سيري در انديشه هاي استاد شهيد مرتضي مطهري
شفاف، اما ژرف
در گفت وگو با سيداحمد علم الهدي معاون آموزشي دانشگاه امام صادق(ع)
|
|
گفت و گو: غلامرضا كمالي رهبر
اشاره؛ مكاتب و انديشه ها براي باقي ماندن در فضاي آگاه جامعه نياز دارند كه در تعامل با تغييرات و دگرگوني هاي اجتماعي باشند و با بهره گيري از ظرفيت هاي خود و پاسخگويي به نيازهاي جامعه سعي كنند حضور مؤثر خود را در عرصه اجتماع كماكان حفظ كنند.
استاد شهيد مرتضي مطهري انديشمند اسلام شناسي است كه با درك صحيح از اوضاع اجتماع و نيازهاي آن در صدد پاسخگويي به نيازهاي روز جامعه تا پايان عمر گرانقدر خود دست از تلاش بر نداشت. براي آشنايي بهتر با تلاشهاي فكري استاد شهيد مطهري با جناب آقاي سيد احمد علم الهدي كه روزگاري افتخار شاگردي استاد را داشته اند گفت وگويي انجام داده ايم كه در پي مي آيد:
* تأثير علامه طباطبايي بر استاد شهيد مرتضي مطهري در چه حوزه هايي است؟
- در خصوص رابطه فكري و علمي علامه طباطبايي با استاد مطهري اگر به آثار علامه مانند شيعه در اسلام، گفت وگوهاي ايشان با هانري كربن و يا كتاب هاي علمي ايشان توجه كنيم درمي يابيم كه علامه در يك بستر آرماني، عمر علمي و فكري خود را گذرانده اند. ايشان به دنبال اين بوده اند كه كليه جريان هاي فكري و فلسفي و ذخاير انديشه اي انديشمندان اسلام در طول قرون گذشته بتوانند نقش كاربردي در انديشه سازي روز پيدا كنند. ايشان در اين مسير علاوه بر اقداماتي كه شخصاً انجام داده اند از نشر كتاب، سخنراني، مباحثه با انديشمندان غربي و غيره، به پرورش و آموزش افرادي جهت انجام اين هدف نيز پرداخته اند. در ميان اين افراد استاد شهيد آيت الله مطهري جايگاه ويژه اي داشتند. ما مي توانيم ايشان را در حوزه فلسفه و كلام نقطه عطف بدانيم. به اين معني كه ايشان تمام انديشه هاي فلسفي را در فلسفه اسلامي به مرحله كاربردي در انديشه سازي رساندند و با استفاده از ادبيات روز انديشه هاي فلسفي را براي استفاده عموم علاقه مندان در مقابله با تهاجم فكري جريان هاي روز قرار دادند، به طوري كه قبل از ايشان اين حركت در حوزه فلسفه ملموس نبود.
به تاريخ فلسفه كه نگاه كنيم، حتي بعد از زمان ملاصدرا وقتي كه فلسفه به عينيت قابل توجهي در زندگي اجتماعي و فكري جامعه اسلامي رسيده بود، در عين حال به عنوان يك هنر و فن مطرح بود، نه به عنوان يك منبع براي انديشه سازي اسلامي كه قابل ارايه به دنيا باشد. راي خيلي از افرادي كه تا آن دوره، فلسفه مي خواندند و حتي مراتب بالاي آن را طي مي كردند، كاربرد فلسفه و قواعد فلسفي مشخص نبود. همين باعث مي شد كه خيلي ها تصور كنند انديشه هاي فلسفي در تعارض با برخي عقايد ديني و فرمايشات اهل بيت (ع) قرار دارد، به همين دليل با فلسفه دشمني مي كردند.
* در مورد مخالفين استاد مطهري در حوزه فلسفه و كلام توضيح بفرمائيد؟
- منشأ پيدايش اين مخالفت ها به طور كلي عدم تشخيص كاربرد فلسفه در انديشه سازي بود. اين افراد به جز مشهد و نجف كه گروه متشكلي بودند در ساير مدارس ديني در شهرهاي ديگر به صورت پراكنده وجود داشتند. اين گروه با كاربردي كردن فلسفه در زندگي اجتماعي مخالفت مي كردند. به اعتقاد اين گروه فلسفه در اعتقادات نمي توانست جايگاهي داشته باشد و به همين دليل آن را، علمي غيرضروري مي دانستند كه بعضاً در خصوص مباني اعتقادي سؤالاتي را عنوان مي كرد كه براي برخي روحانيون قابل پذيرش نبود و حتي آن را در حد شرك و كفر مي دانستند.
در اين برخوردها و تهاجم ها، افراد شاخصي مانند علامه طباطبايي هم هدف قرار مي گرفتند، دامنه اين برخوردها تا حدي بود كه حتي افراد از برخي حقوق اجتماعي هم محروم مي شدند.
در انديشه علامه طباطبايي پاسخ گويي به برخي مسايل اجتماعي اعتقادي از طريق فلسفه به عنوان يك آرمان مطرح بود. ايشان به دنبال يافتن كاربرد فلسفه در انديشه سازي اسلامي بودند. البته علامه در جهت رسيدن به اين هدف گام هايي هم برداشتند، اما كسي كه توانست آرمان علامه را در عرصه عمل محقق كند استاد شهيد مطهري بود و لذا شما «روش رئاليسم» را وقتي مطالعه مي كنيد و متن را با پاورقي كه استاد مطهري در شرح مطالب استاد خود نوشته اند تطبيق مي كنيد در پاورقي همان مطالب را با يك ساده گويي كه استاد مطهري براي فهم آسان تر خواننده آورده است مي بينيد و لذا بزرگترين تحولي كه شهيد مطهري از نظر ارتباط فكري با علامه طباطبايي ايجاد كردند در حقيقت مشخص نمودن كاربرد مسايل فلسفي در انديشه سازي اسلامي بود.ايشان در مقام ارايه مطلب يك مقدار متأثر از جريان هاي تقابل ديني روز بودند. به طور مثال در اين باره مي توان به انديشه هاي الحادي ماركسيستي كه وارد فضاي كشورهاي اسلامي شده بود و اين انديشه در ايران توسط فعاليت حزب توده نشر مي يافت اشاره كرد.لذا مرحوم مطهري در جريان استفاده از علم فلسفه در انديشه سازي اسلامي با اين گروه هم در تقابل قرار گرفت.
* اوضاع و ويژگي هاي اجتماعي دوران شهيد مطهري چگونه بود؟
- دوره جواني و تحصيلات شهيد مطهري، هم عصر رضاخان بود. دوره اي كه دين كاملاً توسط رضاخان سركوب شده و با هرگونه مقاومت هم در مقابل اين سركوب ها برخورد مي شد.
پس در دوره سركوبگري دين، ايشان با احساس تكليف وارد عرصه دين و روحانيت مي شوند و رسالت مقابله و ايستادگي در مقابل جريان هاي مهاجم را بر دوش خود احساس مي كنند تا دين را از غربت نجات دهند! اين موضوع براي او تقريباً يك سازمان رواني ايجاد كرده بود. از اين رو ايشان خود را مسئول برخورد با اين تهاجم ها در قالب سخنراني، تدريس، بحث، نوشتن و... مي ديد.به همين دلايل وقتي ما مطالب ايشان را مطالعه مي كنيم، مشاهده مي كنيم فارق از علمي يا تربيتي بودن، همگي جهت دار هستند. در نظر ايشان علم، هنر، ادبيات و فلسفه همه وسيله هستند. ايشان اگر به فلسفه يا به ادبيات مي پرداخت، هدفش استفاده از آنها براي زنده كردن اسلام بود.
به طور مثال در كتاب تماشاگه راز كه ايشان در آن وارد بحث هاي ادبي، عرفاني مي شوند، در حقيقت با جريان هايي كه جامعه را به سمت قشريگري و تحجر مي كشانند مقابله مي كنند.
در آثار ايشان هيچ گاه نمي بينيم ايشان اثري را صرفاً براي اثبات موقعيت علمي خود خلق كرده باشند. ايشان با هنر براي هنر و علم براي علم، مخالف بودند.حتي موضع گيري هاي سياسي شهيد مطهري هم در جهت حمايت و دفاع از دين قرارداشت. سنگر نشيني شهيد مطهري به عنوان يك خاصيت ويژه ايشان در بستر شخصيت فرهنگي و فكري و علمي ايشان قابل توجه است.
