يكشنبه ۲۱ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۳۴
زندگي با ۶۰ هزار تومان
كوزت در جاده ساوه
۶ ماه است در يكي از كارگاه هاي اينجا كار مي  كند؛ بي  وقفه از ساعت ۷ صبح تا ۷ شب، حتي جمعه ها. اين دختر يا بهتر است بگويم اين دخترها جمعه ندارند
011274.jpg
سعيده عليپور
حقوقي كه اين زن ها مي  گيرند با هيچ قانوني مطابقت نمي  كند، ۶۵ هزار تومان براي تمام هفته كار كردن، با هر مدركي فرقي نمي كند. از بيسواد تا ليسانس داريم 
صبح كه از خواب بيدار شد، گويي غم دنيا را به دلش هوار كرده باشند، به خودش كه آمد، گز گز سيلي ديروز پدر را روي صورت استخواني اش حس كرد، تمام تنش داغ بود، از رختخواب  پاشد و چشمان بي  رمقش را كه انگار هميشه لايه اي از اشك پوشانده باشدش، توي آيينه نگاه انداخت... ياد تهديدهاي شب قبل «پدر» افتاد، يك مشت آب خنك پاشيد روي صورتش؛ «امروز هر طور شده بايد سر كار بروم.»
كي گفته كار پيدا نمي شود؟ شايد اگر خانم هم باشيد پيدا كردن كار راحت تر هم باشد، مثلا كافي است نيم ساعتي داخل يك شهرك صنعتي در اطراف تهران قدم بزنيد تا خودتان با چشم هايتان ببينيد كه توي اين شهر به اين بزرگي، چقدر كار فراوان است و راحت.
سوسن خانم ما هم (همان دختري كه ماجرا را از اوشروع كرديم) درست با همين استدلال سر كار رفت. حالا سوسن سركار مي  رود، يك جايي همين دوروبرها، صبح تاشب... صبح تا شب...! صبر كنيد ماجرا به همين كوتاهي و بي  اهميتي نبود، عجله نكنيد و فقط بخوانيد. كنار خيابان به گمانم، منتظر اتوبوس بود كه سر رسيدم، همسن و سال خودم بود، شايد كمي كم سن تر. سايه خميده و باريكش روي زمين ولو شده بود.
آدرس پرسيدم كه «شهرك صنعتي چهاردانگه از كدام طرف مي  روند؟» روبه رويش را نشانم داد، آن سوي خيابان را : «از اين جاده كه داخل شوي شهرك صنعتي است.»با ترديد مشماي پلاستيكي را كه از صدايش پيدا بود ظرف غذا يا چيز مشابه اي بايد داخلش باشد از اين دست به آن دست داد و چند لحظه اين پا آن پا كرد و گفت: «براي كار مي روي؟»
با ترديد گفتم: «بله، شما هم آنجا كار مي   كنيد؟!»
انگار كه سوال مرا نشنيده باشد، گفت: «كارگري؟» انگار كه خواسته باشم واكنش او را ببينم، گفتم: «آره.» سر تاپايم را با ترديد نگاه كرد، سرش را پايين انداخت و رفت دو قدم آن سوتر ايستاد تا ماشين اسلامشهر بيايد و سوارش كند.
با عجله گفتم كه براي گزارش آمده ام از وضعيت كار دخترها در اين محل، از اينكه كار زياد مي  كنند و حقوق كم مي  گيرندو...
منتظر بودم جايي اش را منكر شود، نقض كند... اما سوسن ساكت گوش مي  كرد بعد هم ماجراي خودش را تعريف كرد، اينكه مجبور است كار كند، اينكه پدرش چندين بار با كتك به خوبي او را متوجه كرده است حاضر نيست حتي يك ساعت ديگر هم خرج او را بدهد... اينكه ۶ ماه است در يكي از كارگاه هاي اينجا كار مي  كند؛ بي  وقفه از ساعت ۷ صبح تا ۷ شب، حتي جمعه ها. اين دختر يا بهتر است بگويم اين دخترها جمعه ندارند، آن هم بدون اينكه هيچ امكاناتي در اختيار كارگرها قرار بگيرد. حرف از بيمه كه مي زنم مي خندد و مي گويد: «ماهي ۶۰ هزار تومان حقوق مي گيرم آن هم با اضافه كاري هاي اجباري. ۶ ماه است حتي يك روز تعطيل هم نداشتم اما مي شود حدس زد كه بيمه شان وجود خارجي نداشته باشد. زل مي زند توي چشم هايم انگار كه توقع دارد از توي چشم هايش چيزي بخوانم. تلخ مي خندد ومي گويد:«چون به حقوقم اعتراض كردم بيرونم كردند، كارگر زياد است من نباشم يكي ديگه... حالا اگر الان بروم خانه پدرم مي فهمد كه از كار بي كار شدم.» باز هم مي خندد، اين دفعه مثل ديوانه ها. يك قدم عقب  مي   روم ديگر نگاهم نمي كند انگار كه از رفتن به سمت اسلامشهر منصرف شده باشد. مي  رود  آن سوي خيابان و با دست تاكسي را نگه مي  دارد؛ «تهران...؟!» سوار مي شود و مي رود.
آن سوي خيابان، اول خيابان جعفر آباد پر است از آگهي كار
«كارگر ساده... كارگر جوشكار... چند كارگر خانم...!»
صبح است، اما محوطه شهرك آنقدر خلوت است كه مي  ترسم. ياد حرف زني كه توي تاكسي كنارم نشسته بود و آدرس شهرك را از او پرسيده بودم، افتادم كه «اينجا خيلي مواظب خودت باش...»
رسيدم، پلاك۱۷. با كف دستم كه از گرماي هوا خيس شده به در آهني بزرگ كوبيدم. صداي خفه اش نگهبان را خبردار كرد تا در را به رويم باز كند. «براي كار آمده ام»، نگهبان داخل حياط نگهم مي دارد و رئيس كارگاه از سوله بيرون ميآيد. مرد، سرتا پايم را ورانداز    كرده و من را به دفتر راهنمايي مي   كند تا در مورد كار برايم توضيح دهد.
لبخند مي  زند. زرد است دندان هايش، در مورد راحت بودن كار توضيح مي  دهد؛ اينكه كار از ساعت ۳۰:۸ صبح تا ۸ شب است و اينكه جمعه ها تعطيل است!! و حقوق ۶۰ هزار تومان.
جمله آخر را آنقدر با صداي آهسته مي  گويد كه لب خواني مي  كنم. از تلويزيون مدار بسته اش كه تصوير داخل كارگاه را نمايش مي  دهد كمي از كارها را برايم توضيح مي  دهد. دختران مشغول به كار را كه مي  بينم خيالم كمي راحت مي  شود و مي  خواهم داخل كارگاه را ببينم.
هوا گرم است خودم را باد مي  زنم، مي  گويد: اميدوارم گرمايي نباشيد چون داخل كارگاه به دليل وجود دستگاه ها گرم است. داخل سوله مي  شويم گرم بود و تاريكي سوله و بوي تند لاستيك و چرم با هم هجوم مي  آورد.
سوله آن جور كه مي  نماياند بزرگ نبود. دستگاه ها دايره اي شكل چيده شده بودند، در هر گوشه كارگاه چند نفر مشغول كارند و همه آنها دختران جوان و چند زن جا افتاده اند.
بي  معطلي فهميدند كه براي كار آمده ام، انگار كه اتفاق هر روز باشد؛ آمدن يك كارگر جديد.
هر كدامشان را كه نگاه مي كردم با آنكه خسته بودند، اما لبخند كم رنگي تحويلم مي   دادند. رئيس كارگاه مرا پاي يك دستگاه برد و طرز كار را نشانم داد. هنوز چند دقيقه اي از حضورم نگذشته بود كه يكي از خانم  هاي كارگر نزديكم آمد و باصداي آهسته گفت: «جواني! اگر مجبور نيستي اينجا كار نكن...»
سوال كه كردم در مورد چند و چون كار آهسته طوري كه كارفرما نشنود حرف مي  زد. جمعه ها سر كار مي  آيند و هيچ روزي تعطيلي معنايي ندارد.
از بيمه كه مي  پرسم كارفرما گوش  هايش تيز مي  شود وبا اخم نگاهم مي اندازد. كارگرها ساكتند، جواب را مي شود فهميد، بيمه معنايي ندارد.
يكي از كارگرها مي  گويد اينجا وضعيت ما مناسب است. كار ما سخت نيست گرچه زياد است، گرچه حقوقمان كم است و بيمه هم نيستيم، گرچه راحت اخراجمان مي  كنند، بدون آنكه چيزي به ما پرداخت شود. مي  گويد در همين شهرك كارگاه جوشكاري سراغ دارم كه خانم ها در آن كار مي  كنند.»
توضيح مي  دهد كار جوشكاري كار مردانه است، اما حقوقي كه اين زن ها مي  گيرند با هيچ قانوني مطابقت نمي  كند، ۶۵ هزار تومان براي تمام هفته كار كردن، با هر مدركي فرقي نمي كند. مي  گويد از بيسواد تا ليسانس داريم. راحله يكي از دختركان جوان مي  گويد: چند هفته پيش در حين كار دست يكي از خانم هاي كارگر آسيب ديد، اما چون هيچ بيمه اي نداشت خودش هزينه دوا و درمانش را پرداخت كرد.
يكي ديگر مي  گويد: اينجا مجبوريم كه كار مي  كنيم وگرنه خدا مي داند كه اگر اعتراض كنيم همان ساعت از كار بي كار مي  شويم.
شوهرش تركش كرده است و او خرج خانواده  اش را به دوش مي  كشد آن هم با ۶۰ هزار تومان. نمي  دانم چرا اما بي  اختيار به ياد كوزت و تنارديه افتادم.
ديگر هوا دارد تاريك مي  شود. دختران و پسران جوان، گله گله از كوچه هاي شهرك صنعتي مي  ريزند داخل جاده ساوه، اگرچه خسته اند، اگرچه افسرده اند و ناراضي از اين شرايط، اما آنها در گوش هم پچ پچ كرده و مي خندند؛ به همه چيز.

هر ماه ۲۰ تا ۳۰ آموزشگاه خصوصي متخلف پلمپ مي  شوند
تبليغات گول زنك
يك ميليون براي قبولي تضميني به آموزشگاه داده، اما يك هفته بعد نه خبري از آموزشگاه بوده و نه كلاس هاي تضميني. حالا هم به سازمان آموزش و پرورش استان تهران آمده، شايد فرجي شود
وقتي ديواري به بلندي كنكور جلوي رويت باشد، بازار تبليغات پرطمطراق كلاس هاي به شرط چاقو داغ مي  شود.قصد نداريم، وارد بحث كنكور و تب قبولي در دانشگاه شويم. اين بار موضوع بحث، آموزشگاه هاي جورواجور كنكور و تقويتي و زبان است. گويا حجم شكايت از اين آموزشگاه ها به حدي رسيده كه مسوولان آموزش و پرورش را وادار به واكنش كند، به طوري كه محمد خسروپناهي كارشناس مسوول آموزشگاه هاي علمي آزاد و زبان سازمان آموزش و پرورش استان تهران، ميانگين آموزشگاه هاي پلمپ شده در تهران را ماهي ۲۰ تا ۳۰ باب اعلام مي  كند.
چندي پيش آموزشگاهي در شرق تهران با وعده كلاس هاي سه نفره، از تعدادي از داوطلبان ثبت نام كرد. يكي از متقاضيان شركت كننده در اين كلاس ها مي  گويد: «ابتدا قرار بود، كلاس تقويتي ما در ۲۰ جلسه و باتعداد ۳ نفر دانش آموز برگزار شود، اما از همان جلسه اول بيش از ۱۰ نفر در كلاس حضور داشتند و جلسات از ۲۰ جلسه به ۱۰ جلسه كاهش يافت.»
اين آموزشگاه اكنون با شكايت داوطلبان تعطيل شده است. با اين حال حكايت ثبت نامي هاي اين آموزشگاه به اسفناكي برخي از دوستانشان نيست.
پريشان است. يك ميليون براي قبولي تضميني به آموزشگاه داده، اما يك هفته بعد نه خبري از آموزشگاه بوده و نه كلاس هاي تضميني. حالا هم به سازمان آموزش و پرورش استان تهران آمده، شايد فرجي شود.
اما خسروپناهي مي  گويد: اگر بخواهند پولشان را پس بگيرند، بايد به دادگستري بروند و شكايت كنند.
مسوولان بخش آموزشگاه هاي آزاد آموزش و پرورش تنها مي  توانند اين آموزشگاه را تعطيل كنند.
به گفته خسروپناهي، نيروي انتظامي، قوه قضائيه و آموزش و پرورش در هفته هاي اخير جلسات متعددي را برگزار كردند و نتيجه اين جلسات آن كه به آموزشگاه ها تا ۱۵ تير فرصت داده شد، مجوز بگيرند.
«بر اساس ماده واحده قانون آموزشگاه ها، تاسيس آموزشگاه بدون مجوز، تخلف و كلاهبرداري محسوب شده و با آنان برخورد خواهد شد.آئين نامه  جديدي براي برخورد با آموزشگاه ها تصويب نشده. تنها مفاد آئين نامه قبلي قرار است با جديت به اجرا درآيد.»
خسروپناهي مي  افزايد: «در حال حاضر بسياري از صاحبان آموزشگاه ها مراجعه كرده، مداركشان را تحويل مي  دهند و مجوز مي  گيرند. براي اين افراد تسهيلاتي هم قايل مي  شويم.»
در حال حاضر بيشترين موسسات آموزش خصوصي در مقطع دبيرستان، تقويتي، زبان و كنكور متقاضي مي  پذيرند.
برخي از اين موسسات بدون اخذ مجوز، اقدام به برگزاري كلاس مي  كنند كه از نظر آموزش و پرورش غيراستاندارد است. «برخي از اين موسسات هيچ استانداردي را رعايت نمي  كنند. مثلا كلاس ها مختلط برگزار مي  شود. معلم به منازل مردم اعزام مي  كنند. كلاس هاي خصوصي و نيمه خصوصي مي  گذارند. مدرك پيش دانشگاهي بدون شركت در كلاس  مي  دهند. از عناويني مثل مدرسه كنكور، طرح جامع كنكور و... استفاده مي  كنند.»
خسروپناهي به آرزوي پدر و مادرها يعني قبولي فرزندانشان در دانشگاه اشاره مي  كند و مي  گويد:«همين آرزو به اين آموزشگاه ها امكان داده، از تبليغاتي مانند تضميني يا شهريه بعد از قبولي بهره ببرند. اين موارد مورد تاييد مانيست. برخي از اين آموزشگاه ها مي  نويسند زير نظر آموزش و پرورش، در حالي كه زير نظر مانيستند. حتي بعضي از آموزشگاه ها از اسم برخي از دبيرهاي صاحب نام براي جذب مشتري استفاده مي  كنند و بعد از ثبت نام با بهانه هاي مختلف، شخص ديگري تدريس را به عهده مي  گيرد.»
به گفته خسروپناهي آموزش و پرورش تعرفه هايي بر حسب ميزان ساعت و دروس مختلف براي آموزشگاه ها به تصويب رسانده  و آموزشگاه ها بايد از اين قواعد پيروي كنند.
او مي  گويد: «اغلب متقاضيان بعد از آنكه به مشكل خوردند به اينجا يا ۱۹مركز در مناطق مختلف براي شكايت مراجعه مي  كنند. در اين صورت هم ما فقط مي  توانيم از ادامه كار آموزشگاه ها جلوگيري كنيم.» وي به والدين هشدار مي  دهد، به پشتوانه تبليغاتي مانند قبولي تضميني به آموزشگاه ها اعتماد نكنند چرا كه قبول شدن در كنكور قابل تضمين نيست.

شهريه دانش آموزان افغان
اگر تا ديروز بحث اخراج افغان ها از ايران داغ بود، امروز براي فرزندان افغان ها شهريه مدرسه تعيين مي شود.
گويا سازمان آموزش و پرورش تصميم گرفته از دانش آموزان افغان براي تحصيل در مدارس ايراني شهريه بگيرد. سازمان آموزش و پرورش تهران شرايط ادامه تحصيل و ميزان شهريه فرزندان افغان در شهر تهران را اعلام كرده كه براساس اين شرايط، هزينه تمام شده براي دوره ابتدايي در شهر تهران يك ميليون ريال، راهنمايي يك ميليون و ۲۰۰ هزار ريال و متوسطه يك ميليون و ۵۰۰ هزار ريال است.
مسوولان آموزش و پرورش تاكيد كرده اند اين هزينه ثبت نام دانش آموزان است و اگر كلاس فوق برنامه و چيزهاي شبيه به اين باشد هزينه آن جداگانه دريافت خواهد شد. ضمنا در اين اطلاعيه آورده شده ثبت نام دانش آموزان افغان در مراكز پيش دانشگاهي مدارس نمونه دولتي، كاردانش، هنرستان هاي فني و حرفه اي ممنوع است.

طرح مقابله با تصادفات
مگر تصادف هاي مرگباري مثل تصادف جاده بم، زاهدان اتفاق بيفتد، تا مسوولان رقم حدود ۲۰هزار تلفات سالانه تصادفات جاده اي را حس كنند. اين تصادف هر پيامدي كه نداشت، حداقل شوراي عالي سلامت كشور را بر آن داشت تا در دومين جلسه خود، كميسيون ايمني راه ها را مكلف كند، تاظرف سه ماه برنامه جامع مقابله با تصادفات را تهيه و به هيات دولت ارايه دهد.
در اين جلسه كه با حضور رئيس جمهوري كشور برگزار شده، موضوع وضعيت مرگ و مير ناشي از تصادفات ترافيكي در كشور و بهبود شرايط غذا و تغذيه مردم به ويژه كودكان زير ۵ سال، مورد بررسي قرار گرفته است. با آنكه تا تدوين كل برنامه شايد راه درازي باشد، اما همين كه اين طرح جامع در شرف تدوين است جاي دلخوشي دارد. شايد پس از تدوين اين طرح اندكي به وضعيت راه ها توجه شود و مثل هميشه تصادفات به پاي رانندگان بي احتياط نوشته نشود.

وام فقط براي دانشجو
كارت ملي جوان كه طي توافق سازمان ملي جوانان و بانك كشاورزي صادر شده است، يك امتياز اضافي دارد . اين سازمان اعلام كرده دانشجويان مي توانند پس از گذشت ۳ ماه از دريافت كارت ملي جوان تا سقف ۱۰۰هزار تومان وام قرض الحسنه دريافت كنند. نماينده اين سازمان گفته كارت ملي جوان در مرحله اول تنها به دانشجويان ارايه خواهد شد و دانشجويان مي توانند از طريق ۶۱شعبه بانك كشاورزي تعيين شده در كرج و تهران بزرگ براي ثبت نام و دريافت كارت ملي جوان اقدام كنند.
براساس اين خبر فقط جوانان ۱۵ تا ۲۹ سال مي توانند براي ثبت نام و دريافت كارت ملي جوان اقدام كنند. اين عده از دانشجويان براي ثبت نام بايد كارت دانشجويي، شناسنامه و كپي كارت دانشجويي خود را به بانك ببرند. براي باز كردن حساب و دريافت كارت ملي ۲ هزار تومان هم كافي است. البته اين ۲ هزار تومان بايد به حساب سازمان ملي جوانان واريز شود.

تيزهوشان جسور
تنها خاصيت تيزهوشي، خوب درس خواندن نيست. پدر ومادراني كه فرزندان تيزهوشي دارند، بايد براي جسارت و جرات فرزندانشان هم خوشحال باشند. پژوهشي كه بر روي ۶۰ دانش آموز تيزهوش و ۶۰ دانش آموز عادي زنجاني انجام شده نشان مي دهد دانش آموزان تيزهوش در هر سه متغيير، جرات ورزي، اخلا ق و پيشرفت تحصيلي، نسبت به دانش آموزان عادي برتري دارند.
براساس اين پژوهش، تيزهوشي ابعاد گسترده ِاي دارد و به معناي وسيع كلمه، علاوه برتوانايي فوق العاده در يادگيري و شناخت، توام با ويژگي هايي در ابعاد نگرش، انگيزشي، ذهني، رفتاري و حتي جسماني است. مطالعات برخي از پژوهشگران از جمله «ترمن» در سال هاي اخير اين افسانه را كه تيزهوشي با تعداد زيادي از خصوصيات نامطلوب همراه است به كلي بهم زده ونشان داده كه كودكان تيزهوش در بسياري از موارد حتي امور اخلاقي سرآمد هستند.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |