مجتبي توانگر
اشاره:همه ساله همزمان با ۲۹ خرداد ، سالگرد درگذشت مرحوم دكتر علي شريعتي در سراسر كشور سخنراني هاي متفاوتي در مورد ابعاد شخصيتي و انديشه اي اين جامعه شناس معاصر صورت مي گيرد. دو سال گذشته نيز بر همين منوال سخنراني هاي متعددي برگزار شد، اما يك سخنران در شهر همدان برخلاف سخنرانان ديگر، مطالبي را بيان كرد كه واكنش هاي جدي را به دنبال داشت. و آن فردي نبود جز هاشم آغاجري عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي.دراين باره براي هاشم آغاجري از دادگاه همدان حكم اعدام صادر گرديد كه در حال حاضر از سوي ديوان عالي كشور نقض شده است . اين حكم و تبعات آن موجب بروز برخي تشنجات شد. براي اطلاع بيشتر از سير تحولات رخ داده در اين باره ، درمقاله حاضر سعي در تشريح ابعاد سخنان آغاجري و واكنش هاي صورت گرفته داريم.
همانگونه كه برخي از مخالفين شريعتي با برداشت نادرست از اظهاراتش وي را تكفير و به بي ديني متهم مي كردند، در مقابل برخي ديگر نيز با برداشت هاي افراطي و نادرست از شريعتي در مسيري به حركت درآمدند كه در نهايت با خود شريعتي نيز به تضاد رسيدند
* از كجا شروع شد؟
هاشم آغاجري در ۲۹ خرداد ۱۳۸۱ شمسي در خانه معلم همدان به مناسبت در گذشت دكتر علي شريعتي به سخنراني پرداخت. بعد از انتشار بخشهايي از سخنراني آغاجري توسط خبرگزاري دولتي جمهوري اسلامي ايران-ايرنا-، منتقدين، اين سخنان را سخنان اهانت آميز دانستند اما طرفداران او، اين گفته را قبول نداشتند.منتقدين براي نقد و ارزيابي سخنان «هاشم»، متن سخنراني را از خانه معلم همدان خواستار شدند. خانه معلم همدان كه تحت نظر طرفداران سازمان مجاهدين انقلاب قرار داشت ، از ارائه متن سخنراني خودداري كرد. وليكن وكيل وي، متن كامل سخنان را در اختيار منتقدين قرار داد، چرا كه وي تلقي اهانت از سخنان آغاجري نداشت.البته بعد از صدور حكم و در جريان اعتراضات دانشجويي، (سخنان آغاجري به صورت گسترده اي در سايت هاي اينترنتي منتشر شد و جالب اين كه نه منتقدين و نه مدافعان آغاجري حاضر نشدند در روزنامه هايشان متن كامل سخنراني او را به چاپ برسانند).با بالا گرفتن انتقادات و شكايت عده اي از متدينين وهمچنين شكايت دادگستري همدان - به عنوان مدعي العموم- پرونده اي براي «هاشم»، تشكيل و شعبه چهاردهم دادگاه عمومي همدان او را در ۱/۴/۸۱ ، احضار مي كند اما وي از حضور در دادگاه خودداري مي كند كه دادگاه، بار ديگر«هاشم» را براي ۱۵/۴/۸۱، احضار مي كند كه وي براي دومين بار از حضور در دادگاه خودداري مي نمايد و بدين ترتيب دادگاه، ناچار مي شود حكم دستگيري «هاشم آغاجري» - ساكن تهران - را صادر نمايد.
* اتهامات آغاجري
طرفداران آغاجري سعي داشتند اتهامات پرونده او را به انتقاد از روحانيت تقليل دهند به گونه اي كه سازمان مجاهدين انقلاب بعد از انتشار سخنان آغاجري، در بيانيه خود آورده است: «سخن آغاجري آن بود كه در اسلام طبقه اي مقدس به نام روحانيت فراتر از نقد و داراي حقوق ويژه نداريم.» اما منتقدين با استناد به جملات آغاجري اتهامات او را اهانت به پيامبر اسلام(ص)، امامان شيعه(ع) و دين مبين اسلام مي دانند. منتقدين جملات ذيل را به نقل از آغاجري مورد استناد قرار مي دهند:
«ماركس نيمي از حقيقت را بيان كرده كه گفته است دين افيون ملت هاست؛ من هم نيمي ديگر از حقيقت را بيان مي كنم كه دين افيون دولت ها هم هست.»
«تمام آموزه هاي ديني كه از سوي دستگاه رسمي ارائه مي شود، آموزه هاي گرد گرفته، سياه، تاريك و عتيقه است كه بايد نقادي مي شد و به دور ريخته مي شد.»
«اين طبقه مي گويد: اصلاً قبل از خلقت، همه امامان خلق شده اند، آب و گل شان از آب و گل ديگري است، خونشان يك رنگ ديگري است. تولدشان يك جور ديگري است. وقتي كه متولد مي شوند، ناف بريده مي شوند. وقتي كه متولد مي شوند از شكم مادر مي آيند، با دست مي آيند روي زمين، پاهايشان روي هوا، در همان حال اذان مي گويند! وقتي كه راه مي روند، اصلاً سايه ندارند. دو تا چشم جلويشان دارند، دو تا چشم هم پشت سرشان دارند، چهار چشمي هستند.»به هر حال دستگاه قضايي در خصوص اين كه اين سخنان سب، اهانت، افترا و يا ... است، قضاوت نهايي را خواهد كرد كه كارشناسان نيز بايد در اين خصوص اظهار نظر كنند.
* ذوب در شريعتي
منتقدين «هاشم» را به احمد كسروي،ميرزا فتحعلي آخوندزاده ويا ميرزا ملكم خان تشبيه مي كنند، اما اوخود، دوست مي دارد كه ديگران او را به دكتر شريعتي تشبيه كنند.
آنهايي كه در شاخه دانشجويي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي (دوره اول) بوده اند، بارها اين جمله را از او شنيده بودند كه «براي رشد و آگاهي بايد در شريعتي ذوب شد.» و هاشم براي اينكه اثبات كند، خود پايبند به اين عقيده است، سعي مي كرد، كتب شريعتي را از حفظ بخواند و لحن سخنان خود را به تقليد از شريعتي تنظيم نمايد.در خانه معلم همدان، در سالگرد شريعتي، او باز سخنان خود را مستند به تفكرات دكتر علي شريعتي نمود. آغاجري درباره مسأله تقليد مي گويد: «شريعتي مي گفت، رابطه با مردم، رابطه معلم و متعلم است، نه رابطه مراد و مريد، نه رابطه مقلد و مقلد كه تقليد بكنيد. مگر مردم ميمون هستند كه تقليد بكنند؟
اما دكتر شريعتي چندان موافق هاشم نمي انديشد.او در كتاب «اجتهاد نظريه انقلاب دائمي، صفحه ۳۰ نوشته است: «اينها [روحانيت] مقام هاي علمي هستند. كه پس از دور شدن مسلمين از صدر اسلام و پيچيده شدن معارف و توسعه فقه و ايجاد فرقه ها و مذاهب و اختلاط با عقايد و سنن انحرافي ديگر ملل و مذاهب و تخصصي شدن رشته هاي علمي و صنفي در جامعه هاي پيشرفته اسلامي، وجود كساني كه عمري را يكسره به كار شناخت و تحقيق در اسلام مشغول باشند، ضرورت يافت تا ديگران را كه در رشته هاي ديگر زندگي و علم، غرقند و به سادگي صدر اسلام، حقايق را نمي توانند از منبع وحي، يعني پيغمبر و يا از ائمه بياموزند و نيز مردماني همچون مردم صدر اسلام كه داراي زمانهاي فراغت زياد نيستند كه به كار آموختن مذهب نيز بپردازند، عقايد و احكام مذهب خويش را از اين متخصصان فرا گيرند و اين يك ضرورت اجتماعي و علمي است.»
شريعتي ادامه مي دهد: «من به دانشجويان گفتم كه براي آينده اين نهضت فكري، براي بيداري مردم و احياي روح حقيقي اسلام و برانگيختن روح معترض و عدالت خواه شيعه علوي و رستگاري جامعه، به طلاب بيشتر از شما اميد بسته ام.»
تلقي هاي نادرست از انديشه شريعتي
همانگونه كه برخي از مخالفين شريعتي با برداشت نادرست از اظهاراتش وي را تكفير و به بي ديني متهم مي كردند، در مقابل برخي ديگر نيز با برداشت هاي افراطي و نادرست از شريعتي در مسيري به حركت درآمدند كه در نهايت با خود شريعتي نيز به تضاد رسيدند. گروه هاي فرقان و آرمان مستضعفين كه در ابتداي انقلاب ظهور كردند، آنقدر شريعتي را مطلق كرده كه سطرسطر نوشته هايش را مقدس شمرده و آنگاه به تفسير آن بر اساس گرايش هاي فكري ضدروحاني خويش پرداختند.
گرچه نمي توان آغاجري را از جمله اين جريانات دانست ليكن وي نيز در تلقي خود نسبت به افكار شريعتي دچار افراط گرديده تا آنجا كه مي گويد:
«ما در اسلام طبقه روحاني نداشتيم، طبقه روحاني يك پديده جديدي است، در تاريخ ما بسياري از اين عناوين، آنچنان تازه است كه گاه عمرش از پنجاه، شصت سال گذشته هم فراتر نمي رود.»
همه مي دانند كه بحث وجود طبقه روحاني در اسلام و تشيع يك بحث انحرافي و براي زيرسئوال بردن نقش والاي روحانيون در جوامع اسلامي است. هيچ روحاني اصيلي تاكنون مدعي داشتن امتيازات ويژه نشده و اساساً هيچگاه روحانيت در اسلام به صورت طبقه اي با امتيازات ويژه نظير روحانيت مسيحيت درنيامده است كه به صورت يك طبقه برتر فئودال در اروپا ايفاي نقش مي كرد، بلكه برعكس، همواره قدرت روحانيت اسلام مديون ارتباط با محروم ترين اقشار ملت بوده است. به اعتقاد شريعتي در اين رابطه توجه كنيد:
«شما كه مي خواهيد اين پايگاه ريشه دار [روحانيت] را كه در عمق تاريخ و در اعماق وجدان جامعه ما ريشه دارد، برچينيد، براي تكيه گاه فرهنگي و مردمي خود به نام روشنفكر مسئول در برابر استعمار فرهنگي، چه پايگاهي را مي خواهيد جايش بگذاريد؟ چند شعر فارسي را كه مديحه ممدوح است و مديحه معشوق؟ و يا چند ترجمه آشفته از آثار فرنگي را ؟ بايد بر اين پايگاه ريشه دار تكيه كرد. اگر ايمان داري به خاطر ايمان و حتي اگر نداري، اما مسئولي به خاطر مسئوليت و اگر هم ايمان داري و هم مسئوليت كه دو دستت را مي فشرم، و اگر نه ايمان داري و نه مسئوليت و به خاطر خوشايند زمانه نطق مي فرمايي كه تبت يدا ابي لهب و تب! زحمت زياد، نطق كن!» (مجموعه آثار- ش ۲۰- ص ۳۷۳)
دكتراي تاريخ
هاشم آغاجري دكتراي تاريخ از دانشگاه تربيت مدرس دريافت كرده است. دانشگاهي كه بيشتر همفكران او همچون محسن آرمين در اين دانشگاه پرورش يافته اند.آنها اين دانشگاه را به عنوان يكي از پايگاههاي فكري خود قرار داده اند. به گونه اي كه بيشترين تجمعات در حمايت از آغاجري در اين دانشگاه شكل گرفت، دكتر هاشم آغاجري به همت دوستان، در دانشگاه تربيت مدرس به عنوان مدير گروه تاريخ، انتخاب شد. اما منتقدين اين عنوان را بيشتر ناشي از علقه هاي سازماني و حزبي مي دانستند تا شايستگي در مسائل تاريخ. منتقدين براي درستي ادعاي خود به استنادات مختلفي اشاره دارند. يكي از اين استنادات به سخنراني بازمي گردد كه دكتر هاشم آغاجري داشته است و بعد از تأييد او، يك ناشر حرفه اي اين سخنراني را با عنوان «كنش دين و دولت در ايران عصر صفوي» به چاپ رسانده است. منتقدين مي گويند شاه طهماسب اول و دوم هر دو نقش كاملاً مشخص و روشن در عصر صفوي دارند.اما دكتر آغاجري در اين سخنراني بين اين دو فرقي نمي گذارد و در چند مورد كه از طهماسب اول ياد كرده، او را طهماسب دوم مي خواند! نام محمد باقر سبزواري را محمد باقر خوانساري ياد مي كند؛ حرف هاي «شاردن» را با برداشت هاي ايدئولوژيك خود ممزوج كرده و به گونه اي ديگر طرح مي كند و اين مسأله تا آنجا ادامه مي يابد كه در همان جلسه افرادي مانند «دكتر تكميل همايون» به وي انتقاد مي كنند كه بحث ها و نظريات اجتماعي را بر نصوص و متون تاريخي مقدم داشته است.يكي ديگر از مستندات منتقدين، آخرين سخنراني او در خانه معلم همدان است. دكتر آغاجري در آن سخنراني جنجالي، با اشاره به قرون وسطي و عملكرد روحانيت شيعه مي گويد: «كتاب مقدس يعني انجيل و تورات مستقيماً توسط هيچ مؤمن مسيحي قابل فهم شمرده نمي شد، يعني حتماً مسيحيان براي فهم كتاب مقدس خودشان، نيازمند روحاني بودند. روحانيان هم واسطه اي بين خلق با خدا بودند و هم واسطه بين مسيحيان با مسيح بودند. نه با خدا بدون روحاني مي شد ارتباط برقرار كرد، نه با كتاب مقدس، هيچ كدام، گويي كه اين كتاب مقدس كه به قول قرآن «لايمسه الا المطهرون» هيچ كس به اين كتاب نبايد دست بزند و او را لمس كند، جز پاكان، گويا اين پاكان فقط روحانيان هستند.» در واقع آغاجري مي خواهد بگويد كه روحانيت شيعه مانند روحانيت مسيحيت فهم قرآن را در انحصار خود قرار داده است. روح الله حسينيان نويسنده كتاب ماجراهاي آغاجري، با اشاره به اين جملات در پاسخ مي نويسد: «اي كاش مي دانستم، آغاجري اين اتهام را از كجا كشف كرده است؟ كدام عالم شيعي ادعا كرده است كه روحانيان فقط اجازه فهم قرآن را دارند؟ و اي كاش مي دانستم كدام عالمي، جامعه را به روحانيان پاك و مردم نجس تقسيم كرده است»(ص ۲۶) .
نويسنده در ادامه مي نويسد: «آنچه عالمان شيعه در اين باب گفته اند اين است كه فهم قرآن مانند هر كتاب علمي ديگري كه شامل معارف عالي و مسائل علمي باشد، احتياج به پيش زمينه هاي آن علم دارد، چنانچه هر كتابي كه درباره موضوعي نگاشته شود، مطالعه كننده بايد با آن موضوع آشنايي نسبي داشته باشد (محمدرضا مظفر- اصول الفقه- ج ۲- ص ۱۵۷) و لااقل بايد با زبان آن كتاب، اسلوب كلام و دقايق و لطايف آن زبان آشنايي داشته باشد» (ص ۲۷). روشن است كه آغاجري استاد فاضل رشته تاريخ نيست، اما هرچه باشد او زحمت زيادي براي تحصيل در رشته تاريخ متحمل شده است.
پروژه اي براي تنش
هاشم آغاجري در ۲۹ خرداد ۱۳۸۱، اين سخنان را بيان كرد و حدود دو هفته بعد، در تاريخ ۱۷ تير ۱۳۸۱، آيت ا... طاهري اصفهاني، با انتشار نامه اي خطاب به ملت ايران از امامت جمعه اصفهان- يكي از شهرهاي مهم ايران- استعفاء داد. آغاجري دو هفته قبل از سالگرد حادثه كوي دانشگاه و همزمان با استعفاي امام جمعه سابق اصفهان مي گويد: «پروتستانيزم مسيحي عبارت بود از يك نهضت فكري ديني كه در قرن ۱۵ و ۱۶ در اروپا اتفاق افتاد. متفكراني كه بسياري از آنها حتي «كالون و لوتر» روحاني بودند، كشيش بودند، اما كشيشاني بودند كه به كليسا، به نهاد روحانيت مسيحي اعتراض داشتند، نسبت به دگم هاي جزم و چارچوب هايي كه پاپ و روحانيت كليسا واجب كرده بود بر مردم مسيحي، دست به اعتراض زدند.»
سخنان مذكور اين تلقي را در اذهان شكل داد كه اين حوادث براي روشن نگه داشتن حادثه كوي دانشگاه است تا بتوان تنشي ديگر را در جامعه سامان داد. گرچه اين پروژه در آن مقطع با پاسخي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي به آيت ا... طاهري دادند، خاتمه يافت، اما پروژه آغاجري همچنان در دست تندروهاي جبهه دوم خرداد براي روز «مبادا» باقي ماند.
حكم به تشنج
پروژه هاشم آغاجري كه مي رفت تا آتش التهاب آن به كلي خاموش شود، در تاريخ ۱۵/۸/۸۱ ، با حكم دادگاه بدوي دوباره شعله ور شد . دادگاه بدوي در اين تاريخ هاشم آغاجري را به اتهام: «۱- اهانت به دين حنيف اسلام و تشبيه آن به مسيحيت، محرف و منسوخ و ارتجاعي خواندن آن و...۲- اهانت به ائمه طاهرين عليهم السلام و انكار مقام قدسي و الهي آنان ۳- اهانت به علماي اسلام و مرجعيت شيعه و مقلدان ۴- اخلال در نظم و آرامش شهروندان همداني و ايجاد تشنج در سراسر كشور، به اعدام محكوم كرد.»
حكم اعدام دكتر آغاجري در داخل و خارج بازتاب گسترده اي داشت كه «بايد آن را از كم سابقه ترين موضوعات جنجالي اخير مسائل ايران دانست» به گونه اي كه «فقط از شنبه ۱۸/۸/۸۱ تا پنج شنبه ۲۳/۸/۸۱ كه اوج بازتاب ها بود، نزديك به ۲۵۰ تن از نيروهاي سياسي داخل و خارج ايران و بيش از همه سازمان هاي داخلي ايران، موضع گيري كردند.»
بعد از آن صالح نيكبخت- وكيل دكتر هاشم آغاجري- به حكم اعتراض كرد كه بعد از طي مراحلي، اكنون پرونده با رأي ديوان عالي كشور به نتيجه رسيده است. فارغ از اينكه حكم اعدام با اتهامات متهم همخواني داشت يا نه؟ كه در صلاحيت قاضي و كارشناسان مي باشد؛ طولاني شدن روند رسيدگي به پرونده هاشم آغاجري، شك عده اي را برانگيخت. روزنامه نگاري مي نويسد: «يك جريان سياسي مشكوك داخلي كه آغاجري به آن وابسته بود با برخورداري از حمايت محافل بيگانه و پشتيباني رسانه هاي غربي، نه فقط آغاجري را مجرم نمي دانست، بلكه اهانت آشكار او به اسلام، مردم مسلمان و ارزش هاي اخلاقي و معنوي جامعه را در راستاي آزادي بيان! تلقي كرده و در پوشش و به بهانه صدور اين حكم، كينه هاي ديرينه و خشم هميشگي خود عليه اسلام و انقلاب را بيرون مي ريخت. اين طيف مشترك از دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها، برخلاف آنچه به ظاهر از خود بروز مي دادند و علي رغم جنجال و هياهوي گسترده اي كه در اعتراض به اين حكم تدارك ديده بودند، نه فقط از صدور حكم اعدام آغاجري نگران و مضطرب نبودند، بلكه براساس شواهد و قرائن موجود، صدور اين حكم را يك «هديه بزرگ تلقي مي كردند كه متأسفانه- و البته از نگاه آنها، خوشبختانه !- دستگاه قضايي كشور با بي تدبيري و بدون رعايت دقيق قوانين اسلامي به اين طيف از مخالفان بيروني و دروني اهداء كرده بود» (كيهان- شماره ۱۷۹۴۱).
|
|
نويسنده در آن مقطع زماني كه هنوز حكم نهايي صادر نشده بود، ادامه مي دهد: «آغاجري و وكيل او با اطلاع از اينكه حكم اعدام در ديوان عالي كشور نقض خواهد شد، اين روزها به نوعي «قهرمان بازي» روي آورده و در حالي كه تا چند ماه قبل، براي لغو حكم اعدام واسطه مي تراشيدند، اكنون كه از لغو قطعي مطلع شده اند، پز قهرماني! گرفته و اعلام مي كنند كه حاضر به فرجام خواهي نيستند!!»پرونده هاشم آغاجري، يكي از معدود پرونده هاي قضايي است كه تمام مسئولين ارشد نظام درباره آن اظهارنظر كرده اند.حضرت آيت الله خامنه اي دو بار و در دستوراتي به قوه قضائيه خواستار احتياط در دماء مسلمين و تجديدنظر در حكم شدند. سيدمحمد خاتمي نيز چندين بار از حكم اعدام آغاجري ابراز نارضايتي كرد. مهدي كروبي (رئيس آن زمان مجلس شوراي اسلامي) در ابتداي جريان، با سخناني كوبنده، آغاجري را محكوم كرد، اما پس از صدور حكم اعدام، اين حكم را ننگين خواند. مسئولين قوه قضائيه هم بارها و بارها، خواستار آرامش براي بررسي بهتر پرونده و روند سير قانوني پرونده شده بودند. اما اين اظهارات مسئولين قوه قضائيه به اضافه طولاني شدن روند رسيدگي به پرونده، انتقادات مطبوعات اصول گرا را نيز برانگيخت. روزنامه جمهوري اسلامي با انتشار يادداشتي با عنوان «تنهايي رهبري» بشدت از اظهارات مسئولين قوه قضائيه انتقاد كرد. همچنين روزنامه همشهري با چاپ سرمقاله «تعلل، چرا؟» از عدم توجه مسئولين قضايي به اوامر مقام معظم رهبري گله كرد.
هدف، تصاحب كرسي رياست جمهوري
در هر صورت آنچه از شواهد مشخص است، اين است كه دكتر هاشم آغاجري با يك نگاه افراطي ايده آليستي به عرصه سياست مي نگرد و برخي دوست دارند او با همين نگاه اعدام شود، نگاه افراطي ايده آليستي به سياست سرنوشتي چون «ژوردانو برونو» است كه در قرون وسطي در پاي تفكر خود شمع آجين شد و دوستان او بهره برداريهاي لازم را از آن بردند. اكنون اگر هاشم آغاجري اعدام مي شد و آرزوي دوستان هم سازماني او، محقق مي شد، «ژوردانو برونو» مجاهدين انقلاب، پروژه خوبي مي بود تا از تنش و جنجالي كه در حاشيه آن ايجاد مي شد، بستري براي دوستان، براي ادامه پروژه مظلوم نمايي فراهم شده و زمينه براي كسب كرسي رياست جمهوري و حتي قدرت اندوزي بيشتر فراهم آيد. هر چند با اعلام حكم ديوان عالي كشور، هاشم آغاجري اعدام نخواهد شد اما سازمان مجاهدين انقلاب، اين پروژه را براي ايجاد التهاب در صحنه سياسي ايران و رسيدن به كرسي رياست جمهوري، حفظ خواهند كرد، همچون سالروز ۱۸ تير ۷۸.
نام نيك
در هر صورت اين سئوال كه آيا از مدير گروه تاريخ دانشگاه تربيت مدرس، نام نيكي در تاريخ خواهد ماند يا نه؟يك سئوال تاريخي است وما قضاوت را به تاريخ مي سپاريم.