* عمده فعاليت استاد مطهري در حوزه انديشه اسلامي چيست؟
- عمده كار ايشان عبارت از اين است كه فلسفه را در انديشه سازي اسلامي كاربردي كردند به نحوي كه قبل از آن در جهان اسلام سابقه نداشته است. تطبيق محتواي ديني با نيازهاي بشري در خط انسان سازي و ايجاد فضائل انساني از فضائل و بركات شهيد مطهري بوده است. اما بحث ما در اصل، ساختار فعاليت هاي شهيدمطهري در حركت هاي علمي و فكري ايشان است. آنچه در تحليل شخصيت فكري شهيد مطهري مهم است سنگرنشيني ايشان است. ايشان در سنگر دين در مقابل هر انحراف و تقابلي با دين سعي داشتند با ارائه پاسخ مناسب آنها را در قالب مسائل يا حل و يا رد كنند. حتي در بعضي موارد در خط براندازي جريان هاي انحرافي هم ظاهر مي شدند. لذا مي بينيم كه ايشان در يك لحظه در دو جبهه هم با ماركسيسم و هم با سرمايه داري مقابله مي كند. اقتصاد اسلامي ايشان، جنگ با سرمايه داري است. ايشان در يك جبهه با بي بندوباري و پوچ گرايي در حال مقابله بود و در همان لحظه در جبهه اي ديگر با قشريگري و تحجر مي جنگيد.
* در خصوص حقوق زن و حضور زن در عرصه اجتماع ايشان مسئله حجاب را مطرح مي كنند. آيا مي توان آن را پاسخ به نياز حضور زنان در عرصه اجتماع دانست كه به عنوان يك ضرورت مطرح بود؟
- ايشان به مجرد اين كه مي بينند حضور زنان در عرصه اجتماع، كار و تحصيل امري ضروري است و در جامعه آن روز آمدن زن در عرصه اجتماع، با حفظ حجاب در تقابل قرار داشت و تحصيل و كار زن ملازم شده بود با بي حجابي و بي عفتي، كتاب «مسئله حجاب» را مي نويسند. كه ما مي توانيم دو حجاب داشته باشيم يك حجاب اسلامي و ديگري حجاب كار، يعني اين كه زن در عرصه اجتماع، در عرصه كار و تحصيل مي تواند با حجابي به عنوان لباس كار وارد بشود. ايشان از آن به عنوان حجاب اضطراري تعبير كرده اند كه اين حجاب از حجاب كامل اسلامي قابل تفكيك است.
آن روز شايد خيلي از جريان هاي حوزوي و متدينين با اين دسته از انديشه هاي شهيد مطهري به مخالفت برخاستند كه چرا شما مسئله حجاب را تنزل مي دهيد، ولي خوب آن روز كسي فكر نمي كرد كه حركت شهيد مطهري در واقع يك مجاهده و يك حركت ابتكاري مؤثري براي پيش گيري از بي حجابي و بي ديني است چون جامعه ما به صورتي درآمده بود كه خانواده هاي متدين دختران خود را به دانشگاه نمي فرستادند. به خاطر اين كه تحصيل او ملازم بود با بي عفتي، چه بسا استعدادهاي بسياري در اين فضا و محدوديت هاي خانواده ها دفن مي شدند و هيچ گاه فرصت آمدن به عرصه اجتماع، تحصيل و كار را پيدا نمي كردند. در زماني كه اين انحراف خانمان برانداز وارد حوزه اجتماعي جامعه اسلامي شده بود و جامعه اسلامي را در عرصه هاي علم، كار و تحصيل منزوي كرده بود به دليل محدوديت خانم ها، ايشان كتاب مسئله حجاب را نوشتند. ايشان با تعريف حجاب كامل و حجاب اضطراري لباس كار را در جريان بحث حجاب تدوين كرد، تا فعاليت در عرصه اجتماعي، تحصيل و كار منجر به بي عفتي و بي حجابي زنان نشود. اين حركت ها و امثال آنها در شرايط آن روز جامعه از طرف شهيد مطهري خيلي ارزشمند و سازنده بودند كه همگي از همان سنگر نشيني شهيد مطهري نشأت مي گرفت. فعاليت ايشان در اين عرصه بركات بسياري داشت، يكي از بركات عمده آن اين بود كه ايشان دين را با ادبيات روز و قابل فهم براي عموم مردم تبليغ و تعريف كرد كه خود باعث جذب بيشتر جوانان به اسلام شد.
اولين چيزي كه ما در برخورد با ماركسيستها و نظام سرمايه داري نياز داشتيم همانا يك ايدئولوژي كلاسه و منظم بود كه تحويل جوان ها بدهيم. كتاب هاي شهيد مطهري توانست اين نياز جوان ها و انقلاب را مرتفع كند و در همان روزهاي اول انقلاب ما را از هر گونه انحراف فكري و اعتقادي نجات دهد. بركت ديگر او نيز اين بود كه سعي داشت دين را با زندگي واقعي اجتماعي تطبيق دهد و كاربردي نمايد. ايشان در كنار شخصيت فكري از نظر مباني فقهي هم داراي قابليت بودند و در بسياري از موارد از توان استنباط فقهي خود براي حل مسائل روز كمك مي گرفتند.
|