شنبه ۲۰ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۳۳
ريشه هاي تروريسم
رابرت. ال. فيليپس
010647.jpg

ترجمه  : قدرت رشيدي
اشاره: ترجمه مقاله اي كه از پي مي آيد عهده دار پاسخ به اين پرسش است كه «خاستگاه تروريسم چيست؟» لذا بي آنكه به بررسي ريشه هاي تاريخي و روانشناختي و جامعه شناختي اين پديده بپردازد، صرفاً با نگاه به بنيان هاي فلسفي و معرفت شناختي غرب تلاش مي ورزد تا ظهور تروريسم را در جهان معاصر منبعث از ايده هاي فلسفي مدرنيته بداند.نويسنده سه اصل «حاكميت مردمي»، «حق تعيين سرنوشت» و «نتيجه گرايي اخلاقي» را سه شالوده مهم تروريسم معاصر مي داند.ترجمه رامي خوانيد.
معضلاتي كه ملت ها بدان دچار مي شوند، زمينه هاي رشد و پيدايش آنها در يك فرايند زماني بلندمدت ايجاد مي گردد. تروريسم نيز كه در حال حاضر ملت هاي غربي از آن رنج مي برند به عنوان يكي از اين معضلات، تاريخ فكري خاص خود را پشت سر دارد، كه اين تاريخچه براي قربانيان تروريسم يعني ملت هاي غربي خوشايند نيست، زيرا ريشه هاي فكري اين مشكل در سه ايده فلسفي قرار دارد كه جملگي برگرفته از خود غرب است: حاكميت مردمي، حق تعيين سرنوشت و نتيجه گرايي اخلاقي، گسترش مسئوليت هاي سياسي كه ناشي از حاكميت مردم است، اعتقاد به اين كه هر گروهي در دولت متبوع خود حق و حقوقي دارد و همچنين زوال نگرش مطلق انگاري حقوق بشر جملگي فضاي فكري مناسبي را براي تروريسم فراهم نموده كه حتي مخالفان اين پديده نيز وقتي با چنين عملي روبه رو مي گردند ممكن است كه در صحت يا سقم آن با شك و ترديد مواجه گردند.
از دلايلي كه دانشگاهيان، ژورناليست ها و سياستمداران در پاسخ به علل شكل گيري تروريسم ارائه مي دهند اين است كه نمي توان تعريفي از اين پديده ارائه داد كه تنها فعاليت هاي مخالفان فرد يا گروهي را كه مورد حملات تروريستي قرار مي گيرند شامل شود و اقدامات خود اين افراد و گروه ها را دربر نگيرد.
همين امر سبب شده تا از نظر بسياري از ناظران بي طرف محكوميت تروريسم توسط اين افراد يا گروه ها صرفاً عملي مزدورانه قلمداد گردد. البته اين بدان معنا نيست كه تقبيح تروريسم از لحاظ اخلاقي صحيح نيست چرا كه چنين اقداماتي قوياً غيراخلاقي و محكومند، به علاوه اين كه اين قبيل اقدامات به اندازه اي كه عاملان آنها مدعي اند از نظر سياسي مفيد و مؤثر نيست، زيرا با نگاهي به مناطق مورد نفوذ تروريست ها ملاحظه مي كنيم كه خشونت و ناآرامي حاصل از اقدامات آنها عموماً به طول انجاميده و حتي در برخي موارد گروه هاي تروريستي مخالف، رقباي خود را به اعمال خلاف كارانه متهم و يا طرف مقابل را به خروج از حوزه مدنيت متهم مي سازند.
حاكميت مردمي
دكترين حاكميت مردمي از اين ايده اخلاقي نشأت گرفته كه انسانها آزاد و برابر آفريده شده اند و هر فرد حقوقي مساوي با ديگران در قدرت سياسي داراست. شعار «يك فرد، يك رأي» اين عقيده را بيان مي دارد كه دموكراسي در مقايسه با ساير نظام هاي سياسي موجود به دليل هماهنگي باطبيعت انسان بهترين الگو مي باشد. به هر حال آنچه از حاكميت مردمي برمي آيد اين است كه نگرش مذكور خواهان توزيع مسئوليت هاي سياسي بين مردم و به خصوص مسئوليت  آنها در قبال جنگ عليه دولت متبوع خود مي باشد. در اين ايده فراخوان شهروندان جهت شركت در جنگ مي تواند توجيهي منطقي بيابد. زيرا اين ايده در پي پاسخگويي به اين سؤال است كه اگر مردم سازنده دولت هستند بنابر اين آيا وظيفه ندارند كه از آن دفاع كرده و مشكلات ناشي از حملات عليه آن را تحمل نمايند؟ اين سؤالي است كه تاكنون جواب منطقي و قابل قبولي به آن داده نشده است. عليرغم تلاش هايي كه در حقوق بين الملل جهت قائل شدن تفاوت بين قصور سياستمداران و دولتمردان با افراد عادي و شهروندان در چنين شرايطي صورت گرفته ولي كماكان در اين ايده حملات مستقيم به شهروندان تابعه يك دولت در جنگ به توجيه منطقي دست يافته است. اصل حاكميت مردمي باعث ايجاد دولت هايي مدرن با تكيه گاهي اخلاقي شده تا آنها بتوانند زندگي شهروندان خود را تابع دولت ساخته و خطرات احتمالي ناشي از اقدامات خود را بر آنها تحميل نمايند. همين انديشه ها و ايده هاي ناشي از اصل حاكميت مردمي باعث شده تا تروريست ها با گرايش هاي گوناگون بدان تمسك جسته و همچنين از تناقضات نهفته در اين گفتار كه «يك انسان تروريست براي فرد ديگر مبارزي آزاديخواه است» استفاده كرده و جهت تحقق اهداف خود از آن بهره جويند.
حق تعيين سر نوشت
اين اصل يكي از ايده هاي ليبرالي قرن نوزدهم است كه وارد حقوق بين المللي قرن بيستم و منشور ملل متحد شده است. بر اساس اين اصل افراد حق دارند تا در مورد سرنوشت خويش و سرزميني كه در آن زندگي مي كنند بدون دخالت بيگانگان تصميم گيري كنند. اصل حق تعيين سرنوشت پس از سال ۱۹۴۵ به عنوان ابزاري جهت رهايي از مستعمره مورد استفاده بسياري از ملت هاي تحت استعمار قرار گرفت.
نتيجه گرايي اخلاقي
سنت اخلاقي كه جامعه غرب را شكل داده تلفيقي از منابع كلاسيك و مسيحي است. چنين تلفيقي عليرغم اختلافات زيادي كه بين اين دو منبع وجود دارد امكان پذير شده است. زيرا هر دو در خصوص اعتقاد به اصول مطلق اخلاقي و تأثير آن در شكل گيري يك زندگي سعادتمند وجه اشتراك دارند. افلاطون و ارسطو، هر دو بي عدالتي را به عنوان ابزاري جهت دستيابي به سودمندي رد مي كنند. افلاطون در «جمهوري» اين نكته را به شيوه هاي مختلفي بيان مي دارد و به اين نكته اشاره مي كند- همان گونه كه ارسطو معتقد است- كه ارزش هاي انساني والايي وجود دارند كه في نفسه ارزشمندند و نتيجه نهايي رفتار خلاف چنين ارزش هايي سقوط خويشتن است. انديشه هاي افلاطون در حوزه فلسفه غرب يكي از مراحل بسيار مهم بوده كه نحوه سقوط انسان و تبديل او به يك ستمگر را به عنوان نگون بخت ترين انسانها تشريح مي كند. محور مباحثات وي اين است كه يك انسان خوب در واقع همان انسان خوشبخت است و حفظ اين ويژگي مستلزم دوري از بي عدالتي و اجتناب از اين ايده است كه يك انسان جهت دستيابي به سودمندي مي تواند دست به اعمال شيطاني بزند. افلاطون مي دانست كه دستيابي به چنين شيوه  زندگي دشوار بوده و نسبت به رسيدن توده ها به عدالت بسيار بدبين بود. در عين حال او درك برخي از ارزش ها توسط توده ها را امكان پذير دانسته و مشاركت آنها در تحقق ارزش هاي مذكور در جامعه، جهت دستيابي به يك زندگي سعادتمند را لازم و ضروري مي دانست.
010650.jpg
تروريست ها اصول، ارزش ها و استراتژي نظامي كه بدان تمسك مي جويند(توجه به بمباران اتمي هيروشيما و آتش باران درسدن) را از غرب و انديشه هاي موجود در آن اتخاذ كرده اند ، ولي در هر صورت چنين واقعيتي نبايد عزم ما را در مبارزه با تروريسم تحت الشعاع قرار دهد

اعتقادات مسيحي و يهودي در خصوص منبع آسماني تمامي ارزش ها با اين نگرش هاي كلاسيك هماهنگ است. همان گونه كه بسياري از موازين اخلاقي مبتني بر منابع آسماني است، قوانين الهي حاكم بر زندگي مسيحيي و يهودي مطلق و لايتغير است. در اين ايده دستيابي به عدالت ارتباط نزديكي با دوستي خداوند دارد و لطمه به اصول و ارزش هاي انساني در واقع حمله به منابع چنين اصول و ارزش هايي تلقي مي گردد. نابودي خويشتن كه افلاطون آن را نتيجه بي عدالتي مي دانست در واقع همان معتقدات مسيحي، يهودي در خصوص جدا شدن انسان از منابع متعالي ارزش هاي انساني است. چنين نگرش مطلق گرايانه اي نسبت به عدالت در قرون وسطي به تئوري جنگ عادلانه سرايت پيدا كرد كه نمونه آن ممنوعيت كشتار غير نظاميان در حين جنگ مي باشد. مفاد تئوري جنگ عادلانه كه در قرن ۱۷ وارد حقوق بين الملل گرديد ويژگي مطلق بودن آن حفظ گرديد و همين ويژگي ها با توجه به خصوصيات كليساهاي مسيحي توسط آنها نيز منتشر شد و آنها نظرات خود در خصوص عدالت را به شيوه سابق و بر اساس ارزش هاي سنتي بيان مي كردند.
ماكياولي اين نكته را روشن نساخت كه چرا نظام  سياسي و حفظ آن از ديدگاه او برتر از ساير ارزش هاي اخلاقي است ،ولي مي توان تفكرات وي را پاسخي به ظهور دولت مدرن و مركزي دانست. در چنين سيستمي كه دولتها از حق حاكميت مطلق برخوردارند، هيچ ساختاري توانايي حكمراني و فرمان دادن به شهرياران را ندارد و در اين صورت دولت به تنها نهادي بدل مي گردد كه وظيفه پاسداري از ارزش هاي موجود را داراست. ماكياولي در اين مرحله كه مي توان از آن به عنوان مرحله گذار ياد كرد تنش ميان شيوه هاي تفكر قديم و جديد در مورد عدالت را در انديشه هاي خويش به نمايش مي گذارد. او از يك طرف ارزش هاي سنتي را قبول مي كند و معتقد است كه اصولي وجود دارند كه في نفسه ارزشمندند و نيازي به ارائه دليل ندارند و از طرف ديگر جهت ملزومات اداره يك دولت ضرورت قرباني برخي از همين ارزش ها(به ويژه قتل) را براي دستيابي به سودمندي بيشتر مورد تأكيد قرار مي دهد. در نظريات ماكياولي راجع به شهريار، طرحي از يك انسان مدرن را شاهديم كه هشدارهاي كلاسيكي را كه عمل نكردن بر اساس ارزش هاي موجود باعث محو انسانيت انسان مي  داند، رد مي كند و به آن معترض است. از ديدگاه وي شهريار حيله گري قهار بوده كه در راستاي انجام وظايف خود از مرزهاي خير و شر به معناي مرسوم آن عبور مي كند و به ايده مشيت الهي در مسيحيت پشت پا مي زند. شهريار بايد آينده خود را حتي اگر مستلزم انجام شر باشد حفظ و تضمين نمايد و حتي جهت دستيابي به آن مي تواند نقش خدا را ايفا نمايد و متأسفانه تمامي اين اقدامات ضروري و لازم به نظر مي رسد.
انديشه هاي ماكياولي در قرن نوزدهم توسط فيلسوفاني نظير جرمي بنتام و جان استوارت ميل به سمت منفعت گرايي ناب سوق پيدا كرده و تكامل يافت. اين نظريه در انديشه هاي قرن نوزدهم نظريه اي جهت پر كردن خلأ ناشي از زوال استانداردها و ارزش هاي اخلاقي مورد توافق، طراحي و وارد عرصه انديشه هاي موجود گرديد. در اين دوره شك گرايي نيز در برخي حوزه ها با رشد تجربه گرايي مجال بروز پيدا كرد و نهايتاً داروينيسم و اشكال مختلف مكاتب الحادي منجر به تحقيقاتي گرديد كه در راستاي يكسان سازي ارزش هاي ناهمگن و متفاوت صورت مي پذيرفت. ميل و ديگران به دنبال دستيابي به هدفي بودند كه از آن بيشترين شادي و خوشبختي نصيب انسان گردد. بنابر اين در حالي كه اعتقاد به مشيت الهي و ارزش هاي سنتي سابق رو به زوال مي رفت، مسئوليت سنگين اداره زندگي و برقراري امنيت آن به عهده خود انسان گذاشته شد. در چنين شرايطي با ويژگي هاي فكري مذكور نمي توان هيچ عملي را اشتباه يا غير مجاز دانست، زيرا در صورتي كه ناديده گرفتن ارزشهاي اخلاقي و سنت هاي موجود بتواند بيشترين سود را نصيب انسان كند هر عملي حتي ناصواب، مطلوب و ضروري تلقي مي گردد.
لذا با توجه به شيوع چنين تفكراتي در درون جوامع و به خصوص در بين توده  ها، تصادفي نيست كه قرن ما انباشته از جنبش هايي سياسي گردد كه باعث به خطر افتادن و ناديده گرفتن ارزش هاي شناخته شده به منظور دستيابي به بيشترين سود و خوشبختي گردد و همين ايده ها در غياب تعهدات اخلاقي سابق يكي از استدلالاتي است كه تروريست ها در توجيه اعمال خود بدان تمسك مي جويند. در واقع اگر بر اساس چنين افكاري معتقد به هيچگونه قواعد حقوق بشري ثابت و مطلقي نباشيم، طبيعي است كه افراد بي گناه در معرض خطر قرار گرفته و دلايلي در كشتن آنها ارائه مي گردد كه صرفاً مبتني بر تصورات و سناريوهاي خيالي است. ولي سؤال اينجاست كه آيا از يك منظر عقلاني براي ما امكان تصميم گيري در خصوص مرگ و يا زندگي افراد و آينده آنها وجود دارد؟
بنابر اين مي توان گفت كه تروريست ها اصول، ارزش ها و استراتژي نظامي كه بدان تمسك مي جويند(توجه به بمباران اتمي هيروشيما و آتش باران درسدن) را از غرب و انديشه هاي موجود در آن اتخاذ كرده اند. ولي در هر صورت چنين واقعيتي نبايد عزم ما را در مبارزه با تروريسم تحت الشعاع قرار دهد زيرا كه اشتباهات پيش آمده در گذشته سبب نمي شود كه يك دولت در دفاع از شهروندان خود تعلل ورزد. در چنين شرايط بغرنج و پيچيده اي نكته مثبتي كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه ما نيز همانند قربانيان تروريسم ممكن است مجبور شويم تا در سياستهايمان در قبال استفاده از زور (حتي استفاده از توان اتمي) تجديد نظر كرده و آنها را با معتقدات اخلاقي مان هماهنگ نماييم تا از اين طريق بتوانيم در محو تروريسم و حل اين معضل موفق شويم.
منبع: www.religionOnline.org

تازه هاي انديشه
فرهنگ و انديشه ويژه روحانيت
هشتمين شماره از نشريه علمي - تحليلي «فرهنگ و انديشه» به موضوع روحانيت اختصاص يافته است.
در اين مجلد ۳۳۵ صفحه اي، مقاله ها و مطالبي با اين عناوين به چشم مي خورد:
«امام خميني (ره)، روحانيت و نظام (محمد سروش محلاتي)، نظام حوزه و فرهنگ تحقيق (سيد حسن اسلامي)،  روحانيت و دولت (ميزگردي با حضور نجفقلي حبيبي، مصطفي ملكيان، محسن غزويان و مهدي هادوي)، آينده مرجعيت شيعه (سيد محمدعلي ايازي)، نقادي روحانيت(محمد اسفندياري)، آسيب شناسي اجتهاد (مهدي مهريزي)، كارنامه مطبوعاتي روحانيت ايران(محمد نوري)، نگرش تطبيقي بر هيروكراسي شيعي و ... (سعيد اميرارجمند، ترجمه بتول قائني نجفي)، اقبال و روحانيت(محمد اسفندياري)، كتاب شناسي روحانيت (حميد رحماني و محمدكاظم رحمتي) و معرفي سه اثر در تاريخ روحانيت شيعه(محمدكاظم رحمتي).
«فرهنگ و انديشه» از سوي مؤسسه  تحقيقات و توسعه علوم انساني و به مدير مسئولي قربان بهزاديان نژاد منتشر مي شود.
«فرهنگنامه نهج البلاغه»
010653.jpg

«فرهنگنامه نهج البلاغه» به اهتمام دكتر احمد خاتمي (با همكاري الهه خانلو) به چاپ دوم رسيد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران اين اثر در دو هزار نسخه و يكهزار و ۴۲۷ صفحه، به بهاي ۸۵ هزار ريال از سوي انتشارات سروش منتشر شده است.
در اين كتاب، ترجمه مقدمه سيد رضي بر نهج البلاغه، فهرست مداخل، فهرست راهنما، فرهنگنامه موضوعي نهج البلاغه، تعليقات و توضيحات و فهرست اختلاف نسخه هاي چاپي گنجانده شده است.
فصلنامه فرهنگي «هستي»
شماره جديد فصلنامه هستي، با مدير مسئولي محمد علي اسلامي ندوشن، به زودي منتشر مي شود.
فصلنامه هستي داراي چهار بخش تاريخ، تمدن، فرهنگ و ادب است و در بخش تاريخ و فرهنگ اين شماره فصلنامه هستي مقالات زير منتشر مي شود:
تداوم تاريخي ايران، نوشته دكتر محمد علي اسلامي ندوشن؛ اهداف كراسوس از حمله به شرق، نوشته نعمت الله علي محمدي؛ دين و فلسفه در نزد رازي، نوشته پرويز اذكائي؛ اگر شبهه به جاي اصل نشيند، نوشته دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن؛ بازگشت به سوي يك افسانه، ترجمه سيروس ذكا.
در اين شماره همچنين مقاله اي از دكتر شيرين بياني با نام «خيام و ياد ايران باستان» منتشر مي شود كه اسفند ماه سال گذشته در سمينار بين المللي «خيام و هند» در دهلي نو ارائه شد. اين مقاله درباره ديدگاه ها و علاقه خيام به ايران باستان است.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |