يكشنبه ۱۴ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۲۷
امروز، روز دوسالا نه عكاسي است
010863.jpg
محل ملاقات ما جايي بود كه به آن تعلق نداشتيم. دو صندلي فرفورژه در ميان انبوهي لباس هاي رنگي، ليوان هايي كه پر و خالي مي شوند، زير نور آفتابي كه غروب مي كرد تا چهره هاي نقاشي شده با نور شمع جلوه جديدي بگيرند.
اين كه چه شد به اين نتيجه رسيديم با نادر داوودي در تراس طبقه آخر يك برج مشهور صحبت كنيم، خيلي مهم نيست، مهم تر اين است كه امروز بعدازظهر جوائز برگزيدگان دو سالانه عكاسي را اهدا مي كنند.
بي ينال يعني چي آقاي داوودي؟
درستش Biannual است. بي ينال كلمه غلطي است... داري مي نويسي؟
نادر داوودي يك چهره شناخته شده مطبوعاتي است. آدمي كه در سطح بالا عكس مي گرفت، مقاله مي نوشت و تيتر مي زد. يك روزنامه نگار سرشار از ايده هاي جديد. روز گفت وگو بهانه ما دو سالانه عكاسي بود، اما دنبال چيزهاي ديگري هم بوديم...
اولين سوال. چيزي بود كه از زبان چند نفر از عكاس هايي كه مي شناختيم، شنيده بودم. اين شبهه كه جوائز دوسالانه به آدم هاي مشخصي مي رسد: «اساسا اعتراض، جزئي از فرهنگ ايراني هاست و در طول روز بخش عمده اي از وقت ما به اعتراض مي گذرد. طبيعي است كه هر كس در دوسالانه برنده بشود شاگرد يك نفر بوده، اما سطح آدم هاي دانه درشت عكاسي ايران آنقدر پايين نيامده كه قضاوتشان بر مبناي روابط شخصي شان باشد. ضمنا كاري هم كه از قضاوت صحيح بيرون نيايد بعدا مي آيد جلوي چشم همه ونگاه عمومي. اين قضاوت را تصحيح مي كند.»
اين دوسالانه كه مدتي متوقف شده بود، با دعوت مركز هنرهاي تجسمي شكل گرفت. گروهي از عكاسان يك شوراي سياستگذاري براي راه اندازي مجدد دوسالانه ترتيب دادند، گروهي كه به گفته نادر داوودي بيشتر براي تعيين راهكارهاي جديد و مشورت دور هم جمع شده بودند و از همه اقشار عكاسي مثلا هنري كارها، مطبوعاتي ها، مستندي ها و ... در آن حضور داشتند. اين شورا نفرات مربوط به داوري و انتخاب را در دو گروه مجزا برگزيد، البته تعدادي از افراد اين دو گروه مشتركند.
وقتي از نادر درباره اعتراض بعضي از آدم هاي بيرون از اين جمع مي پرسيم، مي گويد: «احتمالا كمتر كسي با خصوصياتي كه مد نظر بود، بيرون مانده، ضمن اينكه اين ليست باز بود و اگر جمع تشخيص مي داد جاي كسي خالي است، رسما از او دعوت مي شد.»
بهمن جلالي، سيف الله صمديان، احمد ناطقي، اسماعيل عباسي، محمد ستاري، محسن راستاني، مهران مهاجر، احمد عالي، فرشيد مثقالي، حميدرضا سوري، محمد اسلامي راد، افشين شاهرودي وخود داوودي هسته اوليه راتشكيل دادند و اعضاي انتخاب و داوري از همين جمع درآمدند.
وچر از از جوان ها كسي در اين جمع نيست؟
آنهايي كه سن و سال و تجربه و تحصيلات دارند، مي توانند همان كارهايي را كه جوانان مدنظرشان است، انجام بدهند. زماني مي توانيم بگوييم چرا از جوان هاي عكاسي كسي در اين جمع نيست كه حضور آن فرد بتواند تغييري در تصميم گيري ايجاد كند. اينجا بحث جوان خيلي مطرح نبود و تحصيلات و تجربه اهميت بيشتري داشت.
از كيفيت جشنواره مي پرسيم: «آقاي جلالي دبير جشنواره مي گويد نمايشگاه ديدني  در پيش داريم.»
جوايزي كه امروز نصيب برندگان خوشبخت مي شود، بورسي براي يك دوره آموزشي كوتاه مدت در اروپا (براي سه نفر) است و مقداري سكه طلا كه به نفرات بعدي تعلق مي گيرد. موضوع دوسالانه، به دليل وقفه اي كه ايجاد شده بود، «آزاد» اعلام شده ولي در دوره هاي بعدي - كه همه اميدوارند پس از به وجود آمدن انجمن هاي عكاسان ايراني و زير نظر آن انجام شود- اين سياست تغيير خواهد كرد: «بعد از اين دوره تصميم گيري دقيقي مي شود كه اساسا دوسالانه مي خواهد كدام گرايش عكاسي رادر ايران رشد بدهد.»

ستاره شناسي ايران دوباره متولد مي شود
010857.jpg
ظاهرا دولت عزم خود را جزم كرده تا ايران را به هر روش ممكن وارد رقابت بين المللي در عرصه علم نجوم سازد. چندي پيش ۱۵۰ ميليارد ريال به تهيه يك تلسكوپ اختصاص داده شد. اين تلسكوپ در حقيقت بخشي از پروژه كلان پايگاه نجوم و ستاره شناسي ايران به شمار مي رود. كارل آكرلوف، استاد دانشگاه ميشيگان آمريكا و مشاور پروژه پايگاه نجوم و ستاره شناسي ايران مي گويد: براي دولتي كه از نگاه مردم جهان همواره درباره خارجي ها محتاط است، اين، يك پيشرفت مهم به حساب مي آيد.
اين تلسكوپ (در كلاس ۲ متر)، نخستين ابزار ملي ايران در عرصه رصدگري به شمار مي رود. سپهر اربابي بيدگلي، معاون مدير پروژه و از اعضاي موسسه مطالعاتي فيزيك و رياضيات نظري در تهران مي گويد: تا آنجا كه من اطلاع دارم، پيش از اين هيچ پروژه علمي بزرگي با اين سطح در ايران اجرا نشده است. رفراكتور (تجزيه گر) بزرگترين تلسكوپ ما بيش از ۶۰ سانتي متر نبوده است. با اين امكانات چطور مي توان با هابل يا keck يا VLT رقابت كرد؟ حال آنكه تلسكوپ ۲ متري مي تواند ما را وارد عرصه رقابت سازد. ضمن اينكه بهره برداري از چنين پايگاه علمي تحقيقاتي با همكاري بين المللي، براي ما ايرانيان پديده جديدي است.
ادوارد گوينن، ستاره شناس دانشگاه ويلانواي پنسيلوانيا و ديگر مشاور اين پروژه نيز مي گويد: اين تلسكوپ در پروژه ياد شده نقش محوري دارد و به احتمال فراوان تلسكوپ بزرگ ديگري به پروژه اضافه نخواهد شد.
البته همين تلسكوپ هم از آنجا كه درجه يك است و سايت بزرگي براي آن پيش بيني شده، ايران را وارد عرصه رقابت بين المللي در زمينه نجوم و ستاره شناسي خواهد كرد.
كارشناسان پس از اندازه گيري ميزان آلودگي نوري، زلزله خيزي منطقه، باد، غبار و پوشش ابري چهار منطقه مختلف را براي ايجاد پايگاه و سايت ياد شده معرفي كرده اند كه تست هر ۴منطقه به لحاظ توفان هاي اتمسفري و دامنه ديد به زودي آغاز خواهد شد. طبق برنامه زمان بندي شده، محل سايت در نهايت تا چهار سال آينده بايد انتخاب شود. تلسكوپ نيز تا سال ۲۰۰۹ بايد نصب شود و به بهره برداري برسد.
در عين حال، جامعه اخترشناسان ايران متشكل از ۳۰ ستاره شناس حرفه اي و تعداد زيادي دانشجو، قصد دارد طي ۵ سال آينده، ۵۰ رصدگر را در سطح حرفه اي آموزش دهد تا به زمره نخستين محققان پايگاه ستاره شناسي ايران ملحق شوند. يوسف ثباتي، عضو موسسه مطالعات پيشرفته در علوم پايه در زنجان مي گويد: آنها ابتدا مباحث نظري ستاره شناسي را خواهند آموخت و با ادوات ساده و كوچك، اجرام آسماني را رصد خواهند كرد. در ادامه، با تجهيزات پيشرفته تر به سوي تجربه هاي بزرگتر گام برخواهند داشت. البته ما در هند، اروپا و ديگر نقاط جهان به اندازه كافي دوستاني داريم كه در اين راه ياريمان دهند.

روانپزشك مشهور ايراني در آمريكا درگذشت
010860.jpg
دكتر اميني رئيس بخش هاي متعدد آموزشي، درماني در مراكز متنوع علمي آمريكا بود و بارها برنده جوايز متعددي به عنوان بهترين معلم سال شد.
سانفرانسيسكو كرونيكل-  ين روزها، در عرصه علم روانپزشكي، از يك كتاب و نويسنده اش، بسيار ياد مي شود. كيست كه توصيف كتاب «فرضيه عمومي عشق» اثر زنده ياد فريبرز اميني را نشنيده باشد. هم او كه معتقد بود خوشبختي در خانه را به صدا در نخواهد آورد مگر آنكه آدميان عشق را باور كنند. هم او كه عاشق و اميدوار زيست و سرانجام سيزدهم ژوئن گذشته، در ۷۳ سالگي در بيمارستان مركزي شهر مارين كانتي آمريكا درگذشت. وي ۴ روز پيش از مرگ در پي حمله قلبي به بيمارستان منتقل شد، اما ضعف قلب را چندان دوام نياورد و درگذشت.
دكتر اميني، در تهران متولد شد و ايران را در ۱۹ سالگي به قصد ايالات متحده ترك كرد، پيش از سفر، زبان هاي فرانسوي و تركيه را به خوبي صحبت مي كرد. در آمريكا نيز انگليسي را به سرعت فرا گرفت و خيلي زود جذب دانشگاه بركلي شد. در سال ۱۹۵۳، در رشته رياضيات فارغ التحصيل شد و براي تحصيل در مقطع دكتري به دانشگاه UCSF رفت. وي، بعدها به علم روانپزشكي گرايش يافت و جذب انستيتوي روانپزشكي سان فرانسيسكو شد. در سال ۱۹۸۳، دكتر اميني توانست به عنوان پرفسور روانپزشكي در دانشگاه UCSF مشغول به تدريس شود. كتاب وي درباره فرضيه عشق و نقش آن در زندگي بشر، نتيجه تشريك مساعي، تعامل و تحقيقات دوجانبه او با دو نفر از دوستان قديمي اش دكتر ريچارد لانون و توماس لوئيز بود. هر سه آنها پرفسور UCSF بودند كه صبح هاي شنبه گرد هم مي آمدند، صبحانه مي خوردند و بحث مي كردند. نتيجه، انتشار كتاب در سال ۲۰۰۰ توسط انتشارات راندوم هاوس بود كه اسم هر سه نفر را به عنوان نويسنده روي جلد، يدك مي كشيد.
ديويد كيپن، منتقد سرشناس، درباره اين كتاب گفته است: آنها، عشق را به عنوان آوايي ضروري و غيرقابل اجتناب براي پيشرفت و سعادتمندي معرفي مي كنند.
نويسندگان، براي رجوع به پيشينه مطالعات ذهن انسان وشناخت روان، به تاريخ هم نقب زده اند و ماجراهايي خواندني را گردآوري كرده اند. از جمله علاقه شديد امپراتور رم در قرن سيزدهم، فردريك دوم، به شناخت زبان ذاتي و خاموش بشر. وي مي انديشيد زبان از مادر به فرزند مي رسد و آموختني نيست. براي همين عده اي از كودكان را جدا كرد تا از بدو تولد در خاموشي محض توسط نامادري و پرستار رشد يابند. هيچ كس حق صحبت با بچه ها را نداشت. البته تلاش فردريك به هيچ نتيجه روشني در زمينه زبانشناسي و روانشناسي نرسيد، چون بچه ها تا آخر عمر، يك كلمه هم به زبان نياوردند.
از دكتر فريبرز اميني، ۶ دختر به نام هاي كريستينا، شيرين، روشن، پروانه، شهين و فرين و همچنين هفت نوه بر جاي مانده كه همگي ساكن ايالات متحده هستند.

اختراع چند ميليارد يني
010851.jpg
زيباست. شما نظر ديگري داريد؟
اين اولين گل رز آبي رنگ پرورشي دنياست. بانويي كه در كنار اين بوته عكس يادگاري انداخته يك پژوهشگر ژاپني است كه در دانشگاه مشهور سانتوري ژاپن مشغول به فعاليت است. اين خبر در روز ۳۰ ژوئن اعلام شد، زماني كه گل به نهايت زيبايي رسيده بود.
دانه اي رنگي به نام «دلفينيدين» به گل رز معمولي اضافه شده تا طبيعت آخرين محصول انسان هوشمند را در ميان ناباوري در آغوش بگيرد. هدف اصلي اين دانشگاه فروش ساليانه ۳۰ ميليارد ين گل رز آبي است. همان طور كه مي بينيد، تحقيقات هرگز هدر نمي رود!

مولن روژ
نبوغ نهفته در تقليد صداي درازگوش 
010854.jpg

مدت هاست فكر مي كنم صداي ادي مورفي روي الاغ مشهور داستان شرك را بايد به حساب نبوغ او گذاشت يا استعدادش. گاه به نتيجه مي رسم او يك نابغه است، ولي گاهي فكر مي  كنم او فقط مردي كوچك است كه زير بار استعدادي شگرف كمر خم كرده، استعدادي كه براي او، خيلي سنگين است و نمي گذارد به تنهايي، بر اوضاع مسلط باشد. شرك را كه مي بينم، يادم مي آيد چقدر حضور او در فيلم هاي «۴۸ ساعت» و «مكان هاي تجاري» قدرتمند بود. در عين حال، «روز مراقبت از پدر»، «عمارت جن زده»، «بومرنگ» يا «پلوتونش» را كه نگاه مي كنم، از اينكه وقت او و من چقدر ضايع شده، گريه ام مي گيرد.
به نظر مي رسد «مكان هاي تجاري» و «۴۸ ساعت» متعلق به سال هاي پيش هستند، حتي باور اينكه ادي مورفي در اين دو فيلم بازي كرده، كمي سخت است.
بيشتر منتقدان آثار برجسته او را مربوط به دوران پيش از ۳۰ سالگي اش مي دانند. او، سرزنده، بشاش و بسيار فعال بود، اما بحران از آنجا آغاز شد كه او فكر كرد يك پديده استثنايي و تازه كشف شده است. نتيجه، به يك سري پروژه هاي غيرقابل تحمل مثل شب هاي هارلم انجاميد كه نام او در عنوان بندي آنها كمتر از ۵ بار نمي آمد.
نويسنده، كارگردان، بازيگر و الي ماشاءالله. در پرفسور نخاله، او در نقش ۶ نفر از اعضاي خانواده پرفسور بازي كرد، اما ماحصل اين نوآوري، به عقيده من، تنها اجحاف در حق هنرپيشه هاي ديگري بود كه مي توانستند در فيلم گنجانده شوند. اين اتفاق در انيميشن تلويزيوني «پي جي»ها (PJS) هم تكرار شد. يادتان نرو د ادي مورفي، خود اين داستان را نوشته بود. شايد بتوان صداي الاغ در انيميشن شرك را پاياني پرشكوه بر نبوغ او دانست.
010848.jpg

فقر براي مارلون براندو
به نظر مي رسد سطرهاي پاياني زندگينامه مارلون براندو با فقر و نداري نوشته خواهد شد. براساس زندگينامه اي كه پاتريشيا رويز از بزرگترين هنرپيشه قرن بيستم نوشته - و به زودي منتشر خواهد شد - براندو اين روزها در باتلاقي از بدهكاري، منازعات خانوادگي و حقوقي دست و پا مي زند. به گزارش نشريه ساندي تايمز، پاتريشيا رويز در اين كتاب كه «براندو در گرگ و ميش» نام دارد چنين ادعا كرده كه براندو با ۲۰ ميليون دلار بدهي، در تنگدستي كامل به سر مي برد. ابرقدرت سينما، زماني بالاترين دستمزدها را مي گرفت، اما امروز در ۸۰ سالگي به لطف كمك هاي تامين اجتماعي امرار معاش مي كند. يك دليل اين ورشكستگي به منازعات حقوقي وي در دهه ۹۰ باز مي گردد. براندو تنها در دادگاه مربوط به پسرش كه نامزد خواهر خود را با اسلحه به قتل رسانده بود، ميليون ها دلار خرج وكيل كرد. اينك، قهرمان دو اسكاره سينما، با تمام ماجراهاي جنجالي خود، از نپذيرفتن اسكار پدرخوانده در اعتراض به سياست هاي آمريكا پيرامون سرخپوستان تا دادگاه هاي تمام نشدني مربوط به پسرش، تنهاي تنها در خانه اي محقر و كثيف در لس آنجلس، روزگار مي  گذراند.

خبرسازان
ايرانشهر
محيط زيست
تهرانشهر
حوادث
در شهر
زيبـاشـهر
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  محيط زيست  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |