شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۸۶
گفت وگو با همايون كاظمي، خواننده «به ياد آن گذشته»
نوارفروش نمي تواند «گوش» تربيت كند
من هم چون به حسي بودن موسيقي علاقه دارم ترجيح مي دهم هميشه در حاشيه باشم تا اينكه بخواهم در موسيقي غرق شوم و از اين راه درآمد كسب كنم
007782.jpg
عكس ها: ساتيار
گفت وگو از اديب وحداني 
اين همه سال موسيقي سنتي كار مي كنيد و اين قدر كم سروصدا!
وجه تمايز موسيقي ما با موسيقي غربي اين است كه در موسيقي غربي ۸۰-۷۰ درصد كار علم است و ۳۰-۲۰ درصد باقي مانده حس است. در حالي كه ۹۰ درصد موسيقي ايراني حس است. به نظرم از مرحوم ني داوود در كتاب ها ذكر شده است كه در يك محفل به او گفته اند، «موسيقي شما در برابر موسيقي غرب مثل قطره، در مقابل درياست.» ايشان گفته بود: «اين حرف درست است، اما آن قطره، يك قطره اشك است كه با تمام اقيانوس عوضش نمي كنم.»
من هم چون به حسي بودن موسيقي علاقه دارم ترجيح مي دهم هميشه در حاشيه باشم تا اينكه بخواهم در موسيقي غرق شوم و از اين راه درآمد كسب كنم. از طرف ديگر صدا يك عامل موروثي است كه لطف و عنايت خدا به فرد است و بايد به خاطر استفاده از آن پاسخگو باشم. ترجيح مي دهم جايي كه ممكن است از صدايم در مسير ناصحيح استفاده شود، كار نكنم.
شما درس زندگي شمار خودتان كه برايم مي گفتيد، از تقليدتان از حس استادمحمودي خوانساري گفتيد. چرا حس خودتان را اجرا نمي كنيد؟
لازمه هر هنري - حالا صحبت موسيقي است - اين است كه وقتي هنرآموز وارد عرصه مي شود در ابتدا تقليد مي كند.
اما استاد صبا يك نوشته در محل تدريسش نصب كرده بود كه نوشته بود «هنر در ابتدا با تقليد شروع مي شود، اما واي بر روزي كه هنرمند تقليد كننده بماند.» البته از حافظه نقل مي كنم و آن هم از آدم هاي ديگر!
هنرمند موسيقي بايد در ابتدا از استادهايي كه حسشان را دوست دارد و صدايش مناسب آثار آنهاست تقليد كند. بعد از يادگيري مقدمات و اصول و تكنيك هنرمنداو به مرحله اي مي رسد (كه شايد البته هيچ وقت نرسد) كه آموخته ها و تكنيك ها را حس با خودش تلفيق مي كند و شايد به مرحله اي برسد كه حس شخصي خودش را اجرا كند و سبك شخصي پيدا كند. به قول استاد عليزاده: «مقدمات را سريع ياد بگيريد و خودتان را رها كنيد و برويد جلو تا حس و حرف هاي خودتان را بيان كنيد تا مخاطبان خودتان را پيدا كنيد.»
مخاطب چه قدر اهميت دارد؟
براي من بسيار اهميت دارد و به همه نوع مخاطب احترام مي گذارم، اما نه آن اندازه كه برداشت و تلقي خودم را عوض كنم. فكر مي كنم حق شخصي من است كه برداشتم از موسيقي را به خاطر مخاطب عوض نكنم. به نظرم هر نوع موسيقي مخاطبي دارد و فكر مي كنم اگر آن كاري كه مي خواهم را انجام دهم مخاطب هاي خاص خودم را هم پيدا كنم.
سر ترانه و تصنيف و آواز بين مخاطب ها و موسيقيدان ها تفاوت نظر وجود دارد. با كدام يك ميانه بهتري داري؟
تصنيف كار راحت تري است. در آواز خلق ملودي و خواندن آن به عهده خواننده است. ترانه به توانايي شاعر برمي گردد، چون ملودي را مي سازند و دست شاعر مي دهند. در تصنيف كار يك طرفه است، كار اضافه كردن ملودي به شعر بسيار آسان تر است. كم پيش مي آيد كه شاعري بتواند به خوبي، هم بتواند توي ملودي شعر را بگنجاند.
سردبير ايرانشهر: كار عجيبي است.
عجيب تر آن است كه از شعر نتيجه گيري كند. كار رهي معيري در «كاروان» اين طور است، عالي است.
سردبير: چرا اين طور بود؟
چون فضا خوب بود. آهنگساز و شاعر و خواننده با هم زندگي مي كردند و چون همه حقوق بگير راديو بودند، بحث مادي چندان مطرح نبود و همه توانشان را وقف آهنگ مي كردند. همه، حس ها و توانايي ها و تكنيك هاي همديگر را مي شناختند و در مجموع كار دلنشين مي شد. كارهاي استاد تجويدي به همراه استاد رحيم معيني كرمانشاهي مثال عمده اين كار است.
علاقه خاصي به آنها داريد كه از نوار جديدتان هم معلوم است.
كار «به ياد آن گذشته» كه شركت آواي باربد با هزينه بسيار انجام داد بازنگري و بازخواني آثاري از مرحوم بديعي و استاد معيني كرمانشاهي و مهندس معيني كرمانشاهي و با تنظيم استاد مجتبي ميرزاده بود. در كل يك پروژه جديد بود كه يك شركت جديد با قالبي جديد و با برداشتي جديد و اجراي جديد انجام دادند. حداقل در مقايسه با سال هاي گذشته اين كار فرق هاي قابل ملاحظه اي با آثار ديگر داشت . يك بارهم براي حضرت امام رضا(ع) شعري را از استاد رحيم معيني كرمانشاهي با آهنگسازي پسر استاد خواندم همين كار«به ياد آن گذشته» هم اول درجه ۳ تعيين شد. يك خسته نباشيد هم نگفتند.
اعتراض نكرديد؟
چرا گفتيم اگر به استاد تجويدي و اساتيدي مثل مرحوم حبيب الله بديعي و اسدالله ملك و همايون خرم و پرويز ياحقي درجه ۱ و ۲ ندهيم، بايد به چه كسي بدهيم؟ مردمي كه از سردرگمي امروز خسته شده اند جدا از آن درصدي كه حرفه اي موسيقي را دنبال مي كنند، از كجا بايد به موسيقي خوب خو كنند؟ نوارفروش كه نمي تواند گوش مردم را تربيت كند و به موسيقي اصيل عادت بدهد.
موسيقي اصيل يا موسيقي سنتي؟
عنوان موسيقي سنتي محدودكننده است، اما واژه موسيقي اصيل گسترده تر است. براي مثال «ترانه» موسيقي سنتي نيست، اما قسمتي از موسيقي اصيل ايراني است.
تعريف خودتان از موسيقي اصيل؟
موسيقي سنتي به اضافه موسيقي روز رديفي و مقامي به اضافه كارهايي از قبيل برنامه گل هاي راديو كه در ۴۰-۳۰ سال گذشته بين مردم جا افتاد.
پس تعريفتان از موسيقي سنتي را دقيق تر بگوييد.
موسيقي اي كه در طي قرن ها سينه به سينه به افراد منتقل شده است.
اما به نظر مي آيد با انتخاب واژه «اصيل» قسمت هايي از انواع موسيقي را از سنت موسيقي ايران حذف مي كنيد، يا دست كم آنها را فاقد اصالت مي دانيد.
موسيقي پاپ كه شنيدن آن را بسيار دوست دارم و اصلا از اجرا كردن آن خوشم نمي آيد به نظرم برآمده از نواها و مقام هاي ايراني نيست، چون هم اغلب سازها و هم بيشتر نواهايي كه شنيده مي شود با موسيقي اصيل و نواحي ما همسو نيست. البته آن نوع از موسيقي هم اساتيد خاص خودش را دارد كه معمولا با موسيقي سنتي آشنايند؛ اما مفهومي كه گفتم ديگر نمي توانند موسيقي اصيل محسوب شوند.
آخرين نوارهاي پاپ كه گوش داده ايد را نام ببريد.
موسيقي متن سريال لبه تاريكي از اريك كلپتون را زياد گوش مي دهم، موسيقي متن فيلم ماركوپولو از انيوموريكونه را خيلي دوست دارم و آلبوم «دو نيمه رويا» حامي را گوش مي دهم.
صداي حامي چه طور است؟
به نظر من نكته اي كه بايد در كنار تكنيك و جنس صداي يك خواننده مورد توجه قرار بگيرد، شخصيت اوست. حامي فرد بسيار خوب و با شخصيت و دوست خوبي است. صدايش هم اوج خوبي دارد و از قالب تقليدي دارد خارج مي شود و صداي خاص خودش را ثابت مي كند.
اما حامي و ديگر خواننده هاي پاپ به كل دارند در دستگاه مي خوانند، پس با تعريف شما موسيقي اصيلي دارند و به تعريف آقاي نعيمايي هم عمده موسيقي پاپ دنيا در دستگاه خوانده مي شود.
دستگاه همايون در هيچ كشوري نيست، در خود ايران هم در بسياري از نواحي نيست. تار را در آذربايجان و كمانچه را در چين با نواها و فواصل موسيقيايي خودشان استفاده مي كنند. اعراب شوشتري خاص خودشان را دارند و از اين مثال ها زياد است، اما ما ۷دستگاه مختلف و ۵ آواز داريم. هر نغمه و هر آهنگي كه در اين قالب باشد، در مجموع موسيقي اصيل است. افراد مختلف با حس ها و برداشت هاي مختلف. اين موسيقي بوي ايراني دارد، موسيقي ملي است. ما اين نوع موسيقي را «اصيل» اسم مي گذاريم. مشكل اينجاست كه عادت داريم كه با كلمه ها و تغيير آنها بيشتر خو بگيريم تا به مديريت عمقي مساله بپردازيم.
مشكلات مديريت عمقي موسيقي چيست؟
هم جوان ها و هم پيشكسوت ها در مجله هاي مختلف به تفصيل درباره مديريت موسيقي صحبت كرده اند و به لطف مطبوعات اين نظرات به خوبي انعكاس داده شده است و تا به امروز خيلي تاثيرگذار نبوده است. از نتايج اين نوع مديريت اين است كه اساتيد وقتي با بي مهري مسوولان مواجه مي شوند و مي بينند كه آنها ديگر بهايي به موسيقي اي كه فكر پشت آن است نمي دهند، به جاي آنكه به فكر و در كار خلق آثار بزرگ مشابه كارهاي دهه ۱۳۶۰ خ باشند، به فكر خودشان باشند.
سنت موسيقي ايراني برگرفته از نوع زندگي مردم بوده است، قبول؟
برگرفته از مقام و رديف و تاريخ ماست؛ برگرفته از تمدن  ماست.
تاكيد من روي «زندگي مردم» است.
ارتباط مستقيم با زندگي و طرز فكر مردم دارد.
الان در غرب مظاعر تمدن باعث ايجاد و بروز مشكلات زيادي در مردم شده است، ضمن آنكه مواهب زيادي را هم به ارمغان آورده است و دوره گذار، به كل تاريخ غرب برمي گردد و تدريجي بودن آن استرس وارد بر مردم را كمتر مي كند. در ايران ناگهان بدون فرصت زيادي مظاهر زيادي از زندگي مدرن بدون وجود فرهنگ مدرن به مردم تزريق شده است و غير از اصفهان كه از قديم ساختار شهري داشته، شهرهايي در ايران «توليد» شده اند كه مردم از قواعد و سازوكارهاي اساسي اين نوع زندگي بهره مند نيستند، پس نمي توانند حتي حظ لازم را از آن ببرند. با اين همه تغيير، موسيقي ايران بايد تغيير مي كرد؟
قطعا بايد تغيير مي كرد، ما با تكنولوژي و علم امروز آميخته شده ايم. از آن بافت قديمي و سنتي كه داشته ايم جدا شده ايم و آن چه از هر جا آمده با زندگي ما آميخته شده است. موسيقي ما بايد تحت تاثير اين موضوع قرار بگيرد و با زندگي شهري امروز سازگار شود. بعضي به اين نتيجه رسيده اند كه با حفظ گذشته، امروز را هم در سبك و سياقي جديد داشته اند.
اسم ببريد!
افرادي مثل استاد عليزاده و استاد محمدرضا لطفي و البته در سطحي ديگر گروهي كه از آن اسم برديد.
آويژه؟
بله، البته تاكيد مي كنم كه در سطحي ديگر.
شما، در اين مسير چه كرديد؟
خوشبختانه يا متاسفانه فقط نمي شود از راه موسيقي زندگي كرد. قسمت عمده وقت من را صرف كسب درآمد مي كنم. با اين كه يك عمر هم براي موسيقي كم است، مجبورم فقط مابقي وقتم را صرف موسيقي كنم كه بسيار هم كم است. قدم هايي را برداشته ام كه فكر مي كنم برداشت جديدي از موسيقي آوازي بوده است. در آلبوم اول كه اشراق نام داشت شما اصلا سلطه خواننده سالاري را بر كار نمي بينيد. ملودي و كلام و ساز با هم همسو هستند و برداشت سنتي از نقش خواننده در آن كار نقض شده است.
در «به ياد آن گذشته» كه ۵ آهنگ بازخواني كارهاي سنتي بود، برداشت و اجراها و تنظيم و كيفيت ضبط خيلي عالي بود.
كيفيت ضبط آن كارتقريبا بي نظير است.
در نوار جديد هم ان شاء الله تغييرات فاحش را مي بينيد.
اسم اثر چيست؟
كاري را داريم انجام مي دهيم كه چون هنوز تاييد نشده، نمي شود آن را خيلي باز كنم. كاري است كه با سازهاي غربي و شرقي مختلف در مقام و رديف ايراني ساخته شده است. خوشبختانه با تلقي جديد و امروز دوستان «آواي باربد» اين كار در صورت نبود مشكلات مهرماه به بازار مي آيد و شما گيتار و دودوك و بسياري از سازهاي ديگر را مي شنويد كه جور ديگري مي نوازند: ايراني مي نوازند. آواز هم فرق هاي جدي اي با موسيقي رايج دارد كه اميدواريم بشنويدSampling . خوبي در اين كار انجام شده است.
با موسيقي الكترونيك چه قدر آشناييد؟
در حد شنونده.
نظرتان در مورد موسيقي پاپ چيست؟
بسيار تاثيرگذار است. الان با توجه به گوناگوني طرز فكر و سليقه مردم بايد انواع موسيقي خوب پيشنهاد شود. در هر سبكي موسيقي خوب بايد به گوش مردم برسد. ما معمولا يا از اين طرف بام مي افتيم يا از آن يكي طرف. مثال موسيقي سنتي در دهه ۶۰ است و موسيقي پاپ در دهه گذشته. اگر يك برنامه خوب حتي ماهانه به موسيقي تخصيص پيدا كند در اعتلاي سليقه مردم بيشتر از بسياري از نوارها تاثير مي گذارد.
با موسيقي كلاسيك چطوريد؟
از ابتدا كه موسيقي را شروع كردم با موسيقي كلاسيك غرب آشنايي زيادي نداشتم، اما بعدا كه آشنا شدم، ديدم مفهوم و برداشت آنها از جهان خيلي نزديك به ماست. وقتي انواع موسيقي را دنبال كردم و ادامه دادم ديدم در همه اين سبك ها چه كارهاي خوبي توليد مي شود. بعضي از آثار پاپ چه شعر و ملودي و تنظيم قرص و محكمي دارند.
آخرين كتاب هايي كه خوانده ايد؟
شعر و موسيقي دكتر شفيعي كدكني.
نامربوط به موسيقي چه كتابي خوانديد؟
مشغول خواندن جلد هفتم تاريخ تمدنم.
مثل اينكه همه راه ها به رم ختم مي شود، اين هم البته مربوط به موسيقي مي تواند باشد.
مي خندد.
شعر چه مي خوانيد؟
فعلا مشغول خواندن سهراب و فريدون مشيري هستم تا براي كارهايي كه در ذهنم است از آنها استفاده كنم.
شعر نو خيلي دوست داريد؟
خيلي دير آشنا شدم، اما آنقدر دوست دارم كه در نوار بعدي بيشتر شعرها از نيما و دكتر شفيعي و اخوان است.
جاي من بوديد براي آخرين سوال چه مي پرسيديد؟
من معمولا خيلي سوال نمي كنم، اما (فكر مي كند) مي پرسيدم چرا به رغم همه مشكلات در كار موسيقي هستيد؟
خب چرا؟
عشق، عشق، عشق.

ملاير، آبادان، تهران، كرج
007785.jpg
بنا به شغل نظامي پدرش در شهرهاي زيادي ساكن بوده است. اول كه ۲۲ بهمن ۱۳۴۸ در ملاير به دنيا آمده است و حدودا ۲ ساله بوده كه به آبادان رفته اند و سال ۱۳۵۳ به تهران آمدند و سال ۱۳۷۹ با همسرش عقد كرده و در سال ۱۳۸۱ ازدواج كرده و ديگر به فرديس كرج رفته است. كمتر نشاني از تربيت نظامي دارد. پدر و پدربزرگش هر دو خوب آواز مي خوانده اند و نظمي كه خانواده هاي نظامي به آن مشهورند موجب نشده كه خلاقيت خودش را پنهان كند يا آن را خفه كند. الان با مدرك مهندسي مكانيك يك شركت تاسيساتي در كرج دارد و هفته اي دو روز براي مشاوره به كارخانه اي در تهران مي آيد. جمع آوردن ماديات با موسيقي اي كه «اصيل» مي نامدش برايش سخت است و دلخوشي اش به كارهاي غيرموسيقيايي درآمدزاست.
به هنرستان فني رفته است و جوشكاري و تراشكاري و قالبسازي را در آنجا ياد گرفته و فوق ديپلم يك دانشگاه را ول كرده تا در دانشگاه آزاد، هم مهندسي بخواند و هم در كارگاه و آزمايشگاه تدريس كند و در اواخر تحصيل در كارخانجات هم كار كند. با شنيدن آستان جانان محمدرضا شجريان تلقي اش از موسيقي و خيلي چيزهاي مشابه ديگرگون مي شود و از استاد شاپور رحيمي مقدمات را ابتدا در مركز حفظ و اشاعه موسيقي مي آموزد و غيرمستقيم از كارهاي استاد شجريان و ديگر بزرگان - به خصوص از حس استاد محمودي خوانساري- بهره ها مي برد: هم  نوارهاي عمومي را گوش مي دهد و هم نوارهاي تدريس هاي خصوصي و خواندن ها در محفل ها را. اواخر گفت وگو كه طبيعتا به رغم وقت كم مصاحبه نمي توانيم از گپ زدن ها و بازگو كردن علايق شخصي مان چشم پوشي كنيم، از عشق خودم به عبدالوهاب شهيدي مي گويم و انگار تازه چيزي يادش افتاده مي گويد: بنويسيد كه او هم از استادان بسيار بزرگ من بود. صداي بم او با نوازندگي عالي عود، دوبل (دوبرابر!) مي شد و توانمندي اش غيرقابل انكار است. ذوق او در آوازخواني گاه به آنجا مي سد كه آوازش به آهنگسازي تبديل مي شود. احتمالا اگر از كسان ديگري هم صحبت مي كرديم ياد چيزهاي ديگري مي افتاد. گفت وگو با قدري تاخير - از طرف من - شروع شد و با قدري ديركرد تمام شد. او تلقي رايج درباره موسيقيدان اصيل يا سنتي را براي كسي كه حتي با بسياري از اهالي اين نوع موسيقي آشناست از بين مي برد، در عين حال كه صميميت، نرمي و خوش صحبتي مهم ترين ويژگي هاي اوست و بهترين واژه ها براي توصيف اين گفت وگو. «قرص و محكم» صفتي است كه مكرر براي توصيف آدم ها و كارهايي كه جدا به آنها اميد دارد يا آنها را دوست دارد به كار مي برد. اسم او از اين اسامي خودساخته نيست و براي نظامي زاده اي كه به كار فرهنگي - مهندسي روي آورده است، اگر از يك خانواده موسيقي دوست برآمده باشد متناسب است: اسم همايون كاظمي را بعدا هم احتمالا زياد مي شنويد و تا حال دست كم يك چند باري به گوشتان رسيده است. به عنوان خواننده آهنگ «ياعلي(ع )» كه بهترين آهنگ دو سال متوالي راديو بود با شعري از استاد معلم و همچنين روي جلد نوارهاي «به ياد آن گذشته» و «اشراق» براي آواز دومين شب پخش مجموعه پرمخاطب «شب دهم» البته در آن شب خاص، آواز عليرضا قرباني را شنيديد و در شب اول كه در تيراژ اسم خواننده نيامده بود، همايون كاظمي آواز مي خواند. اما همايون چيزها را راحت مي گيرد و قدري بيشتر از قرارمان در محل مصاحبه مي ماند، از كسي بدگويي نمي كند و با بازخواني موفق ۵ تصنيف و خواندن چند تصنيف ديگر در «به ياد آن گذشته» نشان داده، از سختي ها نمي ترسد.

خيلي شانس آوردم
... چون در خانواده پدري ام موسيقي ارثي است و خانواده خانمم از من بيشتر كار موسيقي ام را پيگيري مي كنند. خانمم سه تار مي نوازد و شاگرد آقاي ذوالفنون بوده است. پدرم شاعرند و يك كتاب شعر زير چاپ دارند، از قديم نوارهاي اصيل افرادي مثل بنان، اديب خوانساري، استاد شجريان و امثال اينها را گوش مي داد و گوشم با اينها آشنا شده است. موسيقي ديگري وجود نداشت كه بهتر از اين انواع موسيقي بتوانم آنها را درك كنم. به همين حساب است كه اصولا موسيقي اصيل كار كرده ام. خداوند خيلي به من لطف داشته، برادر ندارم، اما دو تا خواهر دارم كه به خصوص خواهر بزرگم بسيار در زمينه موسيقي به من كمك كردند. لطف خداوند وقتي مضاعف شد كه به خانواده اي قدم گذاشتم كه مي گويند كار و موسيقي را ول كن و فقط آواز بخوان. معتقدم اگر موفقيتي در آينده داشته باشم، مديون خانمم است.
صدا هم كه چيز خدادادي است و اصليت ما «لر.» مي دانيد كه مردم لرستان اغلب صداهاي خوبي دارند كه فكر مي كنم به خاطر دشت هاي باز لرستان است. استعدادهاي خيلي خوبي در منطقه است كه پرورش نمي يابند و عمده آنها هدر مي روند و يا معمولا مجال شكوفايي پيدا نمي كنند.. به نظرم من فضاي خوبي كه در فرديس كرج در اختيار دارم و در نزديك تهران از آب و هواي خوبي بهره مي برم موجب مي شود كه بتوانم در فضاي مناسب و در سكوت و طبيعت آرام به موسيقي بپردازم. اين را هم مديون خانمم هستم كه كرجي است و تك فرزند و به طور طبيعي اصلا قرار گذاشت كه نزديك پدر و مادرش زندگي كنيم.

يك شهروند
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
درمانگاه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |