وبلاگ رسانه خيلي خيلي نوين
|
|
وبلاگ نويس شدنش با يك شايعه شروع شد، براي شركت در يك جشنواره فيلم به هند رفته بود و يك وبلاگ نوشته هاي او را منتشر مي كرد، وقتي برگشت مي گفت از ماجراي وبلاگ اطلاعي نداشته، اما خوشحال شد و به نوشتن ادامه داد و به همين راحتي هوشنگ گلمكاني، سردبير ماهنامه فيلم هم وبلاگ نويس شد.
هر چند كم پيش مي آيد كه اختصاصاً براي وبلاگ بنويسد اما نوشته هايش جذاب و دلنشين اند و براي بسياري نوستالژيك. با او راجع به وبلاگش و تفاوت آن با ديگر رسانه ها به گفت و گو نشسته ايم.
چگونه رسانه اي به نام وبلاگ را انتخاب كرديد؟
با اين كه وبلاگ نويسي به نظرم كار جذاب و سرگرم كننده اي است، شخصاً آن را انتخاب نكردم (چون فرصتش را ندارم) و در واقع انتخاب شدم. اين را هم جايي شرح داده ام كه دوست عزيز ناديده اي كه از خوانندگان علاقه مند و مهربان ماهنامه فيلم است، بدون اطلاع من وبلاگ «فيلم نوشته ها» را به راه انداخت و بعد به شيوه اي باخبرم كرد. بعد از آن هم با علاقه و دقت و پيگيري حيرت انگيز و مهر وافري كه در اين زمانه كيمياست، قرار دادن مطالب بعدي را هم به عهده گرفت. هرچند كه خودش با تواضع مفرط گفته است كه نمي خواهد اسمش را بابت اين كار افشا كنم، اما حالا، پس از حدود يك سال و نيم، وظيفه خودم مي دانم كه از اين لطف و مهرباني كميابش سپاسگزاري كنم. لطف و اشتياق اين جوان نازنين، آقاي امير افشاري، در حدي است كه هرچه مي گويم لااقل اجازه بده فايل آماده مطالب را برايت بفرستم كه هرجوري مي خواهي و با هر تقسيم بندي مورد علاقه ات آن را روي وبلاگ بگذاري، نمي پذيرد و مي گويد مايل است تايپ مجدد آنها را هم خودش انجام دهد. همچنان كه اشاره كردم، خودم فرصتي براي وبلاگ نويسي ندارم و اين دوست عزيز، مطالبي را كه براي ماهنامه فيلم مي نويسم، از شماره هاي جديد يا به مناسبت هاي مختلف از شماره هاي گذشته، انتخاب مي كند و روي وبلاگ مي گذارد. خودم تا به حال فقط دوسه مطلب اختصاصاً براي اين وبلاگ نوشته ام.
تفاوت وبلاگ و روزنامه (و يا ديگر رسانه هاي چاپي) را در چه مي بينيد و به نظر شما شباهت اين دو رسانه در چيست؟
وبلاگ نويسي و روزنامه نگاري از يك جهت تفاوت زيادي با هم ندارند؛ زيرا هرچه را در روزنامه مي توان منتشر كرد، روي وبلاگ هم مي توان گذاشت؛ اما سنتي كه در همين سال هاي اندك رواج وبلاگ نويسي توسط آغازگرانش شكل گرفته، تبديل به وجه تمايز آن با نشريه و وب سايت شده است. اين سنت هم از پديد آمدن رايگان يك امكان ايجاد شده و در اختيار كساني قرار گرفته كه حرف هايي براي گفتن دارند (يا فكر مي كنند كه دارند) اما بودجه اي براي انتشار نشريه يا تاسيس سايت ندارند. بنابراين اكنون وبلاگ به صورت يك رسانه انفرادي درآمده به قول علماي بلاد فرنگ (show one man) كه حكم دفترچه ياددداشت هاي روزانه را پيدا كرده و بيشتر سرگرمي و كار جنبي به قول همان علما، (hobby ) كساني شده كه به جاي سر در چاه كردن و فرياد زدن دردها يا حرف هايشان، مي خواهند مخاطبي هم پيدا كنند و احياناً بازتاب هايش را هم دريابند. معني اين تعريف اين نيست كه در وبلاگ ها هيچ مطلب مفصل و عميق پيدا نمي شود. اما بيشتر آنها اين ويژگي را دارند، زيرا اغلب وبلاگ نويسان، نمي توانند وقت چنداني براي اين كار صرف كنند و برخي هم نوشته هايي را كه براي مصرف هاي ديگري مي نويسند، روي وبلاگ مي گذارند. درواقع، وبلاگ نويسي هنوز از يك سرگرمي يا كار جنبي، به يك حرفه تمام وقت گروهي تبديل نشده. خدا را چه ديده ايد؛ شايد در آينده بشود.
وبلاگ ضمناً اين امكان را فراهم آورده كه ناشران افكار، ناشناس بمانند؛ هرچند عده كمي از اين امكان استفاده مي كنند. از اين حيث، وبلاگ نويسي به صورت ناشناس، به چت هاي اينترنتي هم پهلو مي زند كه يك طرف فرصت بيشتري براي خود قايل مي شود و فراهم مي آورد.علماي علم رسانه ها درباره اين رسانه نوين حتماً حرف ها و نظريه هاي بسياري دارند. اما هنوز در اول راهيم و زود است با توجه به شتاب اين پديده، فوري برايش نظريه پردازي شود.
تاكنون به كسب درآمد از طريق وبلاگ فكر كرده ايد؟
درآمدزا شدن وبلاگ نياز به نگاه حرفه اي دارد. حرفه اي شدن وبلاگ نويسي هم نيازمند وقت و برنامه و گروه كاري است كه با طبيعت فعلي وبلاگ ها تناسبي ندارد. براي جذب درآمد، بايد برنامه و تشكيلات داشت. آدم هايي بايد باشند كه با منابع بالقوه مالي تماس بگيرند، مذاكره كنند، اتود بزنند، طرح بدهند، اجرا كنند، دنبال وصول درآمدها و طلب ها باشند، سازمان طراحي، ايده سازي، منشي، پيك، موتورسوار، حسابدار و مامور وصول، حساب بانكي ... مي خواهد. اين يعني كار حرفه اي و تشكيلات حرفه اي. ممكن است وبلاگ هاي خيلي موفق، با همين شكل و شمايل فعلي و بدون تشكيلات، با همين شومن تنها بتوانند به طور اتفاقي درآمدي جذب كنند، اما از اسمش هم پيداست كه اين يك اتفاق است و تداوم ندارد.
|
|
عصيان از نوع وبلاگي
|
|
شايد بسياري پديده وبلاگ را عصيان نسل جوان اين مرز و بوم در دنياي اينترنت بدانند، عصيان نوشتن از خود و دانسته هاي خود.
اما «عصيان» نام يك وبلاگ هم هست، وبلاگي كه شايد خيلي پربيننده نباشد ولي آنقدر به شهرت رسيد كه نام نويسنده اش را با پسوند آن بخوانند.
نيما اكبرپور، نويسنده «عصيان» اكنون يك وبلاگ جدي تر هم دارد كه نام «سرگردون» را براي آن برگزيده است و در شركت گردون كه او به همراه چند وبلاگر ديگر افتتاح كرده اند به ارايه خدمات مرتبط با طراحي و راه اندازي وب سايت مي پردازند.
چند وقت است كه وبلاگ داريد؟
دو سال و نيم.
از چه طريقي با وبلاگ آشنا شديد؟
اتفاقي.
شخصيتي كه در وبلاگتان ساخته ايد، چقدر به خودتان نزديك است؟
زياد
راجع به چه موضوعاتي بيشتر مي نويسيد؟
در عصيان: نوشته هاي شخصي و ادبيات و در وبلاگ سرگردون: علوم انفورماتيك و آي تي
در طول مدت وبلاگ نويسي تغييري در موضوعاتي كه به آنها مي پردازيد وجود داشته است؟
بله
به طور ميانگين تعداد بازديد كنندگان وبلاگ شما چقدر است؟
عصيان: ۵۰۰ نفر، سرگردون: ۱۰۰۰ نفر
بيشترين تعداد بازديدكنندگان از ابتداي آغاز به كار وبلاگتان تاكنون چقدر بوده است؟
عصيان: ۱۵۶۲ نفر، سرگردون: ۳۷۸۰ نفر
اين تعداد مربوط به چه زماني بوده است؟
عصيان: ۲۹ مارس ۲۰۰۳، سرگردون: ۲۱ دسامبر ۲۰۰۳
براي جذب تعداد بازديدكننده كاري انجام داده ايد يا خير؟
براي عصيان خير اما براي سرگردون گذاشتن به روز رساني مرتب لينكدوني مؤثر بوده.
شما كارهاي فني وبلاگتان را خودتان انجام مي دهيد؟
بله
تايپ مطالب را چطور؟
بله
از ابتدا وبلاگتان را خودتان ساختيد؟
بله
چند ساعت در روز براي وبلاگ وقت صرف مي كنيد؟
بستگي داره! سؤال خيلي كليه!
تا چه ميزان سعي مي كنيد روزانه مطلب داشته باشيد؟
براي سرگردون سعي بيشتري مي كنم چون وبلاگ فني و جديه .
قبل از اين كه با وبلاگ آشنا شويد باز هم به نوشتن علاقه داشتيد؟
بله
اگر وبلاگر نمي شديد، باز هم مطلب مي نوشتيد؟
بله
به فكر كسب درآمد از وبلاگتان نيفتاده ايد؟
بله
به نظر شما وبلاگ مي تواند درآمدزا باشد؟
بله
به نظر شما ممكن است شغلي به نام «وبلاگر» وجود داشته باشد؟
خير
|
|
روزگاري كه سپري مي شود
وبلاگ «روزگاري كه سپري مي شود» جزو اولين وبلاگ هاي فارسي زبان به حساب مي آيد و همان زمان كه جوانان ايراني از كشف پديده اي به نام وبلاگ خوشحال بودند، اميررضا قويدل نام خود را بين ۲۰ وبلاگر نخست ثبت كرد. اكنون بيش از دو سال از آن روزها مي گذرد و او به گفته خودش ديگر نمي تواند مانند آن اوايل وقت صرف وبلاگش كند.
روزگاري كه سپري مي شود در مقاطع مختلفي چون عمل جداسازي لاله و لادن، دستگيري محمد خرداديان و يا زلزله بم توانست با پوشش مناسبي كه از اخبار مربوطه مي داد، خوانندگان زيادي را به سوي خود جلب كند.
چند وقت است كه وبلاگ داريد؟
تقريباً دوسال و نيم
شخصيتي كه در وبلاگتان ساخته ايد،چقدر به خودتان نزديك است؟
۶۰ تا ۷۰ درصد
راجع به چه موضوعاتي بيشتر مي نويسيد؟
موضوع خاصي مدنظرم نيست. هرچه پيش آيد خوش آيد.
در طول مدت وبلاگ نويسي تغييري در موضوعاتي كه به آنها مي پردازيد وجود داشته است؟
بله. الان اون راحتي كه روزهاي اول حس مي كردم را ندارم.
به طور ميانگين تعداد بازديد كنندگان وبلاگ شما چقدر است؟
به طور متوسط بين ۱۰۰ تا ۲۰۰ هيت در روز.
بيشترين تعداد بازديدكنندگان از ابتداي آغاز به كار وبلاگتان تا كنون چقدر بوده است؟
هفت تا هشت هزار هيت
براي جذب تعداد بازديدكننده كاري انجام داده ايد يا خير؟
نه!
شما كارهاي فني وبلاگتان را خودتان انجام مي دهيد؟
بله
تايپ مطالب را چطور؟
دوست دارم مطالب وبلاگم رو فقط خودم تايپ كنم.
از ابتدا وبلاگتان را خودتان ساختيد؟
بله
چند ساعت در روز براي وبلاگ وقت صرف مي كنيد؟
الان هفته اي يكي دو ساعت اما اون اولا بيشتر.
تا چه ميزان سعي مي كنيد روزانه مطلب داشته باشيد؟
چي بگم. سعي نمي كنم.
قبل از اين كه با وبلاگ آشنا شويد باز هم به نوشتن علاقه داشتيد؟
بله
اگر وبلاگر نمي شديد،باز هم مطلب مي نوشتيد؟
بله
به فكر كسب درآمد از وبلاگتان نيفتاده ايد؟
يكي دوبار افتادم البته نه كسب درآمد به طور مستقيم از وبلاگ.
به نظر شما وبلاگ مي تواند درآمدزا باشد؟
امكانش هست اما ارزششو نداره.
به نظر شما ممكن است شغلي به نام «وبلاگر» وجود داشته باشد؟
خير
|
|
يك زيتون ناشناس
زيتون يكي از وبلاگ هايي است كه شايد نويسنده آن كمي ديرتر از اولين سري به جمع وبلاگرهاي ايراني پيوست ولي خيلي زود توانست جايگاه مناسبي براي خود دست و پا كند.
با اين كه فعلاً ترجيح مي دهد همچنان در محيط وب ناشناس بماند اما با او گفت و گويي انجام داده ايم كه در زير مي خوانيد:
چند وقت است كه وبلاگ داريد؟
از ۲۴ شهريور ۱۳۸۱. حدود يك سال و ۹ ماه.
شخصيتي كه در وبلاگتان ساخته ايد، چقدر به خودتان نزديك است؟
بيشتر مطالبي كه مي نويسم يا خاطراتيست كه براي خودم اتفاق افتاده و يا عقيده شخصي خودم است . البته گاهي زمان و مكانش و شايد اسامي را تغيير بدهم يا قسمتي از آن را به خاطر مصالحي حذف كنم.
راجع به چه موضوعاتي بيشتر مي نويسيد؟
بيشتر اجتماعي. ولي گاهي سياسي مي شود، گاهي فرهنگي و گاهي اقتصادي. مسايلي كه در اجتماع ما خواه ناخواه وجود دارد.
در طول مدت وبلاگ نويسي تغييري در موضوعاتي كه به آنها مي پردازيد وجود داشته است؟
بايد بيشتر راجع به آن فكر كنم. چون آرشيوم را نمي خوانم نمي توانم صريح بگويم. ولي حتماً عوض شده چون خودم هم تو اين مدت عوض شده ام و اين
اجتناب ناپذيرست.
براي جذب تعداد بازديدكننده كاري انجام داده ايد يا خير؟
اوايل چرا. ناراحت بودم نمي توانم با ديگران ارتباط بگيرم. كامپيوترم خراب بود و نمي توانستم وارد نظرخواهي ديگران بشوم. چند بار با اي ميل از ديگران دعوت كردم وبلاگم رو ببينند. ولي هيچ وقت سماجت به خرج ندادم چون اصلاً از التماس و درخواست خوشم نمي آيد. بعد از يكي دو ماه هم نه تنها سعي به جذب نداشتم كه نيروي دافعه ام زياد شد. نه از چاپلوسي خوشم مي آيد و نه نان قرض دادن و نه حركات مافيايي و باندبازي!
چند ساعت در روز براي وبلاگ وقت صرف مي كنيد؟
هفته اي دو سه بار مي نويسم. روزهايي كه آپديت مي كنم، حدود يك تا يك و نيم ساعت وقتم را مي گيرد و روزهاي ديگر براي خواندن و جواب دادن به كامنت ها حدود نيم ساعت.
به فكر كسب درآمد از وبلاگتان نيفتاده ايد؟
نه، اتفاقاً پيشنهادهاي زيادي درباره كار مي شود. براي مثال گذاشتن آگهي در قبال پول،ولي تا به حال هيچ كدام را نپذيرفته ام!
به نظر شما وبلاگ مي تواند درآمدزا باشد؟
مطمئناً. به خود من هم زياد پيشنهاد شده. حالا من كه هنري ندارم ولي آنهايي كه هنري دارند مسلماً خيلي راحت از اين طريق مي توانند خودشان را مطرح و سپس كسب درآمد كنند.
به نظر شما ممكن است شغلي به نام «وبلاگر» وجود داشته باشد؟
شغل؟ فكر نمي كنم بشود اسمش را شغل گذاشت. شايد دلمشغولي همراه با لذت. لذت درميان گذاشتن عقايد و اطلاعاتت با ديگران و اين كه در قبال خوانندگانت يواش يواش احساس وظيفه كني. نمي دانم... دنياي وبلاگ هم شادي دارد و هم غم. هم لذت بخش است و گاهي شديداً استرس زا. گاهي با خواندن يا نوشتن نوشته اي غرق در شادي مي شوي و گاهي زار زار گريه مي كني. وبلاگستان دنياي عجيبي است.
|
|
اينترنت
دوستي با اطمينان
انفجار ديگري در روابط اجتماعي مجازي ميان كاربران اينترنت ايران در شرف وقوع است. كاربران اينترنتي ايران، به ويژه افراد شاخص و محبوب وبلاگ هاي فارسي در حال تشكيل حلقه هاي ارتباطي اينترنتي در يك سايت تازه به نام اوركات (orkut) هستند. اگر تا ديروز بي بي اس ها (تالارهاي گفت و گوي مبتني بر متن) و چت روم ها ميان فارسي زبانان محبوبيت ويژه اي كسب كرده بودند و از وبلاگ ها و افزايش تصاعدي محبوبيت آنها مي توان به عنوان يك انفجار نام برد،حالا كاربران اينترنت و وبگردهاي حرفه اي هيجان زده پديده ديگري را به هم معرفي مي كنند. اوركات دات كام!
اوركات نام وب سايتي است كه براي تشكيل شبكه اي آنلاين از دوستان طراحي شده است. نكته جذاب چنين شبكه اي براي ايرانيان شبيه سازي يك ساختار اجتماعي واقعي در فضاي مجازي است و اين كه برخلاف آنچه در چت روم ها اتفاق افتاد اسامي و شخصيت ها واقعي و قابل اطمينان هستند و اصل بر پايه اعتماد گذاشته شده است.
اعتماد، مسئله مهم و دغدغه بسياري از كاربران اينترنت در دنياي امروز ايمني و اطمينان است و با همين رويكرد، مفاهيمي چون امضاي ديجيتال در جامعه مجازي تعريف شد و حالا شكل جديدي از اطمينان در «دايره و حلقه دوستان مورد اعتماد» در حال شكل گرفتن است.
اوركات: چي يا كي
اما اوركات چطور شكل گرفته است؟ اين وب سايت جالب كه روز به روز بر تعداد طرفدارانش افزوده مي شود درست مانند جي ميل (Gmail) محصول يك برنامه بديع و جالب در شركت گوگل است.
طبق اين برنامه كاركنان گوگل موظف هستند يك روز كامل كاري را در هفته، صرف پروژه اي غيرمرتبط با وظايف معمول كار خود كنند، كه البته با علاقه خود آن را انتخاب مي كنند.
به اين ترتيب ايده هايي مثل سرويس اي ميل Gmail و شبكه اجتماعي Orkut در آن جا تبديل به محصولاتي ملموس و عملياتي شدند.
اوركات در واقع نام كوچك طراح و صاحب اصلي اين ايده است، اوركات بويوكوكتن مهندس شاغل در گوگل بعد از اين كه احساس كرد چت روم ها و فوروم هاي ياهو نقطه ضعف هاي اساسي در روابط كاربران دارند، شروع به پايه ريزي اوركات كرد.
طراحي سايت درست مانند ديگر محصولات و خدمات گوگل ساده، سبك و سريع انجام شد و بعد از آغاز به كار در مدت كوتاهي به موفقيتي جالب توجه دست يافت. امروز چيزي در حدود ۱۲ ميليون نفر در سراسر دنيا عضو اوركات شده اند كه حدود ۴۵ درصد آنان بين ۱۸ تا ۲۵ سال سن دارند.
بيل گيتس هم وبلاگ ها را دوست دارد
وبلاگ ها براي كسب و كار سازمان ها سودمند ند.
بنيانگذار غول رسانه اي مايكروسافت در مراسم سخنراني براي مديران چند شركت گفته است كه نشريات و وبلاگ هايي كه به طور مرتب به روز مي شوند، راه مناسبي براي گزارش دادن به مشتريان و شركا هستند در مورد اين كه دقيقاً مشغول انجام دادن چه كاري براي آنها هستيم.
گيتس وبلاگ ها را داراي مزايايي افزون بر شيوه هاي ارتباطي قديمي تر مثل اي ميل و وب سايت دانست و گفت: ۷۰۰ نفر از كاركنان مايكروسافت، وبلاگ هايي براي اطلاع رساني وضعيت پروژه هاي مشتريان و برقراري ارتباط با آنان دارند.
گيتس براي نخستين بار بود كه در حمايت از پديده وبلاگ سخن مي گفت، اين سخنراني در مركز همايش هاي مايكروسافت در سياتل برگزار مي شد و وي در خصوص فناوري هاي جديدي كه مي توانند براي گسترش و ماندگاري تجارت در حوزه فناوري اطلاعات مفيد باشند براي مديران خود صحبت كرد.
او در اين سخنراني به اين موضوع اشاره كرد كه برقراري ارتباط با اي ميل، مي تواند براي دريافت كنندگان تحميلي باشد يا افراد كليدي را از قلم بيندازد. وب سايت ها نيز مشكلات خاص خود را دارند، چرا كه مراجعه كنندگان بايد به طور منظم به آنها مراجعه كنند و به دنبال اين باشند كه ببينند چه چيز تازه اي به آنان افزوده شده است.
او بيان كرده كه اين مشكلات با استفاده از وبلاگ ها و R.S.S كه به مردم اجازه مي دهند بدانند چه نشريه اي روزآمد شده است، حل خواهد شد.
گيتس گفت : «وبلاگ ها برقراري ارتباط را بسيار ساده مي سازند و ايده نهايي اين است كه شما اطلاعاتي را دريافت مي كنيد كه آن را مي خواهيد.»
بخش گسترده اي از وبلاگ هاي مايكروسافت (كه گيتس به آنها اشاره كرده است)، مربوط به پيشرفت پروژه هاست و برخي از آنها نيز به دانشگاهيان و دانش آموزان كمك مي كند.
مايكروسافت در حال حاضر ابزار مستقلي را براي ساخت وبلاگ ها تهيه نكرده است، اما انتظار مي رود كه به زودي به اين عرصه پا گذارد. در اين صورت، رقابت ميان اين شركت با گوگل و شركت هايي همچون AOL ديدني خواهد بود.
|
|
رسانه
مدير عامل تازه بي بي سي انتخاب شد
مارك تامپسون، رئيس «كانال ۴» بريتانيا به عنوان مدير عامل بي بي سي منصوب شده است. وي جايگزين
«گرگ دايك» مي شود كه در پي انتشار گزارش هاتن از مقام خود استعفا داده بود.
آقاي تامپسون از مقام خود به عنوان رئيس «كانال ۴» (Chennel 4 ) استعفا داده است. هيات امناي بي بي سي، به رياست مايكل گريد، وظيفه انتخاب مدير عامل را به عهده دارد.
آقاي تامپسون قبلاً خروج از كانال ۴ را مردود دانسته و گفته بود «هرگونه پيشنهادي از سوي بي بي سي را رد خواهد كرد.» آقاي گريد گفت هيات امنا از اين كه مارك تامپسون هدايت بي بي سي را به عهده خواهد گرفت بسيار خوشحال است.
هيات امنا در بيانيه جداگانه اي اعلام كرد كه انتصاب مارك تامپسون به اتفاق آرا صورت گرفت. دولت بريتانيا و ساير دست اندركاران شبكه هاي راديو تلويزيوني نيز از انتصاب آقاي تامپسون استقبال كرده اند.
تسا جوئل، وزير فرهنگ بريتانيا گفت: «تجربه، مهارت و اشتياق او اعتماد بي بي سي را تجديد كرده و به آن سازمان جهت تازه اي خواهد بخشيد.» مارك تامپسون، ۴۶ ساله، براي ۲۰ سال با بي بي سي همكاري كرده است و پيش از آن كه اين سازمان را در سال ۲۰۰۱ براي هدايت كانال ۴ ترك كند مديريت تلويزيون بي بي سي را به عهده داشت.
وي كه فارغ التحصيل دانشگاه آكسفورد است حرفه خود در بي بي سي را در سال ۱۹۷۹ در پايين ترين سطوح به عنوان كارآموز بخش توليد آغاز كرد. وي در فاصله سال هاي ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸ هدايت كانال دوم بي بي سي را به عهده داشت و بسياري از سريال هاي موفق در دوره رياست او بر اين كانال ساخته شد.
سمت بعدي او مديريت پخش راديوتلويزيوني ملي و منطقه اي بود. از زمان استعفاي گرگ دايك از بي بي سي در ماه ژانويه، مارك بايفورد نقش مدير عامل را به عهده داشته است.
او در ماه آوريل سال ۲۰۰۰ از سوي گرگ دايك به سمت مديريت تلويزيون بي بي سي منصوب شد. وي سال بعد بي بي سي را براي هدايت كانال ۴ ترك كرد.
آقاي تامپسون بايد بي بي سي را در جريان يكي از ناهموارترين دوره ها در تاريخ آن هدايت كند. بي بي سي در گزارش قاضي هاتن درباره مرگ دكتر ديويد كلي، كارشناس تسليحاتي وزارت دفاع بريتانيا كه سال گذشته خودكشي كرد، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود.
آن گزارش نتيجه گيري كرد كه ادعاهايي كه در گزارش اندرو گيليگان (كه بعداً از بي بي سي استعفا داد) مطرح شده و دولت را به اغراق عمدي در شواهد مربوط به توجيه جنگ عراق متهم مي كرد «بي پايه» بود.
در پي انتشار آن گزارش رئيس هيات امناي بي بي سي، گوين ديويس و بلافاصله پس از او گرگ دايك از مقام خود استعفا دادند.
حدود آزادي رسانه هاي گروهي و نقش سياست و اخلاق
راديوي دولتي آلمان در گزارشي به موضوع انتشار تصاوير شكنجه عراقي ها توسط نيروهاي انگليسي و آمريكايي و فيلم هاي شكنجه آمريكاييان توسط گروه هاي ناشناس عرب پرداخته است.
در اين گزارش آمده : «در سال ۱۹۸۵ ميلادي، سازمان گزارشگران بدون مرز در فرانسه، براي حمايت از آزادي بيان و حقوق خبرنگاران سراسر جهان تاسيس شد. يكي از موارد بسيار مهمي كه در دستور كار اين سازمان قرار دارد، جلوگيري از سانسور و تشويق اظهارنظر آزاد، به دور از هرگونه دلهره است. اما مسئله سانسور را مي توان از دو بعد كاملاً متفاوت بررسي كرد. آيا بايد با سانسور از هر نوع آن مقابله كرد و موافق آزادي مطلق بود؟ آيامي توان هر تصوير شنيعي را به نمايش گذارد؟ آيا نمايش دادن اعدام انسان ها در ملاء عام، محكوم و يا حتي بي گناه، تاثيري بسيار منفي در روحيه مردم نمي گذارد؟ آيا بايد تصوير عراقيِ شكنجه شده در زندان ابوغريبِ بغداد را توسط نظاميان آمريكايي و انگليسي نمايش داد؟ اسيري كه كيسه اي بر سر دارد و پوتين شكنجه گر به سرش مي خورد و ادرار فرد نظامي بر سر و صورتش مي پاشد و يا اين كه بايد اينگونه تصاوير را سانسور كرد و به اين ترتيب بر اين جنايات سرپوش نهاد و دست ستمگران را باز گذارد؟ آيا بديل ديگري در اين رابطه وجود ندارد؟»
در قسمت ديگري از اين گزارش آمده است :« آنچه مشخص است اين است كه اخبار بسياري از طرف قدرت هاي بزرگ دنيا سانسور مي شوند. دولتمردان نمي خواهند مردم متوجه اهداف آنها شوند و تحت تاثير عاطفي قرار گيرند. در مقابل بسياري خبرها، از طرف گروه هاي كوچك در اختيار رسانه هاي مختلف قرار مي گيرند و اين رسانه ها نيز، به خاطر منافع خود به پخش آنها مبادرت مي كنند و بحث درباره نشان دادن و يا ندادن اين گزارش ها و دلايل اخلاقي موجود در هر مورد، همچنان ادامه دارد. تصويرهاي شنيع شكنجه و اذيت و آزار اسراي عراقي توسط ماموران آمريكايي و انگليسي از جمله در زندان مخوف ابوغريب، كه پس از ماهها سانسور سرانجام به روزنامه ها و تلويزيون هاي سراسر جهان راه يافت، حكايت از اين معضل سردرگم دارد.»
پاسخ به سئوالات مربوط به حدود آزادي هاي رسانه ها در انتشار اخبار از دو جنبه در اين گزارش بررسي شده است؛ اول نمايندگان رسانه ها هستند كه معتقدند با توجه به جذابيت و اولويت اينگونه اخبار، تصاوير و عكس ها براي مردم آنها ناگزير به استفاده هستند و ضمناً اين موضوع را اقدامي در جهت تنوير افكار عمومي مي دانند و گروه دوم سياستمداران هستند كه مخالف چنين اقداماتي در رسانه ها هستند، آنها رسانه هاي متعلق به جناح هاي مختلف را متهم به يكسونگري و عدم انعكاس وقايع (همان طور كه واقعاً هستند) مي كنند.
|