فرزانه حكيم زاده
۱۳ جمادي الاول به روايتي مصادف با شهادت فاطمه زهرا (س)بزرگ بانوي خاندان عصمت و طهارت است. در مقاله حاضر كوشش شده است تا با اتكا به روايات معتبر شيعه و اهل سنت، تحليلي تاريخي، سياسي و اجتماعي از شيوه حضرت در مقام دفاع از ولايت عرضه شود.موقعيت و حيثيت اجتماعي حضرت، استفاده از امكان سوگواري بر پيامبر، نسبت با رسول خدا(ص) ،علم بيكران، فصاحت و بلاغت، گذشت از جسم و جان، موقعيت حسنين(ع) و مقام والاي حضرت زهرا(س) هشت عنواني است كه در اين تحليل به عنوان مواضع اتخاذ شده حضرت در مقام دفاع از ولايت به معناي عام و خاص آن عرضه مي شود.
تاريخ، صادق ترين و گوياترين شاهد هستي است.
از آنجا كه انسان امروز با تكيه بر عقلانيت و علم و تكنولوژي مدرن و فوق مدرن، مغرورانه خود را محور همه ارزش ها قلمداد كرده و هر معيار و ميزان ديگري را منكراست. در چنين شرايطي شورا و دمكراسي مبتني بر پايه هاي عقلي و عرفي مدعي پاسخگويي به همه نيازهاي بشر در عرصه مديريت است. از اين رو از ولايت و رهبري معصوم سخن گفتن، نيازمند مخاطبي است كه درباره انسان و راهي كه در پيش رو و جايگاه و نقشي كه در اين هستي دارد به گونه ديگري بينديشد.
محدوده مشخص دنيايي با غريزه، تجربه، تفكر و در نهايت درجه اي از تعقل كارش به سامان مي رسد. اما اگر شناخت ما از خودمان متفاوت شد و انتظار و اشتياق صعود به قله هاي بلندتري را داشتيم و نيازهاي بزرگتري را در خود كشف كرديم، آنگاه نمي توانيم به اين آرزوها دل ببنديم و با تمام وجود نياز به خدا، رسالت و امامت را احساس مي كنيم و اينكه تنها و تنها با رسيدن به او و در كنار او بودن است كه نيازهاي اصيل ما پاسخ مي يابد.
اين دو نكته كه انسان درتمامي هستي مطرح است نه در يك محدوده معين مادي و راهي بيشتر از ۷۰ يا ۸۰ سال در پيش رو دارد، نياز به حكومت و رهبري امام معصوم را مورد تأكيد قرار مي دهند. حكومتي كه همه حوزه هاي وجودي انسان اعم از حس، تجربه، فكر، عقل، وهم، خيال و غريزه را دربرگرفته و از سطح برقراري نظم و امنيت اجتماعي بسي فراتر است.
توجه به اين معرفت و بينش برخاسته از آن، راز دورماندن علي(ع) از صحنه رهبري جامعه و اكتفا به آنان كه اگر بهترين بودند و نعمتهاي مادي و رفاه و امنيت را به تساوي به همه هديه مي كردند، برملا مي سازد.
آري، عمق اين ظلم بزرگ و فاجعه عظيم را كه بر همه بشر رفته است. تنها زهرا(س) درمي يابد.
تنها اوست كه فهميد مردم از چه هدايت و بينه و ظرفيت رشدي محروم شدند؛ از وجود سرشار علي(ع) كه با نور خويش راه را مي نماياند و از چشمه حكمت كه خالي از هرگونه غش و ناپاكي بود رهروان را سيراب ساخته و هرآنچه مي گفت خود در عمل به آنها جلوتر بود.
از كسي كه نفس پيامبر(ص) و مدار و محور خلافت است و به فرموده زهرا(س) اگر زمام امور در دست او قرار مي گرفت امت را به سهولت در مسير هدايت و سعادت قرار مي داد و به مقصد مي رساند و كمترين حقي از كسي ضايع نمي شد.
تلاشهاي زهرا(س) در دفاع از ولايت
رسول خدا(ص) كه از فتنه هاي پس از خويش خبر داشت، براي روزهاي تنهايي علي(ع) ياوراني را تدارك ديده بود. در ميان ياران علي(ع) چهره فاطمه(س) از همه درخشانتر است. چرا كه سفارش ها و تأكيدات مكرر رسول خدا(ص) در مورد شأن و مقام زهرا(س) و تجليل هايي كه در جايگاه هاي مختلف و متعدد و در حضور مردم از دخترش داشت آن حضرت را ميزان و معياري براي شناخت حق و باطل قرار داده بود.
در واقع نفس حضور زهرا(س) در كنار علي(ع) و در جبهه مخالفين خود نشانه اي بر حقانيت علي(ع) است.
اما زهرايي كه تنها حضورش نشانه است، در راه دفاع از ولايت به همين مقدار قناعت نمي كند بلكه از همه امكانات و امتيازات خويش در راه اين مبارزه بهره مي گيرد.
آنچه كه اين مبارزه را سخت و دشوار مي كرد، عدم رشد فكري و درك عميق مسائل از سوي تازه مسلمانان از يك سو و عدم شناخت نيات واقعي مخالفان از سوي ديگر بود.
براي بسياري از مردم باوركردني نبود كه افرادي كه تا ديروز در كنار پيامبر بودند، با چنين سرعتي، براي رسيدن به رياست و مقام همه چيز را زير پا بگذارند.
با توجه به اين مشكلات فاطمه(س)، بايد از دو جنبه مبارزات خود را دنبال كند. از يك طرف، با روشنگري ها و بيان حقايق مردم را بيدار و هشيار مي كرد. و از سوي ديگر خطرات بزرگي را كه اسلام و مسلمانان را تهديد مي كرد، به مردم گوشزد مي نمود.
در اين راه مهمترين امكانات و امتيازاتي كه زهرا(س) در راه دفاع از ولايت از آنها بهره گرفت به شرح زير است:
۱- مهمترين امكان و امتيازي كه فاطمه(س) در همه مراحل مبارزه از آن استفاده كرد، آبروو حيثيت و موقعيت بسيار ممتاز او در جامعه بود؛موقعيت بي نظيري كه فاطمه(س) به عنوان برترين زن جهان در نزد خدا داشت و همانگونه كه قبلاً بيان شد پيامبر(ص) بارها و بارها اين منزلت و مكانت رابراي مردم بيان كرده است.
براي بيان مقصود بايد اين فرض را بررسي كنيم كه اگر فاطمه(س) اينگونه كه در تاريخ ثبت و ضبط است در صحنه ظاهر نمي شد، با مهاجمان خانه اش به احتجاج برنمي خواست، و سرانجام به مسجد نمي رفت و آن خطبه آتشين و كوبنده را در حضور همه مردان و زنان مدينه ايراد نمي فرمود و... آنگاه چه اتفاقي مي افتاد؟!
از يك سو بدون ترديد حقانيت و مظلوميت علي(ع)، حتي براي نزديكترين دوستانش، هرگز چنين اثبات نمي شد و بسياري از حقايق براي هميشه در هاله اي از ابهام و ترديد باقي مي ماند و از سوي ديگر هرگز چهره مخالفان اينگونه براي كسي جز معصومين(ع) برملا نمي شد و آنان مي توانستند با تبليغات چهره اي وارونه از آن مقطع تاريخ به تصوير بكشند. در اين ميان چه كسي مي توانست عمق توهين و جسارت نسبت به پيامبر و خاندان او را در مورد آنان اثبات كند!
اين يك طرف قضيه است اما سوي ديگر آن چنين است:
در صورت سكوت زهرا(س) مخالفان براي مشروع جلوه دادن حكومتشان و اظهار ارادتشان نسبت به پيامبر(ص) بالاترين تجليل ها و احترام ها را در مورد زهرا(س) به جا مي آوردند. شايد در اين زمينه حتي گوي سبقت را از پيامبر مي ربودند. بالاترين هدايا و عظيم ترين ثروتها و امكانات را به او پيشنهاد مي كردند. در همه منابر، از او به عظمت و احترام ياد مي كردند. همانگونه كه در مورد عايشه همه اين موارد را اجرا كردند و از ام المؤمنين بودن او بالاترين بهره برداري ها راكردند.
و سرانجام به شاعران دستور مديحه سرايي درباره حضرت و به راويان دستور نقل فضايلش را مي دادند و از اين رهگذر چه بسيار ديده ها را كه بر حقايق مي بستند.
آري، اهميت مقاومت زهرا(س) در مقابل دستگاه خلافت را مي توان اين گونه تحليل نمود كه فاطمه(س) مهمترين سرمايه خويش يعني آبرو و حرمت و حيثيتش را در اين راه به ميدان آورد و مسلماً در پيشگاه هر انسان صاحب بصيرتي آبرو و شرف براي انسان از جان او عزيزتر است. زهرا شكست ظاهري را با جان استقبال كرد و از آن همه مقام و موقعيتي كه برايش فراهم مي شد چشم پوشيد تا ولايت و دين خدا بماند.
۲- امكان دوم استفاده از سوگواري و گريه بر مصيبت رحلت پيامبر(ص) براي رساندن پيام خويش به جامعه است. در كتب تاريخي نقل شده كه زهرا(س) پس از رحلت پيامبر(ص) بسيار گريه مي كرد، تا جايي كه يكي از بكائين تاريخ لقب گرفت.
قطعا از زهرا(س) كه در سن كودكي در مقابل مصيبت فقدان مادر آنهمه صبوري و شكيبايي نشان داده است اين همه بيتابي و گريه تنها براي مصيبت رحلت پيامبر (ص) شگفت انگيز است. او در مقابل مقدرات الهي از همه تسليم تر بود. پس راز اين گريه ها و ناله ها در چيست!
مي توان گفت گريه هاي زهرا (س) عاملي بود براي بيدار و هشياركردن مردم. آن حضرت ضمن مرثيه سرايي بر مصيبت پدر، مصيبت هاي ديگر را كه از آن مهمتر بودند به مردم گوشزد مي نمود. تا مردم مدينه ابتدا از خويش و سپس از يكديگر و حتي از خود فاطمه سبب آن همه بيتابي را جويا شوند و بدينوسيله فرصتي به دست فاطمه بيفتد تا مظالم مخالفان و خطر بزرگي را كه پيش آمده بود بازگو نمايد.
به همين دليل گاهي برسر قبر پدر و گاهي برسر قبر شهداي احد و زماني به قبرستان بقيع مي رفت و همه اين مراكز محل مجمع مسلمانان بود. در همه اين موارد زهرا (س) مصيبت هاي وارده بر خود و همسرو و فرزندانش را به صورت مرثيه و همراه با گريه به گوش مردم مي رسانيد.
۳ - سومين دستگيره محكمي كه زهرا (س) در حمايت از ولايت بدان چنگ زد، نسب برجسته اي بود كه تنها مختص او بود.
آري او تنها فرزند بلاواسطه پيامبر (ص) و تنها يادگار آن حضرت درميان مردم بود و اين موقعيت بسيار مهم براي هيچ كس جز او نبود.اين درحالي است كه اعراب در آن زمان براي نسب اشخاص و قبيله و تبار او جايگاه ويژه اي قائل بودند در جنگ ها، در اولين بيت رجزي كه مي خواندند نام پدر و اجداد خويش را ذكر مي كردند و اگر جنگجوي طرف مقابل خود را هم از پدر و قبيله غيرمعروفي مي يافت، درحالي كه خودش از پدر نام آوري بود، از جنگيدن با او خودداري مي كرد و جنگ با او را براي خود ننگ مي پنداشت.
زهرا (س) از اين موقعيت استثنايي خويش در چندين موضع، كمال استفاده را نمود:
الف: آنگاه كه بر در خانه اش هجوم آورده و با تهديد و ارعاب علي (ع) را به بيعت فرا خواندند، زهرا (س) فرياد برآورد:
يا ابتا، يا رسول الله، چه مصيبت ها كه به ما نمي رسد. اي مردم شما را به خدا و پدرم سوگند دست از ما بكشيد. آيا كسي نيست به ياري ما برخيزد؟!!
و پس از آن نيز چند صحنه ديگر با صدازدن پدرش سعي در برانگيختن غيرت مردم داشت. اما مهمترين جايي كه زهرا (س) از اين زمينه استفاده كرد، زماني بود كه به بهانه غصب فدك به مسجد پيامبر آمد و با خطبه اي كوبنده و آتشين كه سراسر علم و حكمت و استدلال بود، غاصبان را رسوا نمود و حقانيت اميرالمومنين (ع) را اثبات كرد.
در فرازي از اين خطبه پس از حمد و ثناي خداوند و ذكر توحيد و نبوت و امامت و بيان فلسفه احكام به معرفي خود پرداخت، تا هم پشتوانه اي باشد بر آنچه مي گويد و هم آنها را به ياد پيمان عقبه ثاني در حمايت از رسول و اهلش بياندازد:
اي مردم بدانيد من فاطمه و پدرم محمد (ص) است، هرچه مي گويم پايان و آغازش يكي است و به غلط سخني نمي گويم... اي مردم اگر نسبت آن پيامبر را بجوئيد و بخواهيد او را بشناسيد، او پدر من است، نه پدر شما، برادر پسرعموي من است، نه برادر شما و چه پرافتخار است اين انتساب. درود خدا بر او و خاندانش باد.
و در فرازي ديگر رو به انصار كرده فرمود: اي بزرگان و اي ياران ملت و اي سنگرهاي محكم اسلام، اين چه سستي است كه درباره گرفتن حق من از خود نشان مي دهيد و اين چه تغافلي است كه درمورد ستمي كه بر من وارد شده بر خود روا مي داريد؟
مگر پدرم رسول خدا (ص) نفرمود: احترام هر شخصي را بايد مقابل فرزندش حفظ كرد؟ پس چه زود وضع خود را گرگون كرديد.
۴ - امتياز چهارمي كه فاطمه (س) در دفاع از ولايت از آن بهره گرفت، علم بيكرانش بود.
عاملي كه از جانب خدا به وي اعطا شده و شاگردي رسول خدا (ص) و هم صحبتي با اميرالمومنين علي (ع) بر غناي آن افزوده بود.زهرا (س) كه در زمان حيات پدر، هيچگاه در يك اجتماع عمومي و همگاني سخن نگفته بود، درياي بيكران علم و حلم كمالش، آنچنان كه بايد بر مردم آشكار نشده بود. در سخنراني اش در مسجد، آنچنان درياي حكمت و معرفت از كلامش جوشيد كه در طول تاريخ از هيچ زني چنين حكمت و معرفتي ديده نشده است.
زهرا با اين تدبير علاوه بر اينكه جايگاه اعظم خود و برتري اهل بيت رسول الله (ص) را بر ديگران ثابت نمود، حقانيت ادعاهاي خويش را نيز با محكم ترين استدلال در طول تاريخ ثبت نموده و دست مخالفان خويش را تا ابد از يافتن كمترين پاسخ قانع كننده به سخنانش كوتاه نمود. تا جايي كه هيچ يك از توجيهات و تاويلاتي كه از همان آغاز تاكنون از سوي غاصبان و يارانشان براي پاسخ به سخنان فاطمه و منزه كردن دامن غاصبان از اعمالشان بيان شده، منصفان را قانع نكرده است.
مقدمه رساي سخن در بيان عظمت خداوند و توحيد او و آثار رسالت پيامبر، تبيين فلسفه احكام و معارف با منطقي محكم و متين و استفاده به جا از آيات قرآن براي محكوم كردن غصب فدك و خلافت و تبيين جايگاه والاي اميرالمومنين و اثبات بي نصيبي خلفا از قرآن و ... هريك تأمل و تدبير ويژه اي را مي طلبد.
۵ - فصاحت و بلاغت در كلام
زهرا (س) در دفاع از ولايت علي (ع) با فصيح ترين و بليغ ترين عبارات اتمام حجت فرمود. اگر كسي بخواهد، مقام علمي زهرا (س) را درك نمايد، بايد در اين خطبه خوب تامل كند، در گزينش كلمات و پردازش عبارات. آنگاه آنرا با سخنان پيامبر (ص) و علي (ع) مقايسه كند. قطعا به اين نكته يقين مي كند كه اين سخنان ازنظر فصاحت و بلاغت و عمق معاني و مضامين عدل يكديگرند.
زهرا (س) با اين شيوه خطابي علاوه بر اثبات منزلت اهل بيت (ص)، جايگاه ويژه مولايش علي (ع) را اينگونه اثبات فرمود كه علي (ع) تنها كسي است كه مي تواند كفو فاطمه باشد و علي تنها كسي است كه مي تواند ولي و سرپرست فاطمه باشد. آيا اگر فاطمه بخواهد مولا و مقتدايي برگزيند كسي را جز علي (ع) مي تواند برگزيند؟
۶ -گذشت از جسم و جان
قطعا هر قلم و زباني از شرح صدماتي كه زهرا در راه حفظ حريم ولايت بر جسم و جان خود خريد عاجز است.
مدافعات بي امان زهرا (س) از علي (ع) تا آنجا ادامه يافت كه تمامي هستي زهرا (س) قرباني شد.
آنجا كه زهرا (س) در مقابل مهاجمان همچون سپري در پشت درب خانه ايستاد، تا لااقل اگر كمترين عاطفه و غيرت و هميتي در اين جماعت باشد، ملاحظه جسم شريف او، تنها دختر پيامبر زني تنها و بي سلاح و بي حفاظ، آنان را از ورود به خانه باز دارد.
اما دريغا كه همه، عاطفه، غيرت و هميت خود را يكسره در قبال رياست چندروزه دنيا معامله كرده بودند.
زهرا (س) در صحنه هاي ديگري، چون به مسجد بردن علي (ع) و محاصره علي (ع) در مسجد و... با حضور غيرتمندانه و شجاعانه اش حجت را بر همه رهروانش تمام كرد و راه و رسم دفاع از ولايت را به همه عارفان و عاشقان آموخت. تا آنجا كه در آخرين صحنه نجات علي از دست محاصره گران به او فرمود:
«روحي لروحك الفدا و ونفسي لنفسك الوقاء، يا اباالحسن ان كنت في خير كنت معك و ان كنت في شر كنت معك.»
علي جان، اي امام! جانم فدايت و سپر بلايت. پيوسته با توام چه در خوشي ها و چه در سختي ها.
۷ - موقعيت حسنين (ع)
هفتمين حربه زهرا براي پاسداري از حريم ولايت استفاده از موقعيت و جايگاهي بود كه دو سبط رسول خدا (ص) در ميان مردم داشتند.
هنوز تصوير بوسه هاي مكرر رسول خدا (ص) بر دو فرزند عزيزش در خاطره چشمها مانده بود. هنوز طنين صداي رسول خدا در گوششان مي پيچد: «الحسن و الحسين سيدالشباب اهل الجنه، هذان ابناي و ابنا ابنتي، اللهم اين احبهما و اهب من يحبهما و... و بسياري كلمات ديگر.
همچنين رسول خدا (ص) در چند ماجراي مهم نظير مباهله، بيعت رضوان و... با شركت دادن حسنين جايگاه مهم و الهي آنرا در چشم و دل مردم نشانده بود.
زهرا (س) در چند موضع مهم از موقعيت ويژه حسنين استفاده نموده و همچون رسول خدا (ص) آن دو را به عنوان برترين گواهان و شاهدان به صحنه آورد:
الف: در دعوت هاي شبانه:
زهرا پس از ماجراي سقيفه، (۴ شب متوالي) شبها دست حسنين (ع) را گرفته و با علي (ع) بر در خانه هاي مهاجر و انصار مي رفت و از آنها در حمايت از علي (ع) ياري مي طلبيد و آنها را به ياد بيعتشان در عقبه و غدير و ديگر سفارش هاي رسول خدا (ص) درحق علي (ع) و درياي فضائل او مي انداخت تا شايد بتواند براي علي (ع) چهل ياور فراهم كند. زيرا از علي (ع) شنيده بود كه اگر چهل يار مي داشتم در خانه نمي نشستم.
ب: هنگامي كه براي آزادكردن علي (ع) به مسجد رفت و بر در مسجد ايستاد و با سخنان جانسوزي آنان را تهديد به نفرين كرد، درحالي كه دست حسنين (ع) در دستانش بود.
ج - در مواقع مختلفي كه قبل از شهادتش برسر قبر پيامبر يا شهداي احد و يا قبرستان بقيع حاضر مي شد و همانگونه كه گفته شد در قالب عزاداري و گريه به افشاگري مي پرداخت.
۸ - مقام ولايي
زهرا (س) در آخرين مرحله نجات علي (ع) از زير تيغ هاي آخته و شمشيرهاي كشيده، چاره اي نديد جز آنكه از مقام عظماي ولايت كبري استفاده نمايد.
پس ازآنكه فاطمه محاصره گران را به نفرين تهديد كرد و علي (ع) درحال محاصره به سلمان فرمود:«فاطمه را درياب، گويي دوطرف مدينه را مي نگرم كه به لرزه درآمده است .
***
آري مبارزه زهرا (س) با ظالمان هميشگي است. او براي هميشه تاريخ اين سئوال را در ذهن انسان هاي حق جو نهاده است: چرا عزيزترين و محبوب ترين زن در نزد خدا و رسول و همسر و همتاي امام اوصياء و مادر همه اولياء، شبانه و مخفيانه به خاك سپرده شد؟
به راستي كه زهرا (س) فرقان خداست و پيرو راستين خدا و رسول (ص) را از مدعيان دروغين جدا مي سازد. او با حيات و مماتش دفاع از ولايت را به ما آموخت. او به ما فهماند كه جدايي از ولايت ذلت هميشگي است و حمايت از ولي عزت ابدي.
درود و سلام خداوند و ملائكه و همه اولياء خدا بر بانويي كه حقانيت شيعه را به اثبات رساند و به ما آموخت كه رمز حيات و بقاي اسلام ناب محمدي در مقابل همه دشمنان رنگارنگ آن، تنها و تنها حمايت از مقام ولايت است.
«السـّلام عليها يوم ولدت و يوم استشهدت و يوم تبعث حياً».
* پي نوشتها در دفتر روزنامه موجود است .