شنبه ۶ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۱۹
گلوله از فاصله ۳ الي ۵ سانتيمتري شليك شده است
مرگ مرموز يك سرباز در اشنويه
ديوار پاسگاهي كه حسين در آنجا كشته شده است، در ميان ده قرار دارد و محل به قتل رسيدن حسين مشرف به تمام آبادي است و در آن ساعت معلوم نيست كه چطور كسي متوجه قتل حسين نشده است
010413.jpg
حسين حيدري گودرزي يك هفته پيش از كشته شدن. اين آخرين عكسي است كه از او به يادگار مانده است.
حسين حيدري گودرزي آن روز غروب مثل تمام غروب هاي دوران خدمت نظام وظيفه اش سركشيك ايستاده بود و زمان را رژه مي رفت، بي آنكه بداند تا چند دقيقه ديگر كشته خواهد شد. جايي كه پاسگاه محل خدمت حسين حيدري گودرزي بود را خيلي ها نمي شناختند، حتي مادر و پدرش. براي همين وقتي اولين بار به مادرش گفت كه به «اشنويه» اعزام شده است، او نمي دانست كه دل مادرش با شنيدن نام اشنويه فروريخته و اصلا از اين حقيقت كه حس مادرانه زن ها خيلي چيزها را زودتر مي فهمد خبر نداشت و هيچ وقت هم باخبر نشد.
روي خبري كه برايت فرستاده اند نوشته شده است «حسين حيدري گودرزي» متولد دهم آذرسال ۱۳۶۳، صادره از بروجرد. تاريخ اعزام به پاسگاه نيروي انتظامي روستاي «بيم زرتي» از توابع شهرستان اشنويه؛ ۲۵ ارديبهشت۱۳۸۳ . نامبرده در تاريخ ۱۲ خرداد ۱۳۸۳ مقارن ساعت ۵۵:۲۰ دقيقه در حين نگهباني در پاسگاه فوق الذكر مورد اصابت گلوله قرار گرفت.» و اصلا ننوشته بود كه درست در همان ساعت ۵۵:۲۰ دقيقه بعدازظهر چيزي در دل مادرش فرو ريخت و آشوبي سرتاسر وجود او را فرا گرفت. پدرحسين مي  گويد: «وقتي كه خبر را به ما دادند من به اتفاق چند نفر از اقوام بلافاصله به طرف اشنويه به راه افتاديم و ما را به دهي بردند كه او در آنجا خدمت مي    كرد...» كلماتش را مي    خورد و از حرف زدن متنفر است. ناگهان مي    گويد: «براي چي بايد توضيح بدهم؟ مگر دوباره حسين زنده مي  شود؟» جوابي براي اين سوال در آستين هيچ خبرنگاري نيست و تنها سكوت است كه مي تواند او را راضي به ادامه دادن به حرف هايش كند. «ما را به جايي بردند كه حسين كشته شده بود.» رئيس پاسگاه گفت: «ديروز حوالي ساعت ۵۵ :۲۰دقيقه بعدازظهر صداي شليك يك گلوله را شنيديم و باتمام پرسنل مستقر در پاسگاه به بيرون آمديم و حسين را در حالي كه غرق در خون بود ديديم و او را به نزديك ترين بيمارستان برديم و او درهمان بيمارستان تمام كرد.»
نمي دانم اشنويه رفته اي يا نه، اما از اشنويه تا اولين بيمارستان لااقل يك ساعت راه است و همين يك ساعت بلاي جان حسين شد و حسين در همان بيمارستان تمام كرد. گزارش پزشكي قانوني درباره مرگ حسين مي گويد: «گلوله به حسين از فاصله ۳ الي ۵ سانتيمتري شقيقه اش شليك شده است» و ديگر هيچ. همين چند جمله خشك و بي حوصله، تمام واقعيت موجود در دستان قانون است كه آنها را در اختيار پدر و مادر حسين قرار داده است و خانواده حسين گيج و مبهوت حادثه، جنازه پسرشان را تحويل مي گيرند و او را براي خاكسپاري به محل تولد حسين بر مي گردانند. با ديدن جنازه فرزند، مادر حسين در جا سكته مغزي مي كند و روانه بيمارستان مي شود.
پس از مراسم خاكسپاري وشب هفت، خانواده حسين دوباره به اشنويه بر مي گردند تا حقيقت چگونگي و علت مرگ فرزندشان را كشف كنند. بازگشت آنها به اشنويه همزمان مي شود با تعويض فرمانده پاسگاه محل خدمت حسين و همين مساله ترديد و شك آنها را نسبت به وجود ارتباط قتل فرزندشان و اين جابه جايي بيشتر مي كند. «ما به دادسراي قضايي اشنويه رفتيم و از فرمانده پاسگاه شكايت كرديم، اما آنجا به ما گفتند چه عمدي و چه سهوي پسر شما به قتل رسيده باشد، چيزي به شما تعلق نمي گيرد .... ما براي روشن شدن چگونگي ريختن خون پسرمان به آنجا رفته بوديم و با اين جواب هاي سربالا روبه رو شديم.»
ماجراي قتل اين جوان ۲۰ ساله وقتي بيشتر مبهم مي شود كه رئيس جديد پاسگاه، علت مرگ وي را خودكشي دانسته و به خانواده حسين مي گويد: «پسر شما خودش را با شليك گلوله به مغز خود كشته است.» اين فرض گرچه قابل رد نيست، چه به هر حال بنا به گزارش پزشكي قانوني، شليك گلوله از فاصله ۳ تا ۵ سانتي متري به گيجگاه حسين رخ  داده است، اما آيا حسين براي كشتن خودش انگيزه اي داشته؟
پدر او مي  گويد: «كسي كه ۲ ماه در سال روزه مي  گيرد و نماز و فرايض و واجباتش را ترك نمي  كند، چطور دست به خودكشي مي  زند؟» اين در حالي است كه حسين در تمام طول تحصيلش در دبيرستان، يكي از ورزشكاران نمونه مدرسه و منطقه تحصيلش بوده است و حتي به مقام قهرماني در استان لرستان هم نايل شده است و چندين لوح تقدير از فدراسيون هاي ورزشي دريافت كرده و بنا به گفته اطرافيان، پسري سرحال و شاداب بوده است.
خانواده حسين حالا با گرفتن وكيل سعي در كشف واقعيت دارند. مادر حسين در اينباره مي گويد: «اين تقاضاي بزرگي نيست كه يك مادر بداند وقتي پسرش را براي خدمت سربازي روانه مرزها ومناطق دورافتاده مي كنند، چطور گلوله خورده است؟ من بايد پسري را كه ۲۰ سال تمام با خون دل و آيات قرآن بزرگ كرده ام در حالي به خاك بسپارم كه نمي دانم علت كشته شدن او چيست و در جواب سوال من آيا درست است كه بگويند خودكشي كرده است؟ من تا حقيقت ماجراي مرگ فرزندم آشكار نشود و تا نفهمم پسرم چطور و چگونه كنار ديوار پاسگاه به قتل رسيده، از تلاش خودم دست بر نخواهم داشت.»
ديوار پاسگاهي كه حسين در آنجا كشته شده است، در ميان ده قرار دارد و محل به قتل رسيدن حسين مشرف به تمام آبادي است و در آن ساعت معلوم نيست كه چطور كسي متوجه قتل حسين نشده است. بنا به گفته مادر حسين خون فرزندش زير پنجره اي ريخته شده كه اتاق كار فرمانده پاسگاه بوده است...
آخرين غروب زندگي حسين، آغاز يك ماجراي سخت و دشوار است براي خانواده اش. پدر حسين مي گويد: «آنها حتي حاضر به دادن آمبولانس براي انتقال جسد پسرم نبودند و وقتي كار بالا گرفت به آنها گفتم اگر آمبولانس ندهيد، جنازه را همين جا مي گذاريم و خبر آمبولانس ندادنتان را به همه مي گوييم »كه در نهايت به آنها آمبولانسي مي دهند تا بتوانند جنازه را به بروجرد برگردانند. تحقيقات و تلاش اين خانواده براي كشف واقعيت علت مرگ فرزندشان همچنان ادامه دارد.

اينجا
حريق عمدي
بارها در خبرها شنيده ايد كه جنگل هاي مناطق مختلف دنيا طعمه آتش شده است، شايد دليل معروف شدن جنگل هايي از قبيل كاليفرنيا، فلوريدا و.... همين باشد. از آنجا كه ما نمي گذاريم كشورها گوي سبقت را از ما بگيرند، هم در اين زمينه - آتش سوزي جنگل - توانايي هايي را از خود نشان داديم كه همگان بفهمند ما يكه تاز بلامنازع اين ميدان هستيم. بخش هايي از پارك جنگلي لويزان به طور عمدي توسط دو فرد ناشناس به آتش كشيده شد. ماجرا از اين قرار بود كه در سه شنبه هفته گذشته، دو نفر ناشناس به طور عمدي به ايجاد حريق در بخش شمال پارك جنگلي لويزان اقدام كردند كه اين واقعه تنها بخش هايي از علف هاي خشك و اراضي حاشيه اي اين جنگل را در بر گرفت، اين آتش سوزي وسعت چنداني نداشت و هنوز آماري از ميزان تخريب ها در دست نيست، اينها نظراتي بود كه رئيس سازمان پارك ها و فضاي سبز شهر تهران بيان كرد، اما مشاهدات عيني خبرنگار ما حاكي از آتش سوزي نسبتا وسيع است.
تقلب و چاقو
اختلاف و درگيري بين چند دانش آموز در يكي از مدارس منطقه صادقيه تهران منجر به زخمي شدن ۳نفر از آنان شد. ماجراي اين درگيري از اين قرار است كه ۵ نفر از شاگردان كلاس سوم دبيرستان يكي از مدارس صادقيه ، قبل از برگزاري امتحانات خردادماه با هم قرار مي گذارند تا سر هر امتحان هر كدامشان يك قسمت از كتاب درسي را بخوانند تا به راحتي نمره قبولي در امتحانات را كسب كنند، اما دو نفر از اين جمع در روز امتحان به قول و قرار قبلي عمل نكردند تا درگيري شديدي اتفاق بيفتد كه منجر به زخمي شدن ۳ نفر از اين جمع ۵ نفري شد. به پرونده اين سوانح در شعبه اول دادسراي اطفال رسيدگي خواهد شد.
غرق شدگان هميشگي 
اگر كتاب گلستان سعدي را نخوانده ايد پس لااقل به اين داستان  آن توجه كنيد كه در كشتي فردي به ديگري مي گويد؛ تو كه صرف و نحو عربي نمي داني، نيمي از عمرت بر باد فناست و در هنگام غرق كشتي آن يكي مي گويد؛ تو كه شنا بلد نيستي تمام عمرت بر باد فناست! حالا خبري بخوانيد كه اهميت فراگيري فن شنا را به خوبي دريابيد: ۴ نفر در ۳ روز اخير در دريا و رودخانه هاي ساري، تنكابن، بابلسر ونوشهر جان خود را از دست دادند. اين افراد به دليل عدم آشنايي با فن شنا و رعايت نكردن مسايل ايمني، جان خود را ازدست دادند. بد نيست بدانيد كه با شروع فصل گرما تاكنون، ۲۰ نفر در منابع آبي استان مازندران غرق شدند. اميدواريم ديگر از اين خبرها برايتان چاپ نكنيم. فقط اميدواريم.

غرق شدن كودك
اين روزها هوا گرم و گرم تر مي شود و تمايل براي رفتن به استخر بيشتر. يك دختر بچه ۴ ساله هنگامي كه با دوستش در منزل آنها در حال بازي بودند، غرق شد. صاحبخانه و مادر دوست دختر كوچولو با سرعت دختر را از آب بيرون مي كشند و از آنجايي كه از كمك هاي اوليه اطلاع كامل داشتند، سعي مي كنند كه دخترك را از مرگ نجات دهند. نيروهاي امدادي اورژانس نيز سريعا او را به بيمارستان منتقل مي كنند، ولي متاسفانه با وجود تلاش بسيار، دختر ۴ ساله از دنيا مي رود. اين خبر را صرفا براي آن نوشتيم كه بيشتر حواستان به كودكانتان در فصل گرما باشد.

مقصر اصلي
مردي در دادگاه خانواده از همسر خود به خاطر مرگ دو فرزندش در آتش سوزي درخواست طلاق كرد.
«سامان» ۴۵ ساله، كارمند...، مقصر اصلي مرگ دو فرزند خود راهمسرش مي داند ومي گويد: «روز حادثه، «راضيه» پس از روشن كردن گاز، خانه را به قصد تفريح در پارك ترك كرده بود.»
راضيه هنگامي كه به خانه برگشت و متوجه شد خانه آتش گرفته، براي نجات فرزندانش داخل خانه رفت و خود نيز از آتش بي نصيب نماند.
سامان به خاطر بي احتياطي همسرش به دادگاه خانواده رفت تا از او جدا شود. اين در حالي است كه بنا به گفته هاي سامان همسرش هم در اين ماجرا دچار ۳۵درصد  سوختگي شده است.

رابطه طلاق و خودكشي
در ميان اخبار ريز و درشتي كه از دادگاه خانواده به دست آورده ايم، اين خبر به يكبار خواندنش مي ارزد.
مردي از همسرش به خاطر چند بار اقدام او به خودكشي، تقاضاي طلاق كرد.
چهار سال پيش، وقتي اين زن و شوهر به شهرستان مشهد رفته بودند، پسر سه ساله خود را گم كردند. آن دو مدت ها در مشهد ماندند، اما موفق به پيداكردن فرزند خود نشدند.
رويا پس از گم شدن فرزندش، چهار بار دست به خودكشي زد، اما با اقدام سريع خانواده اش از مرگ نجات پيدا كرد.
محمد با گذشت چهار سال هنگامي كه متوجه شد همسرش حتي با مصرف دارو بهبود پيدا نمي كند، به دادگاه خانواده رفت تا از همسرش جدا شود.

حوادث
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |