رويكرد ملي در روند ساخت و ساز
نگاهي به ساختمان OCE اثري از بيژن شافعي
تك بعدي نگري و عدم تسلط بر توابع فرهنگي و ...، اوضاع را به كلافي سردرگم تبديل كرده است كه گره گشايي از آن براستي عزمي ملي مي طلبد
|
|
بهرام هوشيار يوسفي
ايران بزرگ چه در معناي جغرافيايي و چه فرهنگي، در اصل، زاد بومي است حائز پيشينه اي كهن، غني و البته الهام بخش و نيز داراي آثار معماري متنوع و با ارزش؛ در نگاهي حتي غير كارشناسانه آنچه در توسعه شهر ها، حال چه معماري و چه شهرسازي، قابل تشخيص و ارزش گذاري است، عبارت است از نوعي اصطكاك سخيف في مابين ميل سطحي از تاثير گيري تاريخي از عظمت گذشته هاي نه چندان نزديك با شيفتگي مفرط نسبت به آنچه در آنسوي آبها ساخته مي شود.... در اين اصطكاك، آنچه نهايتا حادث مي شود، برخوردي التقاطي است كه نه تنها راه به هويتي ملي نمي برد بلكه در بازيابي هويتي مستقل نيز در مي ماند!
كيفيت نا شايست آنچه با نام معماري توليد مي شود، نگاه معمارانه غير اصيل و دست چندم، گرته برداري هاي ناشيانه و بعضا كودكانه از روش هاي جهاني (كه هر چند در محل خود موفق بوده اند ولي نسخه پيچيده شده براي شرايط ما نيستند)، تك بعدي نگري و عدم تسلط بر توابع فرهنگي و ...، اوضاع را به كلافي سر درگم تبديل كرده است كه گره گشايي از آن براستي عزمي ملي مي طلبد.
با مقدمه فوق، قصد بر اين است با ذكر مثالي عيني به بنايي پرداخته شود كه با وجود مشكلات اشاره شده، توانسته به طور نسبي يك معماري «درخور» را به منصه ظهور برساند؛ در ابتداي خيابان خرمشهر، نبش كوچه شكوه ساختماني قرار دارد كه در بين بناهاي موجود در اين خيابان، بيشتر جلب نظر مي كند. ساختمان OCE در سال ۱۳۷۷ توسط مهندس بيژن شافعي (معمار) طراحي شده است.
خيابان خرمشهر (آپادانا) عمدتا محل استقرار شركت هاي اداري است؛ موقعيت زمين بنا در كنار خيابان اصلي و در نبش گذري فرعي، شخصيت معمارانه آنرا هرچه شاخصتر مي سازد. علاوه بر موقعيت قرار گيري بنا ۳ دليل عمده آنرا هرچه شاخصتر ساخته است : استفاده از آجر قرمز تهران و سنگ آذرشهر، بهره گيري استادانه از سنگ تراورتن با اتصالاتي غير متعارف (در ايران) در ايجاد هاشور هاي عمودي در نبش بنا كه موجبات ايجاد تيره روشني با اختلاف رنگ و اختلاف بافت را فراهم كرده است و نهايتا نحوه اتصال ساختمان با بناهاي مجاور در عين اهميت دهي به هر سه نماي حاصل در وجوه بنا؛ هرچند بعضا مواردي كه به عنوان امتيازات بنا ذكر شد، نوعا، از ويژگي هاي معمار اين بنا است و به اعتقاد بعضي بيشتر «امضادار» كردن اثر و تكرار «خود معمارانه» شافعي است تا الزامات طراحانه ساختمان OCE، اما اين چيزي از جذابيت هاي كليت حاصل شده نمي كاهد؛ شافعي در اين مورد مي گويد: «... نكته بسيار مهمي كه دوست دارم به آن دقت شود، حركت موجود در سر نبش (جنوب غربي) است، شايد من از سنگ با اتصالات پيچ و مهره اي و حركات هاشوري در جاهاي ديگر هم استفاده كرده ام، سنگ تراورتن كه متعلق به اين مملكت است را مي توان برخلاف آنچه رايج است با روش هايي غير دوغابي يا اسكپ هم استفاده كرد؛ اين ساختمان كاملا حس ساخته شدن در ايران را انتقال مي دهد... در نما از مصالحي كه ويژگي هاي ايراني دارند استفاده شده است ولي نهايتا ساختمان با طراحي مدرن ساخته شده است و نيم نگاهي هم به معماري مدرن اوايل سده شمسي تهران هم دارد...»
همانطور كه خود معمار نيز بدان اشاره دارد نوع طراحي اين بنا كاملا در رده معماري هاي سبك مدرن قابل طبقه بندي است؛ ايده غالب طرح، تنظيم يك حركت پويا در پوسته خارجي يا بهره گيري از عامل پله و انعكاسات آن در بنا است. تركيب خطوط افقي و عمودي در نما و تلاقي آنها در جهت تقويت تحرك صورت گرفته، با استفاده از خطوط مورب در پايين و بالاي محوطه پله (پشت هاشورهاي عمودي نما)، چفت و بست يافته است؛ همچنين وجود حركات منحني در پوسته بنا، علاوه بر تلطيف و نرم كردن ماهيت حجمي اثر، اتصال آنرا با نماي ساختمان پيراموني حل كرده است.
معمار با طرح ريزي يك مجموعه فضاي منفي و عقب نشيني هاي هوشمندانه نسبت به جبهه خيابان اصلي با ايجاد محيطي فراخوان، تركيبي عالي از سردري رفيع، محوطه نيمه محصور و جشنواره اي از موتيوهاي تزئيني را ارايه كرده است.
|