي بهره گيري از اين فرصت برنامه ريزي هم كرده اند. آنها شكست هر دو انتخابات اخير را پذيرفته اند و در يك رفتار حزبي به دنبال بازسازي افكار عمومي نسبت به خود هستند تا در آينده مجدداً قدرت را به دست بگيرند.
استراتژي جبهه مشاركت در گذشته آن گونه كه مشهود بود، پيگيري شعار دوگانه فشار از پايين و چانه زني از بالا بود هر چند در ابتداي فعاليت بر جنبه فشار از پايين توسط توده ها تأكيد داشت، ولي با دست يافتن بر مناصب پارلماني و عمده هم خود را بر چانه زني در داخل حكومت و چالش با نهادهاي قانوني قرار داد. اما مي توان در حال حاضر براساس امتيازات رهبران مشاركت استراتژي آينده حزب را بر دو مبناي،«تقويت تئوريك» و«بازگشت به بدنه مردمي» پيش بيني كرد.
الف - تقويت تئوريك
اين استراتژي بيشتر به يك راهبرد درون حزبي مي ماند كه از طريق آن كادرهاي حزبي از جهت فكري هماهنگ شوند و گام هاي بعدي را بر مبناي اين طرح يگانه فكري پيش ببرند. برگزاري نشست هاي تئوريك مثل «تا دموكراسي» و يا «گذار به دموكراسي» توسط نيروهاي دانشجويي نزديك به مشاركت با حضور اعضاي اين حزب يكي از راههاي تقويت و تبليغ تئوري است.
شيوه ديگر كار تئوريك اين گروه، باز تفسير قانون اساسي است. نزديكان مشاركت پس از رد صلاحيت يا استعفا و احساس نارضايتي مردم از بحث هاي ساختارشكنانه و مخالف با اصول روشن قانون اساسي كه در بي توجهي عمومي نسبت به تحصن ايشان در مجلس متجلي شد.
درهمين راستا برخي از نيروهاي محوري اين گروه معتقدند كه فعاليت ها و شعارهاي ايشان در يك جو آرام كه فعاليت نهادها و گروه ها در چارچوب قانوني و شفاف صورت پذيرد، مورد استقبال عمومي قرار نخواهد گرفت. به زعم ايشان در جو اجتماعي پراضطراب و پردغدغه است كه مي توان مطالبات نخبگان را به مطالبات اصناف و اقشار اجتماعي تبديل نمود و نقش اپوزيسيون اقليت با مظلوم نمايي در دامن زدن به چنين جوي بسيار اساسي است. آنان جو آرام را به خمودگي و جو پردغدغه را به پرشوري تعبير مي كنند و مدام بر اين نكته تأكيد دارند كه در چارچوب قانون اساسي فعاليت كرده و خواهند كرد. در واقع به اين ترتيب سعي دارند منتقدان خود را متوجه اين نكته كنند كه آنان به هيچ وجه جزو اپوزيسيون مخالف نظام نيستند، بلكه فعاليت خود را در درون نظام پيگيري مي كنند تا به اين ترتيب حاشيه امني براي فعاليت هاي سياسي خود ايجاد كنند.
در گفته هاي اخير خود، هم بر خلاف گذشته كه قانون اساسي را در بخش هايي مورد اعتراض قرار مي دادند و خواستار تغيير آن بودند اين بار مشكلات خود را نه در چارچوب حقوقي قدرت، كه در «چارچوب واقعي قدرت» تعريف مي كنند و چارچوب واقعي قدرت را هم ناشي از برداشت هاي ناصواب از قانون اساسي مي دانند، كه بايد جداً مورد مداقه قرار گيرد.
ب - بازگشت به بدنه مردمي
اعضاي ارشد مشاركت معترفند با حضور در قدرت در راستاي هدف «فتح سنگر به سنگر» از ارتباط با سمپاتها و حاميان خود غافل شده اند و اين در واقع پاشنه آشيل آنها در انتخابات هاي اخير بوده است. در چانه زني در عرصه قدرت هم به دليل نبود فشار از جانب توده ها ناموفق بوده اند، بر همين مبنا آنان با فارغ شدن از عرصه قدرت (مجلس و روزنامه ها) به عرصه غير مستقيم قدرت بازخواهندگشت تا به بازسازي افكار عمومي نسبت به خود دست بزنند. نظريه پردازان اين گروه سياسي معتقدند كه وقايع يكي دو سال اخير ثابت كرد كه مردم ديگر به فراخوان هاي ايشان پاسخ نمي دهند، زيرا اين جبهه در ايجاد يك جنبش اجتماعي بي توفيق بوده است. علت آن نيز بي توجهي آنها به بدنه مردم و سرمايه گذاري ايشان روي نخبگان سياسي است. لذا بايد به سوي مردم باز گردند. آنها براي اين منظور تاكتيك هايي را برگزيده اند.
۱) گسترش رسانه ها: واقعيت اين است كه جريان دوم خرداد بيش از آنكه حيات اجتماعي داشته باشد حيات رسانه اي داشته است و با اوج رسانه هاي خود در سال ۷۸ به اوج خود رسيد و با افول آنها در سال هاي بعد سير نزولي را طي كرد. حزب مشاركت به همين منظور دست به گسترش مطبوعات همفكر و پايگاه اطلاع رساني خود مي زنند. انتشار روزنامه هاي «وقايع اتفاقيه» و در آينده «جمهوريت» در راستاي همين طرح است. مشاركت با مشكلات موجود براي اخذ مجوز مطبوعات به فعال سازي ظرفيت هاي موجود و بهره گيري از نشريات موجود اقدام مي كند.
۲) فعاليت هاي اپوزيسيوني: اپوزيسيون در قاموس سياسي به معناي گروه مخالف دولت است كه در مطبوعات ايران با عمق يابي افراطي معناي برانداز يافته است.
فعاليتهاي اپوزيسيوني مجموعه فعاليتهايي هستند كه در آن جرياني كه قدرت را در دست ندارد براي نمايش مخالفت خود و جذب همنظري عمومي به آن اقدام مي كند. برگزاري ميتينگ، راهپيمايي هاي قانوني، مناظرات و انتشار بيانيه هاي منتقدانه از جمله اين امور است كه مشاركت در آينده به وفور به آن اقدام خواهد كرد.
۳) گسترش حضور غيرسياسي: حزب مشاركت در بسياري از جولانگاههاي سياست حضور خود را كمرنگ مي بيند اما براي نمايش توانايي هاي خود و براي استحكام منزلتش از ظرفيتهاي غيرسياسي نهايت بهره را خواهد برد. نيروهاي همفكر مشاركت هم اكنون در بسياري از پستهاي غيرسياسي حضور دارند كه اتاق بازرگاني و شوراي شهرهاي كوچك نمونه اي از آن است. مشاركت قصد دارد با حمايت از فراكسيون هاي خود در اين موقعيتها، حضور جدي خود را در حيات اجتماعي ايران به نمايش بگذارد.
۴) تكثير نهادهاي مدني: جبهه مشاركت در حوزه هاي تخصصي دست به ايجاد نهادهاي مدني مختلف زده است و با پوشش رسانه اي به جلب توجه به اين نهادها مي پردازد در آينده توجه جدي تري به اين نهادها خواهد داشت NGOهايي مثل انجمن دفاع از آزادي بيان، انجمن دفاع از آزادي مطبوعات، انجمن حمايت از زندانيان سياسي همه گروههايي هستند كه تقريباً اعضاي مشتركي دارند. اما تقريباً با اشتراك اعضاي هيأت رئيسه هاي متفاوت دارند تا بتوانند در حوزه هاي تخصصي با يك پشتوانه سياسي و مطبوعاتي به فعاليت بپردازند و زمينه سامان يابي NGOها را با موضوعاتي ديگر فراهم سازند.
۵) ائتلاف سازي جديد: صاحبنظران حزب مشاركت يكي از دلايل ضعف در جبهه دوم خرداد را واقعيت ناهمگوني گروه هاي عضو و تفاوت را در روش و هدف آنها مي دانند و براي جبران اين ضعف معتقد به يك ائتلاف سازي جديد هستند. براساس طرح سعيد حجاريان جبهه جديد اصلاح طلبان بدون اصلاح گراها شكل خواهد گرفت. حجاريان اصلاح گراها را اصلاح طلبان محافظه كار مي داند و محمد رضا خاتمي گروه هايي كه فقط درون حكومت بازي مي كنند نه درون جامعه و مردم.شايد نزديكي بيشتر مشاركت به سازمان مجاهدين انقلاب و ملي گراها و دوري از گروههايي مثل مجمع روحانيون مبارز و نيروهاي خط امام(ره) بهترين گزينه براي مشاركت باشد.گرچه اين روش در ميان همه مشاركتيون طرفدار ندارد و جمعي از ايشان هنوز كار با گروه هايي را كه مخالف ساختارشكني هستند ترجيح مي دهند. آنان معتقدند كه اين حزب موقعيت خود را تقريبا تماما از ابراز نزديكي و حمايت از رييس جمهور خاتمي به دست آورده است و مشرب وي با ساختارشكنان بسيار تفاوت دارد. لذا دوري جستن از اين مشرب سبب از دست رفتن هرچه بيشتر موقعيت مردمي خواهد شد.
حاصل جمع مطالب و نوشته هاي محمد رضا خاتمي، محسن ميردامادي، سعيد حجاريان، تا حدودي بهزاد نبوي را شايد بر همين دو مبنا و هشت محور بتوان جمع كرد اما پيش بيني آنچه در آينده اتفاق مي افتد بخصوص با عطف نظر به اين مثال كه فعاليت احزاب در ايران فصلي است، كار صعب و دشواري است. از وقايع نشناخته غيرمترقبه مهمترين نكته اين است كه آيا جبهه مشاركت به عنوان يك بازيگر سياسي فعال در فضاي سياسي كشور براي بازسازي خود و جبران عدم موفقيتهاي گذشته اش توانايي اجرايي كردن اين برنامه ها را دارد؟ يا اگر كمي اساسي تر بينديشيم بايد بپرسيم آيا اين برنامه ها مي تواند مشاركت را به مقصودش برساند يا آن كه اصلاً امكان اجراي آنها وجود دارد؟
پيش فرض متفكرين جبهه مشاركت اين است كه مردم از نظر فكري با آنان در يك جبهه اند و فقط بايد اين همفكري را نهادينه كرد و به پاي صندوقهاي رأي كشاند و اين دقيقاً همان فرضي است كه از سوي صاحبنظران مشاركتي اثبات نشده رها شده است. آيا تولد جريانات سياسي پس از انتخابات شوراها و مجلس هفتم كه هم دغدغه پيشرفت دارند و هم بر ارزشهاي بومي تأكيد مي كنند، نمي تواند مخاطباني را كه مشاركت از آن دم مي زند، به خود جذب كند؟ پاسخ اين سئوال را از نتايج اين دو انتخابات مي توان دريافت. كساني هستند كه رسانه هاي جبهه دوم خرداد در سالهاي محبوبيت خود، مي كوشيدند ثابت كنند كه آنچنان مقبوليت خود را از دست داده اند كه بايد آنها را به بايگاني سياست سپرد، اما امروز با تلاش اجرايي خود مطمئناً مقبوليت بسيار خوبي يافته اند و در بين همان طبقه متوسط جديد كه حزب مشاركت خاستگاه خود مي داند، حاميان جدي دارند. اما اگر در كنار همه اين نقل قولها صاحب اين سطور خود بخواهد يك پيش بيني كند، اين است كه حزب مشاركت با بسط گفتمان دموكراسي خواهي در مقابل مردمسالاري ديني، ائتلاف سازي با غيرخودي ها در مقابل جدايي از خودي ها و... راه افراط را مي رود راهي كه پيش بيني نتيجه اش جداً نزديك به محال است.